اعضا قدیمی دوست دارم
نمایش نسخه قابل چاپ
اعضا قدیمی دوست دارم
يه روز ما هم قديمي ميشيم و يكي پيدا ميشه مارو هم دوست داشته باشه.
ضمنا جناب ابراهيمي شد 12 صفحه و ما فقط اين رو در مورد شما فهميديم كه:خيلي حساس هستيد همين ؛ ضمنا شما خودتون نميخواهيد اعضا بهتون توجه كنن ~ وقتي تمام جوابتون به بچه ها دو يا سه كلمه است چه انتظاري داريد؟
به هر حال خوشحالم كه از تالار نميريدو دوستهاي قديميتون رو دوست داري !
درود
تنها من هستم ...... در تالار تنها .....
اما نه مثل اینکه یک نفر هم هست که نام کاربرییش خانم روزن است !
می خواهم داستان بگویم ، شاید هم افسانه !
پس خوب گوش فرا ده :
دیگر چند شبی هست که نمی خوابم .... یعنی خوابم نمی برد .....
وقتی توی خیابان های تهران قدم میزدم که حالی عوض کنم ، فهمیدم که من هم ..... !
خیلی گنگ تر شدم .... دست نیافتنی تر شدم !
....
.........
..............
........................
داده هایی بیشتر به دست آوردم .....
و دیگر ......
...
.......
.........
یک خبر جدید .....
من هم به قصد جنگل ، در حال رفتن هستم .....
جنگل خودم را می دانم که با شاد عزیز فرق میکند ! ....
و نمی خواهم وارد حریم شخصی او شوم ....
فقط به قصد جنگل خودم میروم و همه ی شما را ترک میگویم ....
نمی دانم کی به سراغ شما باز گردم اما این را می دانم که فعلا می روم .
.......
اگر نامش را گذاشتم جنگل ، چون واژه ای بود که همگان با آن آشنا بودند و نیازی به توضیحات نداشت . همین !
..............
(از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس )
خداحافظ اي نامه ي ناتمام
خداحافظ اي افسانه ي بي پايان
خداحافظ اي چكاوك پير
خداحافظ اي پيغام آخرين
خداحافظ اي مست تر از دريا
خداحافظ اي نبرد خونين
خداحافظ اي حيات دوباره
خداحافظ اي جغد پير
خداحافظ اي نامه ي ناتمام
خداحافظ اي افسانه ي بي پايان
خداحافظ اي چكاوك پير
خداحافظ اي پيغام آخرين
خداحافظ اي مست تر از دريا
خداحافظ اي نبرد خونين
خداحافظ اي حيات دوباره
خداحافظ اي جغد پير
خداحافظ اي شمشير از رو
خداحافظ اي آفرينش بي بديل
خداحافظ اي .........
خداحافظ اي نوشداروي ماه
خداحافظ اي دير آمده از سفر
خداحافظ اي تشنگي ماهي
خداحافظ اي ماهي و دريا
!!!!!!!!!!!!!
بروید ديگر !!!!!!!!!
دو ساعت است که ايستاده اید اینجا .... !
سلام
خیلی ناراخت شدم که دارید میرید... آخه چرا؟؟؟
چی بگم؟ شما هم هوایی شدین؟؟؟
اما شما زود برگردین، لااقل بگید چند روز میرید توی جنگل، شادی گفته بود یک هفته میخواد بره، شما هم بگین، اگه شادی روی حرفش وایساده باشه جمعه یا شنبه میاد، آقای حامد زود برگردین،
وسوسه جنگل!!!!
آخه چرا؟؟؟؟؟:302::302:
اين كار شما براي چيست؟!
شما خودتان هميشه مخالف اين خداحافظي ها و ترك تالار بوديد. چطور شد كه اين تصميم را گرفتيد؟!
چرا داره اينجوري مي شه ؟
سلام. اقای لرد حامد عزیز چرا؟؟ اصلا انتظار این حرف ها رو از زبان شما نداشتم دوست عزیز...
من نمی فهمم چی باعث میشه که برید؟
شما را به خدا ما را تنها نگذارید
سلام
دوستتان دارم... و به تصمیم هایتان احترام می گذارم.
اما اعتراف می كنم كه بودنتان برایمان دلگرم كننده و رفتنتان مثل خیلی های دیگه هم دلگیر كننده و هم ناباورانه
همانطوری كه از عدم وابستگی اتان به تالار خشنودم. به همان اندازه هم از اینكه نمی توانیم از خلاقیت های شما بهره بگیریم ، ناراحتم.
همیشه تالار یك تعادل بین اعضاء وخودش را طلب می كند. تا جایی ما به تالار نیازمندیم و به كمك اعضایش ، و در جایی این روند وارونه می شود، و تالار واعضایش به ما نیاز دارد...
و البته مرز این دو مبهم هست و در هر لحظه ما بین این دو حالت می رویم و بر می گردیم.
اگر من هیچ وقت به كسی اصرار به ماندن نمی كنم. چون خوب می دانم ، ما هر یك ظرفیتی نسبت به این همه درد و رنج همنوعان خود داریم. و یكجا ممكن است تحملمان از دست برود. مخصوصا وقتی تصور می كنیم كاری از دستمون بر نمی آید.
هر درد ومشكلی از یك عضو، نیشتری بر روح ماست. اگرچه او را كمك می كنیم و تسكین می دهیم. اما به مرور شكسته شدن خود را حس می كنیم.
و وقتی تصور كنیم كه قدرمان ناشناخته هست یا حتی به ما اهانتی میشود ، حتی توسط كسانی كه ما برایشان گریه كردیم، نالیدیم ،نخوابیدیم ، پاسخ دادیم و كمكشان كردیم.... همه و همه ما را وسوسه به رفتن می كند،همه اینها حس درماندگی و عبث بودن به ما می دهد.
هزاران درد و رنج جان هر یك از شما عزیزان را می خراشد. می دانم....
اما با همه اینها گاهی باید خود را تقویت كنیم و قویتر بر گردیم و بمانیم. نه بشكنیم و نه ریشه كن شویم و نه تسلیم شویم.
من فكر می كنم هر یك از ما گاهی نیاز به مرخصی و بازسازی خود دارد. تا چون درختی قوی در برابر بادهای ناموافق بایستیم و ریشه كن نشویم.
http://www.mgtsolution.com/objfiles/...lexibility.jpg
اما در این تالار همه ما مانند رود جاری هستیم. گاهی دیگران به ما كمك می كنند و گاهی ما به دیگران، گاهی ماخسته می شویم ،گاهی دیگران. گاهی ما زیاد فعالیت می كنیم و گاهی دیگران. و در یك هدف همه ما مشترك هستیم. استفاده از همه توانایی هایمان جهت كمك به یكدیگر.
http://www.mgtsolution.com/objfiles/...m_work_ing.gif
راز اینكه ما نمی افتیم در این هدف محوری هست. هیچكس اینجا نه برای دلخوشی مدیر،نه برای دلخوشی امیتاز یا ... فعالیت نمی كند. اینجا تا وقتی كه دل ندهیم، با روح و روان خود وارد نشویم نمی توانیم دلی را آرام سازیم. راز محبوبیت shad در همین است. او بالاترین رتبه را می گیرد،چون بیشترین تعامل را با اعضاء برقرار می كند و در همان هنگام خود گرفتاری دارد،وقتش را برای دیگران می گذارد. اگرچه به دیگران بهره می رساند،اما بیشترین بهره معنوی را نثار خودش می كند.
ببخشید چه خبره چی شده چرا اینجا ایجور شده
taravatگرامی آقای ابراهیمی از اعضا به قول معروف با مرام تالار هستن و همه اعضا ایشون رو دوست دارن وبهشون توجه دارن که در این 12 صحفه ثابت شده واین حساسیتی که شما گفتین به نظر من ناشی از اینه که ایشون با این کارشون خواستن خودشون رو محک بزنن و بدونن که در محیط تالار مفید بودن یا نه .که هستن. قبلا" یه نوع وابستگی ومحبت خاص در تالار حاکم بوده که با بالا رفتن تعداد اعضا و جو حاکم بر تالار میشه گفت تا حدودی اون هم در بعضی از موارد کم شده که دوستمون آقای ابراهیمی با همون ذهنیت گذشته در این رابطه تصمیم گیری کردن(به عقیده من) بازم اینکه چون جو تالار فرق کرده و دوستمون با همون برداشت قبلی به تالار نگاه کردن حس میکنن که اشتباه از طرف ایشون بوده .پس حساس نیستن .نقل قول:
نوشته اصلی توسط taravat
و اینکه خیلی ها میان ودر رابطه با یه موضوع چندین خط مینویسن که نمیشه برداشت قابل قبولی از اون داشت و نوشته هاشون مفید نیست(منظورم شخص یا اشخاص بخصوصی نیست کلی عرض میکنم) ولی هستن کسانی که چند کلمه مینویسن ویه دریا مفهوم و معنا داره.
و آقای ابراهیمی عزیز
دوست داشتن همیشه گفتن نیست ....
گاهی سکوت هست وگاه نگاه....
غریبه
این درد مشترک من وتوست که گاهی نمیتوانیم در چشمهای یکدیگر نگاه کنیم...
رمانتیک شد!
اگر از این کویر وحشت
به سلامتی برگشتین
به پرانه های عاشق سلام مارا هم برسانید وبگوئیید
"اینجا پرنده ای درحال احتضار, حسرت سوختن میکشد!"
من هم دیگر جز سکوت حرفی برای گفتن ندارم!
اگردر این مدتی بدی/توهینی چیزی دیدید به بزرگواری خودتان ببخشید!
سلام حامد جان ؛
قطعا عدم ضور شما در تالار محسوس خواهد بود . امیدوارم این رفتن برای شما مایه خیر باشد و به آنچه میخواهید برسید .
موفق باشید و به امید دیدار مجدد شما دوست خوب در این تالار .
ممد جان رفتي يا نه؟ تكليف چيه؟
جون هر كي دوست داري بگو نه!
يا علي:72:
آقای مدیر :نقل قول:
اگر من هیچ وقت به كسی اصرار به ماندن نمی كنم. چون خوب می دانم ، ما هر یك ظرفیتی نسبت به این همه درد و رنج همنوعان خود داریم. و یكجا ممكن است تحملمان از دست برود. مخصوصا وقتی تصور می كنیم كاری از دستمون بر نمی آید.
هر درد ومشكلی از یك عضو، نیشتری بر روح ماست. اگرچه او را كمك می كنیم و تسكین می دهیم. اما به مرور شكسته شدن خود را حس می كنیم.
راه مقاوت چیه ؟ اگر اینطور که باشه که وای به حال شما مشاورها ...
سلام
جدیدا در تالار خیلی ناآرامی ها زیاد شده،مخصوصا از جانب اعضای قدیمی تالار
درسته وقتی برای یکی از اعضای تالار که همه دوسش داریم اتفاقی میفته خیلی ناراحت میشیم،ولی دیگه این ناراحتی ها داره خیلی از حد طبیعی خودش خارج میشه.
آخه عزیزان من مگه غیر از اینه که ما در دنیای واقعی خودمون هم با این مسائل برخورد میکنیم؟
پس در اون موقعیت چه میکنیم؟
سلام توضیحش مشكله ولی خلاصه:نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
وقتی سنگ صبور می شویم، وقتی می خواهیم همدل، همدرد، همراز یا یك مشاور باشیم. رابطه مستقیمی با خود فراموش گری دارد. یعنی حداقل باید در رابطه با مراجعت خودت حذف شوی.
این خود حتی شامل احساسات آزارنده ای هست كه در این رابطه برایت پیش می آید.
در واقع در یك رابطه یاری گرانه، مشاور خودش را نبیند. در غیر این صورت به جای پرداختن به مشكلات مراجع ، باید همش مواظب خودمون باشیم . از خودمون دفاع كنیم. غمگین ، آزرده و گاهی با اهانتهای یك مراجع ممكن است حالت خشم یا خدایی نكرده تنفر بگیریم.
اما اگر بدانیم مهم فقط مراجع،احساسات و رنجهایش هست. بدون هیچ توقعی راه درست را پیش می رویم.
نكته بعدی اینست كه دید منطقی به فرایند مشاوره داشته باشیم. اگر كسی كه 20 یا 30 سال عادت مخربی داشته،احساسات اشتباهی داشته و رنجهای فراوانی داشته است به ما مراجعه كرد،توقع نداشته باشیم با چند جمله منطقی همه چیز عوض می شود. باید پذیرایش باشیم. و با محیط امنی كه ایجاد می كنیم حتی آن فرد بتواند فریادی كه سالها نتوانسته است بر سر عزیرانش بزند ،حالا به مشاور فریاد بزند.
باید مراجع احساس امنیت كند. و این كار مشكلی هست.
مشاور نباید تصور كند خدا هست، و در رابطه با هر مشكلی به نتیجه دلخواه منتهی می شود. در واقع مشاور نباید فقط به نتیجه بیندیشید. مشاور باید از همه توانایی خود برای بهتری انتخاب مراجع كمك بگیرد.
و در عمل با توجه به سایر متغیرها و انتخابهای مراجع مسیر بهبود انشاءالله هموار می شود.
به هر حال ما با انسانها سروكار داریم. نه با جمادات
لذا هر انسانی در نهایت خودش انتخاب می كند كه چه راهی را با چه سرعتی و با چه وسیله ای بپیماید.
ممكن است هم چندین چراغ داشته باشد و بیراهه برود... این یعنی حق انتخاب ، و مسئولیت.
مشاور هرگز مسئول انتخابهای مراجع نیست. فقط روشنایی بخش محیط تصمیم گیری، اوست.
و ....
جناب مدیر عزیز و گرامی
از همین جا بهتون خسته نباشید میگم، ما در همین دنیای مجازی هم شاهد زحمتها و دلسوزی های شما بوده ایم
امیدوارم همیشه سبز و موفق باشید
ا مریم سلام از تالار نرو تالار به شما نیاز دارد ناراحت نبا ش صبور باش همه اعضا به شما احترام خاصی داریم از تالار نرو امیدوارم همیشه سلامت باشید
ممنون آقای مدیر من چند وقتی بود این سوال برام پیش اومده که توی این تاپیک فرصت شد بپرسم .
آقای محمد ابراهیمی عزیز ؛ خانوم lمریم نمیخواد از تالار بره ، این تاپیک را حامد زده و موقتا خداحافظی کرده .
آقای ابراهیمی....بازم...؟:227:
یه لحظه به خودم شک کردما .نه من هستم ،به یکی از دوستان هم گفتم فکر کنم معتاد شدم
انشاالله شما هم همیشه شاد و سلامت باشید
دوست گفتم اعضا تالار به من توجه نمی کند و موضوع نگاه نمی کند
من که همیشه موضوع شما رو میخونم.
با ل تکین شما موضوع من نگاه می کنید ممنونم اعضا تالار شما نیستی
آقای ابراهیمی همه اعضای تالار موضوعاتی که شما مطرح می کنید رو مطالعه می کنن. من به شخصه از زحمات شما ممنونم، امیدوارم که موفق باشید.
محمد گرامی!
گاهی سکوت بهترین پاسخه وتفکر بهترین عبادتها محسوب میشه و رفتن و خروج موقتی و یه برگشت دوباره بادستانی پر از ارژی بالا تر رفتن ارزش شما پیش بقیه.شما تاپیکهای خوبی را زند کردی و اینکاریه که بقیه بندرت انجامش میدن و من بابت این قضیه بسیار سپاسگذارم!
من نمیگویم که نرو یا برو...ولی اگه دوباره بیایی اینبار پر بارتر از همیشه باش!ستونی قوی برای تکیه گاه بقیه!
درود بر همه دوستان
دوستان خوبم،من دیگر چیزی در چنته ندارم،جو گیر هم نشده ام،سوسول بازی در نمی آورم،از کار دیگر دوستانی که رفته اند تقلید نمی کنم،حالم اصلاً خوب نیست.
مدتها بود که می خواستم بروم؛جناب سنگ تراشان و دوستان هیچ احساسی از یک سال و نیم بودن در این تالار ندارم و هیچ دگرگونی را در خود حس نمی کنم.مدتها بود که دودل بودم،به شما وابسته شده بودم وزیارت هر روزه تان عادتم شده بود.
اما دیگر نمی توانم.از کار دنیا و این همه مشکلات خسته شده ام.یک خستگی عمیییییییق . . . .اگر شاد آمد به تالار و اگر عرفان و 118 و دانی و . . . آمدند درود مرا به آنها برسانید.آفای مدیر سخنان شما در درازای این مدت اثری بر من نداشت و ذره ای از باورهایم تغییر نکرده است و همان بدبینی سنگینم را با خود دارم و می برمش و از حذف نوشتارهایم همچنان دلگیرم که در می گذرم و دوستتان دارم و . . . .
برای آنچه بر سر خاندان امام حسین (ع) ناراحتم.
برای کودکان و زنان و مردان غزه ناراحتم.
برای مردمام بوسنی،روآندا ناراحتم.
برای همه کودکان در رنج ناراحتم و از جمله کودکان روزنامه فروش سر چهارراه ها.
برای کینه ورزی و تعصب و عصبانیتهایم و از طرفی دیگران ناراحتم.
برای زندگی و کودکی سختی که داشتم ناراحتم.
برای دختران،مادران و زنان ناراحتم.
برای پسران،پدران و مردان ناراحتم.
دلم برای خودم می سوزد.
دلم برای شاد که بیمار است،می سوزد.
احساس می کنم فلج شده ام و از چیزی لذت نمی برم.احساس یأسی ژرف و بیهودگی گسترده می کنم.دلم ایرانی بزرگ و سرافراز می خواهد.
از ترسی که این اواخر بر من چیره شده ناراحتم.
از بیکاری و تجرد خسته ام.
از این همه درها و مشکلات دوستان پیشین و نوین ناراحتم.
واژگانی بیشمار در ذهن دارم و چیزی نمی خواهم بگویم.
از همه اگر رنجشان دادم و بویژه با آنها که اختلاف باور داشتم،پوزش می خواهم.
دوستان دوستتان دارم و اکنون:
خدانگهدار همه شما.:72:
یه پایانه دیگه؟!
میرید؟!
بمونید مطمئنن کسی هست توی اینجا که به شما نیازمنده
شاید اینجا برای شما کسل کننده باشه ولی برای دوستان حضور شما لذت بخشه
شايد اين كار به صلاحتان باشد و شايد عملي بي نيتجه .
به هر حال نظر شما براي من هميشه محترم بوده و با همه تأسفي كه به خاطر نبودتان مي خورم برايتان آرزوي زندگي سرشار از اميد و كاميابي مي كنم.
خودتان را زياد اذيت نكنيد. بعضي چيزها همينطوري كه هستند هستند و كاري نمي توان كرد. فقط بايد آنها را پذيرفت.
خوش و خرم و سرفراز باشيد
اگر دلتان تنگ شد سري به ما بزنيد.
سلام جناب گرد آفرید!
من از اینکه انیهمه آشفتی رو در شخص محکم و منطقی چون شما میبینم واقعا متاسف میشم. من حس میکنم شما در این چند ماه بر خلاف آنچه فکر میکنید تغییراتی کردید و کمی از آنچه بودید (که گاهی برای خودتان و بقیه تند و تلخ بود فاصله گرفتین)ولی به زمانی برای باز نگری به روحیات و درونیات خودتان احتیاج دارید.تالار باهر کدوم از اعضای قدیمی که میرن به نوعی از ستونی خالی میشه ولی:
عشق فرصتیه برای شکوفائی دوباره و جوانه زدن احساسات ناب و براورده نشده کودکی و جوانی و...تا باقی عمر
فرصت یه زندگی شاد روبه خودتون بدین واینقدر اما و اگر ودلیل منطقی براش نخواهید.فقط خداست که وسیله را بوجود میاره و راهو با قدمهای ما میسازه!یه گوشه نشستن و گله از عدم تغیر راهش نیست .(از خواهر کوچیکتون بپذرین)
برین بسازید و برگردین اونوقت به ما و بقیه هم راهو (یه زندگی تجربه شده رو)یاد بدین!
شاد و موفق باشید!
گرد آفرید عزیز ناراحت شدم از اینکه همراه و همیاری مثل شما رو ازدست میدیم ناراحت شدیم .
عزیزم شما تو تالار برای دیگران خیلی مفید بودی با اینکه خیلی رک و پوست کنده سخن میگفتید
ای کاش نمی رفتید ای کاش می موندید و ادامه میدادید همه کسل بودن شما ناشی از غم و تنهایی و بی یار بودن است
شاید بهترین راه ازدواج و پیدا کردن یه همدم براتون باشه
امیداوارم به زودی به تالاربرگردید و خبرهای خوب از زندگی برامون بیارید
منتظریم
(یا حق)
گردافرید عزیز
مگه نگفتم نرو. مگه نگفتم تو هم نشو مثل بقیه؟
تو هم رفتی؟
به کدام دلیل؟
درود گردآفرید گرامی
برای شما آرزوی بهترینها رو دارم.چیزی که به یقین لایق پسر پاک متین منطقی و عمیقی چون شماست. تنها یا باهرکس که هستید فراموش نکنید"آینده ازآن کسانیست که به استقبالش می روند" بدرود دوست عزیز من و به امید دیدار مجدد. اینجا یا هرجای دیگه
دوست همدرد آیا واقعا میتونی همدردهاتو تنها بذاری برات مهم نیست شاد چطور برمیگرده ؟ وضعیت وهم چی میشه ؟ ماندگار با اس ام اس های مزاحمش چه میکنه ؟ اگر حس میکنی میتونی بی تفاوت باشی و بگذری هر کجا هستی سالم و سلامت باشی زندگی شاد و آینده ای درخشان برایت آرزو میکنم ولی در این تالار همیشه به رویت باز است دوستان همیشه منتظر نظراتت
سلام گردآفرید
ما شاید صدها یا هزاران جمله بیشتر با هم سخن گفتیم ولی باز هم سخن های ناگفته یا ناشنیده یا مبهم باقیست. در ذیل چند نكته اشاره می كنم.
1 - در واقع این رفتن یا نرفتن شما از تالار برای شما و من خیلی مهم نیست،مهم اینست كه اكنون دیدگاه خودتون چیست و چگونه به خود و پیرامونتان می نگرید كه به نظرم جای تعمق دارد.
2 - برای ارزیابی تغییر خودمان نیاز به میزان یا معیار یا یك درجه عینی داریم. تغییرات باید بر اساس یك درجه حساب شود. مثلا اگر درجه ناآرامی،آشفتگی ، اضطراب ، بدبینی ما اكنون 30 درجه هست،پس از یكسال این درجه به چند رسیده است. به 35 یا به 25 یا تغییری نكرده است. لذا شما نه بر اساس احساس كلی خود،بلكه بر اساس درجه بندی كه انتخاب كرده اید می توانید به ارزیابی فرایند پیشرفت یا پسرفت خود نگاه كنید.
مثلا آیا شما چك لیستی از یكسال پیش خود دارید كه :
- در هفته چند بار عصبی می شدید
- در هفته چند بار با بدبینی به موضوعی نگاه می كردید.
- در هفته چند بار نگران می شدید.
- ......
همچنین از نظر شدت هر كدام از مشكلات بالا ، از نظر درك كیفیت
خیلی شدید،شدید،متوسط ،ضعیف و ... بوده است.
اگر شما بر اساس تعداد و شدت هر كدام از ضعف یا ناآرامی ها یا مشكلات چك لیستی داشتید،اكنون هم باید یك هفته را بررسی می كردید و در مقایسه میزان تغییر عددی و كیفی موارد مذكور را متوجه می شدید.
(توجه داشته باشید این چك لیست ها باید در شرایط عادی باشد و گرنه هر كدام از ما ممكن است هنگام داغ عزیزان ، شكست عاطفی یا ....،برای یك برهه زمانی یك بالارفتن را در درك مشكلات نشان دهیم.)
خلاصه این بند:
احساس كلی ما نمی تواند میزان تغییر ما را نشان دهد،باید ارزیابی دقیق تر وعینی تر صورت گیرد.
3 - متاسفانه بعضی وقتها راهنمایی های اینترنتی با مشاوره حضوری و رو در رو و اختصاصی اشتباه گرفته می شود. لذا به هیچ وجه مسائل عمیق و مدت دار كه ما را می آزارند صرفا با راهنمایی ها اینترنتی یا تلفنی حل نمی شوند، بلكه باید بر اساس تمرین ها و تكالیف و مهارتهایی كه جزءبه جزءبه كار گرفته می شود با آن برخورد شود،لذا مشاوره حضوری یك اصل در این موارد است.
4 - فرایند تغییر مثل بزرگ شدن فرزند آنقدر تدریجی هست كه به هیچ وجه برای والدین قابل دیدن نیست. اما اگر بعد از چند ماه و چند سالی یكی از فامیل ها فرزند شما را ببیند گواهی به بزرگ شدنش می دهد. چیزی كه هر روز جلوی شما اتفاق می افتاد و نمی دیدیش.
به این منظور اگر 50 پست اول و 50 پست آخر خود را مقایسه كنید، یا یك نظر سنجی در مورد میزان تغییرات خود در تالار بگذارید، متوجه می شوید این تغییر اگرچه كم و تدریجی صورت گرفته است.
5 - در علوم انسانی یك نكته بسیار مهمی هم وجود دارد كه من در قالب یك تمثیل در ذیل می آورم.
یك فرد منتقدی می گفت. فایده هزاران پیامبر ، اولیاء،بزرگان قوم و صالحین چه بوده است. بشر امروز را ببین كه چه ظلمی می كند، جنگ می كند و ....
ظریفی گفت: شما نمی دانید كه اگر این هزاران پیامبر و صالحین و اولیاءو بزرگان نبودند الان اوضاع چگونه بود. شاید اكنون همه آدمیان آدمخوار بودند و .....
یعنی: ما متوجه نمی شویم كه اگر این زحمات را روی خود نمی كشیدیم ،این مطالعات را نمی كردیم،این رنجها را نمی بردیم اكنون چقدر سقوط كرده بودیم و جایمان كجا بود؟!!!
6 - گاهی آن ایده آلهایی كه ما از دنیا توقع داریم غیر ممكن است (مثل اینكه بیماری صعب العلاج نباشد، یا مرگ نباشد،یا هیچ ظالمی در دنیا نباشد، یا اینكه از 10 هزار عضو این تالار هیچكس با ما مخالفت نكند )،گاهی توقعات ما خیلی سنگین است(مثل اینكه همسر ما فاقد نقطه ضعف باشد،یا اینكه دیگران ما را درست درك كنند)،گاهی توقعات ما بدون توجه به محدودیت ها و زمان است(مثل اینكه توقع داشته باشیم با 1 ماه وقت گذاشتن یك زبان به طور كامل یاد بگیریم).
لذا مشخص كردن اهداف مرحله ای ، با لحاظ كردن زمان ، با لحاظ كردن هزینه و بررسی شرایط می تواند توقعات ما را واقعی تر كند.
7 - «Open Experience» یا بازبودن به روی تجربه های جدید كه در نظریه راجرز بحث می شود اشاره به این دارد كه علیرغم روشها و مهارتها و آگاهی ها و فعالیت دیگران و مسائلی كه اتفاق می افتد ، فقط وقتی ما می توانیم بهره ببریم كه دارای این ویژگی «باز بودن به روی تجربه های جدید»،باشیم. یعنی وقتی ما می توانیم خیس شویم كه وقتی باران می بارد خود را زیر چتر پنهان نكنیم. چرا یك آدم بعد از 10 سال دیگر هم كه او را می بینیم همان حرفها و نظرات گذشته ،منطق گذشته و ... را تكرار می كند. و هیچ حرف جدید،تجربه جدید و یا زندگی دیگری ندارد،چون حاضر نبوده است وجود خود را به سوی تجارب جدید باز كند.
البته گاهی فردی با بینش و آگاهی به جایی می رسد كه بهترین آرامش ها ، رشد ها را دارد و بهترین ها را نیز به دیگران می رساند و شیوه و روش و تجارب برتری دارد و شاید طی زمان از آن بهتر را نیافته است كه به درون خود راه دهد. خب اشكالی نداره.... . درست هم نیست كسی از یك سطح متعالی تر پائین تر بیفتد. اما اگر فردی از وضعیتش راضی نیست. نمی تواند یكپارچگی جهان،تضادها و تعارضها را با هم مرتبط كند و نظام مندی آفرینش را حس كند و ....، لازم است كه واقعا روی «باز بودن به روی تجارب باز» را در دستور كار خود قرار دهد.
8 - رابطه زمان تغییر با زمان عادت
وقتی كودكی 2 ماه است كه نگرانی اش زیاد شده،ترس پیدا كرده یا دروغ می گوید،زمان تغییر او هم به همین نسبت است مثل چند ماه....
لیكن وقتی فردی 30 سال تحت فشاری بوده است، 30 سال به شیوه ای از زندگی عادت كرده است ،این یك توهم است كه با چند چمله یا چند ماه از زمین به آسمان برسد.
9 - نا دیده گرفتن لایه های عمیق شخصیت خودمان یك اشتباه اساسی است.
اگر گمان كنیم ما همین رفتارمان یا اعمال و گفتارمان یا این افكار و اندیشه امان همه وجودمان است . اشتباه كرده ایم. چون یك لایه عمیق و اساسی كه به طور مستقیم (در افراد احساس محور) یا به طور غیر مستقیم (در افراد منطق محور) روی ما تاثیر می گذارد احساسات و هیجانات است. و در واقع بی توجهی یا توج افراطی به این احساسات و هیجانات گاهی شخصیت ما را دستخوش فشارهای فزاینده می كند.
گرد آفرید بگذار حالا كه بحث به اینجا كشید در خصوص این بند یك جمله بسیار رك و صریح به شما بگویم امیدوارم این شوك برای شما قابل تامل و تعمیق باشد. و اصلا دوست ندارم كه منازعه كنم. اما دوست دارم روی این جمله فكر كنید.
«شما در بیان،یك فرد به شدت منطقی هستید، لیكن یكی از احساسی ترین افراد تالار هستید. چه نسبت به غمها،چه نسبت به خشم ها ، چه نسبت به ناامیدی ها، چه نسبت به دلسوزیها، .....، یعنی همه نوع احساسات را به شدت نشان می دهید.»، در واقع شما یك تعارض و تضاد شدید بین اندیشمندی افراطی و احساسمندی افراطی دارید. و نیاز هست كه هم اندیشمندی و خردگرایی خود را تعدیل كنید(چون اگر تصور كنیم همه اهداف با خرد شخصی ما قابل دستیابی هست اشتباه محض است)و هم احساسات خود را تعدیل كنید (نه اینكه حذف كنید، بلكه كنترل كنید.)
خلاصه این بند:شما نیاز است بدون انكار شخصیت احساسی خود، كه در تضاد با اندیشه هایتان (در بسیاری موارد) ،سعی كنید در تغییر آن سعی وافر كنید و هدف اصلی خود قرار دهید.
10 - مسائل مذهبی ....
شما به معنی واقعی كلمه یكی از مغزی ترین و اساسی ترین افراد مذهبی این تالار هستید.
كمتر كسی را دیدم كه مثل شما عمق مذهب را (به معنی عام) درك كرده باشد. لذا شما یكی از مذهبی ترین افراد تالار هستید(نه اصطلاح رایج در جامعه، بلكه منظور فهم مغز دین است). اما از آنجا كه این روح مذهبی شما در كالبدی نیست. لذا در تجسم ضعیف است. مثل روحی رهاست كه نمی تواند منشاءاثر باشد.
لذا مانند عاشقی واقعی هستید كه دست به عمل نمی زند. میداند و حس می كند اما رفتارها و قالبها برایش كم هستند.
شما در این مورد هم باید معنای امید، توكل، ایمان به قدرت خدا ، صبر و .... را كه می دانی و حس می كنید در عمل به كار گیرید. و این خود شاخه بسیار مهم و مبحثی جداگانه است كه به همین جا ختم می كنم.
خلاصه:
به نظرم ابهامات زیادی وجود دارد كه باشفاف سازی می تواند زندگی را شكوفا تر كند. لیكن متاسفانه این سطحی نگری اینترنتی در اینجا به ما اجازه واكاوی عمق این مسائل را نمی دهد و این به معنای بی جواب بودن سئوالات شما نیست. بلكه بستر مناسب باید در دنیای واقعی و در جلسات حضوری و مستمر باشد.
---> اگر چیزهایی می خواهیم كه نداشته ایم..... باید راههایی برویم كه تا كنون نرفته ایم<----
گرد آفرید چرا ؟! مطمئن هستید وقتی دیگران در خلوت خود هستند دلگیر این مسائلی که ذهن شما را درگیر کرده نیستند ؟! گرد آفرید حقیقت همین است که تو می گویی اما در دنیا واقعیاتی وجود دارد که خوش آیند ما نیست . ما بایدواقعیت های جها ن پیرامونمان را هم بپذیریم اگر نه که راه مبارزه و انگیزه مبارزه کردن برما بسته می شود . دوست پرتوان ما ، ما همگی آرزوی ایران بزرگ و سرافراز در سر داریم ، ما به حکم انسان بودن از رنج سایر انسانها رنج می بریم این مسائل تازگی ندارد یک روز حلبجه یک روز غزه یک روز ویتنام و... یک روز هم هابیل و قابیل . از ابتدای آفرینش همین بوده . چه چیز تغییر کرده و یا چه چیز تازه ای اتفاق افتاده که تورا دلسرد کرده ؟! تنها اسامی عوض می شوند .
دوست من ناراحت شدم که این چنین غمگین و بی انگیزه شده ای ولی قطعا یک مشاور خوب می تواند تو و نگاه تو را متوجه زیبایی های این دنیا ی قشنگ بکند . به خورشید نگاه کن که چطور به صورتت گرما می دهد و به تو لبخند می زند . به صورت مهربان خودت در آینه نگاه کن که چطور بادلسوزی گرمای مهربانی ات را دل های دوستان خودت می ریزی و...
دوست من می دانم که باید به خودت یک فرصت تجدید نظر بدهی ، من به عنوان یک دوست تازه وارد روی دوستی تو خیلی حساب باز کرده ام و قطعا می دانم در مورد تو اشتباه نکرده ام . تو حق نداری اینطور دوستانت را تنها بگذاری ، تو از سهم خود می توانی بگذری و برای همان سهم خودت می توانی تصمیم بگیری ، اما سهم ما چه ؟! برای بهتر شدن اوضاع باید دستهایمان در دست هم باشد و به هم کمک کنیم ، تنها به ته یک چاه رفتن و یا در غار تنهایی فرو رفتن سختی دوران کودکی وتلخی نگاه و ...را از تو نمی گیرد . قشنگی تمام آن دوران در این است که متعلق به توست وباید نیمه پر لیوان را ببینی . دوست من ما هیچکدام کامل نیستم اما برای تکامل تلاش می کنیم . ما هم خیلی چیزها نداریم و یا بلد نیستیم که چطور به خواستهایمان برسیم باید یاد بگیریم . خواهش می کنم با خودت و ما اینطور رفتار نکن . این حق ماست که به تو در این شرایط کمک کنیم .این حق را از ما نگیر . می بینی مشکلات تو هم به ما مربوط است!!!!!!!!!!!!! چون تو دوست ما هستی و ما نمی توانیم نسبت به تو بی تفاوت باشیم . منتظر لبخند سبزت هستیم تا این فرصت را از ما و همینطور خودت دریغ نکنی .نگاه قاطعانه ات آزارت می دهد . قاطع بودن خوب است اما نرمش هم یک راه کار خوب است آیا به نرمش و سازگاری هم فکر کرده ای ؟!
این هم به شکل جدا بگویم که بیشتر بهش توجه کنی
سر صبحی آمپول هوای خوب و ضد حال خوبی به همه زدی . دستت درد نکند!
آقای گرد آفرید هراه گرامی با رفتن از این تالار هم ....
امیدوارم منصرف شید از صمیم قلبم میگم