-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ممنونم دوستان عزيز از راهنماييهاتون اما با برخوردي كه چند وقت اخير از همسرم ديدم و اينكه مدام تاكيد داره خون اون و برادرش يكي هست وتاكيد ميكنه اگه اون ادم خوبيه منم خوبم و اگه اون ادم بديه پس منم ادم بديم..... ديگه واقعا از چشمم افتاده
ولي بدبختيم اينه كه الان چند روز خونه بابام هستم اونجا برام عين جهنمه مادرم ميگه اگه مي خواي طلاق بگيري بميري بهتره ، شب و روز داره گريه مي كنه و همش سر درد داره و فشارش ميفته بيمارستان زير سرمه
شوهرمم گفته اگه ميخواي برگردي خونه برو از داداشم عذر خواهي كن
نمي دونم چي كار كنم آخه به كي بگم دردمو..........
تصميم گرفتم از خونه پدرم فرار كنم
من ديگه اب از سرم گذشته
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
فرار کنی به کجا؟ تکلیفت با بچه ات روشنه؟ اونو می خوای چه کار کنی؟ نوشتی 6 ماهه و کار دیگه ای نمی تونی بکنی.
فرارو بی خیال شو. از خونوادت توقعی نداشته باش. می دونم ادم حس پکیدن تا مغز استخون پیدا می کنه و دلش خورد می شه ولی ازشون توقعی نداشته باش که راحت تر باشی خودت. زیاد توی خونه نمون. کار کن یا اگه پول داری یه کلاسی برو یه چیز جدید یاد بگیر. مثلا کلاس زبان. همین که یه جای خواب امن ادم داشته باشه خوبه. اصلا فکر فرار نکن. ولی خونه رو بذار جای خواب و غذا و این چیزا. کار کن و وقت آزاد داری برو کلاسای هنری یا کلاس زبان یا یه فنی حرفه ای که به رشته ات هم بخوره برو یاد بگیر. تو خونه زیاد کنار دستشون نباش که هی به جونت غربزنن. ولی هیچوقت هیچوقت فرار نکن.
چند سالت بود حدودا؟ فکر نمی کنم سنت زیاد باشه وقت داری به اندازه کافی.
لگد زدن به شکم زن بارداری که تازه زن خود ادم باشه و بچه ی خود ادم توی شکمش باشه کم نیست.
شوهرت باید بره تحت نظر روانپزشک درمان بشه تا بتونه شوهر خوبی باشه.
عزیزم برادر شوهرت به جز رفتارایی که با تو داشته (مثلا نگاه های بد که قطعا شوهرت هم دیده) با دیگران رفتار بدی نداره؟ مثلا با زن خودش یا بقیه؟ ادم نادرست قطعا رفتارای مشکل دار دیگه ای داره. یعنی به جز شوهر شما و خود شما قطعا با بقیه هم رفتارای توهین امیز داشته. یعنی شوهرت حتما می بینه این چیزارو. یه ادم عوضی مشخصا توی خیلی از رفتاراش با دیگران عوضی بودنشو نشون می ده. در واقع هیچ نیازی هم نبوده که اون اتفاقو برای شوهرت توضیح بدی چون خود شوهرت زیر دست برادرت بزرگ شده و همه ی تحقیر ها و توهینایی که به خودش شده رو دیده ولی نخواسته باور کنه.
ولی موضوع اینه که ادم وقتی به جایی برسه که به این باور برسه که همه ی زندگیش همه ی عمرش و ادمای مهم زندگیش همه چی دروغ بوده خیلی شوک می شه و تحملش سخته. ممکنه یه هفته یا یه ماه طول بکشه ولی تحملش سخته. فکر می کنم واسه همینه که شوهرت هی داره فرار می کنه از قبول واقعیت. حتی ممکنه اون اتفاق رو هم بهش بگی بازم انکار کنه. اینارو مشاورا و روانشناسا بهتر می دونن.
کار می کنی نوشتی. در حدی هست که بتونی خودتو اداره کنی؟ یعنی میتونی خونه ای چیزی اجاره کنی؟ یا می تونی پیش خونوادت بمونی ولی اگه بهت پول واسه خریدی یا هر چی ندن می تونی با حقوقت سر کنی؟
با خودت یا به همراه مشاور بشین فکر کن برات چی بهتره. ببین اگه جدا شی چی می شه و در زندگیت چه برنامه هایی داری و اگه ادامه بدی این زندگیو چی می شه و چه اینده ای داری. بعد تصمیم بگیر.
هر تصمیمی هم که بگیری محترمه و امیدوارم خوشبخت و خوشحال باشی و موفق.
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
مينوش جان
من شاغلم و با حقوقم مي تونم خودم رو اداره كنم اما خونوادم در خونه رو قفل كردند نمي زارن برم سر كار مي ترسم كارم رو از دست بدم الان سه روز كه نرفتم خونوادم ميگن چون شاغلي اينقدر گستاخ شدي كه به راحتي اسم طلاق رو مياري
در مورد رفتارا ي برادر شوهرم از اول به من يه جور ديگه رفتار مي كرد هر وقت به شوهرم ميگفتم نم دونم با برادرت چه جور رفتار كنم مي گفت از جاريهات ياد بگير
خدا چي كار كنم
تعريف از خودم نيست ولي بعضي وقتا دوستام بهم مي گفتم خوشكليت باعث درد سر مي شه
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان کارتو از دست نده
خانواه خیلی سنتی داری
پیش یه مشاور دیگه برو ببین چی میگه.......
دیشب خیلی برات دعا کردم و خیلی به فکرتم
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان
با توجه به حساسیت موضوع اگر می تونی به اداره بهزیستی مراجعه کن و مشکلت رو اونجا بازگو کن!
اونها مدد کارهای اجتماعی خوبی دارن که میتونن بهت کمک کنن و حتی اگر از سلامت خودت و فرزندت می ترسی
میتونی براشون اقدام همسرت رو بگی تا وادارش کنن تحت درمان قرار بگیره و از طرفی بهتر میدونن به همسرت که به
نظر بیماری روحی داره چطور مسئله تجاوز رو بگن و به خودت کمک کنن!
حتی ممکنه صلاح بدونن و به پدرت هم مثلا بگن البته این دیگه به صلاحدید خود اونهاست!
چون مشکل شما جنبه قضایی پیدا کرده مراجعه به مددکاران اجتماعی بهزیستی بهترین راه حله!
خواهشا کمی قوی باش دختر خوب!
تو خیلی منفعلی!
میخوای فرار کنی اونم با یک بچه که گیر 1000 بدتر از سرکوفت های خانوادت و برادر شوهر کثیفت بیافتی؟
این جهنمی که الان توش هستی بسیار از جهنم بیرون خونه بهتره!
پس دیگه با حماقت ادامه نده! یک وجب 100 وجب هم نکن! یک وجب خیلی با 100 وجب فرق داره! انگار یادت رفته
خدایی هم داری!
عاقل باش!
جو رو متشنج نکن! حتی میتونی علیه برادر شوهرت با خونسردی مدرک جمع کنی! اما با سر و صدا و تشویش
هیچی درست نمیشه!
پس حتما به بهزیستی مراجعه کن!!!!!
ما رو هم در جریان عملکردت بگذار!
:72:
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
بچم رو هم نمي خوام كسي كه نه پدر و مادر داره نه همسر بچه به چه دردشه
من هميشه سعي كردم برا خونوادم بهترين باشم از خريد گوشت و مرغ گرفته تا فرستادنشون به مشهد با هزينه خودم يا خريد دستبند و گردنبند طلا و موبايل برا بابام و .... تا يه وقت كمبود پسر تو زندگيشون رو حس نكمم ولي مادرم هميشه مي گه كاش تو رو نداشتم هميشه به مادر شوهرم غبطه ميخوره كه 4 تا پسر داره
اصلا از زندگيم خسته شدم
برم پيش مشاوراي بهزيستي كه چي؟
به پدرم بگن؟
كه دور از جون زبونم لال سكته كنند؟؟؟؟؟
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان امیدوارم زودتر کارشناسا بیان راهنماییت کنن.
ولی فعلا چیزی که به نظرم میاد اینه که چند دقیقه از پدر مادرت بخوای که بشینن و تو چند تا جمله خیلی کوتاه و بدون شرح هیچی باهاشون حرف بزنی. خیلی آروم و خیلی جدی بهشون بگو که اتفاقایی برات افتاده که اونا نمی دونن و تو هم فعلا شرایط برگشتنو نداری. بهشون بگو که اونا پدر مادرت هستن و توی شرایط سخت این انتظارو داری که کنارت باشن و ازت حمایت کنن و به حمایتشون احتیاج داری و بنابراین وقتی نمی دونن توی زندگیت چی شده نمی تونن قضاوت درستی کنن. بهشون بگو که دارن از چیزی حرف می زنن که نمی دونن.
فقط در این حد. دو سه تا جمله ی واضح و کوتاه و جدی و حاکی از تصمیم و اراده با صدای اروم.
انقدر که بفهمن تو دلایلی داری که اونا نمی دونن و اینکه به حمایتشون احتیاج داری.
اصلا اصلا اصلا نذار عصبانیت کنن و اصلا اصلا اصلا تحت هیچ شرایطی هیچ توضیح بیشتری بهشون نده تا کارشناسای سایت بیان بهت بگن چه کار کنی. به پدر و مادرتهیچ توضیحی نمی دی فقط اطلاع می دی که دارن راجع به چیزی نظر می دن که ازش خیلی نمی دونن. همین. یه جورایی فقط در دهنشون رو می بندی!
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهر به پیشنهاد بهار عمل کن شاید اصلا نیاز نباشه به پدرت بگن و فقط به همسرت بگن
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان
تو فرار کنی پدرت سکته نمی کنه؟؟؟؟
بعد هم شاید هم لازم ندونن به کسی جز شوهرت پس از درمان کاملش بگن!
بعد هم تو حق نداری راجع به به اون بچه که گناهی نداره به این راحتی تصمیم بگیری!
عزیز من
چرا به حرف کسی گوش نمی کنی!
اگر سکوت کنی ممکنه باز بیاد سراغت!
اگر سکوت کنی همسرت ممکنه طلاقت نده و اگه هم بده حمایت خانوادت و کارت رو از دست میدی!
پس به بهزیستی مراجعه کن و ازشون بخواه با در نظر گرفتن ملاحظات پدر و همسرت اقدام کنن!
اونها نمیان که کسی رو سکته بدن!
خواهش می کنم کمی عاقل باش و انقدر منفعل نباش!
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
خانم ماه چهره چرا خودتو بخواب زدی عزیز...نگفتن این قضیه به همسرت واسه من خیلی نامفهمومه..چرا نمیخوای همسرتو بیدار کنی؟؟بنظرم باید حتما با مشاور صحبت کنی...ولی از کجا معلوم روزی روزگاری همون برادر شوهرت با شوهرت اختلاف پیدا کنن و میونشون خراب بشه و بیاد به شوهرت بگه خانمت بدکارست؟؟؟؟؟؟؟؟اون وقت چی؟
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
پريماه جان
براي يك لحظه دور از جون خودت رو بذار جا من،تا بدوني چرا به شوهرم نميگم اون ديوونه داداششه والله من از غيرت شوهرم در مورد خودم زياد ديدم يه بار به خاطر اينكه يه كوچولو مچ پام پيدا بود تو رستوران اومديم خونه قيامت به پا كرد ولي از طرفي هم عشقش به برادرش رو مي بينم از نظر خودم با شنيدن واقعيت رواني مي شه و شايد بخواد منو بكشه ولي مطمئنم هيچي به داداشش نمي گه و چه بسا تقصير و بد نامي رو فقط گردن من بندازه وقتي به من مي گه برادرم حتي اگه قاتل هم باشه برادرمه و بايد احترامش بذاري و خيلي حرفاي ديگه
مي ترسم بعد از اينكه همه چيزو فهميد ابروي زن خودش رو تو فاميل ببره و پشت براردرش در بياد وقتي اون با وجود عشق و علاقش به بچه كه براتون گفتم به خاطر يه جمله محترمانه من به برادرش قصد كشت بچش رو ميكنه و ميگه كسي كه به داداشم احترام نمي زاره نميخوام بچه اي ازش پا بگيره.....
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
با سلام کارشناسان تالار خواهش می کنم یه این دوستمون کمک کنید[size=large][color=#C71585]:323:
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان
حالا که نمیخوای به بهزیستی بگی میخوای چه کار کنی؟
اگه بعدا اون آدم کثیف بعد از مطلقه شدنت (درصورتی که بتونی طلاق بگیری واقعا!!!) اومد و دوباره بهت درخواست داد
و تو ردش کردی از کجا معلوم که بهت انگ بدنامی نزنه چون دوباره به خواستش نرسیده؟ تفکر جامعمون رو هم که
راجع به زن مطلقه میدونی! زن مطلقه کلا از دید مردم گناهکاره!
پس با اینکارت فقط به اون آدم میدون بیشتر دادی!
میشه بگی چی تو ذهنته و میخوای چکار کنی؟
سرنوشت فرزند بیگناهت چی میشه؟ تو مادرشی!
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
بهار شادی جان منم که به ماه چهره گفتم اون مرد میتونه هرکاری بکنه...بعدش هم میتونه انگ بزنه و ....
ممکنه دوباره درخواست بده و اگه ماه چهره جلوش وایساد بگه میرم به شوهرت میگمو ...
بنظر من خیلی زود باید یه تصمیم عاقلانه بگیره.......
ماه چهره واقعا وقتی داشت بهت نزدیک میشد هیچ اقدامی نکردی؟؟؟؟؟هرچقدر هم هیکلش بزرگ باشه ولی هیچی دم دستت نبود دفاع کنی..بزنی توی صورتشو در بری ..
ببخش اینو میگم شما دم از غیرت همسرت بخاطر پیدا شدن مچ پات میزنی..هرچی باشه داداشش هم نامحرمه .چجوری وقتی بهش گفتی داداشت نگاه بدداره عکس العمل نشون نداده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این خیلی خیلی عجیبه.به هرحال شما ناموس همسرتی..
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
حرف منم همينه ميگم اينقدر شوهرش براش تافته جدا بافتست كه حت با وجود همچين تعصبي تا راجع به داداشش ميگم ميگه حرف دهنت رو بفهم اون جاي باباته حتي پارسال يه بار رفته بوديم تفريح مي خواستيم عكس بگيريم يه ترتيب ايستادنمون دختر برادر شوهرم برادر شوهرم من و شوهرم كنارهم بود برادر شوهرم دستش رو پشت كمر من و دخترش انداخت كه بدم اومد بد كه عكس ظاهر شد به خنده به شوهرم گفتم اگه زن داداشت اين عكس رو ببينه داداشت رو تو خونه راه نمي ده شوهرم عصباني شد گفت چه شوخي بي معني!! گفت داداش بيچاره من به تو مثل دخترش نگاه ميكنه اون وقتز تو اينقد روقيحي كه اين حرف رو مي زني كلي عذر خواهي كردم گفتم شوخي كردم
همتون ميگيد به شوهرم بگم ولي وقتي عزمم رو جزم مي كنم برم جلو حس بدي بهم دست مي ده احساس مي كنم زير پام خالي مي شه و خودم با دستام خودم و ابرو م و شخصيتم و ...نابود ميكنم
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره جان لطف کن به بهزیستی برو و اونجا از مددکار کمک بگیر
پیشنهاد بهار شادی در این رابطه خیلی خوب بود
چرا این کارو نمی کنی؟!!
الان چند روزه اومدی قهر؟
آیا خبری از همسرت نشده و نداری؟
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
کسی نگفته خودت بگی به شوهرت. می گن بهزیستی بگه که قانونی و با حمایت بهزیستی بتونی اقدام کنی یا قبلا می گفتن مشاور بگه . خودت تنهایی که اصلا نباید بگی. تا شوهرت بیاد بفهمه قضیه رو کلی دست روت بلند کرده هم به خودش هم به تو اسیب زده. امیدوارم زودتر بیان کارشناسا و راهنمایی مناسب بهت بکنن.
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
خوب من كه پيش مشاور رفتم !!! اونم نمي دونه بگم يا نه مي گه تصميم با خودته ميگه فقط خودت مي توني مسئوليت رفتار و برخورد شوهرت بعد از شنيدن خبر رو به عهده بگيري
اصلا مشاوره يكم ترسيده بود زياد حرفي برا گفتن نداشت گفت با وكيل صحبت كنم و با درايت و زيركي طلاق بگيرم و حضانت بچم هم با خودم باشه يه جورايي اصلا نميتونست اخلاق و تفكرات شوهرم رو درك كنه مي گفت اگه چيزايي كه ميگي عين واقعيت اين ادم ظرفيت پذيرش واقعيت رو نداري يا لااقل بايد 50 در صد احتمال بدم كه بخواد ايندم رو خراب كنه و حتي هيچ حق و حقوقي هم بهم نده 50 درصد هم ممكنه طرف من در بياد و رگ غيرتش اون رو از خواب بيدار كنه
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
ماه چهره عزیزم
شاید اون مشاور آدم مناسبی برای مراجعه نبوده!
اما مددکاران بهزیستی هر روز کلی از این موارد بدتر بهشون مراجعه می کنه!
اونها میدونن چطور عمل کنن!
شما فقط کافیه بری بهزیستی و مسئلت رو عنوان کنی با یکی از مددکارای اونجا و کامل شرح ما وقع بدی و بعدش
از خصوصیات همسرت و حساسیتش نسبت به برادرت بگی و اینکه حتی ممکنه به تو و بچه ات از سر خشم آسیب
بزنه!
از طرفی نگرانیات سر آبروت ، سکته پدرت یا خشم شوهرت به خودت و اینکه ممکنه از زیر همه چی شونه خالی
کنه رو بهشون بگی و ازشون راهنمایی بخوای برای حفظ نجابتت ، بچه ات و گیر افتادن اون شیاد کثیف و کنترل
خشم همسرت!
اونها به بهترین نحو عمل می کنن!
به خدا توکل کن و برو بهزیستی! انشالا بهترین راه رو جلوی پات می گذارن!
خودشون مددکار می فرستن یا شوهرت رو میخوان برای گفتگو و به شیوه ای مناسب بیان می کنن مسئله رو!
اول می سنجنش ببینن چقدر ظرفیت داره و بعد منتاسب با ظرفیتش مسئله رو مطرح می کنن!
یادت نره تو خدا رو داری چون بی گناهی و خداوند با بی گناهانه!
:72:
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
بین همه ی راهنماییایی که بهت شده حرف بهارشادی از همه به نظر منطقی تره برای وضعیتت. فکر نمی کنم بدون خواست خودت بیان با شوهر یا والدینت صحبت کنن. به هر حال امیدوارم موفق باشی.
-
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
سلام ماه چهره خانم،
به خاطر اتفاقاتی که افتاده واقعاً متاسفم.
حقیقتش کمک کردن به شما در این تالار مجازی بسیار سخت است. بیشتر با شما همدلی می کنیم.
فکر می کنم بهار شادی پیشنهاد مناسبی داده و بهتر است به جایی مراجعه کنید که از شما حمایت کنند و شما رو در این روزهای سخت یاری کنند.
این تاپیک خیلی طولانی شده و مشکل شما هم در این تاپیک و تاپیک قبلی پراکنده نوشته شده و تنها دوستانی که هر دو تاپیک رو کاملاً خوانده اند می توانند به شما کمک کنند.
موفق باشید.
-
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
با سلام و احترام
شما به عنوان مراجع با دو نام کاربری «kherse soorati» و «ماه چهره» در تالار فعالیت کرده اید. ابتدا شما به عنوان مهمترین مشکلتون تاپیکی با این عنوان زدید: «شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره » و فارغ از بحرانی که بعداها جداگانه اشاره کردید روی جزئیات زندگی مثل ماشین خریدن، برنامه ریزی اقتصادی زندگی، نحوه تعامل شوهرتان با خانواده اتان و ارتباط تحقیر آمیز برادرشوهرتان با شوهرتان صحبت کردید. و جالب اینکه بعد از آنکه در تاپیک جداگانه به بحرانی تجاوز اشاره کردید، باز هم برگشتید و همین تاپیک مشکلات دعواهایتان را احیاء کردید که نشان دهنده مهم بودن این موضوع بود.
بنده پس از اینکه متوجه نام کاربری دوگانه شما شدم، مجددا با دقت همه پستهای شما را مرور و یادداشت برداری کردم و بر اساس تاریخ به ترتیب در ذیل به صورت چکیده آورده ام.
به نظر تعارضات زیادی در آنها به چشم می خورد که اثبات می کند کثرت نوشته ها و فضای مجازی فرصت عمیق نگاه کردن به موضوع شما را نمی دهد.
در واقع بر اساس خلاصه ای که من در ذیل آوردم ، مشکل شما صرفا نحوه ارتباط شما و همسرتان با خانواه والدینتان و خانواده همسرتان باشد. و ما بقی آن چنان هم که به نظر می رسد دغذغه و بحران فعلی شما نیستند.
مسئله بارداری شما به 6 ماه قبل بر می گردد. و مسئله بحرانی که اشاره کردید به یکماه قبل، اما تاپیکهای فعلی شما همانطور که در ذیل می بینید اکثرا متوجه مشکلات ارتباطی شما و همسرتان و خانواده ها و همچنین مسائل اقتصادی خانواده هست. همسر به گفته شما ولخرج و به گفته همسرتان شما خسیس هستید. ماشین برایتان نمی خرد، اما طلای ایتالیایی می خرد و چمدان بزرگ سوغاتی می آورد و مهمانی در رستورانهای گران می دهد. و از طرفی تحت نفوذ اقتصادی برادرت هست. خانواده شما از داماداشان بیشتر از شما حمایت می کنند و در مشکلات شوهرتان از والدین شما می خواهند مداخله کنند. خانواده شما هم به شدت از دامادشان حمایت می کنند.
برادر شوهرتان به شکل تحقیر آمیزی به شوهر شما امر و نهی می کنند و حتی از شما می خواهند مانند کلفت در خانواده مادر شوهرتان خدمت کنید. همچنین در جایی گفته اید مشاوره پیشنهاد طلاق داده و در جایی هم گفته اید که مشاور مسئولیت تصمیم را بر عهده شما گذاشته است.
همچنین از آنجا که می دانید 6 ماهه باردار هستید چند جا با علامت سئوال کاربران تالار را ابهام کشیده اید که شاید این فرزند از شما نباشد با اینکه خودتان از بحران در 1 ماه پیش صحبت کرده اید.
به هر حال برای ما در تالار همدردی با توجه به اینکه دسترسی ها لازم را نداریم و فرمایشات شما هم چند پهلو هست و اهمیت آنها از نظر شما و ما متفاوت هست، نمی توانیم توصیه ای داشته باشیم. اما همانطور که قبلا اشاره داشتیم شما فردی قوی و با اراده ای هستید از شما می خواهم به صورت حضوری مراجعه کنید و از آنجا که در یک پست خود گفته بودید که شوهرتان اخیرا پیشنهاد مشاور هم داده است، به اتفاق او مراجعه کنید و مسائل خود را حضوری پیگیری کنید.
موفق و موید باشید
28/2/1381
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
سلام دوستان عزيز
من يه مشكل خيلي بزرگ با همسرم دارم كه برخلاف علاقه زيادي كه به هم داريم ديگه از زندگي كردن سير شدم و حتي به جدايي هم فكر مي كنم لطفا كمكم كنيد
28/2/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
ما سه سال كه ازدواج كرديم من 26 و اون 27 سالشه.خيلي همديگرو دوست داريم همسرم خيلي با احساس و خوش قلبه الان هم باردارم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
الان شش ماهمه
1391/2/28
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
با با مشاور و روانشناس که صحبت میکنم میگه طلاق بگیر میگه شوهرت ثبات اخلاقی نداره:302:
30/2/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
خدا منو به خاطر حرفي كه ميخوام بگم ببخشه ولي اصلا دلم نمي خواد اين بچه به دنيا بياد
بچم دختره ، من خيلي از اين جنسيت لعنتيم ضربه خوردم با اينكه حقوقم از حقوق همسرم بالاتره با اينكه تحصيلاتم بالاتره و از نظر قيافه هنوز كه هنوزه خواستگار دارم ولي هيچ كوم از اينا به دردم نخورد
....
من با اين شرايط روحي بدي كه دارم مخصوصا تو اين 6 ماه بارداريم كه اندازه 6 سال تحقير شدم و بهم توهين شد ديگه چيزي از شخصيتم باقي نمونده اصلا توانايي اينكه بتونم يه دختر تربيت كنم و تحويل جامعه بدم رو ندارم
30/2/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
- يه ايراد بد شوهرم بدقولي زيادش هست بي مسئوليتيش نسبت به زندگي و آينده و
- عيب دومش ولخرجي بيش اندازه زيادش هست
-هر وقت ازش ميخواستم خرجي دست من باشه مي گفت تو خسيسي از گشنگي مي كشيمونهر وقت تنهايي مي ره سفر حداقل 3 دست مانتو كيف لباس مجلسي و .... برام مي خره
برادرش ميلياردر هست تو كار ساختمون سازي اوايل ازدواجمون از شوهرم خواست كه بره پيشش كار ولي شوهرم نمي رفت ............
- من اصلا نمي تونم تحمل كنم اونجا باشه برادر شوهرم ادم خيلي خودخواه و واقعا منت گذاري هست ................ تازه به من كه خودم شاغلم مي گه تو وظيفته هفته اي 2 روز بري خونه مادر شوهرت رو تميز كني اين در حاليه كه خانم خودش كلفت داره دست به سياه سفيد هم نمي زنه يه ديپلمه هم هست
- از اول عروسي مي خواسته ماشين بخره هر كاري كردم كه ماهي 200 تومان پس انداز كن نكرد كه نكرد خودم و به هر دري زدم ولي هي قول مي داد 3 ماه ديگه ماشين دم خونت پاركه ....هيچ وقت هم عملي نشد اين درحاليه كه همه برادراش و خواهراش هم خودشون ماشين دارن هم همسرشون از لكسوز و مزدا تري گرفته تا پرشيا كمترينش دو تا برادر شوهراي مجردم هستن كه باباشون برا هر كدومشون يه پرايد خريده
31/2/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
چند ماه پيش تولدم بوده رفته تو گروترين رستورا جا رزرو كرده دستبند طلا ايتاليايي كه خدا تومن پول اجرتشه خريده .... در حالي كه مي دونه ماشين واسم تو اولويته
1/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
.....
شوهرم واسه جايي رفتن يا كاري انجام دادن اصلا با من هماهنگ نمي كنه و فقط دستورات پدر و برادرش رو انجام ميده اين درحالي هست كه اونا خانواده شلوغيند و زن و شوهرا رو كه پيش هم ميبينم با هم ميگن و خوشن و از كنار هم جم نمي خورن حسوديم مي شه
جالب اينجاست كه همون برادر شوهر بزرگه هم هميشه تو جمع پيش زنشه و خوش مي گذرونه و شوهر منو مي فرسته اين ور اون
- شوهرم با خونوتدش زيادي صميميه و دوستشون داره از مدل روبوسي كه با پدر مادر خواهر و حتي خواهر زادش مي كنه متنفرم .......... حتي بهد از دو روز باباش رو مي بينه 5 دقيقه روبوسيش طول مي كشه از صورت و گونه و چونه و شونه و سينه و پشت گردن و پشت دست گرفته تا.....
7/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
شوهرم هم خيلي منو دوست داره ما زندگي خيلي خوب و شيريني داشتيم
اي خدا.......اخه چرا اينجوري شد؟؟؟؟؟؟؟؟
7/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
- ما سه ساله كه ازدواج كرديم شوهرم خيلي مرد گل و خوبيه ما عاشق همديگه هستيم شوهرم هميشه و همه جا حاميم بوده و برام هيچي كم نذاشته ...
7/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
تا اينكه دو ماه پيش كه ....... يه روز بي خبر اومد خونمون(برادر شوهرم).... لباسم يكم ناجور بود واسه همين چادر پوشيدم ديدم بلند شده كل خونه رو وارسي كنه به اتاق خواب كه رسيد رفتم بهش گفتم ببخشيد اينجا عكساي عروسيمون رو زديم به ديوار لطفا داخال نشيد ولي محل نداد بعد رفت تو اتاق كمار شوهرم صدام زد كه يه ليوان اب براش ببرم.......
وقتي كنارش وايسادم ديدم دستش رو برده پشت كمرم و ببخشيد با بند لباس زيرم...
به رو خودش هم اصلا نمي اورد منم عصباني شدم و ناخدا گاه زدم تو گوشش از نظر قد و هيكل سه برابر منه اون اشغال هم كاري كرد كه حتي حيوونا هم نمي كنند..... نمي دونم يعني نمي ترسيد هر لحظه شوهرم ببياد !!!
7/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
1 ماه بعد فهميدم باردارم يكم اين موضوع خوشحالم كرد و از اون حال رواني كه داشتم بيرون اومدم اما الان چند شبه فكراي بد مياد سراغم مثلا اينكه بچه مال ....
8/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
تنها در صوتي زندگي من و شوهرم مي تونه ادامه داشته باشه كه رابطه برادري همسرو برادرش از بين بره يعني ديگه هيچ وقت هم و نبينيم كه خوب بايد قيد كل خانواده شوهر رو بزنيم كه مبادا خونه كسي ببينيمش!!!! و گرنه بايد طلاق بگيريم كه اگر قرار به طلاقه پس چه لزومي داره كسي از اين ننگ بزرگ باخبر شه حتي شوهرم
8/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
از كجا ميتونم بفهمم بچه صد در صد مال شوهرمه بدون اين كه شوهرم چيزي بدونه؟؟؟ايا برا ازمايش و تست خودش بايد باشه؟
14/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
سلام دوستان
ممنون از راهنماييهاي خوبتان
من و شوهرم تقريبا يك هفته هست اشتي هستيم دارم سعي ميكنم مهارت هايي رو كه گفتيد به كار بگيرم
تصميمات مهم رو گذاشتم به عهده خودش و من اصلا نظر نمي دم اما اون هم همچنان كار خودش رو ميكنه يعني باز هم بريز بپاش و ولخرجي ولي خوب شما دوستان مي گيد داره به سبك خودش محبت ميكنه رفته گوشي يك ميليوني برام خريده :302:
سخته كه چيزي بهش نگم و دوباره سر ماشين و .... باهاش بحث نكنم ولي تمام سعيم رو مي كنم
16/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
بالاخره تصميم خودم رو گرفتم مي خوام جدا شم بدون اينكه كسي از موضوع مطلع شه زمزمه هاي جدايي رو تو گوش همسرم خوندم
ضمنا پيش مشاور هم رفتم 3 جلسه تو يك هفته يه سري راه كار گفت همش رو رو همسرم امتحان كردم و نتيجه رو به مشاور گفتم اون هم نظرش به جدايي بود
17/3/1391
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
خوب من كه پيش مشاور رفتم !!! اونم نمي دونه بگم يا نه مي گه تصميم با خودته ميگه فقط خودت مي توني مسئوليت رفتار و برخورد شوهرت بعد از شنيدن خبر رو به عهده بگيري