-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
:104::104::104:
عالیه صحرا جون
خیلی عالیه
خوب توهم می رفتی مرخصی می گرفتی می رفتی
فقط تمام تلاشتو بکن این شرایطو برای یک ماهم که شده حفظ کنی تا یکم تنشهای داخل خونتون کم بشه و بتونی حرفاتو بزنی
به نظر من یکم صبر کن شرایط آرومی که برقرار شده با مهارتهای خوب تو ثبات پیدا کنه و بعد باهاش حرف بزن
الان بیشتر به فکر ثبات آرامش خونتون باش
دررابطه با تلفن منم مثل تو تو ترکم و خیلی راحتم
منم در حال جنگ با منتقد درونم هستم خیلی سخته می دونم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
چند شب پیش دوست همسرم زنگ زد که بیا صبح زود باهم بریم نماز صبح مسجد بعدم بریم دنبال کارای ماشینم (حالا شوهر من که یه شب احیا نمیاد نماز صبح بره مسجد ) منم ناراحت شدم گفتم درست نیست 4 صبح از خونه بری بیرون خلاصه باهم بحثمون شد گفت تو حق نداری برا من تعیین تکلیف کنیو ... منم گفتم اگه صبح رفتی بیخیال من میشی گفت ناراحتی همین الان برو حالا تا 1 ساعت پیشش من همه زندگیش بودم !!!! دیگه طاقت نیوردم و یه عالمه گریه کردم تا خوابم برد دیدم صبح انگار قرارش بهم زد سعت 5:30 رفت بیرون خلاصه ساعت 8 اومدم بیام سر کار دیدم اومده خونه کلی قربون صدقه و ... منم باهاش سرسنگین بودم خلاصه یه دوروزی هی میومد طرفم منم خیلی تحویلش نمی گرفتم تا5 شنیه که قرار شد بریم گردش و بعدم باهم حرف بزنیم خلاصه همه جا رفتیم وقتی رفتیم که باهم حرف بزنیم باز هنگ کردم یک کلمه هم از حرفایی که تو سرم یه عالمه با خودم تکرار کرده بودم نتونستم بگم و فقط حرفهای خیلی معمولی زدیم اومدیم خونه البته خیلی سعی میکرد این چندروز همه چی بدل من باشه ولی خیلی ازش ناراحتم فقط چون شما گفتید قهر یعنی منفعل شدن قهر نکردم ولی حضور دوستش و موبایل جدیدش شده معضل جدید ما این یکیو دیگه چیکار کنم؟؟ جدیدا" هم یاد گرفته وقتی یه چیزی بر خلاف میلش سریع داد میزنه بعدش زود اروم میشه ولی عصبیم میکنه تن صداش
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جون
من تو این مورد حق می دم به شوهرت
تو در واقع با این کارت بهش گفتی تو نمی تونی تصمیم بگیری و تو ازادیش و تصمیم گیریش دخالت کردی
در واقع مثل مامانا که به بچه اشون میگن این خوبه و این بد باهاش برخورد کردی
بعدشم اومده نازتو کشیده بازم ناز کردی
به نظر همسرت خیلی هم خوب رفتار کرده و تو خیلی بد رفتار کردی
بعدشم قرار بود یه مدت تنش ایجاد نکنی!!!!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیم جان
شما بودی چجوری برخورد میکردی؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا،
یکی از مسائلی که دائم روش تاکید می کنم اینه که سعی نکنید در یک گفتگو برنده باشید...سعی نکنید حرفهای مهم بزنید! به خدا همسرتون، رئیستون نیست! وزیر نیست... وکیل نیست! اگر هم باشه، نقشش همسر شماست! با هم حرف بزنید... چرا اینقدر فشار ؟ چرا این همه استرس...
وقتی ایشون می گن می خوام برم نماز صبح مسجد... بگید برو به سلامت! التماس دعا! همین!
شرطی نذارید که عزت نفس شما پایمال بشه...
در بسیاری از مواقع، در گفتگوی همسران، زمانیکه سعی نمی کنید برنده باشید، برنده می شید!
وقتی سعی می کنید که به نظرات، خصوصیات، اختیارات و شخصیت همسرتون احترام بگذارید... همه چیز خوب پیش می ره...
صحرا! ذهن سطحی فعال شما، داره پوستت رو می کنه! تا آرومش نکنی، اون سرزنشت می کنه...
وقتی می گی برو! می گه: بفرما! ولش کردی کجا؟ نذاری بره ها! (ببخشید) هالوووو.... بی عرضه!!!! رفت... تو اصلا ادم حساب نکرد...فکر کرده تو احمقی!
وقتی می گید نرو: می گه: چرا می گی نره؟ چرا نمی تونی دو دقیقه درست حرف بزنی؟ چرا اینطوری گیر می دی؟
اون در هر شرایطی شما رو سرزنش می کنه... مگر اینکه آرومش کنید! پا ندید بهش... اگر روش زیاد بشه شبها می خواد تا صبح سخنرانی کنه!
همسرتون دوستتون داره و شما همه دنیای او هستید..شک نکنید!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
[size=x-large]جناب دانشمند نوشته:
در بسیاری از مواقع، در گفتگوی همسران، زمانیکه سعی نمی کنید برنده باشید، برنده می شید! [/size]
به نظر من اين جمله را بايد با طلا نوشت و قاب كرد. خصوصا در بلند مدت واقعا جواب مي ده.
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا جان به این فکر کن که شوهرت همون ساعت چهار میرفت ، شماهم که هیچ کاری نمیتونستی انجام بدی، اون وقت چقد بهت برمیخورد؟ چقدرناراحت میشدی؟
صددرصد باز بعدش سرسنگین میشدی و اونم واسه اینکه به نظر خودش کاربدی انجام نداده و حقش بوده، نمیومد عذرخواهی و همین طوری این سیکل باز تا چند روز ادامه پیدا میکرد.
پس چقد خوبه به قول آقای sci شرطی نذاریم که عزت نفسمون پایمال بشه...
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام به همه دوستای خوبم
شما درست میگید هیجانی عمل کردم و اشتباه کردم .ولی خود شما اقای sci گفتید رفتار جراتمندانه داشته باش من که اولش داد و بیداد نکردم گفتم وقتی این ساعت من و تنها میذاری احساس بدی بهم میده لطفا" دیرتر برو وقتی اون وایستاد بحث کرد منم دعوام شد !!! پس وقتی من صلاح نمیدونم به هر دلیلی اون یه کاریو انجام بده چیکار باید بکنم اگه حرف نزنم که یه جوره اگر حرف بزنم که اینجوری میشه پس چیکار کنم؟
میخوام حرف های مهم نزنم میخوام خیلی عادی حرف بزنیم ولی این حرفهای مهم خیلی روم سنگینی میکنه هرچند که نمیتونم به همسرم بگم ولی نه یادم میره و از ذهنم پاک میشه نه میتونم مطرح کنم و حل و فصلش کنم . البته تو حال حاضر سعی کردم کنترل اوضاع بینمون تو دستم باشه روابطمونم خوبه ولی بلاخره یه سری مشگلات جدیمون باید حل بشه لطفا" بگید چه زمانی وقت طرح این مسایل و چطوری بگم که اثر گذار باشه ؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا عزيز
من مدت زياديه كه ميام توتالار وتاپيكهارا دنبال ميكنم وتاپيك شمارا هم دنبال كردم،من فقط يك نظر شخصي ميدم
هرچقدر حرف زدن درمورد مسائلي كه باعث ناراحتيت ازشوهرت شده را عقب بندازي مثل يه غده چركي بزرگ ميشه و اين غده يموقعي ميتركه كه همه زندگيتو زهراگين ميكنه يا اينكه تو برخوردت با همسرت مثل قضيه نماز صبح تورا هيجاني ميكنه يعني تو يجورايي ميخواي تلافي كني واصلا اينكه تو دوست داري تلافي كني درست نيست چون خودت ديدي نتيجه اش بدتره ،وگرنه الان باخودت صادق باش آيا دليلي منطقي داشتي كه نزاري همسرت بره نماز صبح؟فقط چون ساعت 4 ميخواست بره بيرون؟
اقاي دانشمند گفتند رفتار جراتمندانه شما خوب اين رفتار درك كرديد اما موقعيت نشون دادن اين رفتار شايد هنوز متوجه نشديد كي هست؟من ونامزدم خيلي مشكلات داريم وهميشه مثل همه زن وشوهراي ديگه دعوامون ميشه اما راهي كه ما درنظر گرفتيم اينه دلخوريامونو بعد هر دعوا وبحثي وقتي اروم شديم ميگيم مثل درددل يه دوست با يه دوست ديگه .شما هم سعي كن شوهرتو مثل دوستت ببيني وهمينو بهش بگو ،بگو تو تنها محرم دل مني به تو ميتونم همه حرفهاي دلمو بزنم همه دلخوريام ميخوام امروز(امشب) هرچي تاحالا توزندگيمون باعث شده دلخور بشم بهت بگم كمي سبك بشم دلم ميخواد با يكي حرف بزنم وفقط حس ميكنم تويي كه ميتوني دركم كني واز دلخوريات بگو از چيزاي كوچيك شروع كن مثلا بگو يبار تو عقدمون دلم ميخواست تو فلان مهموني توبهم بگي بيا كنارم بشين اما نگفتي ناراحت شدم اما بعدش خودم فهميدم خوب شايد تو حواست نبوده يا نميدونستي وهمينطور از چيزاي ديگه بگيد
سعي كنيد لحنتون اروم وبدور ازكنايه باشه،چيزي كه من ياد گرفتم اينه مردها از حرف زدن تو قالب تيكه وكنايه بدشون مياد ودرضمن بيشترموقعها متوجه منظور نميشوند واين كار را بدتر ميكنه پس رك وراست بگو البته رك وراست نه تند وتيز ;)
فقط سعي كن اون مسائل بزرگي كه باعث دلخوريتون شده را جوري بيان نكني كه گلايه توش باشه .
اينو تجربه شخصي من اگر فكر كنيد شوهرتون دوستتونه وباهاش درددل كنيد هم شوهرتون اون دردل قبول ميكنه هم اينكه يجورايي خوشحالم ميشه وقتي ميفهمه اينقدر بهش اعتماد داريد .
البته ميگم اين فقط يه نظر شخصي بود اميدوارم زندگيتون شاد شاد بشه.
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
سلام به همه دوستای خوبم
شما درست میگید هیجانی عمل کردم و اشتباه کردم .ولی خود شما اقای sci گفتید رفتار جراتمندانه داشته باش من که اولش داد و بیداد نکردم گفتم وقتی این ساعت من و تنها میذاری احساس بدی بهم میده لطفا" دیرتر برو وقتی اون وایستاد بحث کرد منم دعوام شد !!! پس وقتی من صلاح نمیدونم به هر دلیلی اون یه کاریو انجام بده چیکار باید بکنم اگه حرف نزنم که یه جوره اگر حرف بزنم که اینجوری میشه پس چیکار کنم؟
میخوام حرف های مهم نزنم میخوام خیلی عادی حرف بزنیم ولی این حرفهای مهم خیلی روم سنگینی میکنه هرچند که نمیتونم به همسرم بگم ولی نه یادم میره و از ذهنم پاک میشه نه میتونم مطرح کنم و حل و فصلش کنم . البته تو حال حاضر سعی کردم کنترل اوضاع بینمون تو دستم باشه روابطمونم خوبه ولی بلاخره یه سری مشگلات جدیمون باید حل بشه لطفا" بگید چه زمانی وقت طرح این مسایل و چطوری بگم که اثر گذار باشه ؟
رفتار جرات مندانه شما تبديل به رفتاري پرخاشگرانه شده، وقتي ديديد كه ايشون اصرار مي كنه و حاضر نيست كه نظر شما رو بپذيره! مي دونيد چرا چون رفتار شما در اظهار نظر خودتون به نظر جرات مندانه بوده اما رفتار جرات مندانه اگر يك طرفه باشه، هر چند محترمانه، جرات مندي نيست بلكه پرخاشگريه! يعني شما مي گيد تو اگر بري من احساس بدي دارم... اما حاضر نيستيد با نظر شما مخالفت بشه! به عبارتي خيلي محترمانه به ايشون مي گيد نرو!!! حق نداري بري! در صورتيكه اصل مهم در رفتار جرات مندانه اين است كه شما نظر خودتون رو اظهار كنيد و به طرف مقابلتون هم حق اظهار نظر، اعتبار رفتار، حق مخالفت بديد و بهش احترام بگذاريد... پس براي همينه كه كلام شما جرات مندانه مي شه كه اين درخواست با همدلي همراه باشه... :
مي دونم خيلي دوست داري بري نماز صبح و با دوستت باشي! خيلي حس خوبيه براي منم دعا كن! اما اگر برات ممكنه تا جائيكه مي توني دير تر برو كه من كمتر تنها بمونم... از اين بابت ازت ممنونم و نمي خوام مزاحمت بشم! اگر برات مقدور بود...
در جملات بالا شما به ايشون احترام مي ذاريد...براي اينكه ايشون تصميم بگيرند محدوده تعيين نمي كنيد و ايشون رو انسان مي دونيد... ضمن اينكه بايد بدونيد كه جملات بالا يك ترفند نيست! بايد بدونيد كه ايشون حق داره كه با نظر شما مخالفت كنه و بگه برام مقدور نيست!اما شما نظر خودتون رو گفتيد ( البته تجربه نشون مي ده در شرايط سلامت رواني طرفين، اين اتفاق خيلي به ندرت حادث مي شه) شما در جملات بالا سعي نمي كنيد احساس خوب شوهرتون رو زير سوال ببريد... محدودشون كنيد و برنده باشيد! بذاريد ايشون برنده باشه... و مهمتر از همه اينكه به معني واقعي به طرفتون احترام بذاريد!
پس براي عنوان يك درخواست صحيح: اول همدلي/ دوم درخواست/ و شرط مهم اينه كه درخواست در شرايط مساعد و مناسب مطرح بشه... لازم نيست تا چيزي مي شنويد، چهره بر افروخته... ناراحت، درهم و برهم بريد و بگيد و ... بايد صبر كنيد تا زمانش برسه! اون موقع است كه شما حرفه اي عمل كرديد... وگرنه فكر كنيد يه جراح تا يه مريض رو مي بينه كه اتاق عمل نمي بره... صبر مي كنه! عكس مي گيره، فكر مي كنه! بررسي مي كنه...بعدشم ريكاوريش مي كنه! گاهي مي گم براي اينكه درخواستتون تاثير بهتري داشته باشه، لباس خوب بپوشيد، خوشبو باشيد، با زبان بدنتون حرف بزنيد، وضعيت ظاهري خوبي داشته باشيد! شيك باشيد... درخواست يك بار كافيه! مطمئن باشيد اگر در زمان مناسب گفته بشه، اصلا نياز به تكرار نيست!
حرفهاي مهم در دل حرفهاي غير مهمه! در متن حرفهاي عاديه... در حرفهاي عاديه كه شما نظراتتون رو مي گيد... حرفهاي دلتون رو مي زنيد... درد دل مي كنيد و مي گيد از چي خوشتون مي آد و از چي خوشتون نمي آد! قرار نيست بريد با شوهرتون تو محكمه و براش تفسير كنيد و اعتراض كنيد و ناراحت بشيد...
اما گفتگوي عادي رو هم بايد تمرين كرد/ احترام گذاشتن و اعتبار سازي رو هم بايد تمرين كرد/ كارهاي ساده اي نيست!
هرگز با كنايه و نيش حرف نزنيد... واضح و صريح بگيد!
خيلي هواي هم رو داشته باشيد...
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
تنهای نا امید عزیز ممنون که برام نوشتی حتما" سعی میکنم از تجربتون استفاده کنم و امیدوارم اسمت رو زودتر عوض کنی چون این حرفهای خوب به این اسمت اصلا" نمیخورهو پر از انرژی منفیه
sci برادر خوبم
ازت ممنونم که دوباره به تاپیکم پاسخ میدی و وقت برای حل مشکلم میذارید . حتما" به نکاتی که گفتید دقت میکنم انجام میدم و نتیجرو میام می گم . شما درست گفتید من انتظار داشتم همسرم چون خیلی محترمانه ازش خواهش کردم حرفم قبول کنه ولی یه مدتم اینجوری که شما میگید عمل میکنم ببینم نتیجه چیه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام خوبی صحرا جان
اوضاع خوبه ؟
وقتی نیستی خوشحالم چون مشکلاتت حتما کمتر شده
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان سلام متاسفم که تاپیکت قفل شده
به نکته های قبل توجه کن و بیا دوباره تاپیک بذار انشالله همه مسایلت حل بشه
منم ای شرایط فعلا" تحت کنترل
سلام
دیشب نمی دونم که چی شد یهو همسرم گفت بیا حرف بزنیم خلاصه حرف به اینجا رسید که گفت خوب من زندگیمون نمیدونم باید چیکار کنم و رها کردم که هرچی پیش میاد بیاد منم گفتم نه سن من نه روح و جسم من تو شرایطیه که بخوای بازیش بدی باید تکلیفت با خودت و زندگی روشن کنی . گفت تو تکلیفت روشن شده ؟ گفتم اره من به خودم زمان دادم و همه تلاشمم دارم میکنم که زندگیمون بهتر شه . گفت خوب منم تورو بازیت ندادم فقط نمیدونم باید چیکار کنم . یه مقدار حرف های مشاور براش گفتم گفت باشه میام پیش مشاور . در عین حال خیلی به مهمونی ها تاکید داشت و همش میگفت من اونجاها زجر میکشم بهم فشار میاد دوست ندارم بیام خیلی محدود میخوام برم خونه فامیل و ... حالا از شما و sci عزیز میخوام بهم راهکار بدبد یعنی سوال همسرم این بود که خوب مشاور یا تو چه راهی بهم میدید که من زجر نکشم ازار نبینم ... و قرار شد چند روز دیگه باهم بشینیم و جواب سوال هایی رو که از هم کردیم بدیم لطفا" بگید چیکار کنم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
خوب ازش مي پرسيدي چه چيزي ازارش ميده
اگه چه شرايطي تو مهموني ها برقرار باشه كمتر اذيت ميشه
رفتار چه كسي ازار دهنده است
همين كه تا اينجا هم پيش اومده خيلي عاليه سعي كن تشويقش كني ادامه بده.......
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام اقلیما جان
ازش پرسیدم میگه من با افراد درجه یک خانواده مشکلی ندارم ولی شماها مهمونیاتون خیلی بزرگه چرا تو مهمونیه مامانت یا ... میان مادرشوهر فلان عروس دعوت میکنن من ازینا بدم میاد ( کلا" حس میکنم بهانه الکی میگیره وگرنه کسی مگه جای اونو تنگ میکنه !!! ) یا میگه من حوصلم سر میره ( ولی تو کل مهمونی هیچوقت تنها نیست همیشه یکی هواش داره ) یا می گه خیلی تا دیر وقت ادامه داره ( البته درست میگه ولی خوب خودش خواسته که نشسته تو مهمونیه دوستاش من بزور 3 شب بلندش میکنم!!!) . الانم میگه من خانوادت خیلی دوست دارم ولی اصلا" خونه خاله هات اینا دیگه نمیخوام بیام منم دیگه دیدم دارم عصبی میشم گفتم خوب دیگه بقیه بحث واسه بعدا"
احساس میکنم میخواد من به مرگ بگیره که به تب راضی شم ولی خودش همش قسم میخوره که اینجوری نیست
کلا" دوست داره بدون اینکه دعوت بشیم بلند شیم زنگ بزنیم بریم خونه خاله ای دایی ولی وقتی مثل ادم دعوت میشیم نیاد نمیدونم این یعنی چی ؟ لطفا" بگید من چجوری باید صحبت کنم و چه راه حل هایی بدم
sci اگه ممکن شمام بگید چیکار کنم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
فاميل خودش چه جوريند؟
شما را دعوت مي كنند؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
فامیل زیادی اینجا نداره
ولی خودشون اگه 10 ماه یکبار دعوت کنن نهار دعوت میکنن یه پدر بزرگش که همیشه بیرون دعوت میکنه اونم نهار
مامانشم که تو ماه یکبار اگه دعوتمون میکرد که کم پیش میومد مگر اینکه واسه کاری میرفتیم شام و نهار نگهمون میداشت اونام فقط بیرون کلا" اهل مهمونی دادن نیستن
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
فامیل زیادی اینجا نداره
ولی خودشون اگه 10 ماه یکبار دعوت کنن نهار دعوت میکنن یه پدر بزرگش که همیشه بیرون دعوت میکنه اونم نهار
مامانشم که تو ماه یکبار اگه دعوتمون میکرد که کم پیش میومد مگر اینکه واسه کاری میرفتیم شام و نهار نگهمون میداشت اونام فقط بیرون کلا" اهل مهمونی دادن نیستن
به خاطر همينه كه شوهرت اينجوري رفتار مي كنه. چون جلوي شما از اين نظر كم مياره.
منم با مهدي اين مشكل را داشتم.
سعي كن زياد توي رويش نزني كه شما ها رفت امد نداريد يا زياد مهموني نمي ديد ولي ما .........................
چون بدتر مي شه.
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
سلام اقلیما جان
ازش پرسیدم میگه من با افراد درجه یک خانواده مشکلی ندارم ولی شماها مهمونیاتون خیلی بزرگه چرا تو مهمونیه مامانت یا ... میان مادرشوهر فلان عروس دعوت میکنن من ازینا بدم میاد ( کلا" حس میکنم بهانه الکی میگیره وگرنه کسی مگه جای اونو تنگ میکنه !!! ) یا میگه من حوصلم سر میره ( ولی تو کل مهمونی هیچوقت تنها نیست همیشه یکی هواش داره ) یا می گه خیلی تا دیر وقت ادامه داره ( البته درست میگه ولی خوب خودش خواسته که نشسته تو مهمونیه دوستاش من بزور 3 شب بلندش میکنم!!!) . الانم میگه من خانوادت خیلی دوست دارم ولی اصلا" خونه خاله هات اینا دیگه نمیخوام بیام منم دیگه دیدم دارم عصبی میشم گفتم خوب دیگه بقیه بحث واسه بعدا"
احساس میکنم میخواد من به مرگ بگیره که به تب راضی شم ولی خودش همش قسم میخوره که اینجوری نیست
کلا" دوست داره بدون اینکه دعوت بشیم بلند شیم زنگ بزنیم بریم خونه خاله ای دایی ولی وقتی مثل ادم دعوت میشیم نیاد نمیدونم این یعنی چی ؟ لطفا" بگید من چجوری باید صحبت کنم و چه راه حل هایی بدم
sci اگه ممکن شمام بگید چیکار کنم
سحرا! آفرين! از شما بسيار سپاسگزارم بابت مديريتت... بعد از چند ماه داري به نتيجه اي كه منتظرش بوديم مي رسي!
براي نظرش احترام قائل شو... اعتبار سازي كن! همه چي بهتر مي شه!
سعي نكن برنده باشي...همدلي كن!
بگو آره مي فهمم احساست رو.. منم اين احساس رو گاهي داشتم... خيلي مواقع برام غير قابل تحمله!
ببينيد شما راهكار نمي ديد! سرزنش نمي كنيد! مقايسه نمي كنيد! انكار نمي كنيد!
نمي گيد:
مگه جاي تو رو تنگ كردند؟؟
اينا بهانه است! ( انكار احساسات نمي كنيد)
خونه دوستات چطور اينجوري نيست!؟!؟ ( مقايسه نمي كنيد)
حالا تو هم بايد تحمل كني عزيزم! ( راهكار نمي ديد)
فقط همدلي مي كنيد و اعتبار سازي مي كنيد... همه چيز درست مي شه!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
sci برادر خوبم سلام
ممنون از پاسختون . خوب همدلی میکنم ولی اگه راهکار ندم میگه خوب پس من درست میگم و به منوال خودش ادامه میده . چجوری میشه در عین همدلی کردن ولی بهش بگم این ها هم بخشی از زندگی هست و نمیشه حذفش کرد چجوری بگم دلم نمی خواد بشه سوژه بقیه چجوری بگم این رفتارهاش باعث شرمندگی من میشه .
اون روز بمن میگه تو این دوران تو کشورهای دیگه طرف مهاجرت میکنه فقط برای اینکه اب و هوای بهتر داشته باشه . بعد من باید بلند شم بیام جاهایی که دلم نمیخواد . یعنی نمیفهمه این کشور واسه خودش فرهنگ و رسوماتی داره تازه منم یه طرف دیگه این زندگی ام همش که نمیشه به میل اون باشه . منم با نیامدناش دارم زجر میکشم بهم فشار میاد .
میشه لطفا" بگید چجوری باید تاثیر گذار این حرف ها رو بزنم ؟
لیلا جون والا من تو روش نزدم هیچوقت هرجام که دعوت شدیم با احترام رفتم و به خانوادش زیادیم سرویس دادم تازه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
چه خبر؟
جواب پست 142 رو ندادم.. فقط به اين دليل كه قبلا به شما گفته بودم چه كنيد و پاسختون رو داده بودم!
به ايشون احترام بگذاريد.. تا روابطتون بازسازي بشه..
ايشون بايد! بايد! بايد! بايد! فرد اول زندگي شما باشه!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
sci برادر خوبم سلام
فهمیدم چرا پاسخم ندادید :82:
با هم صحبت کردیم سعی کردم همدلی کنم اون گفت اجازه بده اول کارم درست شه بعد رابطه برقرار کنیم منم چون احساس کردم این مساله و سوال بقیه تو جمع احتمالا" ازارش میده بحثی نکردم یعنی نه این حرف قبول کردم نه رد کردم فقط گوش دادم
در عین حال به من میگه میخوام روابطمون خیلی محدود باشه یعنی با هر خانواده بطور خصوصی رابطه برقرار کنیم و تو جمع بزرگ نریم منم گفتم میدونم این مساله ناراحتت میکنه ولی این نحوه ارتباط منم ازار میده و ناراحت میکنه بهتره دنبال یه راهکار دیگه باشیم که البته بعد این حرف قاطی کرد و گفت این اخرین باریه که راجع به این مساله حرف میزنیم تو ام تا هر وقت امشب میخوای راجبش حرف بزن منم گفتم نشستیم که باهم دعوا کنیم حرف زدن امادگی میخواد هردومون خسته شدیم باشه تا بعد و دیگه ادامه ندادم
بین حرف هاش یه چیزی بهم گفت : گفت توخیلی خوبی ولی حرفهات ازار میده من رو تو واسه من شخصیت قایل نیستی تحقیرم میکنی !!!! گفتم خوب یه مثال بیار چون من نمیدونم کجا چه حرفی زدم گفت یادم نیست !!!!
من اصلا" حرفش درک نکردم چون خیلی باهاش کنار میام خیلی چیزارو بروش نمیارم و بابت خیلی چیزا سکوت کردم
حالا نمیدونم تحلیل شما ازین حرف ها چیه ممنون میشم راهنماییم کنید
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
آفرين صحرا!
آفرين صحرا!
آفرين صحرا!
(كپي نكردم جملات بالا رو و هر سه تا رو تايپ كردم، چون همه پست 144،بخصوص سه جاش واقعا جاي آفرين داشت!)
اول: با هم صحبت كرديم!
مي دوني يعني چقدر عالي شدي!!! اين كار يكي از سخت ترين كارهايي بود كه نمي تونستي انجامش بدي! امروز مي گي صحبت كرديم!
دوم: سعي كردم همدلي كنم!
واقعا تونستي! و مي بيني نتيجه اش رو... ادامه بده! نتايج همدلي اونقدر درخشانه كه سعادت رو جلوي چشمات مي آره!
سوم: رفتار جزات مندانه بسيار عالي!
آهاي افرادي كه مي گيد چطوري به طرف مقابلمون احترام بگذاريم.. همينطوري!!! يعني صحرا متوجه شده كه احتمالا وضعيت كاري شوهرش، مي تونه براش آزار دهنده باشه... به نظرات شوهرش احترام گذاشته و براي تجربيات احساسي او احترام قائل شده! واقعا جاي تحسين داره!
اما:
اينكه ايشون مي گه شما تحقيرش مي كني ،حتما كنكاش كن!
اما نكته اصلي اينجاست كه از شما انتقاد شده!
چگونه انتقاد رو بشنويم، بپذيريم يا نپذيريم!!!
اول سه نكته مهم :
*اولين اصل وقتي از شما انتقاد مي شه اين است كه عزت نفس خودتون رو خاموش كنيد! دقيقا!!!! خاموشش كنيد!!!
در جهت دفاع از خودتون بر نياييد!!! سعي نكنيد برنده باشيد! فقط گوش كنيد...شنونده فعالي باشيد! داره از شما انتقاد مي شه/ پس به گوشاتون عينك بزنيد و با دقت بيشتري گوش كنيد!
* دومين نكته اينه كه انتقاد هيچ وقت خوشايند نيست! پس لازم نيست كه بعد از شنيدن انتقاد احساس خوبي داشته باشيد
* انتقاد رو با نبش قبر و پل زدن به گذشته جواب نديد!
حالا چند حالت وجود داره:
نيت منتقد سازنده است/ انتقاد هم صحيح است!
- پس مي پذيريد ( بله حق باشماست و من عذر خواهي مي كنم!) اين عذر خواهي بايد متناسب باشه با كار انجام شده! نه بيشتر و نه كمتر! مثلا اگر من با شما قرار ملاقات دارم و دير مي آم 10 دقيقه! مي گم من از شما عذر مي خوام كه دير كردم! اما نمي آم بگم من دست شما رو ببوسم عزيزم! ببخشيد دير شد! غلط كردم! ديگه تكرار نمي شه!
پركاربرد ترين شيوه:
نيت منتقد سازنده است يا نيست... / انتقاد هم نا مفهوم است! ( تو من رو تحقير مي كني! ) يك جمله بسيار كلي!
- اعصابتون رو كنترل مي كنيد! بدون اينكه عصباني شويد، كنكاش مي كنيد! منظورت از تحقير دقيقا چيه؟ چه زماني اين احساس رو كردي؟ مي شه اين دفعه يادداشت كني؟ چون من اصلا قصد اين كار رو ندارم!
تو زن خوبي نيستي!! اين جمله هم خيلي كلي است! بايد در جواب كنكاش كرد: به نظرت زن خوب يعني چي؟
چطوري احساس بهتري داري؟
نيت منتقد سازنده است/ اما همه انتقاد صحيح نيست!
با بخشي از انتقاد موافقت مي كنيد!
- شما هنگام برگشتن به منزل قرار بوده خريد كنيد/ لباسها رو از خشكشويي بگيريد/ تماس با شوهرتون بگيريد/ اما همه اينها رو به دليل اينكه با دوستتون سرگرم بوديد يادتون رفته!
شوهر: تو زن شلخته اي هستي! همه چيز رو يادت مي ره! همينه كه من بهت اعتماد ندارم و نمي تونم روي كارات حساب كنم!
زن: من مي فهمم چه احساسي داريد و بابت خريد، لباسها و اينكه فراموش كردم با شما تماس بگيرم، عذرخواهي مي كنم ! ببينيد :
نمي گيد حالا مگه چي شده؟ با بخشهايي از انتقاد ايشون كه انجام نشده موافقت مي كنيد!
نيت منتقد سازنده هست يا نيست/ اصل انتقاد صحيح است اما مورد انتقاد صحيح نيست!
- با اصل انتقاد صحيح نيست!
شوهر: تو هميشه فراموش مي كني! اين دفعه هم روش!
زن: در اينكه فراموش كردن موارد مهم، بده شكي نيست! من قبول دارم... ا
نيت منتقد سازنده هست/ اصل انتقاد هم صحيح نيست!
- فورا رفع سو تفاهم مي كنيد
نيت منتقد سازنده نيست/ مورد انتقاد هم صحيح نيست!
با رفتار جرات مندانه/ يا اهميت نمي ديد/ يا از تكنيكهاي صفحه خط خورده و يا جملاتي نظير اين نظر من هست! و اجازه بديد حفظش كنم! با احترام پاسخ مي ديد!
اين مورد در بين همسران بسيار نادر است!
پس در مرود مساله شما، بايد مد نظرتون باشه كه ايشون اين احساس رو داشته و نظر احساسي ايشون تحقير شدن بوده! حتما به شيوه اي كه گفته شد كنكاش كنيد...
سوالي بود بپرسيد
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
برادر خوبم سلام
ممنون از این همه تشویق . من بخودم قول دادم تو یه مدت تمام تلاشم انجام بدم این کارم میکنم از شمام ممنونم که همراهیم میکنید و برای راهنماییم وقت میذارید همه تلاشم برای انجام درست کارها میکنم
متنتون یکم گیج کننده بود باید با دقت بخونم تا بفهمم چی شد
ازتون واقعا" ممنونم اگه شما و دوستای خوب دیگه نبودن واقعا" نمی دونستم با مسایلم چی کار کنم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا عزیز
برات خیلی خوشحال شدم
عالی داری پیش میری
سعی کن بدون اشتباه پیش بری
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان خوشحالم که اومدی چه خبر اوضاع خوبه؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام عزیزم
آره اوضاع خوبه و اروم خدا رو شکر
هفته پیش عروسی فامیل های مادر همسرم دعوت بودیم و منم با وجود حجم کاری زیادم یه جوری برنامه ریزی کردم که حتما برم رفتیم عروسی و خیلی هم خوب بود فرداش مادر همسرم میره پاتختی که تو پاتختی کلی از من تعریف می کنند پیشش که عروست چقدر خنده رو و مهربونه و چقدر خوشگله و ... و چرا نیاوردیشو از این جور حرفا
اونم فرداش زنگ زد به من و این حرفارو گفت و از اون روز به بعدم کلی باهام خوب شده و منو برده به عرش خدا که خدا عاقبتمو به خیر کنه
همسر گرامم خوبه خدا رو شکر در واقع اون من خوب باشم خوبه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
نمام تایپیک هایتان را کامل خواندم خیلی خوشحالم که شما به نتیجه رسیدید. من هم 4 سال است که ازدواج کرده ام و از رفتار دوگانه همسرم خسته شده ام . یکبار قبلا تایپیکی نوشتم و چون دیگر مراجعه نکردم گویا حذف شده . آنقدر افت و خیز دارم که خودم هم نمیدانم کجای زندگی ایستاده ام امروز دعوایم شده تهدید کردم که میروم همسرم رفت ماشین روشن کرد و گفت خودم می برمت فردا هم بیا وسایلت راجمع کن و ببر این دومین بار است که این کار را میکند و باز این من هستم که نرفتم . حاضرم طعمه گرگ بیابان شوم بروم در این بیابانها گم شوم ولی ننگ طلاق را بر خوانواده ام تحمیل نکنم .
خوش به حال تمام شماها که حداقل همسرانتان با شما این گونه نکرده اند.........
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام رونیکای عزیز
هیچ وقت تو دعوا و مرافه همسرتو تو موقعیتی نذار که بخواد انتخاب کنه
منم از این تجربیات داشتم پس تو اولین زنی نیستی که همسرش.......
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
رونیکای عزیز دوست خوبم سلام
دوستان یه جمله ای بهم گفتن که من سعی میکنم ازشاستفاده کنم فکر کنم برای شما هم مفید باشه گفتن : هیچ وقت حرفی نزن که عزت نفست پایین بیاد خوب خیلی سادس وقتی میدونی یکبار در مقابل تهدیدت همسرت اونجوری رفتار کرده بار بعد دیگه اینجوری تهدید نکن . رونیکا فکر میکنم اگر تو تاپیک جداگانه ای مشکلت رو مطرح کنی دوستان منسجم تر کمکتون می کنن .
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا جون خوبی؟
اوضاع خوبه؟
تا کجاها پیش رفتی؟
هنوزم پیش مشاور میری؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان سلام
اوضاع ای بد نیست . خیلی دارم سعی میکنم از حرف های اینجا استفاده کنم . چند شب پیش همسرم زنگگ زد که برو خونه مامانت شب منم میخوام پیش دوستم بخوابم منم گفتم من میام خونه شب خلاصه 1 شب تل زدم که کجایی گفت خونه دوستمم گفتم صحیح نیست شب بمونی اونجا گفت نه اشکالی نداره توام که گفتم برو اونجا حالا یا برو اونجا یا درو قفل کن و مواظب خودت باش !!! منم هیچی نگفتم تا فردا عصرش که اومد اگه هرزمان دیگه ای بود دادو بیداد میکردم ولی فقط باهاش سرنگین شدم تا اینکه هی ومد مسخره بازی دراورد و اینا منم فقط گفتم احساس خیلی بدی داشتم وقتی تنهام گذاشتی بهتر بود شب میومدی خونه فکر کنم خیلی شرمنده شد هی التماس که بیا بریم بیرون و ... ولی اخرشم نپذیرفت مستقیما" که کارش بد بوده منم ادامه ندادم تا اینکه دیدم دوباره دوستش زنگ زد برن بیرون که گفت نمیام دوباره دیشبم دوستش زنگ زد گفت میخوام خونه باشم
راستی برادرمم دیشب دعوتمون کرد شام (البته فقط خودش و خانومش بودن ) منم گفتم شام میای خونشون گفت مامانت اینام هستن گفتم نه گفت باشه بریم تو راه که خوش اخلاق بود اونجام که رفتیم مثل قدیم خیلی عادیو خوب بود منم دیگه تا دیروقت نشستم ساعت :11 گفتم بریم تو راه ازش پرسیدم خوش گذشت؟ گفت اره خیلی این اولین مهمونی بعد 1 سال که اومد خونه کسی
نمیدونم چقدر رفتارام درست ؟ میترسم ازون ور بوم بیفتم لطفا" اگه زیادی کاری انجام میدم راهنماییم کنید
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
به نظر من که عالی بودی
خوش به حالت صحرا جون من که تا دلت بخواد دیشب خراب کردم
از بی اعتبار کردن گرفته تا..........
پس فردا هم سالگرد ازدواجمون و مثل هر سال با هم قهریم حالا هم نمی دونم چی کار کنم بعد از دو هفته که با هم خوب بودیم اونم خیلی خوب دیشب مفصل دعوامون شد
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان شرایط خوبه؟ سالگردتون خوب بود؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می شود
پاورقی
=====
مطمئناً در میان این همه پست راهنمائیهای مفید و مناسبی به شما شده و نیازه شما از آنها جمعبندی داشته و سعی کنی به آنها عمل کنید . از پرداختن به جزییات برای دریافت راهنمایی پرهیز کنید و سعی کنی تا می توانید روی پای خود بایستید و فقط در مواقع خیلی ضروری راهنمایی از دیگران را دنبال کنید . خلاقیت خود را در حل مسئله بیشتر به کار بگیرید .
موفق باشید
.