-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام دوستاي خوبم
من ديروز مطابق با پيام هاتون رفتار كردم
1. دوش گرفتم و به خودم رسيدم :P:D
2. خانه را مرتب كردم :199:
3. غذا درست كردم :103:
4. وقتي مهدي اومد جلوي در به استقبالش رفتم و بوسيدمش:43:
5. سعي كردم حرف هاي خوب بزنم:46:
6. سعي كردم شاد باشم:311::227:
7. سعي كردم .......................
مهدي خوب بود. خوب و خوشحال ولي يك ترديد و شكي را مي شد در عمق وجودش حس كرد. نمي دانم شايد حس مي كرد اين محبت غير طبيعيه و دليلي داره كه اون دليل اون را ناراحت مي كرد قضاوت نمي كنم ولي اگه شما دليلش را مي دونين برام بنويسين:325:
راستي احساس مي كردم اون يك مقدار از محبت اش (نمي شه گفت محبت شايد بايد بگم كارايي را كه مي كرد ) را كم كرده بود
مثلا هر شب وسايل شام را اون مي آورد و بعد از شام جمع مي كرد ولي ديشب ...........:311:
يا هر شب سالاد درست مي كرد ولي ديشب بهش گفتم بعد درست كرد :311:
و ..................
احساس مي كنم وقتي مهدي احساس مي كنه شاد و سرحالم ديگه اون محبت دوران ناراحتيم را بهم نمي كنه
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
:323:سلام خواهر گلم:46:
آره مطمئنن همینه کسی که تا دیروزاینقدر خشن بوده یهو مهربون شده :311:ببین فقط لیلا جان باید اینقدر قوی باشی و به حرفهای سیسیل عزیز گوش بده که با اولین دعوا یا حرف مهدی یا خانوادش عصبی نشی چون مطمئنن سعی میکنی ناراحتت کنه تاببینه داری سرش کلاه میزاری یا نه واقعامهربون شدی (راستش میترسم چیزی بگم که اشتباه باشه برای همین تو تاپیکها سربزن وراهکارها رو بخون منم مطمئن بودم راهکاری درسته حتما برات میزارم)
پس سعی کن رو خودت کارکنی الان وقت این نیست که فقط مهدی رو از محبت سیرات کنی باید درکنارش با خودت کناربیای وخیلی مهارتها رو یاد بگیری و باهاش حرف هم بزن ازاینکه میخوام برای زندگیم بجنگم چون تو رو دوست دارم بهش اطمینان بده
-
Re: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نقل قول:
سارا نوشته بود:
پس سعی کن رو خودت کارکنی الان وقت این نیست که فقط مهدی رو از محبت سیرات کنی باید درکنارش با خودت کناربیای وخیلی مهارتها رو یاد بگیری و باهاش حرف هم بزن ازاینکه میخوام برای زندگیم بجنگم چون تو رو دوست دارم بهش اطمینان بده
ok سارا جون
فقط يك چيزي خيلي عذابم مي ده سارا جون مي ترسم اگه مثل قديما خيلي خوب بشم مهدي دوباره اخلاقش بد بشه، بهانه گيري كنه و عذابم بده و خانوادش هم دوباره رويشان باز بشه و شروع كنند به تكرار كارهاي احمقانه گذشته شان
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ببین به نظر من اگه محبت به جا بشه وازته دلت باشه هیچوقت باعث عذاب نمیشه یعنی فکر نکنی وظیفته محبت کنی بعد محبت کردی یادت بیاد که باید توقع داشته باشی مثلا اگه رفتی خونه مامانش هرچی گفت هیچی نگفت ومحبت کردی انتظار نداشته باشی فردا رفتین خونه مامانت اونم هیچی نگه
باید بدونی زمان میبره
نقل قولی از آقای sci(معذرت میخوام ازش که حرفش رو کپی کردم)
من هميشه معتقدم وقتي تصميم مي گيري كتابي رو به كسي امانت بدي... اول از برگشتن كتاب قطع اميد كن و از برگشتش دل بكن ! بعد امانت بده... يعني اميدي نداشته باش كه جبران بكنه هيچ! شايد بهت پس هم نده! حالا اگر پس بده، من به جاي اون ازش تشكر مي كنم!
محبت و لطف شما در زندگي مشترك وظيفه شما نيست! اين اصل غير قابل تغييره! يعني اگر شما با خستگي مي شيني و ليبل براي ايشون پرينت مي گيري،مي توني اين كار رو نكني و اين صرفا يك محبت محسوب مي شه!
حالا ما بايد ياد بگيريم كه چگونه محبت عملي كنيم و همسرمان آنرا وظيفه تلقي نكند!
-- اصل اول: محبت وظيفه شما نيست!
-- محبت و لطف زماني كه لازم است بايد انجام شود. يعني زماني كه از ما درخواست شود.
-- گاهي لازم است كه ما قبول نكنيم و بگوييم به دليل كاري نمي توانم اين محبت را انجام دهم اين در شرايطي است كه احساس كنيد همسر شما هيچ عذري براي انجام آن كار ندارد.
-- وقتي محبت مي كنيم به ويژه به شوهرتون،به هيچ وجه منتظر جواب آن فورا نباشيد (اين يكي ديگر از تفاوتهاي مردان و زنان است، ببين وقتي ايشون براي شما كاري انجام مي ده، شما با گرمي ازش تشكر مي كني و كلي ذوق مي كني! اما وقتي شما براي ايشون كاري انجام مي دهي ايشون ذوق نمي كنه! چون مردها هيچ كدوم با اين وسيله احساساتشون رو ابراز نمي كنند! خانوم انتظار داره اين فرد هم مثل خودش ذوق كنه! اما اون اين كار رو نمي كنه... اون شايد فقط بگه متشكرم! اما شما با اين كار در روحيه او نفوذ كرديد! همين! )
-- محبت يك فراينده كه با درخواست شروع مي شه/ سپس شما محبت رو بازگو مي كنيد: منظورت اينه كه بايد ليبلها رو پرينت بگيرم و ... عملا تفهيم مي كنيد محبت رو/ گاهي لازمه كه شرايط خودتون رو هم تلطيف شده بگيد،: خيلي خسته ام، اما چون شما مي گيد انجام مي دهم (احتياجي به بزرگنمايي و منت نيست، شرايط واقعي كفايت مي كنه)/ سپس : انجام صحيح عمل اصلي فقط( يعني هيچ عمل اضافي رو لازم نيست انجام بدهيد،فقط عملي كه از شما خواسته شده، عمل ديگه اسمش محبت ديگه اي است) / پايان : توضيح محبت ... كاري كه انجام دادم براي شما اين بود كه...گاهي اوقات در اين مرحله سختي هاي كار هم گفته مي شه، خيلي دوستانه و صميمانه بدون هر گونه منت و بزرگنمايي/ به اين كار مي گن شما محبت كرديد! اگر فقط عمل اصلي رو انجام بدهيد بهش نمي گن كه شما محبت كرديد... شما فقط كاري انجام داديد!
-- وقتي محبتي مي كنيد آنرا فراموش كنيد و آنرا به عنوان يك نكته مثبت قلمداد نكنيد! يا امتيازي كه شما داريد و ديگري ندارد!
-- محبتي رو كه مي كنيد پيگيري نكنيد. از شما كاري خواسته شده... نه همراهي كامل و بي قيد و شرط!
-- تبصره : اگر ديديد كه همسرتون واقعا خسته است و مي تونيد همراهيش كنيد، كار پسنديده اي است!
-- وقتي محبت مي كنيد، فرصت قدرداني رو به ديگران بدهيد
-- وقتي مورد محبت قرار مي گيريد، در حد متعادل تشكر كنيد
-- خطا از شما گرفتم: گفتيد خيلي ناراحت شدم، حرفم رو خوردم!
در اين شرايط بايد فكر كنيد چرا نمي خواد تو پاركينگ اين كار انجام بشه، شايد ايشون فكر مي كرده (در همون لحظه) كه شما تو پاركينگ نباشيد بهتره و عملا اينجا جايي در شان شما نيست. و بدون شك نمي خواد شما رو از محيط كاري خودش اخراج كنه...
خطاي ديگه اينكه :آيا واقعا لازم بود كه شما به پاركينگ بريد؟ شايد بايد منتظر مي شديد كه خودش بياد و ليبلها رو بگيره
خطاي سوم حرف بالا: چرا حرفتون رو خورديد؟! علت رو سوال مي كرديد؟ : به نظرت چرا اينجا كار نكنيم؟ مي تونيم همين جا كار رو تموم كنيم! / اما نه به اين صورت: تو كه هميشه اينجا كار مي كني، حالا چي شد؟؟
البته این مشکل کسی دیگه ای بوده من بهت گفتم تاپیکهای دیگه رو بخون نمونه اش رو برات آوردم که ببینی راهکارهای دیگرون به درد تو هم میخوره بازم معذرت از آقای sciمحترم :72:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ممنون سارا جون:43:
دوستاي خوبم
اگر راهكاري در خصوص بهبود و ترميم رابطه ام با مهدي به نظرتون مي رسه برام بفرستين:316::316::316::316::316::316::316:: 316::316::316::
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
لجم ميگيره از مردايي كه دست رو زنشون بلند ميكنن.از مردايي كه بلد نيستن مرز بذارن بين مادر و زنشون.
و دوستاني كه ميگن مرد هر كاري كرد كرد زن بايد نرمش نشون بده.
واقعا كه.
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام لیلا جان.
صبح یه عالمه برات نوشتم اما یه دفعه برقا رفت و پاک شد:302:
اما لیلا جان اگه قراره زندگیت و بسازی این افکار و از خودت دور کن. وقتی زندگی برای ادم مهمه اهمیتی نداره که اگه تو پیش همسرت یه کم خودت و بیاری پایین, اتفاقی نمیفته.
نگران نباش اگه تعادل در رفتارت داشته باشی نه مهدی بد می شه نه خانوادش. منتها ظاهرا شما یا خیلی خیلی خوبی یا خیلی خیلی بد. :46:
اگه این وسط مسطا بمونی مهدی و خانوادش هم بد نمی شن.
تو پست قبلی بهت گفتم این فرصت و به همسرت بده تا برات دلتنگ بشه یعنی چی؟
یعنی اینکه وقتی با روی باز ازش استقبال کردی دقیقا تو همون اتاقی که همسرت هست باش اما سرت و گرم کن مثلا تلویزیون ببین یا کتاب بخون (غیر کتاب درسی. چون شوهرت رو درس حساسیت داره و الان موقش نیست)
اون وقت خواهی دید که شوهرت میاد طرفت و بهت ابراز احساسات می کنه.
منظور من از شاد بودن و با روی باز برخورد کردن این نبود که بالا و پایین بپری بلکه یه لبخند ملیح همراه با عشق و یه استقبال گرم کافیه.
سعی کن یه رفتار متعادل داشته باشی که همیشه اون جوری باشی. حتی موقعی که دیگران ناراحتت کردن.
راهکارای بعدی من در مورد خانواده همسرت هست. می خوام رابطتت با اونا هم خوب شه.
نگران نباش نمی خوام بری ازشون معذرت بخوای یا خودت و پیششون کوچیک کنی. به موقش بهت می گم.
فعلا این و الاحساب داشته باش تا بعد:
تازه که ازدواج کرده بودم هر 2-3 هفته یه بار شوهرم و به زور می فرستادم بره خونه مامانش تنها بخوابه وقتی هم که مادر شوهرم اعتراض می کرد چرا تو نیومدی می گفتم این کار برای اینه که شما مادر و پسر با هم راحت باشین. بعد یه سال که6-5 بار شوهرم تنها رفت ,صدای مادر شوهرم در اومد و گفت من ... را با تو می خوام. می دونستم داره غلو می کنه می دونستم عاشقه شوهرمه اما در واقع با این حرفش خواست تلافی این کار من و کرده باشه هنوزم بعد از 7 سال گاهی به زور شوهرم و می فرستم خونه مامانش. و باور کن وقتی میاد خونه برق محبت و علاقه رو تو چشماش می بینم.
عزیزم شوهرت و ازاد بذار. بذار هر وقت خواست بره اونجا. اگه تو رفتارت درست و منطقی باشه خواهی دید اگرم اونا به قول شما پرش کردن همسرت رفتار بدی با تو نخواهد داشت برای انکه تو درست رفتار کردی. وقتی از اونجا بر گشت سوال پیچش نکن چرا دیر کردی چی گفتن تو چی گفتی و .... باور کن معجزه زندگیت اون موقع اتفاق خواهد افتاد. فقط صبور باش.
بازم میام.
موفق باشی:72:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام
خوبی لیلی خانوم؟
خیلی خوشحالم و بهت تبریک میگم. خیلی خوب تونستی شروع کنی. موفق باشی. چندتا نکته به ذهنم رسید. برات میگم.
ببین ، تو ارتباطت با شوهرت، کاری نکن که یه دفه از اون ور بوم بیفتی. الان مهمترین کار اینه که اوضاع خونتو به شرایط عادی برگردونی. بزار همه چیز عادی بشه .
تو محبت کردن، بی توقع باش.
این خیلی مهمه. البته خیلی خیلیم سخته. چطور میشه آدمی به کسی تمام محبتشو نثار کنه و بازخوردی نبینه؟
اما خوبیش اینه که دیگه ضربه نمیخوری. رفتارای شوهرت ناراحتت نمیکنه. چون ازش توقعی نداری.
باهاش مهربون باش. بدرقه و استقبال هم داشته باش. گاهی وقتا ببوسش. اما.....
اما یادش باشه گاهی وقتام تنهاش بذار. به خودتم برس. علایق خودتو هم دنبال کن.
قرار نیست دائم شاد بشی. بلکه مهم اینه که نشاط درونی داشته باشی.
یعنی روحیه بالا در کنار یه آرامش عمیق.
منظورم به طور کلی اینه که متعادل باش. افراط و تفریط تو هر کاری، خیلی خیلی بده.
نگران رفتار شوهرتم نباش. شاید الان یه کمی گیج شده.
ببین باید باهاش حرف بزنی. خیلی مهمه.
باید متوجه بشه که داری سعی میکنی زندگیتو نجات بدی. اما درکنارش نباید از محبتت سوء استفاده بشه.
بگو اجازه نمیدی دیگه هیچ کس تو زندگیت، مشکل ایجاد کنه. موضع خودتو مشخص کن. صریح بگو و رد شو. حتی لازم نیست زیاد توضیح بدی.
بهش بفهمون که نباید دوباره باهات رفتار بدی داشته باشه. مظلوم واقع نشو . اما یه همسر نمونه و فداکار باش.
خوشبخت باشی.
ببخشید حرفام پراکنده است.
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام دوستاي خوبم
امروز شنبه است به نسبت اين يك سال كه گذشت 5 شنبه جمعه نسبتا خوبي را پشت سر گذاشتيم جز چند تا مورد كوچيك كه اون هم با گذشت هر دوتامون و دلداري مهدي حل شد.
راستي يك موضوع جديد چند روز پيش يك اس ام اس با شماره مامانش توي گوشيش ديدم كه نوشته بود شركت نفت استخدام داره و آدرس سايتش را داده بود
امروز مهدي اس ام اس داد كه برو تو سايتش برام پرينت بگير رفتم و ديدم نيرو براي شهرستان مي خواد
خيلي ناراحت شدم بهش زنگ زدم و گفتم نيرو شهرستان مي گيره گفت چه شهرستان هايي و ................
من در نهايت بهش گفتم خوبه من برم شهرستان
بعد هم گفتم راستي رشته ما را هم مي گيره من هم شركت مي كنم اگه قبول شدم مي رم شهرستان هفته ا يكبار هم بهت سر مي زنم
حسابي اعصابم خورده احساس مي كنم اين نقشه جديد مادر شوهرمه براي اذيت كردن من:302::302::302::302::302::302::302::302:
كمكم كنيد به نظرتون عكس العمل من بايد چه جوري باشه؟ ؟؟؟؟؟ :325::325::325::325::325::325:
:325::325::325::325::325::325::325::325::325::325:
:325::325::325::325::325::325::325::325::325:
دوباره به هم ريختم:302:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام خواهر خوبم:46:
:104::104::104:
این بابت این چند روز که خوب پیش رفتی:82:
خوب سعی کن دوباره زود قاطی نکنی بابت شهرستان رفتن یکم صبر داشته باش عزیز دلم
تو نمیتونی باشوهرت بری اونجا ؟باید آزمون بدین؟یکم توضیح بده:161: قبل ازاینکه به هم بریزی
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
من دوست ندارم برم شهرستان
مي تونم برم ولي طبق آيين نامه كلان شهرها ديگه هرگز نمي تونم برگردم
اون بايد آزمون بده اصلا شايدم قبول نشه
ولي اگه قبول بشه چي؟ اون وقت ديگه راضي كردنش كه نره خيلي سخت مي شه
نمي دونم كار درستي كردم يا نه ؟
ولي من براش آگهي استخدام را با تمام منشقاتش پرينت گرفتم و دارم به خونه مي برم
سارا جان ببخشيد اينقدر اعصابم خورد بود كه سلام كردن و تشكر يادم رفت. ببخش عزيزم
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام به همه دوستاي خوبم:311::311::311::311::311:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
:311::311::311::311:چرا نگران باشيم شايد هرگز پيش نيايد.:311::311::311::311:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام لیلا جان:46:
ان شالله همیشه بخندی:311:
خبری شدی جیگر:227:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام سارا جون :43: و تمام دوستاي خوبم :43:
زندگي همچنان به پيش مي ره ديروز احساس كردم اگه واقعا اين جريان استخدام كار مامانشه براي ناراحت كردن من من نبايد دوباره بازيچه دست مامانش بشم بعد هم اين جمله را چند بار با خودم تكرار كردم "چرا نگران باشيم شايد هرگز پيش نيايد." :311: و احساس كردم نگراني ام بيخود و آزاردهنده است فقط به مهدي گفتم اگه دوست داري آزمون بدي كه ببيني چطوريه بده ولي من به هيچ وجه راضي نمي شم بهترين سالهاي عمرم را توي يك شهر بد آب و هوا بگذرونم بعد هم آگهي استخدام را براش پرينت گرفتم و بردم شب هم بهش دادم.
رابطه مون خوبه و شايد بشه گفت اون با مهربوني هاش بيشتر از من به بهبود رابطه مون كمك مي كنه.:shy:
راستش دوستان چند تا موضوع هست كه يك مقدار عذابم مي ده و اجازه نمي ده كه رابطه درستي تو اين دوران با مهدي داشته باشم دوست داشتم مطرحش كنم تا نظر شما را هم بدانم و در اين رابطه كمكم كنيد:325::325: (يكي يكي مطرح مي كنم تا جواب لازم را بگيرم:)
1. احساس مي كنم مطابق با اون حرف هايي كه مامانش باهاش زده و خودم هم گفتم بهم شك كرده يا يك جورايي بهم سخت مي گيره مثلا همش بهم مي گه من دوست دارم تو توي خونه به خودت برسي و آرايش كني اين حرفش عذابم مي ده و گاهي احساس مي كنم بهم اعتماد نداره!؟ يا مثلا وقتي با هم بيرون مي ريم روسري ام را جلو مي كشه يا يقه لباسم را درست مي كنه مدام پرده هاي خونه را درست مي كنه تا از بيرون پيدا نباشيم و ...................... مي دونين شايد مهم نباشه ولي من شايد چون قبلا اين كارها را نمي كرده احساس مي كنم به شعور من توهين مي كنه و مي خواد به من بفهمونه نمي دونم رفتار درست چيه و چطور بايد رفتار كنم؟! لطفا راهنماييم كنيد:316::
در صورتي كه من احساس مي كنم اون زيبايي و قيافه هاي امروزي را ترجيح مي ده و اصلا شايد اگه قرار بود مطابق با خواسته خودش ازدواج كنه با يك دختر اون شكلي ازدواج مي كرد؟
من در اين مورد هم ازش سوال كردم كه تو دوست داري زنت چطوري باشه؟ اون در جوابم گفت با حجاب و بعد در ادامه اش گفت مي خواي حجابت را برداري؟
بعد پرسيد تو چي دوست داري؟ و من گفتم همون طوري كه تو دوست داري
نمي دونم احساس مي كنم دارم تو اين رابطه آب مي شم و شخصيت واقعي ام داره ذوب مي شه تا بتونم بهترين رابطه را با همسرم داشته باشم.
جالبه كه وقتي دارم به خيال خودم ذوب مي شم تا اون راضي باشه اون دوباره از من مي خواد اون موجود قبلي باشم:325::325::325::325::325::325::325::325:
شب موقعي كه داشتيم مي خوابيبديم بهم گفت تو از چي نگراني من تا آخر عمر بيخ ريش ات هستم.:311: من هم خنديدم و گفتم من هم تا آخر عمر بيخ ريش ات هستم.:311::311::311::311::311:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
2. احساس مي كنم بهم بي توجه شده مثل قديما نيست قبلنا روزي يكي دوبار به من زنگ ميزد اس ام اس مي زد و من توي موبايلش با اسم ليلا جان save شده بودم تازگي ها به من زنگ نمي زنه اس ام اس گاهي كه خودم بهش مي زنم يكي در ميون جواب مي ده و شماره من را هم بدون نام save كرده؟ مي دونم الان ميگيد اين چيزا اصلا مهم نيست :305: ولي من را ناراحت ميكنه :302: بهم بگيد چيكار كنم؟؟؟؟:325:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام دوستاي خوبم :311::311::311::311::
صبح بخير :311::311::311::311:
مثل اينكه همه من را فراموش كردند.:311::311:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام لیلا جان
به نظر من این چیزایی که شما عنوان کردی اصلا اهمیت نداره مهم احساس همسرته که با پستهایی که زدی معلومه خیلی دوست داره
درمورد اس ام اس دادن بازم همینکه یکی در میون جواب میده خیلی عالیه همسر من اصلا جواب نمیده :310:البته بهم گفته که به خاطر حجم کارشه منم قبول کردم و بدون اینکه توقع جواب داشته باشم بهش اس ام اس میدم روی این موضوع حساس نباش
همسرت دوست داره این از همه چیز مهمتره
در مورد استخدامی هم چرا از رفتن به جای دیگه ناراحتی به خاطر شغلت یا خانوادت یا امکانات پایینتر شهرستان میشه جواب بدی؟
کامیاب باشی
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام بئاتريس عزيز
ممنون از راهنمايي هاتون:43:
بله عزيزم
من اينجا شغل خوبي دارم اگه برم ديگه هيچ وقت نمي تونم برگردم (طبق آيين نامه كلان شهرها)
ما تازه اينجا خونه خريديم
پدر و مادر و تمام فاميل هام اينجا هستند
و ..............................
رفتن اصلا برام قابل تصور نيست كه برم
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام لیلا جان:46:
نه بابا فراموش چیه من هرروز به تاپیکت سرمیزنم ولی راستش چند روزه موقع حقوق دادن سرم خیلی شلوغه دیروزم کلی چیز برات نوشتن کامپیوترم خاموش شد همه پرید:302:
تازشم چندروزه بارئیسم درگیرم اصلا حوصله ندارم:302:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام سارا جون :43:
خوبي عزيزم ممنون كه هر روز بهم سر مي زني :43:
دوستت دارم و منتظر پيام هاي قشنگتون :305:هستم:43:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام ليلا جان
اينكه شما ميگي قبلا با نام ليلا جان ذخيره كرده بودهو حالا بدون نام ويا اينكه بيشتر مواظب شماست مواظب حجابتون يا ديده نشدن از بيرون فكر نمي كنم به خاطر دوست نداشتن باشه
شايد يه موردي شنيده كه مثلا شماره يه زن يا دختر چون رو گوشي يكي ذخيره بوده و كسي رفته رو گوشي طرف و شماره را ديده و چون اسم دختر بوده حفظ كرده و بعد مزاحم شده
شايد به خاطر اينه و فكر ميكنه ممكنه كسي بر سرگوشيش و اسم و شماره شما را ببينه،برا همين دوست نداره كسي به شماره همسر عزيزش دست پيدا كنه
فكر ميكنم خيلي ها هستند كه شماره همسرشون،خواهرشون دخترشون يا مادرشون را تو گوشيشون ذخيره نمي كنن به خاطر اين ترس
بهجاش تو يه جاي بهتر يعني مغزشون ذخيره ميكنن
به نظر شما مهمتره كه شماره تون توي گوشي همستون به نام ليلا جان ذخيره باشه يا تو مغزش به نام ليلا جان؟
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ممنون آقا محسن
من حرف هاي شما را قبول دارم. ( گرچه مي دونم مخصوصا اسم من را پاك كرده چون بعد از يكي از دعواهامون پاكش كرد) ولي اصلا ديگه به اين چيزا فكر نمي كنم و حساس نمي شم مي خوام ديگه از اين به بعد بشم دختر خوب :311: درسته كه اسمم را پاك كرده ولي جوراي ديگه بهم محبت مي كنه و هوام را داره:72:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
بابا انرژی مثبت :311:
آفرین
:104::104::104::104::104::104::104:
این یعنی یه زن کامل توئی که میتونی محیط خونه رو سروسامان بدی باافکارمثبتت ولی ببین لیلا جان بازم میگم سعی کن الان که شرایط آرومه تو این تاپیکها سربزنی ببینی چطورمیتونی مدیریت بهتر ی داشته باشی که باکوچکترین ناراحتی یا حرفی دوباره به هم نریزی گل دختر:46:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سارا جون من تاپيك هايي را كه به نظرم خوبند را مي خونم خصوصا تاپيك اقليما و شميم بهاري را كه برام فرستادي كامل خوندم و از بعضي قسمت هاش نت برداشتم.:303:
سارا جان مهدي هم خيلي داره بهم كمك مي كنه تا حالم خوب بشه رفتارش واقعا باهام خوب شده خيلي تو كاراي خونه كمكم مي كنه امروز بهم زنگ زد و حالم را پرسيد و به بهانه هاي مختلف برام كادو مي خره (ديشب برام يك ادكلن خريده بود گفت به مناسبت سالگرد جشن عقدمون (آخه ما عقد و جشن عقدمون تو يك روز نبوده):311::311:)
راستش را بخواي اون داره تو محبت كردن از من هم جلو مي زنه و كاملا مي فهمم كه مراعات حالم را مي كنه شايد تو بهتر شدن رابطه مون الان اون بيشتر از من هم تلاش مي كنه:227::227::227:
فقط در حال حاضر يك موضوع است كه كمي اذيتم مي كنه و اون جريان شهرستان رفتن و استخدامه :302::302::302:كه اون را هم سپردم دست خدا و اصلا به روي مهدي نمي يارم:323:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
آفرین کارخوبی میکنی یه موضوع دیگه اینکه به نظرمن کسی که اینقدر دوست داره و برات ارزش قائله
ارزش اینه داره که تو هم از یه سری خواستهات بزنی حتی رفتن به شهر دیگه (امیدوارم به کارت به اونجا ها نرسه)ولی به این دیدکه زندگیتو دوست داری و ارزش داره نه به این دید که داری به مهدی لطف میکنی وبه خاطر مهدی
«این زندگی مال شما دوتاست نه فقط مال مهدی»:305:
ان شالله اون چیزی که میخوای میشه جیگر
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام دوستاي خوبم:43:
راستش را بخوايد اين چند روز خيلي با خودم كلنجار رفتم ولي نمي تونم توطئه جديد مامانش (استخدام در شهرستان، حتي خودشان (مامانش اينا) رفتند براش فيش گرفتند تا ثبت نام كنه) را هضم كنم و باهاش كنار بيام. دوباره به هم ريختم البته نمي ذارم مهدي چيزي بفهمه و همش توي خودم مي ريزم
ترا خدا كمكم كنيد:316::316:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام خواهر جونم:46:
صبح بخیر (اول صبح انرژی مثبت این چندروزجشن هم هست:123::326:)
حالا این حس خانم مارپلی که داری مطمئنی درسته و اونا میخوان شوهر دلبندتو ازت جدا کنن:228: ؟
چرادریه موقعیت مناسب ازش نمی پرسی طوری که باز حساسیت ایجاد نشه شاید اصلا بحث این حرفا نباشه:300:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
آره سارا جون مطمئنم
اس ام اس آگهي را مامانش براش فرستاده بود
ديشب هم مي خواستم پيراهنش را بندازم تو ماشين يك كاغذ توي جيبش پيدا كردم كه مشخصات فيش واريزي آگهي استخدام بود البته از يك بانك نزديك خونه مامانش اينا به اضافه اسمي درس هاي آزمون
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
كمك:325::325::325::325::325::325::325::325::325 ::325:
:325::325::325::325::325::325::325::325::325:
:325::325::325::325::325::325::325::325::325:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام صبح بخیر
چه کمکی؟دوباره چی شده
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام سارا جون
خوبي عزيزم:43:
نه به خدا دست گل تازه اي آب ندادم:311:
تازه كلي هم صبوري كردم :311:با صبوري كردن خودم را تو دل مهدي جا كردم:311:
5 شنبه صبح كه بيدار شدم مهدي داشت مي رفت سر كار. بهم گفت من بعد از ظهر مي رم خونه بابام. من كه پنجشنبه ها تعطيلم خيلي ناراحت شدم و گفتم آخه من كه امروز كسي خونمون نيست مامانم اينا رفتند مسافرت مي شه شنبه بري كه منم برم مهموني.
يكدفعه چشمت روز بد نبينه عصباني شد و شروع كرد به غر غر كردن و دعوا كردن كه تو منو زنداني كردي و................................................ ........................................
خيلي ناراحت شده بودم گريه ام گرفته بود ........................ولي هيچي نگفتم فقط سكوت كردم. بهش گفتم خوب عيبي نداره بهم پول بده من برم بيرون تو هم برو گفت نه. من امروز نمي رم ولي نمي ذارم تو هم شنبه بري مهموني.
بعد كه رفت بهش اس ام اس زدم تو برو من هم مي رم شاه عبدالعظيم برگشتي بگو برگردم.
اس ام اس زد با كي مي ري و بعد هم گفت نمي خواد بري مي يام خونه
يكساعت بعد بهم زنگ زد كه من امروز مي يام و شنبه مي رم خونه مامانم اينا تو هم شنبه برو مهموني مي يام دنبالت:311::311::227::227:
اينكه گفتم كمك مربوط به پست قبليم بود:302:
رفتن به شهرستان با اينكه مي دونم احتمالش يك در هزاره ولي فكر كردن بهش ديوونم مي كنه.
راستي يك مشكل ديگه هم دارم اينقدر مامان مهدي بهم گفته كاري مي كنم مهدي تو را ول كنه و بره يك زن ديگه بگيره. رفته تو فكرم و بيرون نمي ره. شبا كابوس مي بينم اعصابم خورده. مي دونم نبايد بهش فكر كنم و اهميت بدم ولي دست خودم نيست رفته تو فكرم و بيرونم نمي ياد:302:
خواهش مي كنم كمكم كنين دارم ديوونه مي شم:303::303::316::316::316::316:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
:311::311::311::311:چرا نگران باشيم شايد هرگز پيش نيايد.:311::311::311::311:
حرف خودتو بازبه خودت بگو ماشالله خودت دیگه استاد شدی :311:
راستی میخواستم بپرسم توخونه مادرشوهرت نمیره؟کلا قطع رابطه کردی؟
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نه من خونشون نمي رم. تازه يك كم دارم آرامش مي گيرم :311::311::311:
تو را خدا نگو برو كه فكر ديدنشون هم ديوونم مي كنه :316:
فكر نكنم اونا هم چشم ديدن من را داشته باشند
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
به نظرمن باید حالا نمیگم یهو ولی یواش یواش رابطتو بهتر کنی چون وقتی همسرت بااونادرارتباطه نباید بزاری تنها بری باید خودتم باشی ولی یواش یواش( ازترسم گفتم:311: )باید سعی کنی برای بهبود روابطت بامهدی با اونا روابطتو بهتر کنی چون رفتن به شهرستان هم نباشه همیشه این ترس داری که میخوان مهدی رو ازت بگیرین درسته:305:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
خودم هم مي دونم قطع رابطه با خانواده شوهر كار درستي نيست.
ولي به خدا من الان دو سال و چند ماهه به هر دري زدم و هر كاري كردم كه اوضاع را سر و سامون بدم ولي اونا هر دفعه بدتر مي كنند
گاهي فكر مي كنم قطع رابطه باهاشون سودش از ضررش كمتره:311::311:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
به نظرم بایداین موضوع رو درموقعیت مناسب با خودمهدی مطرح کنی که کمکت کنه این موضوع رو حل کنی ببین حتی اگه حل هم نشه همین که مهدی ببینه تو برای بهبود روابطت با خانوادش تلاش کردی بهت کمک میکنه سعی کن میتونی :46:
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
بخشنودی اهورا مزدا
خوشبختانه دوستان زیادی شما را راهنمایی کردند و راهکارهای خوبی رو هم بهتون داده اند
همونطور که دوستان فرمودند برای حل مشکل باید قدمها را یکی یکی و آرام برداشت تا به نتیجه مطلوب رسید
من نمیتونم هم به شما ، هم به دوستان دیگه و هم به خودم دروغ بگم و امیدواری های واهی و حرفهای بی حساب بزنم
درسته که در امر مشاوره باید امید را در دل مددجو زنده کرد اما الان شما به اندازه ی کافی امید به زندگی رو داری و باید از منظر حقیقت به مشکلتون نگاه کنید ، پس اگر در ادامه با حرفهایی مواجه شدید که چندان خوشتان نیامد من رو ببخشید
مهم ترین مسئله ای که من در این تاپیک متوجه شدم اینه که چون دوستان به شما رایگان مشاوره میدن شما نمیتونی یا نمیخوای با خودت کنار بیای و خیلی سطحی از کنار حرفهای قشنگشون رد میشی اما اگر همین صحبت ها رو با پول دادن می شنیدی الان غالب مشکلاتت حل شده بود
نمیدونم چرا ما برای محبت های رایگان ارزشی قائل نمیشیم و اغلب احساس میکنیم که چون رایگان یا ارزانه به درد نمیخوره
قدم اول : اگر میخوای از پایه مشکلت رو حل کنی اسم این تاپیک رو تغییر بده
چرا فکر میکنی که پدر شوهر و مادر شوهرت قاتلند ؟ مگر قتل به همین راحتی هستش که هر کی بتونه انجامش بده ؟
یک اتفاق که ممکن بود در هر زمان و مکان دیگه ای رخ بده باعث سقط جنین شده
این تفکر که شما پدر و مادر شوهرتون رو مقصر می دونید از نفرت شما از ایشان نشأت میگیره و اگر خودتون صادقانه با خودتون خلوت کنید هیچ دلیلی برای متهم کردن اونها ندارید
پس مته به خشخاش نذارید و از کاه کوه نسازید
من و شما و تمام دوستان این تالار ، متعدد زنان بارداری رو دیدیم که به دلایل مختلف سقط کردند و گاهاً خودشون مقصر بودند
و مهم تر اینکه اگر خداوند مهربان تصمیم بر این داشت که فرزند شما زنده بمونه ، هیچ اتفاق و انسانی نمی تونست باعث مرگش بشه
خودم با چشمان خودم دیدم که یک مادر نزدیک به 2 ماه در صدد سقط و کورتاژ بود اما موفق نشد که نشد ، دو تا از بهترین پزشکان نتونستند کورتاژ کنند و خودشون از تعجب چشماشون باز مونده بود
مادری رو دیدم که قابلمه های سنگین پر از آب رو بلند میکرد ، حنا میخورد ، از پله ها محکم پایین می پرید تا جنینش سقط بشه اما نشد که نشد
مادری رو هم دیدم که فقط و فقط به خاطر اینکه گوشه تلویزیون را بلند کرده تا گرد و خاک اطرافش را پاک کند به خونریزی افتاد و . . .
متأسفانه در این ماجرا شما چیزی رو که خیلی محکم فراموش کردید قدرت بی انتهای خداوند مهربانه
قدم دوم : من مسلمان نیستم اما به این دلیل که اکثریت جامعه ی ما مسلمانند و بالطبع مراجعین من هم از همین قوم هستند ، باید به برخی اصول و مسائل اسلام واقف باشم
امام جعفر صادق می فرماید : الاباءُ ثلاثه ، اَبِن یُوَلِدُ ، اَبِن یُعَلِمُ ، اَبِن یُزَوِجُ
یعنی : هر انسانی سه تا پدر داره ، اول کسی که شما از او متولد می شوید و اسمش در شناسنامه شماست - دوم کسی که به شما علم می آموزد و سوم کسی که با فرزند او ازدواج می کنید
پدر همسر حکم پدر خود انسان را دارد و مادر او نیز حکم مادر خود
شما این جسارت رو در خودتون می بینید که نصف اون حرفهایی که به مادر شوهرتون زدید رو به مادر خودتون بزنید ؟
شما می تونید تحمل کنید یک سوم حرفهایی که به مادر شوهرتون زدید ، زن داداشتون به مادر شوهرش بزنه ؟
اگر زن داداشتون به مادرتون توهین کنه چشماش رو از حدقه در نمیارید ؟
شما که اینقدر نگران لرزیدن تن و بدن پدر و مادرتون هستیبد همینقدر نه نصف این مقدار رو هم نگرانی برای پدر و مادر شوهرتون دارید ؟
چرا از دو تا انسان خداوند یک اژدها برای خودتون ساختید ؟
یه جورایی حس کردم شما روح مرحوم هیتلر رو در وجود مادرشوهرتون پیدا کردید و عزمتون رو جزم کردید که روانه ی جهنمش کنید
خواهر خوبم
چشمهاتون رو بشویید و یک جور دیگه نگاه کنید
اگر شما در خیابان به همسایه تان سلام کنید و او بی تفاوت از کنار شما رد شود بسیار ناراحت می شوید اما اگر به یک بیمار روانی سلام کنید و او جواب ندهد شما ناراحت نمی شوید
اگر اون بنده خدایی که به قول شما سه تا روانپزشک حکم به بیماریشون دادند رو به چشم اعضای خانواده ی خودتون ببینید و توقعاتتون از اون در حد همون چیزی که گفتید باشه همه مشکلات این طرفتون حل میشه
قدم سوم : کَیِذ باشید
کیذ به معنای زیرک است
باز هم امام جعفر صادق میگه المومنُ کَیِذ یعنی مومن باید زیرک باشه
آیا شما هم زیرک بودید ؟
معمولاً زیرکان با سیست عمل می کنند اما شما چه کردید ؟
ما همسایه ای داشتیم که فوق العاده زیرک بود ، هر وقت دعوا می کرد بسیار آرام در گوش طرف مقابل فحش و ناسزا های زشت می داد و طرف رو آتش میزد ، طرف هم هوار هوار می کرد و خودش و به غربتی بازی می زد
اون همسایه ی ما هم به مردم می گفت شاهد باشید ببینید که من چیزی نمیگم و کاری نمیکنم اما این آقا هر چی دوست داره به من میگه و بالطبع در زمان شکایت هم او که با سیاست عمل کرده بود پیروز می شد
به نظر شما این سیاسته که شما به شوهرت در زمان جر و بحث میگی که من یک شوهر دیگه دارم ؟
اگر عکس یک خانم رو که نمیشناسی در کیف شوهرت ببینی چه احساسی بهت دست میده ؟
چرا خزعبلات و لجبازی های زنانه رو در برابر غیرت مردانه ی شوهرتون علم می کنید ؟
توقع دارید تو اون مرحله از جر و بحث شوهرتون بگه خوب به حمد خدا مشکل حل شد و شما که شوهر اختیار کردی و من هم قراره یک خوشگل تر از تو رو بگیرم ، پس دعوا تمومه ؟
پدر بزرگم میگفت : عاقل کسیه که توی دهنش ایست بازرسی داشته باشه ، یعنی هر حرفی رو بدون تفکر و مزه مزه کردن از دهنش خارج نکنه
به پیر به پیغمبر "زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد"
به خدای مهربون قسم در زمان عصبانیت همون حرفی که نباید بزنیم می زنیم و همون تصمیمی رو که نباید بگیریم می گیریم
عیب عصبانیت اینه که زبان زود تر و قوی تر از ذهن و فکر به کار گرفته میشه و چون زبان حد و مرزش در زمان عصبانیت گم میشه ، دردسر ساز میشه
دوستی دارم که اکثر اوقات انگشت اشاره ی دستش زخمیه ، ازش پرسیدم مشکلی داری ؟ گفت آره ، هر وقت عصبانی میشم به خاطر اینکه حرف مفت نزنم دستم رو گاز میگیرم
شما هم برای جلوگیری از تشنج بیشتر سکوت کنید
وقت زیاده برای اینکه شروع کننده ی جنگ باشید ، با چند دقیقه سکوت ضرر نمی کنید ، سکوت کنید و اگر احساس کردید دارید بازنده میشید سکوت رو بشکنید اما سکوتتون واقعاً سکوت باشه نه اینکه سی ثانیه سکوت کنید بعد مثل بمب بترکید
قدم چهارم : در صحبت هاتون فرموده بودید که مشکلات شما توسط پدر شوهر و مادر شوهرتون ساخته میشه
در این که ما عادت داریم اشتباهات خودمون رو گردن دیگران بندازیم شکی نیست اما این دفعه تقریباً حق با شماست
مشکلات عدیده ی زندگی ما توسط سخن چینان ایجاد می شود اما اگر ما در مقابل این افراد مشکلات زندگیمون رو افشا نکنیم و زبانمون رو قفل کنیم اونها چیزهای کمتری می دونند تا دخالت کنند
تقریباً می دانم که الان توی ذهنتون این میگذره که من چیزی نمیگم و مهدی حرفها رو به خانواده اش انتقال میده اما باید عرض کنم که شما حتی به مهدی هم نباید اجازه بدید تا از مشکلات شما مطلع بشه و اون رو هم با ترفندهای زنانه مطیع این امر کنید که رازدار باشه و حریم خصوصی خانواده اش در همه جا حفظ کنه
در حضور خانواده هاتون خیلی معمولی برخورد کنید ، نه قربون صدقه ی هم برید و نه به هم توهین کنید
اگر قربون صدقه هم برید حس حسادت مادرانتون برانگیخته میشه و اگر توهین کنید حس زیر سوال رفتن زحماتشون ، پس معقول و منطقی باشید
قدم پنجم : شما در بخشش دیگران مخصوصاً همسرتون ضعیف عمل میکنی
ببخش و نترس
تو نوشته اتون خوندم که می ترسید ببخشید و کوچک بشید
اگر با بخشیدن کسی کوچک می شد الان خداوند مهربان باید زیر دست و پای بندگانش زندگی می کرد از بس بخشیده و کوچک شده
ظاهراً هنوز به این مرحله از باور نرسیدید که بخشش کار بزرگان است
ببخشید تا عظمت روح خودتان را به رخ بکشید و دیگران به این باور برسند که لیلا آنقدر روحش بزرگ است که به این سادگی ها از کسی دلخور نمی شود
این بخشش ها اولین حسنش اینه که خودتون رو بزرگ می کنید نه کوچک ، دوم اینه که به عیوب دیگران توجه کمتری می کنید و دنبال آتو گرفتن نیستید ، سوم اینکه دیگران در حضور شما آرامش دارند و میدونند که شما از اشتباهاتشون استفاده ی ابزاری نمی کنید
پس هرگز فراموش نکنید که بخشش کار بزرگان است
سعی کنید از منظر بالا به دیگران نگاه کنید ، نه اینکه مغرور باشید ها نه ، به این چشم به اطرافیان نگاه کنید که اونها کوچک تر و ضعیف تر از شما هستند و گناه دارند بهشون ظلم کنید
در اغلب بیمارستان ها پرستاران رفتار تند و خشنی رو با بیماران دارند اما پزشکان ( هر چه تحصیلات و مراتبشون بالا تر باشه ) مهربان تر و رئوف تر هستند
اطرافیانتون رو با چشم یک فوق تخصص جراحی قلب ببینید و حس کنید که اونها اگر حرفی می زنند به دلیل بیماری و دردی است که دچارش هستند
قدم ششم : ما در ورزش های رزمی یک اصل داریم به نام اصل تائو
فیلمهای بروسلی رو دیدید ؟
بروسلی با یک ضربه حریفش رو نقش زمین می کرد و من زمانی که این فیلمها رو می دیدم فکر می کردم که حقه ای فیلمبرداری و الکی یک مشت می زنند و طرف نقش زمین میشه
شاید تو اون فیلم ها واقعً از این شگردهای فیلمبرداری استفاده میشد اما این اصل وجود داره
حالا این اصل چیه ؟
زدن ضربه به نقاط حساس بدن
یک ورزشکار رزمی اگر به این اصل واقف باشه میتونه فقط و فقط با زدن یک ضربه حریفش رو نقش زمین کنه
ضربه زدن به آپگاه ، رگ گردن ، بیضه ، سفید ران و . . . حریف رو بی زحمت به مرحله ی مرگ میرسونه
شما در جر و بحث هاتون از اصل تائو استفاده می کنیدزدن ضربه به نقاط حساس همسرتون و به حد مرگرسوندنش
چه طوری ؟ بهش گفتید من دوست پسر دارم یا شوهر دیگه ای دارم یا ازت خسته شدم یا تو عرضه نداری یا تو برده ی مادرتی یا رفتم ولگردی یا . . .
اگر تا حالا زنده موندید خدا دوستتون داشته
ضربه های حساس را به بزرگترین دشمنان در مواقع بحرانی می زنند نه به نزدیک ترین فرد زندگی و در زمان جر و بحث های کودکانه
پس باز هم اختیار زبانتان را داشته باشید و کلیدش در دست خودتون باشه نه عصبانیتتون
قدم هفتم : پرسیده بودید که برای ترمیم رابطه میتوان امیدوار بود یا نه ؟
اگر امیدتون رو از دست دادید برید دادگاه و تقاضای طلاق بدید
همینکه الان در این تالار تاپیکتون به صفحه 16 و 17 رسیده یعنی هنوز امیدوارید که زندگیتون درست بشه
دایی دوست من در بازار تهران حجره ی فرش فروشی داره و از سرشناسان و افراد به نام و خوش نام بازار فرشه
ایشون یک همسر دارند که من زندگی این ها را از زبان خانمش در حضور خودش شنیدم
خانمش می گفت 17 سال درد و بدبختی کشیدم
کمترین دردم این بود که اگر حاجی میرفت حمام ، پسرم رو صدا میزد تا بره و پشت کمر باباش رو لیف بزنه اما اگر پسرم نبود خودم میرفتم و حاجی با مشت و لگد منو از حمام بیرون می کرد
می گفت یه کلبه یا یک اتاقک شبیه خونه ی سگ با چوب ساخت و گوشه حیاط کنار خونه سگ هامون گذاشت و من 9 سال در اون زندگی کردم و توی خونه راهم نمیداد و میگفت تو سگ هستی و نجس
میگفت به هیچ قیمتی دست پخت من رو نمیخورد و اگر غذا درست می کردم جلوی سگ ها میذاشت و سگ ها هم که برنج نمی خوردند بهم میگفت دست پختت رو سگ ها هم نمی خورن فلان فلان شده
به پسرهام یاد داده بود اگر من به سمتشون برم بهم بگن چخه
میگفت در مقابل چشمانم زنان هرزه رو می آورد خونه و جالب اینجا بود که باید زنان رو در حمام منزل تمیز شستشو میکردم تا پاک و مطهر خدمت همسرم برسند
میگفت 17 سال تمام تحقیر ها و توهین هایی رو که از در و دیوار و آسمون به روم آوار میشد رو تحمل کردم چون از صمیم قلب عاشق شوهرم بودم
اما الان تمام اون صبوری ها نتیجه داد و زلیخا عاقبت به خیر شد
من جای اون زن قسم میخورم
اگر وارد هر محفلی بشه تمام افراد جلوی پایش بلند می شوند و با یک دنیا اعتبار بهش نگاه می کنند
شوهر و دو تا پسرش دقیقاً مثل بادیگاردهای کارکشته کنارش هستند و اگر شما تو خیابان ببینیش احساس میکنی این زن متعلق به دستگاه امنیتی کشوره و این افراد محافظانش هستند
دوستم می گفت یک روز به داییم زنگ زدند و گفتند خانمت مریضه و کمی بی حوصله است ، داییم بدون هیچ حرفی گوشی رو قطع کرد و مشتریاش رو به شاگردش سپرد و با عجله رفت خونه و عصر همون روز زنش رو برد دوبی تا آب و هوا عوض کنه
آره خواهر من
این نتیجه ی صبر و تحمله
من نمیگم شما باید به اون حد برسی اما در همین حد که هستید صبوری کنید و مطمئن باشید اگر صادقانه فکر و عمل کنید و هیچ خصومتی در بین نباشه و عاشقانه همسرتون رو دوست داشته باشید و به عشق اون سختی ها رو تحمل کنید عاقبت بخیر میشید
قدم هشتم : فرمودید که مادر شوهرتون دشمن شماست
اگر بر فرض محال من با این تفکر شما موافق باشم فکر می کنید راه مقابله با دشمن خانگی اینه که همین رفتارهاتون رو انجام بدید ؟
بزرگترین سیاستمداران دنیا میگن ما به دوستامون نزدیکیم و به دشمنانمون نزدیک تر
شما اگر مادر شوهرتون رو دشمن می بینید چه قدر بهش نزدیکید ؟
اصول مقابله با دشمن اطلاع پیدا کردن از اهداف دشمنه
گاهی اوقات باید اینقدر به دشمنت نزدیک و بی تفاوت باشی که نتونه تشخیص بده نقطه ضعف شما چیه و براتون نقشه بکشه
باز هم بر فرض محال که مادر شوهر شما دشمنتونه ، شما نباید به ایشون بفهمونید که وابستگی شدید به شوهر و محل زندگیتون دارید تا به اصطلاح خودتون نقشه ی انتقالی یا استخدام همسرتون رو در یک شهرستان دیگه بکشه
اگر در زمان شنیدن این مطلب با خنده می گفتید وااااای چه قدر خوب ، بریم از دست این مردم راحت بشیم ، یا ، وااااااااای چه جالب ، بریم یه تنوع تو زندگیمون ایجاد بشه ، خسته شدیم از بس تو این تهران دودگرفته نفس کشیدیم
اگر واقعاً حرف شما درست باشه و مادر شوهرتون دشمن باشه با شنیدن این کلمات موضع خودش رو عوض میکنه چون هیچ دشمنی برای شادی حریفش کاری نمیکنه
مطلب دیگه اینکه برای مقابله با دشمن باید در مقابلش ایستاد
مگر نمیگید مادر شوهرتون مخالف پیشرفت و زندگی سالم و موفق شماست ؟ پس شما هم دشمنیتون رو با پیشرفت و سالم و موفق زندگی کردن نشون بدید و در نهایت فاتح این میدان بشید
قدم نهم : هر وقت به فکر طلاق و جدایی و خدای نکرده دوستی های خیابانی افتادید به این فکر کنید که از مهدی بهتر چه کسی میتونه براتون باشه ؟
یک لیست از محاسن همسرتون صادقانه تهیه کنید و در زمان هجوم این افکار بهش یک نگاه بیندازید
قدم دهم : یکی از بزرگترین نعمت های خداوند مهربان فراموشیه
ما گاهی اوقات از فراموشی می نالیم اما غافلیم که این فراموش یکی از بهترین نعمت های خداوند مهربانه و اگر نبود زندگی برای ما غیر ممکن می شد
تا حالا شخصی را که دوستش داشتید رو از دست دادید ؟
یادتون میاد که در زمان تشییع جنازه چه قدر گریه می کردید ؟
حالا چی ؟
اگر قرار بود همون احساس روز تشییع جنازه در شما زنده می موند و شما دائم در حال گریه بودید امروز می تونستید زندگی کنید ؟
اگر بعد از هر دعوا با مهدی شما نمی تونستید آرام بشید و فراموش کنید چه اتفاقی می افتاد ؟
این جر و بحث ها و مشکلات پیش پا افتاده رو فراموش کنید
تا حالا اندازه ی واقعی مغز رو دیدی ؟ شاید به اندازه کف دست باشه
به نظرت این همه کینه و نفرت در اون محیط جا میشه ؟ ما داریم به خودمون ظلم می کنیم که این همه فشار نا متعادل رو به مغزمون میاریم
فراموش کنید و به خوتون لطف کنید
قدم یازدهم : دعوی زیاد و متمادی مرد رو خسته و فراری میکنه
تو خونتون کاغذ و خودکار دارید ؟ متکا و بالشت دارید ؟
وقتی از دنیا و آدماش ، محل کار و همکارات ، همسرت و خانواده اش خسته میشید ، متکا کتک خور خوبیه
هر چی خشم و کینه و نفرت دارید و روی متکا خالی کنید و هر چی فحش بلدید به متکا بدید تا تخلیه بشید
کاغذ و قلم هم معجزه میکنه
تا حالا برای همسرتون نامه نوشتید و احساسات خودتون رو مکتوب به ایشون منتقل کردید ؟
بهتون پیشنهاد میکنم که یک شب تمام احساسات خودتون رو بر روی کاغذ بنویسید و نگران زیاد شدن حجم نامه هم نباشید و اون رو پنهانی داخل جیب شلوار شوهرتون بذارید و صبح خودتون رو بزنید به خواب یا زودتر از او به محل کار برید و منتظر بمونید که شب نتیجه اش رو ببینید
نتیجه نه معجزه اش رو ببینید
فقط یادتون بمونه که خیلی خیلی خیلی مواظب کلامتون باشید ومودبانه حرف بزنید
قدم دوازدهم : راه اشتباه رفتن یا اشتباه راه رفتن
شما راه رو اشتباه میری یا اشتباه راه میری ؟
اگر راهو اشتباه میری امیدی هست اما اگر اشتباهی راه میری باید یک فکر اساسی برای خودت بکنی
اشتباه راه رفتن یعنی عمدی دنبال مشکل بودن ، دنبال آتو گرفتن بودن ، به عمد از کاه کوه ساختن ، با دانش به اینکه طرف متوجه نبوده دعوا درست کردن
باور کنید که تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته
شما مسلمانان میگید که خدا در دو مرحله بندگانش رو مورد تمسخر قرار میده
اول : زمانی که میخواد کسی رو بالا ببره و دشمنانش محکم گرفتنش تا بالا نره
دوم : زمانی که میخواد کسی رو پایین بیاره و زمین بزنه و دوستانش زیرش ایستادند تا زمین نیفته
با درایت عمل کنید و باور کنید که خداوند دوستدار صابران و عاقلان است
قدم سیزدهم : کنترل
شوهرتون رو کنترل نکنید
برای شوهرتون مادر نباشید
امیدوارم که تا امروز به این نتیجه رسیده باشید که در منزل شما یک سری وسایل وجود داره که مختص به یکی از شماست و دیگری حق استفاده از اون رو نداره
آیا همسر شما آقا مهدی تا حالا از ریمل و رژ لب و پنکک شما استفاده کرده ؟
آیا شما تا حالا از لباس زیر یا ماشین صورت تراشی ایشون یا کت و شلوارش استفاده کردید ؟
بعضی از اقلام و وسایل داخل منزل برای یک نفر از تعضا است و دیگران حق استفاده از آن را ندارند
یکی دیگر از این وسایل موبایل است
همانطور که شما مسواک مهدی را استفاده نمی کنید از موبایلش هم نباید استفاده کنید
نباید احساس کند که شما او را از طریق موبایل یا هر وسیله ی شخص دیگه کنترل می کنید
من مددجویی داشتم که می گفت پس از هر بار حمام رفتن همسرم لباس زیر مرا برداشته و به دقت بررسی میکند تا اثری از رابطه نامشروع پیدا کند
به نظر شما این کار درست است ؟
یکی از دوستانم میگفت من وقتی موبایلم رو در خانه جا میگذارم حتی همسرم جای موبایل را تغییر نمی دهد چه برسد به اینکه برداشته و چک کند
پس شوهرتون رو در این وضعیت قرار ندید که احساس کنه شما نقش مادر یا آقا بالاسر رو براش دارید
قدم چهاردهم : شاید این نکته آخرین حرفم باشه
برگردیم به ابتدای حرفهام
متأسفانه شما برای هر حرف و پیشنهادی که بهتون میکنند یک جواب توی آستینتون دارید و سریعاً آیه ی یأس میخونید
یکی دیگه از مشکلات اینه که شما مشکلاتت رو یکی یکی که اتفاق میفته میگی و دوستان هم بالطبع جواب همون مشکل رو به شما میدن
شما باید ریشه ی مشکل رو پیدا کنی و دوستان بر اساس ریشه یابی مشکل شما رو بررسی کنن تا بهتر جواب بگیری و خسته نشید
در مراجعه به روانشناس شاید جلسات مشاوره طولانی بشه و مشاور راهکارهای ابتدایی به شما بده ولی در نهایت با تعداد مراجعات شما و پاسخ دادن به سوالات ایشان ، مشکل ریشه یابی میشه و راهکار قطعی و اساسی از دیدگاه اون مشاور به شما داده میشه
سعی کنید نخواهید دیگران را به قول عوام بپیچونید و حرف خودتون رو به کرسی بشونید
بنده بعد از دعوت شما ، تمام تاپیک رو دیروز خوندم و از هر قسمتی که برام معنا داشت نگته برداری کردم وچکیده اش رو در اینجا نوشتم
حرفهای من بر اساس عنوان مشکلات خودتون بوده و الان خوشحالم که راهکارهای دوستان به دردتون خورده و شما دوباره طعم زندگی آرام را می چشید
از این مرحله به بعد هم یاد خدا رو در دلتون زنده تر کنید و وجود خدا رو در زندگیتون احساس کنید
اگر گاهاً اشتباه تایپی در نوشتارم وجود داشت عذر خواهی میکنم
زیاده عرضی نیست و امیدوارم که اگر گاهی در کلامم تندروی کردم منو ببخشید
باز هم اگر امری بود بنده با کمال میل در خدمتتون هستم
ایام بکام
خداوند پاک و نیکو نهاد نگاهبانتان باد
شادزیوی
-
Re: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام زرتشت عزيز
راهنمايي شما اينقدر عالي بود كه سعي مي كنم تحت هيچ شرايطي ديگه كارهاي خودم را توجيه نكنم و واقعا درصدد حل مشكلم باشم
زرتشت عزيز هدف من تغيير كردنه خودم هم مي دونم كه مشكلات زيادي توي رفتارم دارم و بايد اصلاح شوم. فقط كمك مي خوام پس خواهش مي كنم تو جريان اين تغيير تنهام نذارين
نقل قول:
قدم اول : اگر میخوای از پایه مشکلت رو حل کنی اسم این تاپیک رو تغییر بده
اسم تاپيكم را مي ذارم "تغيير كردم و عاقبت بخير شدم"
نقل قول:
قدم دوم : من مسلمان نیستم اما به این دلیل که اکثریت جامعه ی ما مسلمانند و بالطبع مراجعین من هم از همین قوم هستند ، باید به برخی اصول و مسائل اسلام واقف باشم
امام جعفر صادق می فرماید : الاباءُ ثلاثه ، اَبِن یُوَلِدُ ، اَبِن یُعَلِمُ ، اَبِن یُزَوِجُ
یعنی : هر انسانی سه تا پدر داره ، اول کسی که شما از او متولد می شوید و اسمش در شناسنامه شماست - دوم کسی که به شما علم می آموزد و سوم کسی که با فرزند او ازدواج می کنید
پدر همسر حکم پدر خود انسان را دارد و مادر او نیز حکم مادر خود
شما این جسارت رو در خودتون می بینید که نصف اون حرفهایی که به مادر شوهرتون زدید رو به مادر خودتون بزنید ؟
شما می تونید تحمل کنید یک سوم حرفهایی که به مادر شوهرتون زدید ، زن داداشتون به مادر شوهرش بزنه ؟
اگر زن داداشتون به مادرتون توهین کنه چشماش رو از حدقه در نمیارید ؟
شما که اینقدر نگران لرزیدن تن و بدن پدر و مادرتون هستیبد همینقدر نه نصف این مقدار رو هم نگرانی برای پدر و مادر شوهرتون دارید ؟
چرا از دو تا انسان خداوند یک اژدها برای خودتون ساختید ؟
یه جورایی حس کردم شما روح مرحوم هیتلر رو در وجود مادرشوهرتون پیدا کردید و عزمتون رو جزم کردید که روانه ی جهنمش کنید
خواهر خوبم
چشمهاتون رو بشویید و یک جور دیگه نگاه کنید
زرتشت عزيز من اينجا اصلا قصدم توجيه كردن خودم و اشتباهاتم نيست ولي باور كن اونا خيلي در حق من بدي كردند به طوري كه گاهي وقتي كارهاشون را حتي براي مامانم تعريف مي كردم باور نمي كرد و فكر مي كرد مبالغه ميكنم
زرتشت عزيز با توجه به اتفاقاتي كه افتاده و اينكه تازه دارم با مهدي و خودم به آرامش مي رسم خواهش مي كنم فعلا ازم نخواه كه با هاشون رابطه برقرار كنم احساس مي كنم بايد يك مدت تنها باشم شايد با نديدنشون به مرور زمان بتونم ببخشمشون.
نقل قول:
قدم سوم : کَیِذ باشید
کیذ به معنای زیرک است
باز هم امام جعفر صادق میگه المومنُ کَیِذ یعنی مومن باید زیرک باشه
آیا شما هم زیرک بودید ؟
معمولاً زیرکان با سیست عمل می کنند اما شما چه کردید ؟
ما همسایه ای داشتیم که فوق العاده زیرک بود ، هر وقت دعوا می کرد بسیار آرام در گوش طرف مقابل فحش و ناسزا های زشت می داد و طرف رو آتش میزد ، طرف هم هوار هوار می کرد و خودش و به غربتی بازی می زد
اون همسایه ی ما هم به مردم می گفت شاهد باشید ببینید که من چیزی نمیگم و کاری نمیکنم اما این آقا هر چی دوست داره به من میگه و بالطبع در زمان شکایت هم او که با سیاست عمل کرده بود پیروز می شد
به نظر شما این سیاسته که شما به شوهرت در زمان جر و بحث میگی که من یک شوهر دیگه دارم ؟
زرتشت عزيز قبول دارم حماقت كردم اون لحظه فقط مي خواستم با حرفم مهدي را آتيش بزنم تا شايد يه كم حرف هاي زشتش را جبران كنم ولي با اين حال قبول دارم حماقت كردم و واقعا نمي دونم چطور از تو ذهن مهدي اون موضوع را پاك كنم تا دوباره بهم اعتماد كنه كمكم كنيد؟
نقل قول:
قدم چهارم : در صحبت هاتون فرموده بودید که مشکلات شما توسط پدر شوهر و مادر شوهرتون ساخته میشه
در این که ما عادت داریم اشتباهات خودمون رو گردن دیگران بندازیم شکی نیست اما این دفعه تقریباً حق با شماست
مشکلات عدیده ی زندگی ما توسط سخن چینان ایجاد می شود اما اگر ما در مقابل این افراد مشکلات زندگیمون رو افشا نکنیم و زبانمون رو قفل کنیم اونها چیزهای کمتری می دونند تا دخالت کنند
تقریباً می دانم که الان توی ذهنتون این میگذره که من چیزی نمیگم و مهدی حرفها رو به خانواده اش انتقال میده اما باید عرض کنم که شما حتی به مهدی هم نباید اجازه بدید تا از مشکلات شما مطلع بشه و اون رو هم با ترفندهای زنانه مطیع این امر کنید که رازدار باشه و حریم خصوصی خانواده اش در همه جا حفظ کنه
زرتشت عزيز مي شه در مورد قسمتي كه هايلايت كردم بيشتر برام توضيح بدين و راهنماييم كنين گاهي احساس مي كنم وقتي از مهدي مي خوام رازدار باشه اون جري تر مي شه كه اون موضوع را به اطلاع خانوادش برسونه
در حضور خانواده هاتون خیلی معمولی برخورد کنید ، نه قربون صدقه ی هم برید و نه به هم توهین کنید
اگر قربون صدقه هم برید حس حسادت مادرانتون برانگیخته میشه و اگر توهین کنید حس زیر سوال رفتن زحماتشون ، پس معقول و منطقی باشید
فعلا ازم نخواين باهاشون رفت و آمد كنم خواهش مي كنم
نقل قول:
قدم پنجم : شما در بخشش دیگران مخصوصاً همسرتون ضعیف عمل میکنی
ببخش و نترس
حتما دارم تمام سعي ام را مي كنم كه بخشنده و صبور باشم
نقل قول:
قدم ششم : ما در ورزش های رزمی یک اصل داریم به نام اصل تائو
فیلمهای بروسلی رو دیدید ؟
بروسلی با یک ضربه حریفش رو نقش زمین می کرد و من زمانی که این فیلمها رو می دیدم فکر می کردم که حقه ای فیلمبرداری و الکی یک مشت می زنند و طرف نقش زمین میشه
شاید تو اون فیلم ها واقعً از این شگردهای فیلمبرداری استفاده میشد اما این اصل وجود داره
حالا این اصل چیه ؟
زدن ضربه به نقاط حساس بدن
یک ورزشکار رزمی اگر به این اصل واقف باشه میتونه فقط و فقط با زدن یک ضربه حریفش رو نقش زمین کنه
ضربه زدن به آپگاه ، رگ گردن ، بیضه ، سفید ران و . . . حریف رو بی زحمت به مرحله ی مرگ میرسونه
شما در جر و بحث هاتون از اصل تائو استفاده می کنیدزدن ضربه به نقاط حساس همسرتون و به حد مرگرسوندنش
چه طوری ؟ بهش گفتید من دوست پسر دارم یا شوهر دیگه ای دارم یا ازت خسته شدم یا تو عرضه نداری یا تو برده ی مادرتی یا رفتم ولگردی یا . . .
اگر تا حالا زنده موندید خدا دوستتون داشته
ضربه های حساس را به بزرگترین دشمنان در مواقع بحرانی می زنند نه به نزدیک ترین فرد زندگی و در زمان جر و بحث های کودکانه
پس باز هم اختیار زبانتان را داشته باشید و کلیدش در دست خودتون باشه نه عصبانیتتون
مي دونم حماقت كردم اون حرف را زدم كمكم كنين آثار حرف زشتم را از ذهنش پاك كنم.
نقل قول:
قدم هفتم : پرسیده بودید که برای ترمیم رابطه میتوان امیدوار بود یا نه ؟
زرتشت جان من از روزي كه عضو تالار شدم خيلي روي خودم و رابطه مون كار كردم مهدي هم خيلي به من كمك مي كنه خدا را شكر خيلي هم پيشرفت كردم ولي هميشه مي ترسم مادر شوهرم دوباره توطئه هاش را شروع كنه و رابطه مون را به هم بريزه
نقل قول:
قدم هشتم : فرمودید که مادر شوهرتون دشمن شماست
اگر بر فرض محال من با این تفکر شما موافق باشم فکر می کنید راه مقابله با دشمن خانگی اینه که همین رفتارهاتون رو انجام بدید ؟ نه اشتباه كردم و الان دارم تمام سعي ام را مي كنم كه جبران كنم
گاهی اوقات باید اینقدر به دشمنت نزدیک و بی تفاوت باشی که نتونه تشخیص بده نقطه ضعف شما چیه و براتون نقشه بکشه
باز هم بر فرض محال که مادر شوهر شما دشمنتونه ، شما نباید به ایشون بفهمونید که وابستگی شدید به شوهر و محل زندگیتون دارید تا به اصطلاح خودتون نقشه ی انتقالی یا استخدام همسرتون رو در یک شهرستان دیگه بکشه
اگر در زمان شنیدن این مطلب با خنده می گفتید وااااای چه قدر خوب ، بریم از دست این مردم راحت بشیم ، یا ، وااااااااای چه جالب ، بریم یه تنوع تو زندگیمون ایجاد بشه ، خسته شدیم از بس تو این تهران دودگرفته نفس کشیدیم
اگر واقعاً حرف شما درست باشه و مادر شوهرتون دشمن باشه با شنیدن این کلمات موضع خودش رو عوض میکنه چون هیچ دشمنی برای شادی حریفش کاری نمیکنه
نقل قول:
راستش مي خواستم اينكار را بكنم چون مامانم هم اين راه را به من پيشنهاد كردند ولي ترسيدم از روي لجبازي با اين حرفم خودم به مهدي برگ سبز رفتن به شهرستان را بدهم .
نقل قول:
مطلب دیگه اینکه برای مقابله با دشمن باید در مقابلش ایستاد
مگر نمیگید مادر شوهرتون مخالف پیشرفت و زندگی سالم و موفق شماست ؟ پس شما هم دشمنیتون رو با پیشرفت و سالم و موفق زندگی کردن نشون بدید و در نهایت فاتح این میدان بشید
زرتشت عزيز الان چند هفته اي است كه عضو تالار شده ام دارم تمام تلاشم را مي كنم تا با خوشبخت بودنم فاتح ميدان جنگي باشم كه مادر شوهرم درست كرده نه با جنگ و دعوا
نقل قول:
قدم نهم : هر وقت به فکر طلاق و جدایی و خدای نکرده دوستی های خیابانی افتادید به این فکر کنید که از مهدی بهتر چه کسی میتونه براتون باشه ؟
یک لیست از محاسن همسرتون صادقانه تهیه کنید و در زمان هجوم این افکار بهش یک نگاه بیندازید
من مهدي را دوست دارم و هيچوقت هم به فكر جدايي از اون و دوستي هاي خياباني نيفتادم فقط مي خواستم با اين كارا و اين حرفا متوجه رفتار زشتش بكنمش تا شايد ديگه اينقدر منو اذيت نكنه
نقل قول:
قدم دهم : یکی از بزرگترین نعمت های خداوند مهربان فراموشیه
ما گاهی اوقات از فراموشی می نالیم اما غافلیم که این فراموش یکی از بهترین نعمت های خداوند مهربانه و اگر نبود زندگی برای ما غیر ممکن می شد
زرتشت عزيز دارم سعي ام را مي كنم فراموش كنم ولي باور كن سخته گاهي وقتا وقتي مهدي داره قربون صدقه ام مي ره (توي سكس) ياد حرفا و كارهاش مي افتم و هيچ لذتي نمي برم. (اين الان يكي از مشكلات عمده ام هست)
نقل قول:
قدم یازدهم : دعوی زیاد و متمادی مرد رو خسته و فراری میکنه
تو خونتون کاغذ و خودکار دارید ؟ متکا و بالشت دارید ؟
حتما دارم تمرين مي كنم
نقل قول:
تا حالا برای همسرتون نامه نوشتید و احساسات خودتون رو مکتوب به ایشون منتقل کردید ؟
بهتون پیشنهاد میکنم که یک شب تمام احساسات خودتون رو بر روی کاغذ بنویسید و نگران زیاد شدن حجم نامه هم نباشید و اون رو پنهانی داخل جیب شلوار شوهرتون بذارید و صبح خودتون رو بزنید به خواب یا زودتر از او به محل کار برید و منتظر بمونید که شب نتیجه اش رو ببینید
نتیجه نه معجزه اش رو ببینید
فقط یادتون بمونه که خیلی خیلی خیلی مواظب کلامتون باشید ومودبانه حرف بزنید
باشه اينكارو مي كنم فقط چون خيلي رك هستم اجازه بدين يه كم روي خودم كاركنم تا يكوقت دوباره با نامه همه چيز را به هم نريزم
گانش رو
نقل قول:
قدم دوازدهم : راه اشتباه رفتن یا اشتباه راه رفتن
شما راه رو اشتباه میری یا اشتباه راه میری ؟
اگر راهو اشتباه میری امیدی هست اما اگر اشتباهی راه میری باید یک فکر اساسی برای خودت بکنی
اشتباه راه رفتن یعنی عمدی دنبال مشکل بودن ، دنبال آتو گرفتن بودن ، به عمد از کاه کوه ساختن ، با دانش به اینکه طرف متوجه نبوده دعوا درست کردن
باور کنید که تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته
شما مسلمانان میگید که خدا در دو مرحله بندمورد تمسخر قرار میده
اول : زمانی که میخواد کسی رو بالا ببره و دشمنانش محکم گرفتنش تا بالا نره
دوم : زمانی که میخواد کسی رو پایین بیاره و زمین بزنه و دوستانش زیرش ایستادند تا زمین نیفته
با درایت عمل کنید و باور کنید که خداوند دوستدار صابران و عاقلان است
نه زرتشت عزيز من راه را اشتباه مي رم و هيچ عمدي در انجام كارهام ندارم
نقل قول:
قدم سیزدهم : کنترل
شوهرتون رو کنترل نکنید
برای شوهرتون مادر نباشید
امیدوارم که تا امروز به این نتیجه رسیده باشید که در منزل شما یک سری وسایل وجود داره که مختص به یکی از شماست و دیگری حق استفاده از اون رو نداره
آیا همسر شما آقا مهدی تا حالا از ریمل و رژ لب و پنکک شما استفاده کرده ؟
آیا شما تا حالا از لباس زیر یا ماشین صورت تراشی ایشون یا کت و شلوارش استفاده کردید ؟
بعضی از اقلام و وسایل داخل منزل برای یک نفر از تعضا است و دیگران حق استفاده از آن را ندارند
یکی دیگر از این وسایل موبایل است
همانطور که شما مسواک مهدی را استفاده نمی کنید از موبایلش هم نباید استفاده کنید
نباید احساس کند که شما او را از طریق موبایل یا هر وسیله ی شخص دیگه کنترل می کنید
من مددجویی داشتم که می گفت پس از هر بار حمام رفتن همسرم لباس زیر مرا برداشته و به دقت بررسی میکند تا اثری از رابطه نامشروع پیدا کند
به نظر شما این کار درست است ؟
یکی از دوستانم میگفت من وقتی موبایلم رو در خانه جا میگذارم حتی همسرم جای موبایل را تغییر نمی دهد چه برسد به اینکه برداشته و چک کند
پس شوهرتون رو در این وضعیت قرار ندید که احساس کنه شما نقش مادر یا آقا بالاسر رو براش دارید
بله درست مي گين ولي گاهي خيلي وسوسه برانگيزه ببينين من حالت عادي موبايل مهدي را چك نمي كنم وقتي با هم مشكل پيدا مي كنيم اين كار را مي كنم تا دليل مشكل را بدونم البته اين كار را هم ترك كردم (در حال تركم) الان 5 روزه به موبايلش دست نزدم
نقل قول:
قدم چهاردهم : شاید این نکته آخرین حرفم باشه
برگردیم به ابتدای حرفهام
متأسفانه شما برای هر حرف و پیشنهادی که بهتون میکنند یک جواب توی آستینتون دارید و سریعاً آیه ی یأس میخونید
یکی دیگه از مشکلات اینه که شما مشکلاتت رو یکی یکی که اتفاق میفته میگی و دوستان هم بالطبع جواب همون مشکل رو به شما میدن
شما باید ریشه ی مشکل رو پیدا کنی و دوستان بر اساس ریشه یابی مشکل شما رو بررسی کنن تا بهتر جواب بگیری و خسته نشید
در مراجعه به روانشناس شاید جلسات مشاوره طولانی بشه و مشاور راهکارهای ابتدایی به شما بده ولی در نهایت با تعداد مراجعات شما و پاسخ دادن به سوالات ایشان ، مشکل ریشه یابی میشه و راهکار قطعی و اساسی از دیدگاه اون مشاور به شما داده میشه
جواب اين قسمت را به زودي براتون مي فرستم دارم روش كار مي كنم
سعی کنید نخواهید دیگران را به قول عوام بپیچونید و حرف خودتون رو به کرسی بشونید
زرتشت عزيز قصد من فقط و فقط حل مشكل ام هست. به نظرتون كسي كه طي يكسال اينقدر رنج كشيده هدفش پيچوندن ديگرونه يا حل مشكل اش
بنده بعد از دعوت شما ، تمام تاپیک رو دیروز خوندم و از هر قسمتی که برام معنا داشت نگته برداری کردم وچکیده اش رو در اینجا نوشتم
حرفهای من بر اساس عنوان مشکلات خودتون بوده و الان خوشحالم که راهکارهای دوستان به دردتون خورده و شما دوباره طعم زندگی آرام را می چشید
از این مرحله به بعد هم یاد خدا رو در دلتون زنده تر کنید و وجود خدا رو در زندگیتون احساس کنید
اگر گاهاً اشتباه تایپی در نوشتارم وجود داشت عذر خواهی میکنم
زیاده عرضی نیست و امیدوارم که اگر گاهی در کلامم تندروی کردم منو ببخشید
زرتشت عزيز از صميم قلب دوستت دارم و سعي مي كنم كاملا مطابق با نوشته هاتون پيش برم تا وقت گرانبهاتون را هدر ندم. خيلي خوشحالم كه دوست خوبي مثل شما پيدا كردم خواهش مي كنم تنهام نذارين و كمكم كنين چون مي دونم مشكلم به صورت عمقي حل نشده و مثل يك آتش زير خاكستر مي مونه شايد اگه مهدي باهام همكاري نكرده بود تا الان دوباره بارها دعوامون شده بود.
-
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سلام دوستان:43::46:
منو فراموش كردين چرا ديگه هيچ كي با هام حرف نمي زنه:311::311::311: