RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
تو کلا به حرف هیچ کس گوش نمی دی فقط انتظار داری همه باهات همدردی کنند و دلشون برات بسوزه!!اصلا دل همه سوخت خوب که چی! اصلا تو مظلوم ستم دیده ...که چی بشه حالا؟ یه جا ادعا می کنی نمی خوای بابا ومامان مشکلاتت رو بدونن که غصه دارنشن از اون ور می خوای طلاق بگیری بری وره دلشون؟؟؟خوب همین التماسای مسخره و بحث های بی هوده با شوهرت کارو رسونده به اینجا
بزار رک بگم تو خودتو زدی به خواب و داری زور زوری کابوس میبینی بیدار شو تا همه چی حل شه
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خانوم دكتر عزيز!
يعني به ذهنت نمي رسه كه ترمز كني!؟؟! فكر نمي كني داري تند ميري!؟
س. یعنی ایشون نمیتونه ازشون محترمانه خواهش کنه که در مورد همسرش بی انصافی نکنند؟
ج. نه راستش نمي تونه! چون اون بهتر از تو مي دونه مادرش هيچي حاليش نيست!!! مي ترسه اوضاع بدتر بشه!!! بعدشم خودش شخصيت جرات مندي نداره... تو اگر جاي اون بودي چي كار مي كردي؟؟؟ با اين مادر! نه مادر خودت!
س. نمیتونه دلیل ناراحتی مامانشو ازش بپرسه و بگه که من اصلا اون آدمی که اون دیو دو سر فکر میکنه نیستم؟
ج. نه بابا... فكر مي كني تاثيري داره!؟ بعدشم فكر مادرش اصلا مهمه؟؟؟ اصلا بذار فكر كنه مينا يه ديو دو سره!
س. نمیتونه اگه مامانشو نتونست قانع کنه کوتاه بیاد اما لااقل احترام منو هم پیش اونا داشته باشه؟
ج. بايد اين كار رو بكنه! اما تو به خودت چقدر احترام مي ذاري؟!؟ اگر تو به خودت احترام نمي ذاري انتظار داري بقيه به تو احترام بذارن؟ اما سر يه زمان مناسب ازش بخواه...
س. تا وقتی اون به من احترام نذاره نباید توقع داشته باشم مامانش بهم احترام بذاره.درسته؟
ج. نه فكر مي كنم حتي اگر شوهرت تو رو بذاره روي سرش هم، مادرش شايد احترامت رو نداشته باشه!
س. حداقل اندازه یه گارسون میتونست که منو هم آدم به حساب بیاره.نمیتونست؟
ج. تا زمانيكه خودت رو با يه گارسون مقايسه مي كني! نه! نمي تونه! ولي اگر بخواي به عنوان همسرش بهت احترام بذاره... يه بحث ديگه است!
س. اقای SCI?چرا باید سلامتیمو از دست بدم و تپش قلب داشته باشم؟چرررررررررا؟
ج. چون دوست نداري تغيير كني! چون دوست نداري پات رو بذاري رو ترمز... چون دوست نداري بپذيري كه مينا! مضطربي! اضطراب داري!!!! علائم افسردگي داري عزيزم... متوجه حالت باش!!!! به خودت كمك كن! خواهش مي كنم به خودت كمك كن! اگر كمك به خودت نكني هيچ چيزي درست نمي شه! تصميم بگير... توصيه هاي قبلي رو بخون!
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
بابا! مینا بخدا داری خودت و همسرت رو اذیت میکنی!
نحوه ی ارتباط شما و مادرشوهرت و اینکه همسرت در کدوم جبهه _ البته از نظر احساس شما_ قرار داشته باشه؛ جزو آخرین و حتی شاید بی اهمیت ترین مسائلی باشه که در زندگی شما وجود داره!
می دونم که اون قدر خسته و آزرده هستی که دیگه نمی تونی و اصلا نمی خوای که به ادامه ی این زندگی فکر کنی؛ اما ازت می خوام این چند روزه رو بی خیال شوهرت باشی!
اصلا بهش فکر نکنی؛ میخوام خودت رو آروم کنی و به خودت و زندگی خودت توجه کنی!
سعی کنی سکوت کنی و فکر کنی!
مینا تو باید آرامش رو پیدا کنی؛ نه آرامشی که وابسته به همسرت هست! آرامش باطنی خودت رو پیدا که کنی؛ می تونی خیلی راحت تر به زندگیت و مسائل اطرافت فکر کنی!:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا اگه خودت را تغيير ندي با بهترين مرد دنيا هم كه ازدواج كني وضع همينه. مينا مشكل از خودت شروع شده و الان اينقدر بزرگ شده.
مينا خواهش مي كنم به حرف هاي جناب دانشمند گوش كن.
البته به نظر من مشكلت اصلا بزرگ نيست.
يك سري به تاپيك "تغيير كردم و خوشبخت شدم" من بزن ببين مشكل تو حل نشدنيه يا من. ببين مادر شوهر تو معزله يا من. ببين .................................................. ............................................
چرا اينقدر ضعيفي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا اينقدر راحت مي خواي زندگيت را رها كني و بري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آيا زندگي و آينده ات برات ارزشمند نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
براي خوشبختي ات بجنگ.
آدم هاي موفق براي رسيدن به خوشبختي و آرامش مي جنگند.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
بهار جون ممنون که پیگیر تاپیکم هستی.
اما دیشب کلی با مامانم صحبت کردم همه چیو بهش گفتم شاید باورت نشه اما فشارش واقعا بالا رفت یه لحظه احساس کردم قلبش از کار واستاد!!!!!!!!:302::302::302::302:
داشتم میمردم.نفسم با دیدن حال مامانم بالا نمیومد.هیچ کسو تو دنیا اندازه مامانم دوست ندارم اون عزیزترینمه.
خودمو فحش میدادم که چرا بهش گفتی؟ بیشعور چرا؟ اما نهایتا گفت با همه چی کنار میام گفت آرزوی من آرامش توئه.
اگه موفق بشم طلاقم بگیرم تو همین خونه ای که خریدیم زندگی میکنم و خونه مامانم نمیرم . اونا هم ببینن من این طوری راحت ترم قبول میکنن.
توصیه های آقایsci عزیز یکی تنفس بود و یکی هم رفتار جرات مندانه.سعی میکنم تا جایی که بتونم این دو تا کارو انجام بدم ولی چیز دیگه ای به مغزم نمیرسه.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آدم هاي موفق فرار نمي كنند.
من ديگه هيچوقت برات پست نمي ذارم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان يه كمي صبر كن و سعي كن يه كمي آرامش پيدا كني .
باور كن من وقتي با شوهرم زندگي مي كردم وضعم از تو بدتر بود ولي واقعا بعدش پشيمون شدم چون وقتي فكر كردم ديدم مي تونستم اگه تلاش مي كردم زندگيمو بهتر كنم .
اونوقت كه من با همسرم زير يه سقف زندگي مي كرديم متاسفانه شانس آشنا شدن با اين تالار و مشاوره گرفتن از بزرگواراني مثل فرشته و آقاي Sci و .... رو نداشتم وگرنه مطمئنم كه زندگيمو خيلي تغيير مي دادم .
حالا تو اين شانسو داري مينا . يه كمي آروم باش و مثل ليلا و شميم و اقليما سعي كن شروع كني فقط سعي كن مثل اونا طاقت بياري و تغييرو شروع كني . باور كن موفق مي شي .
تو از شوهرت انتظار داري بهت احترام بزاره همه دوست دارن شوهراشون اينطور باشه كه تو مي خواي ولي فقط به اين فكر كن كه اون اين مهارتايي رو كه تو مي خواي نداره و تو اين سايتم عضو نيست كه كسي بهش ياد بده . مثل شوهر من و هزاران شوهر ديگه مامانشم بهش ياد نداده .
ولي تو سعي كن سختيشو بكشي و بهش ياد بدي . تو رو خدا فعلا حرفي از طلاق نزن . اول سعيتو بكن بعد بگو نشد.
باور كن با طلاق مشكلت حل نميشه . فقط نوعش تغيير مي كنه .
دوست خوبم آقاي sci گفتن كه مجبورت نمي كنن كه بموني و تغيير كني ولي مينا دلم نمي ياد به حال و روز من بيوفتي كه همش به گذشته فكر كني و بگي من مي تونستم اينكارو بكنم و نكردم . من ازت خواهش مي كنم كه بمون و يه خورده صبر كن و از فردا تو هم مثل بقيه شروع كن .
سخته ولي قبول كن و يه خورده تحملتو بيشتر كن دوست گلم . :46:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
من تقريبا 9 ماه است كه دارم به خانم ميناچ راهكار نشون ميدم و در اين مدت كمترين تغييري نديدم.:163: نمي دونم قراره چه نتيجه اي از اين حرف هاي تكراري بدست بياد. به نظرم ايشون حرف گوش كن نيست:305: و فقط مي خواد گريه كنه و يكي را مي خواد كه همش بگه اي واي چه مظلومي. چه شوهر بدي داري. خدا لعنتشون كنه و ... :163:
هر چي ما توي اين 9 ماه گفتيم، خواهر من، خانواده اش را ولش كن. اول فلان ايراد را درست كن. الان در مورد فلان چيز گير نده، باز هم همون راه خودش را ميره متاسفانه. :163:
من كه به اين نتيجه رسيدم كه بيشتر مشكلات زندگي ايشون از رفتارهاي خودشه و نه همسر و مادرشوهرش و ... شما را نمي دونم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آقای تسوکه با وجود اینکه خیلی برام محترم هستید اما متاسفانه این نظرتونو اصلا قبول ندارم شایدم دارم اشتباه میکنم. اما باید بگم یک زندگی مشترک تماما از رابطه جنسی و رابطه های دونفره تشکیل نمیشه اتفاقا روابط با سایر افراد فامیل تاثیر خیلی زیادی تو زندگی انسان داره طوری که بقیه روابط رو هم تحت تاثیر قرار میده.نمیشه گفت بقیه روابط رو بی خیال باشید رو رابطه خودتون کار کنید99درصد مشکلات ما در اثر رفتارهای خانواده شوهرم با من، رفتار خود شوهرم پیش اونا (چه با من و چه با خانوادش)و بالطبع تاثیری که دعواهای ناشی از این دو موضوع(البته با توجه به حساسیت زیاد من و زودرنج بودنم) رو روابط خودمون میذاره و منجر به کینه بدبینی غرور ناسیونالیستی و تلافی و ....میشه و هیچ رابطه ای رو سالم نگه نمیذاره.(همه این عوامل)
. اگه این موضوعو قبول دارین که هیچی و اگر هنوز روحرف خودتون هستید مجبور نیستید که به تاپیک من سر بزنید(من خیلی خوشحال میشم نظر شمارو بدونم اما به اینکه اعصاب شما به هم بریزه راضی نیستم) شاید خیلی از دوستان دیگه هم نظر شما رو داشته باشند اما لحن شما باهمه فرق داره!.در پایان همه هم میگید من به این نتیجه رسیدم دوستان شما چطور؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
توصیه های آقایsci عزیز یکی تنفس بود و یکی هم رفتار جرات مندانه.سعی میکنم تا جایی که بتونم این دو تا کارو انجام بدم ولی چیز دیگه ای به مغزم نمیرسه.
دیگه توقع دارین چی بگم؟ چی کار کنم؟
فکر نمیکنم بااین شرایطی که من دارم فشار آوردن روی خود من کار درستی باشه؟
به جز این دو توصیه خیلی خوب آقای sci و سعی در قبولوندن این مضوع که رابطه دونفره یکی از اجزا مهم زندگیه ،هر کدوم از دوستان که توصیه ای دارند من سعی میکنم انجام بدم.(قول)
به این هم خیلی معتقدم که وقتی نمیتونیم چیزی رو تغییر بدیم بپذیریمش ، اگه میتونیم تحمل کنیم واگه نه فرار کنیم تا حداقل جون سالم به در ببریم
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جان! میشه بهمون یه تصویری از تصمیمی که گرفتی رو بگی؟
یعنی الان شما تصمیم داری چی کار کنی؟ و به نظرت با این تصمیمت چه چیزهایی ممکنه تغییر کنه و شما به چه نتیجه ای ممکنه برسید؟
لطفا یه کم برامون توضیح بده!:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان يه بار ديگه از اول تاپيكتو بخون . پستهايي كه آقاي sci زدن برات خيلي مفيده ولي فكر كنم چون آرامش نداري و خيلي هيجان داري و مظطرب متوجهشون نمي شي .
تا مي ياي شروع كني با اولين عكس العمل اشتباه شوهرت عصباني و نااميد ميشي . قرار نيست يه شبه تو و شوهرت عوض شين . يه كم تمرين كن .
تاپيك ليلا و شميم و اقليما خيلي مفيده . فكر مي كنم مشكل اكثر ما خانمها يكيه . ببين چقدر تغيير كرده زندگيشون .
وضع تو از وضع ليلا بدتر نيست كه . يادمه تو تاپيكش نوشته بود كه بچشو سقط كرده و اينو از چشم مادرشوهرش و خانواده شوهرش مي ديد . مادر شوهر تو كه خيلي وضعش بهتره . مينا يه خورده تلاش كن .
آقاي تسوكه منظورشون اين نيست كه همه مشكلات زندگي شما برمي گرده به رابطه جنسي . مي گه بخشيش اينه . واقعا هم همينه مينا . واسش كاري كردي يا هنوز فكر مي كني تا مشكلات ديگت حل نشن نمي توني بهش فكر كني ؟
اصلا تميرينايي رو كه آقاي sci گفته بود چجوري انجام دادي . چيكار كردي ؟ مثل بقيه بچه ها بيا بگو تا ايراداتو كارشناسا بگيرن .
نااميد نباش:46:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان! پيشنهاد مي كنم براي اضطراب و تپش قلبي كه داري حتما به متخصص اعصاب و روان مراجعه كني.
ما اينجا كنارت هستيم خانمي! ناراحت نباش... غصه هم نخور :46:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
دوستای گلم صبح که چند ساعتی مرخصی ساعتی بودم و الانم که خیلی ناگهانی متاسفانه و شاید هم خوشبختانه واسم یک ماموریت(یک استان دیگه) پیش اومده که باید تا چند دقه دیگه برم.
شنبه میام و انشا....با آرامش بیشتری جواب سوالهای پر ازمحبتتونو میدم.
تنهام نذارین لطفا.:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
آقای تسوکه با وجود اینکه خیلی برام محترم هستید اما متاسفانه این نظرتونو اصلا قبول ندارم شایدم دارم اشتباه میکنم. اما باید بگم یک زندگی مشترک تماما از رابطه جنسی و رابطه های دونفره تشکیل نمیشه اتفاقا روابط با سایر افراد فامیل تاثیر خیلی زیادی تو زندگی انسان داره طوری که بقیه روابط رو هم تحت تاثیر قرار میده.نمیشه گفت بقیه روابط رو بی خیال باشید رو رابطه خودتون کار کنید99درصد مشکلات ما در اثر رفتارهای خانواده شوهرم با من، رفتار خود شوهرم پیش اونا (چه با من و چه با خانوادش)و بالطبع تاثیری که دعواهای ناشی از این دو موضوع(البته با توجه به حساسیت زیاد من و زودرنج بودنم) رو روابط خودمون میذاره و منجر به کینه بدبینی غرور ناسیونالیستی و تلافی و ....میشه و هیچ رابطه ای رو سالم نگه نمیذاره.(همه این عوامل)
[
عزیزم منم با حرفت موافقم که زندگی زناشویی فقط رابطه دونفره نیست . راستش قبل از خانواده همسر و خود همسر، پایه زندگی زناشویی خودتی. یعنی باید خودت رو دوست داشته باشی تا بتونی یک رابطه دو نفره و یا رابطه با اقوام همسر رو مدیریت کنی. من یک سولی قبلا از شما پرسیدم جواب ندادید. راستش منم مثل شما سرم شلوغه ولی احساس کردم شاید با نوشتنم بتونم به شما کمک کنم. چند دقیقه در 24 ساعت برای خودت وقت صرف می کنی و در اون دقایق چه کارهایی می کنی؟
در ضمن توصیه های اقای sci خیلی بیشتر از تمرین تنفس و رفتار جرات مندانه بود.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام دوستای گلم.دلم واستون تنگ شده بود.:72::72::72::72:
مینا جان! میشه بهمون یه تصویری از تصمیمی که گرفتی رو بگی؟
به نظرت با این تصمیمت چه چیزهایی ممکنه تغییر کنه و شما به چه نتیجه ای ممکنه برسید؟
لطفا یه کم برامون توضیح بده!
هیچ تصمیمی نگرفتم. ضعیف تر از اونیم که حتی بتونم تصمیم بگیرم!
فقط دوست دارم تموم شه حالا یا با طلاق و یا با مردن یکی از ما دو نفر!
قبول دارم که با طلاق این مشکلاتم از بین میرن اما مشکلات جدیدی میان سراغم: مثله مریضی مامانم، حرفها و نگاههای بقیه،اینکه باز نمیذارن من تنها تو خونه خودم زندگی کنم و خلاصه اینکه زندگیم میشه تو دو تا کلمه:گاهی ترحم و گاهی سرکوفت.
اما ادامه دادن این زندگی نه ببخشید همزیستی: ترس از حرف زدن،یک اضطراب همیشگی،اعصاب داغون،گریه و راز و نیاز،لرزش دست،آمادگی داشتن همیشه برای دعوا و کتک خوردن!تحمل زنی به اسم مادر شوهر که .....،تحمل موجودی به اسم شوهر،ترس از دست دادن بیشتر سلامتی،ترس از دست دادن کار و خلاصه اینجا هم دو تا کلمه: گاهی ترس و اضطراب و گاهی تحمل. تحمل اشخاص ، تحمل درد تحمل بی محلی وبی اعتنایی، تحمل نظر و عقایدی صد درصد غیر منطقی ، تحمل دونفر که واقعا از هم متنفرند،از طرز نگاه کردن، از راه رفتن،از وایستادن،ازطرز غذا خوردن،از قیافه و ظاهر و از وجود و زنده بودن طرف مقابل متنفرند.
میدونید زندگی با تنفر چقدر سخته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرشما تلاش برای وصله پینه زدن یک زندگی خورد شده در این حد فایده ای هم داره؟
وقتی زن و شوهرهایی رومیبینم که عاشق همند خیلی دلم میگیره و افسوس میخورم. نگاههایی که هیچ وقت تجربشون نکردم.من هیچ وقت عاشق شوهرم نبودم حتی همون روز اول ازدواج. و بزارین اعتراف کنم ازدواج من فقط برای راحت شدن ازجهنمی بود که توش گیر کرده بودم از روی اجبار خانوادم از روی نادونی خودم .
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
باشه سرافراز جون حتما باید این کارو انجام بدم.این چند روز که نبودم خیلی حالم بهتر بود یعنی سه شنبه که بس که کار داشتم اصلا تو یه دنیای دیگه بودم. جاتون خالی چهارشنبه خیلی خوش گذشت البته به یاد همه شما دوستای گلم بودم اما پنجشنبه همینکه برگشتم از همون فرودگاه ایرادگیری و نق زدن و دعوا شروع شد.
دیروزم با یکی از دوستای صمیمیم رفتم پارک اما انقد دلم گرفته بود که از اول تا آخرش اشکام بی اختیار میریخت.
دلجوی عزیز تقریبا هیچ زمانی رو صرف خودم نمیکنم. همیشه یا به این فکر میکنم که کاری نکنم حرفی نزنم دعوا شه.
یا فکر میکنم چرا این کارو کرد چرا اون کارو کرد؟
چی کار کنم هرچند هم دعوازیاد باشه منو کتک نزنه؟تهدیدش کنم ؟ به خونوادم بگم؟
واسه چند وقته دیگه یک ارائه مقاله تو ترکیه دارم که اصلا روش کار نکردم اما متاسفانه نمیتونم تمرکز کنم.
همه چی به هم ریختس:302:
بچه ها چرا هیچی نمیگین؟
انقد مغزم قفل کرده که واقعا به حرفتون گوش میدم و منتظر راهنماییتون هستم.
نمیدونم چی درسته چی غلط؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
:302::302::302:
دلم خیلی گرفته.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جونی
اینطوری نکن دیگه
خودتو با مقالت سرگرم کن، هرچند میدونم چقدر سخته
منم وقتی یه مشکلی داریم نمیتونم آروم باشم، همین الآن که سرکار هستم دلم مثل سیر و سرکه داره میجوشه، به رفتار امشبش فکر میکنم، دارم معده درد میگیرم
ولی اگه بتونی خودتو مشغول مقالت کنی هم برخوردتون کمتر میشه هم آرامشت بیشتر
به خدا نمیدونم بهت چی بگم، فقط بدون میدونم داری چطوری میسوزی
:303:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان گفته بودم ديگه برات پست نمي ذارم ولي دلم نيومد.
مينا جان پست هاي قبلي جناب دانشمند و دوستان همدردي را پرينت بگير، با يك ديد جديد بخون و شروع كن به عمل كردن. پس كي مي خواي شروع كني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
ما همه منتظريم كه شروع كني به تغيير كردن.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام مینا جان
من هنوز فرصت نکردم تایپک شما رو کامل بخونم
ولی یه تجربه ای که دارم اینه که اگه تو زندگی زناشوییتون همیشه باهم دعوا کرده باشید این یه عادت میشه واسه اینکه هردفعه بهم رسیدید فقط با هم دعوا جر و بحث کنیم حتی سر موضوعات بی اهمیت پس زندگیتو از این عادتی که توشی در بیار
مینا الان فقط و فقط خودتو آروم کن وقتی که به آرامش رسیدی یک بار دیگه تمام تایپ های قبلیتو پرینت بگیر و با فکر باز زمانی که خونه ای و سرت خلوته تکتکشونو بخون و نت بردار مثل اینکه امتحان داری و باید خوب درساتو یاد بگیر
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزیزم من فکر می کنم شما همون یک تمرین رفتار جرات مندانه رو داشته باشی برات خیلیه. می دونی چرا ؟ چون در زندگیت همیشه در حال فرار کردن از شرایط موجود و یا منفعل شدن هستی. گفتی به خاطر این ازدواج کردی که شرایط موجود رو نمی تونستی تجمل کنی: فرار و پاک کردن صورت مساله
خودتو با کارهای خیلی زیاد (سر کارت) مشغول کردی :فرار
همش داری فکر می کنی چی کار کنی دعوا نشه: رفتار منفعلانه
از همسرت متنفری ولی یا تحملش باید بکنی یا کلا به طلاق فکر می کنی: اولی رفتار منفعلانه دومی فرار دوباره
و در تمام این شرایط حتی 1 دقیقه در روز به خودت، مغزت و جسم و روحت استراحت نمی دی؟
من فکر می کنم برای شروع بهتره روزی فقط 1 دقیقه بری جلوی اینه و زیبایی های خودت رو بشماری.
بعد 4 دقیقه یک ورزش ساده مثل رقصیدن یا ایروبیک رو انجام بدی.
اگر بتونی هر روز فقط 5 دقیقه به طور مستمر به خودت برسی می بینی که ذهنت اینقدر ازاد می شه که اصلا حتی به راه حل های ما هم نیاز نداشته باشی و خودت می تونی از پس مشکلات بر بیایی . حداقل اگر هم نتونی راه حلی پیدا کنی قدرت چشمها و گوشها و مغزت برای شنیدن و به کار بستن راه حلها چند برابر می شه.