-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
1- طبق تصمیمم جر و بحث نمی کنم
2- دست از این که به جای اون تصمیم بگیرم و کارهاشو و عواقب کارهاشو بر عهده بگیرم برداشتم
3- سعی می کنم وقتی تحریکم میکنه که عصبانیم کنه خودمو کنترل کنم
4- وقتی که خوب رفتار می کنه رنجش های قبلی رو به رخش نکشم و پسش نزنم
5- بهش سرکوفت نمیزنم و احترام میذارم
سلام سابینا عزیز
مسیر درستی می ری:104:
به حرفهای درست شما چه چیز دیگه اضافه کنم
6.درباره اینده و اینکه می خواین به چه جایگاهی برسید با شوهرتون صحبت کنید(درباره ارزوهاتون)نیروی مثبت به شوهرتون
7. شادابی شما در هر شرایطی باعث نیرو گرفتن شوهرتون می شه
........................
اتفاقا تنها کسی که متوجه شایستگی شما شده همون مادر شوهرتونه...هدیه گرفتن و....(یه جورایی با این کار می خواد کوتاهی کردن شوهرتون رو جبران کنه
:72:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیز
از اینکه تونستی در این تالار دید بهتری نسبت به زندگی پیدا کنی بسیار خوشحالم و امیدوارم که در زندگی موفق باشید. :104::72:
یه نصیحت خواهرانه بهتون بکنم و اونم اینکه سعی کن همیشه در زندگی به پدر شوهر و مادرشوهرت احترام بگذاری و هیچوقت تحت هیچ شرایطی بهشون بی احترامی نکنی با توجه به حرفهاتون اون بنده خداها واقعا منظوری نداشتند.حالا شما قسمت پر لیوان رو ببین و از زاویه دیگه ای به قضیه نگاه کنید و اینه که شوهرتون بیکار هست و شما هم یه دختر تحصیلکرده و موفق و زیبا چیکار کنند که خلا بیکاری شوهرتون رو پر کنند؟ متاسفانه بیکاری بدترین چیزی هست که یه مرد در زندگی تجربه می کنه و مرد رو شکسته می کنه به خدا چیز کمی نیست خودتون رو یه لحظه جای شوهرتون قرار بدهید. اون بنده خدا شوهرتون هم گناهی نداره چقدر زحمت کشیده و درس خونده حالا می خواد جلوی شما کم نیاره و کارها و اهدافی که توی ذهنش بوده که وقتی زن می گیره انجام بده رو انجام بده چون بیکار هست و موقیعت اجتماعی نداره نمی تونه انجام بده به خاطر همین هم از لحاظ روحی به هم می ریزه و در کنارش شما به قول خودتون هم بهش گیر می دادید و هم دو بار شوک همسر قبلیتون را ناخواسته بهش دادید که اون رو داغون کرده و گیج که آیا شما اون رو دوست دارید یا نه و .... خلاصه اون هم بهم ریخته.:320:
اگر هم پدر شوهرتون برنامه های شما رو بهم می ریزند واقعا قصدشون این نیست ببین عزیزم پسرشون عقد کرده زن داره و بیکاره . با توجه به اینکه تحصیلکرده هم هست و توی خونه نشسته جلوی چشمشون هست خوب غصه شو می خورند شما که نیستید پیششون کارهاشوو بداخلاقی هاشو ببینید می خواهند سرشو گرم کنند خود شوهرتون هم انگیزه نداره که به خاطر همین برنامه می ریزند برند بیرون برای خرید وگرنه مطمئن باشید پدر شوهرتون اصلا از برنامه کارهای شما خبر نداره که عمدا بخواهد کارهای شما رو خراب کنه مادرشوهرتون هم بنده خدا اگه هدیه می خره می خواهد دل شما رو گزم کنه و غصه نخورید و گرنه اصلا قصدش تنبل بار آوردن همسرتون نیست اصلا یه کمی عادلانه تر به قضیه نگاه کن اونا هم آدمای بدی نیستند حرفهاشون شاید قصد دخالت ندارند می خواهند روابط رو خوب کنند بلد نیستند می زنند همه چیز رو خراب می کنند به هرحال روشی که در پیش گرفتی به نظر من خوبه جر و بحث نکنی، عصبانی نشوی و سعی کنی شوهرت به دنبال کار بره ولی اگه دیدی کمی تکون خورده و داره رو به جلو حرکت می کنه یه کمی تشویقش کن :72: موفق باشید. :82:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
mamosh عزیزم سلام
میدونی از محبت زیاد مرض حاصل میشه، برادر من وقتی زن گرفت 25 سالش بود و اردبیل کار میکرد، مهندس عمرانه، نامزد بود که اومد تبریز و بیکار موند، صبح ها از خواب بیدار نمی شد و تنبلی میکرد، مادر من به جای خرید کادو برای زنش و خودشیرینی صبح ها بلندش می کرد و دعواش میکرد که برو سرکار، خلاصه اونقدر هلش داد که 4 ماه بعد یه کار عالی گیر آورد و الان از همه پسرهای فامیل موفق تره
مادرشوهر من و پدر شوهر من فکر نمی کنید به جای این خودشیرینی ها و پوشش دادن قضیه بهتره با پسرشون خیلی جدی صحبت کنن و حالیش کنن زن گرفته و نباید روزی از 24 ساعت 25 ساعتشو بخوایه؟ می دونی این کارو نمی کنن چون مادر شوهرم نمی خواد محمد از دستش دلخور بشه و خودشو بد کنه ، نیتشون خیر باشه یا بد نتیجه ای که میده خوب نیست، نتیجه تنبل شدن محمده و عدم احساس مسئولیتش، به من حق بدین از این اوضاع دلخور باشم، یک سال و نیمه نامزدم و هنوز اصلا نمی دونم کی عروسی می کنم، کی محمد کار میکنه، با سایر مشکلات محمد هم دست و پنجه نرم میکنم، من نامزد نشدم من وارد میدون جنگ شدم!
محمد بیکاره درست، ناراحتم میشه درست، ولی آدم بیکار می خوابه یا خودشو این در و اوندر میزنه برای یافتن کار؟؟؟
محمد اگه بیکاره بخاطر تنبلی خودش هست و بس!میدونی چند هزار بار بهش گفتم به موقع درستو مرور کن رفتی کلاس راحت باش؟ میدونی به زور بیدارش می کردم براش نامه تایپ میکردم فرم پر میکردم آخرش هم شدم بدترین زن دنیا؟ با این وصف همیشه دیر میکرد و دقیقه نود میرسید و میدیدم طرف رفته ! الان وقتی مادر شوهرم زنگ میزنه برای تجسس و دخالت میگه مشکلتون چیه بعد هزار بار پیچوندن آخر میگم بیکاری محمد میگه مگه از اول نمی دونستی؟ خب چی بگم به کسی که نمی فهمه؟ میگه پله پله همینم فرو میکنه د رمخ محمد، به جای اینکه به محمد بگه تنبلی به من میگن صبر نداری! بعد یک و نیم سال تحمل بیکاری من لابد صبر ندارم دیگه! پدرشوهر و مادرشوهر من در وضعیت بدی که گیر کردم مقصرن، درسته من هیچوقت بی احترامی نمی کنم ولی توقع نداشته باشن برم به دست و پاشون بپیچم، من به کادو احتیاجی ندارم به یک شوهر با شعور و فعال و موفق احتیاج دارم!
مادرشوهرم تازه هی میاد تعریف دخترشو به مامان و من میکنه که لام تا کام حرف نمیزنه! خوب چه حرفی داره بزنه وقتی از اول نامزدی بهترین ماشین بهترین خونه فعالترین و وظیفه شناس ترین شوهر الانم بهترین لباس های مارک دار تنشه، چی می خواد بگه مثلا؟ یعنی می گم بسشون نیست تازه دم به دقیقه حرف بارم میکنن ، مادرشوهرم میاد بالا وقتی ماداریم تو اتاق صحبت بکنیم به حرفهامون گوش میده پایین که میریم با همون جملات خودم منو نصیحت میکنه و رو میزنه خجالتم نمیکشه از استراق سمعش
مادر شوهر من بعد من میره اتاق نامه منو به شوهرم برمیداره خودش و دخترش می خونن تازه بعدش زنگ میزنه با کمال پررویی میگه بذار نامه رو پاره کنم محمد نخونه!
ماموش عزیزم می بخشید من یه خورده تند رفتم ولی به خدا وضعیت روحیم خرابه و خیلی ناراحتم، صبح تا شب تو فکرم همه ش که چرا من باید اینطوری بشم که دومین ازدواجمم این شکلی باشه، من لابد لیاقت داشتن به خونواده رو نداشتم که خدا بهم نداد
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
خودمونیم تلافی همه مشکلاتتون رو سر ما در آوردیدها:303:
من مشاور نیستم فقط قصد همدردی باهاتون داشتم. و راهنمایی. فکر کردم بتونم کمکتون کنم ببخشید که اینقدر ناراحتتون کردم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز تمام پست هاتو خوندم . می شه به یک سوال من پاسخ صریح بدی؟
الان از زندگیت رضایت داری و خوشحالی؟
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیز!
من تقریبا همه پستای شما رو خوندم .
به نظر من شما آدم بسیار باهوش و موفقی هستی ،پس حتما می تونی از پس پستی و بلندیهای
زندگی مشترک بربیای.همون طور که خوت گفتی شاید اولش سخت باشه !اما همه زندگی تمرین و
تمرینه .
شما الان در مسیر درست هستی ،یعنی دیگه یاد گرفتی که چی درست و چی اشتباهه!
نباید خودت رو درگیر حرفای دیگرون بکنی !من میفهمم که چقدر سخته چون خودم هم نسبت به این مساله
حساسیت شدید دارم اما اینکار جز اعصاب خرد کنی و اضطراب برات نتیجه ای نداره .
پس اول آرامش خودت رو در نظر بگیر،شما که آروم باشی همسرت و اطرافیان مخصوصا مادرتون که ناراحتی
قلبی دارن هم آروم میشن .
این آرامش صد در صد بهت اعتماد به نفس میده طوری که انگار کلید حل مشکلاتتو داری .
پس به خودت فکر کن ،درس و مقاله و ... .چون فکرت مشغول میشه .
من خودم هم که بیکار میشم هزارتا فکرو ذکر میکنم که روحمو آزار میده .
مشاوره هم فراموش نشه !
در آخر هم این جمله رو میگم :
دیگران را ببخش نه به این خاطر که آنها سزاوار بخششن به اینخاطر که تو سزاوار آرامشی!
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mamosh
خودمونیم تلافی همه مشکلاتتون رو سر ما در آوردیدها:303:
سلامی دوباره، واقعا اینطوری فکر می کنید؟ اگه حرفی زدم و ناراحتتون کردم ببخشید
من مشاور نیستم فقط قصد همدردی باهاتون داشتم. و راهنمایی. فکر کردم بتونم کمکتون کنم ببخشید که اینقدر ناراحتتون کردم
به نظر من با اینکه اینجا همه مشاور نیستند ولی در بیان نظراتشون باید صبر و حوصله کافی داشته باشن، چون مثلا فردی مثل من که درگیر مشکلات زیادیه دیگه ممکنه با نظر شما موافق نباشه و یا نیاز ببینه توضیح بیشتری بده نباید انتظار داشته باشیم هر چیزی ما بگیم درجا قبول کنه چون اگه دقت کنید حتی نظر برخی از دوستان با همدیگه در تضاد هستند و این من هستم که باید خوب فکر کنم و برای موافقت نکردن و یا موافقت کردن دلیل بیارم، شما منو ناراحت نکردید مشکلاتم منو رنج دادن جایی هم نگفتم منو ناراحت کردین. به هرحال ازتون متشکرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
سابینای عزیز تمام پست هاتو خوندم . می شه به یک سوال من پاسخ صریح بدی؟
الان از زندگیت رضایت داری و خوشحالی؟
سلام نازنین جان
من خیلی راحت می تونم در جواب سوال شما بگم نه اصلا و ابدا راضی نیستم و در رنج وعذابم از اینکه بازم زندگی من اینطوری شده
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا علیرغم اینکه می دونم ناراحت میشی از نظرات من
ولی از اینکه داری روزهای زندگی ات را اینگونه می گذرانی برایت نگرانم :72:
" یه کم پیاده شو و از پایین دنیا رو ببین "
توقعاتت رو منطقی تر کن
اینقدر مقایسه نکن
اینقدر عجول نباش .... صبر کردن رو یاد بگیر
اینقدر پی حرف نباش
سابینا دود همه ی این رفتارها آخرش به چشم خودت میره ها
من همدردی ام را با تو داشته ام
ببخش اگه از خوندن پستم ناراحت شدی:72:
به فرشته می گم حذفش کنه
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
سابینا علیرغم اینکه می دونم ناراحت میشی از نظرات من
ولی از اینکه داری روزهای زندگی ات را اینگونه می گذرانی برایت نگرانم :72:
" یه کم پیاده شو و از پایین دنیا رو ببین "
توقعاتت رو منطقی تر کن
اینقدر مقایسه نکن
اینقدر عجول نباش .... صبر کردن رو یاد بگیر
اینقدر پی حرف نباش
سابینا دود همه ی این رفتارها آخرش به چشم خودت میره ها
من همدردی ام را با تو داشته ام
ببخش اگه از خوندن پستم ناراحت شدی:72:
به فرشته می گم حذفش کنه
سلام دوست خوبم
حیفه که عضو فعالی مثل شما که تایپکتونم خوندم و می دونم چقدر قوی و عاقل هستید اینجوری زود درمورد من قضاوت می کنید. شما میگید میدونم از خوندن نظرمن ناراحت میشی، میشه بگی من کی از خوندن نظر شما ابراز ناراحتی کردم؟ من همیشه گفتم و میگم نظر هیچکسی منو ناراحت نمیکنه من اومدم اینجا که نظر بشنوم وگرنه خودم در پیله خودم میموندم دیگه، پس اومدم اینجا از دونفر همفکری بخوام، ش، شما به من میگید مغرور چون بعضی مشاورها رو قبول ندارم،یه بار من زنگ زدم به 148 و خانومی بهم گفت شما به شوهرت زیاد رو میدی واسه همین نمیاد طرفت، داره برات طاقچه بالا میذاره، توهم پشت بهش بکن و بخواب، می بینید چجوری راهنمایی کرده؟ پس حق بدین من بترسم.
میگید پیاده بشم و از پایین ببینم، شما از کجا به این نتیجه رسیدید که من از بالا به همه نگاه میکنم؟؟
درسته من صبرم شاید به اندازه شما نیست، من زود جا میزنم ، زود میترسم، استرس دارم ، وحشت زده هستم و میون زمین و آسمان معلق, شما خواهر بزرگتر من، جزئی بگین چیکار کنم؟ مثلا در مقابل چه رفتارهایی صبر کنم؟
راستی چه دلیلی داره پست شما حذف بشه؟ جمله منو دال بر اینکه از ارسال شما ناراحت شدم رو نقل قول کنید، اگر نه چرا همچین فکری کردید در مورد من؟
من اینجا اومدم که زخم هامو التیام ببخشم نه اینکه وارد جر و بحث با سایر دوستها بشم، تاپیک آفت های مشاوره آقای مدیر همدردی رو توصیه میکنم همه دوستان دوباره بخونن
به نظر من شما به عنوان عضو فعال و کسی که بنده شخصا دیدم با چه دقت و حوصله ای تاپیک ها رو دنبال کردید و کمک کردید خوبه با من هم همین رفتار رو داشته باشد و بدون دلیل خاصی رنجیده خاطر نشید و بیخیال اون تاپیک نشید، من نمی دونم شاید ناراحتتون کردم قبلا ولی خوب می بخشید، ولی اینبار شما با پیش داوری و لحن تاپیکتون جدا منو ناراحت کردید
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا جان من فکر میکنم مادر شوهر شما برای حل مشکل پسرش داره زیادی دخالت می کنه ( قصد بدی نداره، اما ندونسته داره کار را بدتر می کنه ).
به قول خودت هی سرپوش می ذاره رو کارهای محمد.
برنامه شما برای عروسی و رفتن سر خونه زندگی خودتون چه جوریه؟؟
ببخشید که این حرف را می زنم. ( آقای مدیر) اگه خلاف قوانین تالار هست حذفش کنید. با توجه به اینکه شما رابطه جنسی داشته اید و ... عروسی فقط یک برنامه فرمالیته است و از نظر حقوقی و ... در وضعیت شما تغییری ایجاد نمی کند. بهتر نیست که یک عروسی مختصر بگیرید و بروید سر خونه زندگی خودتان و این تلاشها را اونجا بکنید؟ شاید اینجوری همسرتون کنار خودتون باشه و راحت تر به نتیجه برسید. هر چی شما رشته اید ایشون می رن خونه و مادر و خواهرشون پنبه می کنند.
شاید ایشون هم اینجوری باورش بشه که مسول زندگیه و باید اجاره خونه و خرج خونه و زن و زندگیش را بده. البته حواست باشه که مسایل مالی را کنترل کنی ونشی مرد خونه!!
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
بهشت عزیزم
سلام
منم باهات موافقم که خانواده همسرم از سر ندانم کاری دارن زندگی منو بدتر می کنن
معلومه که قصد بدی ندارن چون پسرشونه ولی خوب بلد نیستند چجوری برخورد کنند و صد البته کار رو به دخالت میکشونن
راستش ما 2 سال قرار بود نامزد بمونیم مرداد 1390 این مدت تموم میشه
ولی خوب از شواهد و قرائن پیداست که ما در این تاریخ نخواهیم تونست عروسی کنیم
درمورد مراسم من از اول هم سهل گیر بودم و یه جشن نامزدی کوچک اول کار گرفتیم و قرار نیست مراسم خاصی گرفته بشه
مشکل سر مراسم نیست مشکل اینجاست که محمد باید درآمدی داشته باشه که بتونیم زندگیمونو شروع کنیم که این هم فعلا فکر نکنم با این اوصاف معلوم نیست
اصلا صحبت از عروسی ما بین ما یک تابو محسوب میشه و هر وقت میگم محمد میگه هنوز نه ماه فرصت داریم صبر کن اگه مرداد عروسی نکردیم اونموقع حق داری چیزی بگی
ولی راستشو بخوای منم با این وضعیت دست و دلم به عروسی نمیره چون ما مشکلات زیادی داریم که یه قسمتش باید الان حل بشن، فردا اگه اینها حل نشدن نمی تونم جهیزیمو بزنم بغلم و برگردم خونه مادرم خیلی برام سخته
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
آفرین به تو دختر انرژیک
واقعاٌ خوشحالم که به پیشرفت خودت فکر می کنی و می خوای بری جلو
بهترین کار از دست ندادن موقعیت های خوب خودت که شاید اگه به دستشون نیاری دیگه سراغت نیان
واقعاٌ خوشحالم که اینطور منطقی و موفق می بینمت
تایپیکهات انرژی زا بود به من هم انرژی داد
بهت قول می دم که تو و پیشرفت تو و صبر و توکل به خدا راحت رو برای تصمیم درست روشن می کنه
باور کن تو و رسیدن به تو برای همسرت می شه انگیزه پیشرفت
تایپیکهای قبلیت کلی چیز بهم یاد داد امیدوارم موفق باشی در پناه خدا
:104: :227: :310:
:43:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام مریم عزیز
واقعا خوشحالم که تونستم بهتون انرژی بدم
درسته موقعیت های خوب فقط یک بار در زندگی به سراغ آدم میان
منو دعا کنید به امید روزی که بیام اینجا و از حل شدن مشکلاتم بگم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟!
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم...
- به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا سرایم...
- سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را ...
خدایا به من صبر بده، صبر و صبر و صبر، خدایا به من قدرت بده، خدایا کمکم کن خودمو نبازم...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
آخه من فکر می کنم حل کردن این مشکل از دور کمی سخته. محمد در دسترس تو نیست که تو بتونی روش کار کنی. هر کاری می کنی، می ره خونه مامان و خواهراش خرابش میکنند. من فکر می کنم یه کم هم ملاحظه بیماریش را می کنند. می خوان غصه نخوره و هر جور راحته باشه. به قول خودت فکر عاقتب کارشون را نمی کنند. دلسوزیهایی که به ضرر محمده.
به هر حال امیدوارم که خسته نشی و ادامه بدی و نتیجه هم بگیری.
سابینا وقتی اومدن خواستگاری همه اینها را گفته بودند؟ مثلا این که بیکاره، تحصیلاتش را تمام نکرده ( فکر کنم گفتی دکتراش را ول کرده؟؟)، افسردگی داره. اینها را گفتند؟؟
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام بهشت عزیز
وقتی اومد ایران من میدونستم برای مدتی بیکار خواهد بود، چون از یک مملکت غریب داشت میومد ایران، گفتند شاید بعد یه ترم رفتیم استرالیا، شایدم اگه کار پیدا کرد موندیم ایران، مسئله اینجا بود که دیدم ایشون اصلا به دنبال کار نیست ، اون چهار ماه اول هر چی گفتم پس قرار بود ما بهمن معلوم بشه می خوایم چی کار کنیم گفتن تو عجولی، صبر نداری ، هنوز که چیزی نشده، بعد اونم دهنمو باز کردم همه ش گفتن صبر کن، صبر کن ، الانم میگن هنوز دو سال موعود تموم نشده، که با این اوصاف چیزی نمونده تا مرداد، دیروز بهم گفت این ترم درس ندادن و فقط یه مشاور پایان نامه دادن، کلیف چند ماه باقیمونده، تا ترم تموم بشه می شه تیر، از یه طرف شاید این مسئله باعث بشه به خودشون بیان و ببینن حق با من بوده و من عجول نبودم و پیش بینی هام مو به مو دارن درست از آب در میان، شاید یه تلنگر باشه
عزیزم چاره ای نیست من اینجوری مجبورم نامزد بمونم، محمد بیکاره و همچنین با این مشکلات می ترسم عروسی کنم
در مورد افسردگیش خودش به من گفت من یه کم اضطراب دارم، من درست حالیم نشد و خامی کردم و دنبالشو نگرفتم، کاش می فهمیدم افسردگی داره، می فهمیدم چه اثراتی می تونه داشته باشه
راستی دوستان ( بالهای صداقت و گرین و گلناز لطفا قهر نکنید با من من به هم فکری و کمک همه تون احتیاج دارم )
یه سوال دارم از همه دوستان:
با توجه به اینکه من الان باید تمرکز کنم و مقاله بنویسم، و از طرفی با این وضعیتم هر روز خودخوری می کنم ، چه صلاح می دونید مشاوره رو نگه دارم برای بعد عید و تموم شدن مقاله ها، و یا از همین الان برم؟ راستشو بخواین میترسم چیزی بگه و تمرکزم به هم بخوره، از طرفی هم در این وضعیت موندن برام سخته ، هی با خودم کلنجار می رم، لطفا به سوالم پاسخ بدین، فکر میکنم زودتر برم بهتره
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
یه سوال دارم از همه دوستان:
با توجه به اینکه من الان باید تمرکز کنم و مقاله بنویسم، و از طرفی با این وضعیتم هر روز خودخوری می کنم ، چه صلاح می دونید مشاوره رو نگه دارم برای بعد عید و تموم شدن مقاله ها، و یا از همین الان برم؟ راستشو بخواین میترسم چیزی بگه و تمرکزم به هم بخوره، از طرفی هم در این وضعیت موندن برام سخته ، هی با خودم کلنجار می رم، لطفا به سوالم پاسخ بدین، فکر میکنم زودتر برم بهتره
سلام
به نظر من که هر دوی این دوتا با همدیگه قابل انجام هستن. اما اگه بخواید فقط یکی رو انجام بدین این بستگی به اولویت های خودتون در زندگی داره، اگه نوشتن مقاله در اولویت اوله که مشاوره رو بذارید برای بعد و اگه زندگی مشترکتون اولویت اولتونه اول برید مشاوره رو انجام بدین. کدومش؟؟؟!!!!
راستی گفته بودین محمد هم هم رشته شماست، چرا ازش نمی خواید برای نوشتن مقاله کمکتون کنه؟ این می تونه تمرینی هم برای مسئولیت پذیریش باشه. البته شاید زمینه کاریتون خیلی متفاوت باشه ونتونه.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام گرین عزیز
مرسی که راهنمایی کردی
خوبه با من قهر نشدین :دی
راستش معلومه که زندگی مشترکم برای من در اولویته، فقط نمی خوام فرصت هامو و حمایت استادامو از دست بدم.
محمد هم رشته منه ولی پایاننامه من موضوعیه که خیلی کم کار شده و ایشون سر رشته ای ازش نداره، ولی بد فکری نیست ها!:310:
الان که بیکاره چطوره که اینجوری سرشو گرم کنم و یه سری کارها هم انجام بدیم با هم!! راجع بهش فکر می کنم!:227:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز
همین طور که خودت گفتی و البته دوستان زندگیت همیشه در اولویته(اولین واخرین اولویت)
با توجه به سخت کوشی که همیشه داری مطمئن باش به جایگاهی که می خوای در تحصیل برسی
دیر یا زود می رسی (زندگیت رو دریاب)
موفق باشی
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
بچه ها امشب شب یلدا بود و من با مادرم تنها بودم
نیومد
چون صبح وقتی بهم گفت دانشگاه بهش درس ندادن گفتم بهت گفته بودم باید به موقع پی گیری می کردی
حتی بعدش ازش معذرت خواستم و گفتم قصدم اذیتت نبوده
نیومد و من کلی گریه کردم
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
اخه چرا گریه میکنی سابینا جان ...
میدونم خیلی سخته ولی تورو خدا گریه نکن ....اخه گریه کردن دردیو دوا نمیکنه ...اون که اصلا تو باغ نیست ..تازه هم بفهمه اینطوری که من برداشت کردم اخرش میگه خب یه زن همیشه گریه میکنه چیزی نیست ....
پس خواهشن گریه نکن...غمگین نباش ..اگه اینطوری بخوای ادامه بدی در کارات تاثیر میزاره وسردی برات میاره ...
تو خوب داری جلو میری .... فقط من خیلی ناراحتتم ..تو که از اول خوشی ندیدی ولی باز داری ادامه میدی ...
خواییش خیلی اعتماد به نفس داری ..به شخصه که نمیتونم ...امیدوارم که سریعتر جواب بگیری ...
فردا هم دیدیش بهش بگو که چرا نیومدی پیشم هم من تو رو از ناراحتی در بیارم و هم این شبو در کنار هم بگذرونیم ...
اگه رفتی پیش مشاور بهش بگو دوران نامزدی که همه میگن بهترین دورانه ...من دارم اینطوری سر میکنم ..با این همه فداکاری ولی باز اینطوریه ...اخرش به کجا میرسه ...
زیاد افکارتو درگیر این مساله نکن با اینکه واقا سخته ...
اینجا هم کسی به خاطر حرفات از دستت ناراحت نیست ...فقط کمی این مدت سرشون شلوق بوده ...
به هدفات فکر کن و...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
چون صبح وقتی بهم گفت دانشگاه بهش درس ندادن گفتم بهت گفته بودم باید به موقع پی گیری می کردی
حتی بعدش ازش معذرت خواستم و گفتم قصدم اذیتت نبوده
می دونید من به عنوان یه پسر از این حرفتون چه برداشتی می کنم؟ اگه بعد از ازدواجم خانمم بهم همچین حرفی بزنه برداشتم اینه که داره بهم می گه که تو اصلاً بلد نیستی هیچ کاری رو درست انجام بدی، حتما من باید بهت بگم باید چه کار کنی تا موفق بشی والا خودت نمی تونی.
می دونم که شما این منظورو نداشتین اما احساسی که به یه مرد دست میده شبیه اون چیزیه که گفتم.
چه دلیلی داشت که شما این حرفو بزنید؟ اونم وقتی که دیگه کار از کار گذشته.
همیشه اشتباه نکردن مفیدتر از معذرت خواهیه، البته خوب بود شوهرتون معذرت خواهیتونو می پذیرفت.
خانم سابینا
قصد من از این حرفا این نیست که بگم مشکلات از طرف شماست و شمارو متهم کنم. خیلی خوب می تونم درک کنم که شوهرتون تو زندگی کاستی هایی داره، شاید بیشتر از شما، و این شمارو رنج می ده. اما من به شوهرتون دسترسی ندارم و اگه مثلاً بگم نباید فلان کارو انجام بده خوب هیچ فایده ای نداره. من نمی تونم شوهر شمارو تغییر بدم، حتی شما هم نمی تونید. اما الان شما اومدین اینجا و من شمارو می بینم. می تونم اشتباهات جزییتونو بهتون یاداوری کنم و شما هم به عنوان یه خانم متعهد که تلاش می کنه زندگیش پیشرفت کنه سعی کنید اون اشتباهاتو برطرف کنید. و از این طریق به صورت غیر مستقیم رفتار شوهرتونو بهبود بدین.
کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی یه فصل داره در مورد اینکه مردا از صحبت های بی منظور خانم ها (و همین طور خانم در مقابل مردا) چه برداشتی می کنن و بهتره چه جوری گفته بشه که این سوئ برداشت ها اتفاق نیفته.پیشنهاد می کنم که اونو مطالعه کنید.
یادتون باشه که اگه می خواید به شوهرتون تکیه کنید باید احساس مردونگیشو تقویت کنید و نه تضعیف.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا عزیز..
حرف green گاملا درسته
شوهر شما بخاطر افسردگیش و ....و...
خودش عصبانی و دل شکسته هست
شوهرتون از حرف شما اینجور برداشت می کنه که یه مرد بی لیاقت .ضعیف. و یه کسی که لیاقت شما رو نداره!!!!!
قرار نشد که همراهی کنید...چی شد
باید به جای این حرف می گفتید مهم نیست ...حتما اینبار می تونی...
هدفتون چی بود ؟
که شوهرتون از این افسردگی و بی تفاوتی بیزون بیاد
نه اینکه بیشتر تو افکارش فرو بره
گریه نکن تورو خدا
......................
[/color][color=#FF4500]
لبخند بزن، اگرچه قلبت دردناك است
لبخند بزن، اگرچه قلبت در حال شكستن است
وقتي آسمان ابري است
تو از پس مشكلات برميآيي اگر لبخند بزني
با وجود ترس و غصه لبخند بزن و شايد فردا
آن زندگي را دريابي
آيا ارزشش را دارد؟
اگر فقط تو…..
باشادي به صورتت نور ببخش
همه آثار ناراحتي را مخفي كن
با اين كه اشك هميشه احتمال ريزش دارد
آن وقت است كه بايد به تلاشت ادامه دهي
لبخند بزن، گريه چه سودي دارد؟
درمييابي كه آن زندگي هنوز با ارزش است
اگر فقط تو…..
دريابي كه آن زندگي هنوز باارزش است
اگر فقط لبخند بزني
آن وقت است كه بايد به تلاشت ادامه دهي
لبخند بزن، گريه چه سودي دارد؟
درمييابي كه آن زندگي هنوز باارزش است.
اگر فقط لبخند بزني
در ان لحظه در می یابی که چه معجزه ای در لبخند هست
لبخند زدی:199:
یه سوال... ربطی به موضوع نداره
کنار پروفایل من
زیر رتبه
منظور از درجه اخطار چیه
green عزیز ..ممنون می شم جواب بدین
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام گرین و مرد در آینه عزیز
راستش خودم بعد اینکه اینها رو گفتم ( درمورد کارش ) متوجه شدم که خیلی به هم ریخت بعدا زنگ زدم عذرخواهی کردم
تازه باز شب بهش زنگ زدم گلایه نکردم با اینکه چشمام داشت در میومد از زور گریه اصلا رو نزدم، باز صحبت کارش رو کشید وسط منم گفتم 4 تا راه داری بعد گفتم ولش کن قرار بود دخالت نکنم، اصرار کرد بگم منم گفتم حیلی آروم، یه ذره گله کرد که درس منو دادن به یکی دیگه گفتم خوب اون هیات علمی بوده و می دونی اینها باهم ساخت و پاخت دارن، هی می خواستم خداحافظی کنم یه جورایی دلش نمیاومد شایدم من اشتباه میکنم
ولی بچه ها من گناه کبیره نکرده بودم که امشب اینجوری منو تنها گذاشت ...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
با سلام دوست عزیزم
در مورد مسئله جنسی که فرمودین فکر نمیکنی همسرتون دچار ناتوانی جنسی باشه البته بگم زود ارضایی هم نوعی از ناتوانی جنسیه
البته ارضا زود رس در اقایان ایرانی به شدت شایع البته با عذر خواهی از همه و دلیل این امر هم متاسفانه خود ارضایی های دوران مجردی است ولی این هم راه کار داره که من با مطالعاتی که دوران دانشجویی تو درس تنظیم داشتیم بهتون میگم البته این طور که من با دانش کمم احساس میکنم ایشون دچار ناتوانی جنسی هستند واین مسئله اصلا به شما بر نمیگردد
ببینید منحنی جنسی در اقایون مثل دو گوش یک مثلث است به این معنی که زود اوج میگیره و به سرعت افول میکنه ولی در در خانوم ها این منحنی کاملا خمیده است به این شکل که ذره ذره اوج میگیره وبه اوج میرسه و به کندی افول میکنه و زمان ارضا شدن در خانوم ها طولانی تره من به شما پیشنهاد میکنم در این زمینه مطالعه فرمایید البته در کنار یک مشاور خوب خیلی کمک کننده است مسئله دیگه خانوم ها قبل از رابطه باید کمی نوازش بشوند تا این منحنی کمی به جلو حرکت کند اگر در این مورد مشاور کامل خواستید میتونم استادمون که این مسائل رو به تدریس کرده بهتون معرفی کنم البته شما باید با خانوم ایشون که پزشک و استاد دانشگاه ما بود مشورت کنید
در مورد مسائل روحی که به نظر من خیلی مهمتر مسائل جنسی است خواهشا حتما نظرمدیر را در مورد مشاوره گوش دهید که وافعا موثر است
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام مجدد سابینا اول منو ببخش تاپیکتو کامل نخونده نظر دادم
فقط در مورد مسئله جنسی میشه گفت که ایشون اصلا مقصر نیست اگه دوسش داری که صد در صد هم داری من اینو از بیرون گود میگم فقط باید صبر کنی تا اثر داروا فروکش کنه برای ازدواج گذشت لازمه که شما به عنوان یک دختر اذری اینو داری چون هم من هم همسر ایندم اذری هستیم این جنس دخترو میشناسم
در مشکلاتتون بگم که واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم همدردی این بنده حقیرو بپذیرید
من اینجا می خواهم به موضوعات مهمی اشاره کنم که مهمتر از همه ترس از مشاورس نامزد منم این مشکلو داشت دقیقا به دلیل مشابه شما اونم نه شنیدن بود شما از نه شنیدن میترسی البته جنس مشکل من با شما فرق میکنه اگه دوست داشتی تاپیکمو بخون
خانوم منم مثل شما نسبت به مشاوره جبهه میگرفت ولی باور کنید این ترس بیمورده ما همین امروز پیش مشاوره بودیم واقعا کمکون کرد به هیچ وجه نه نشنیدیم بلکه بر عکس راهنمایی شدیم و خانوم فهمید که ترسش اشتباه
اینکه شما دنبال روانشناس خوب میگردید بهونه است مطمئن باشید خواهر گلم تورو خدا عاجزانه تقاضا میکنم از مشاوره نترسید فقط به خاطر خودتون
دلیل ترس شما از مشاوزه نه شنیدن و بهطبع اون تنهاییه
باور کنید از وقتی از پیش مشاور اومدیم واقعا سبک شدم
نظر اقا محمد نسبت به مشاور زن درسته چون بتونید از تمام مشکلاتتون من جمله مشکلات جنسیتون بگید
منم قبول دارم مشاوره یک مقدار ترس داره چون ادم از نه میترسه ولی هیچ مشاوری نه نمیگه اینو مطمئن باش با شرافتم بهت قول میدم باور کن این حرفو از سر خیر خواهی میگم
خواهر گلم انقدر از تنهایی نترس میدونم ترکا چطورین خیلی متعصبن حالا چه برسه که ادم تو شهری مثل تبریز زندگی کنه
ولی بازم از برچسب مطلقه اصلا نترس چون شما خدایی نکرده زبونم لال طلاق بگیرید مطمئن باش بازم شانس ازدواج داری همین طور که الان داشتی چون شما از دید من که مرد هستم واقعا ایده ال هستید البته نواقصی هم دارید که قابل حل و میتوان شمارا با وجود 2 ازدواج ناموفق بازم انتخاب کرد صادقانه میگم فقط باید طرف مقابل شمارا کامل بشناسد
ولی خواهرم به این فکر کن که اگه قبل ازدواج با اقا محمدپیش مشاور میرفتی حتما میفهمیدی که ایشون افسردگی داره و شاید با ایشون ازدواج نمیکردید تا این همه سختی بکشید اگر حالا پیش مشاور نرید چه عواقبی در انتظارتون
من تو جلسه امروزمشاوره وقتی چند جمله کوتاه از مادرم گفتم بلافاصله مشاور فرض افسرده بودن مادرم مطرح کرد و پرسیدن چند سوال و بررسی بیشتر فرمودن که مادرتون افسردگی دارد شما هم مطمئن باش اگه قبل ازدواج مراجعه میکردید حتما این مشکل روشن میشد واین همه سختی نداشتید اگه الن مراجعه نکنید چه سختی های دو چندانی در انتظارتونه یک سال و نیم انقدر شمارو به هم ریخته یک عمر چه خواهد کرد اصلا از نه نترسید که اصلا نخواهید شنید مشاورین به هیچ کس نمره نمیدن فقط تمام تلاششون کمکه
پس خواهشا حرف مدیر را گوش کنید که حرف های ایشان واقعا به من ثابت شده است از دوستان کمک بگیر ولی هیچ کدوم از ما راهنما های خوبی نیستم ممکنه راهنمایی غلط بکنیم ولی یک مشاور خیلی بد هم راهنماییش خیلی کاملتر از ماست پس دنبال مشاور خوب نگردید که بهونس به اولین مشاور مراجعه کنید اگه رفتید و جواب نداد دوباره به همین کار ادامه بدید و چیزی را از دست ندادید ولی اگه نرید یک عمر زندگی راباختید مشکلات الان شما به مشاوره نداشتن قبل از ازدواج شما بر میگردد خواهشا خواهشا تمنا روش فکر کنید سر یک باور غلط خودتونو عذاب ندید مشاور میتون شمارو از این همه فشار خلاص کنه که نه من نه دوستان نمی تونن
راستی یلداتم مبرک
با سپاس بسیار
خواهر گلم:72:
خواهشا پست دومم را با دقت بخون و روش فکر کن:72:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا جون،
یلدات مبارک:72:
منم امشب تنها بودم. حتی مادرم هم پیشم نبود.
می دونم چی می گی. انتظار داشتی نامزدت اولین شب یلداتون را پیشت باشه. اما اون هم تقصیری نداره. با این دید نگاه کن که اون هم ناراحته، گرفتاره، قاطی کرده. فکر می کنی اون نم یدونه که تا مرداد نمی تونه واسه عروسی آماده بشه؟ می دونه. نگرانه. اما بلد نیست باید چیکار کنه. بیماریش و داروهاش هم این مشکل را تشدید می کنه.
برات آرزوی صبر می کنم. امیدوارم بتونی مشکلتون را حل کنی. زودتر برو پیش مشاور. اینقد تعلل نکن. صد تا مقاله با یه زندگی آشفته یه ذره هم بهت آرامش نمی ده. اول زندگیت را آروم کن. در ضمن قرار نیست مشاور حرفی بزنه که تمرکزت را برای مقاله نوشتن به هم بزنه. فکر کنم یه کم خسته ای. دنبال بهانه میگردی واسه نرفتن.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
:72:سلام دوستای خوبم
قبل از همه تشکر می کنم از همه شما بخصوص کورش اول چقدر دلسوزانه و با مهربونی راهنمایی کردی حرفاتون به دلم نشست و خوب چون شما هم ترک هستید فرهنگ ما رو بهتر می شناسید البته سایر دوستها هم همدردیشونو نشون دادن و من از همه شون متشکرم
به نظرم درست میگین من می ترسیدم ولی کار دیروز محمد بدجوری دلمو شکسته الان نمی ترسم
یه مشاور اون پیدا کرده یکی من هفته بعد شروع می کنم به همه دوستای گلم قول می دم، بالهای صداقت به شما هم قول می دم:72::46:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیزم
اول ازت معذرت می خوام که این چند روز نبودم.اخه داشتم خودم را برای مصاحبه اماده می کردم.دیروز مصاحبه شغلی داشتم تورو خدا برام دعا کنین.
پیشنهاد من این هست که هرچه زودتر برین پیش یه مشاور خوب .عزیزم هیچ چیز مهمتر از داشتن یک زندگی خوب وآرامش بخش نیست.تازه با این شرایط نمی تونی کاملا رو مقالت هم تمرکز داشته باشی.
از نوشته هات معلومه که محمد هم برای رفتن پیش مشاور کاملا موافق هست.به نظر من اون هم حرفهایی برای گفتن داره که شنیدن این حرفها به حل مشکلات خیلی کمک می کنه.
راستی عزیزم اینکه محمد بیکار هست دلیل نمی شه که در خصوصیات مردانگیش تغییری به وجود بیاد.منظورم اینکه محمد هم مثل همه مردهای دیگه نیاز داره که زنش بهش احترام بزاره وبهش افتخار کنه وبهش نیازمند باشه واین که زیاد بهش نگه که این کارو بکن و اون کار را نکن.
وقتی اشتباهی می کنه زیاد سر کوفتش نزن و تو تصمیم گیریهاش هم سعی کن دخالت نکنی چون تا اخر عمر که نمیتونی شما براش تصمیم بگیری.
سابینا آرامش خودت را حفظ کن و گریه نکن.یه مدت وقتی زنگ میزنی فقط حال واحوال کن و در مورد کار و برنامه هاش ازش نپرس بزار یه مدت حس کنه که تنهاست و خودش باید برای خودش تصمیم بگیره.
ازاینکه شب یلدا تنهات گذاشته متاسفم ولی اگه امروز با هم صحبت کردین نگو که چرا نیومدی و یا اینکه چرا تنهام گذاشتی؟چون اگه دلیلی هم داشته باشه نمیگه.طوری رفتار کن که انگار اتفاقی نیفتاده وبرات زیاد مهم نیست اون وقت میبینی که بعد چند روز خودش ازت معذرت می خواد.بر عکس هر وقت یه کاری برات انجام داد هرچند کوچیک حتما ازش تشکر کن.باور کن نتیجه میده کاری که ما فکر میکنیم وظیفه همسرمون هست از نظر اونها یه لطف هست.
شاید نظرات من را دوستان همدردی قبول نداشته باشن ولی من به عنوان کسی که خودش با یک نامزد بی توجه داره زندگی میکنه بر اساس تجربیاتم نظر دادم.من هم دوران نامزدی خوبی ندارم و خاطرات و مسایلی که دیگران از این دوران میگن را ندیدم .من احساس میکنم مادر یه بچه 35 ساله هستم که باید مثل مادرهای دیگه بیشتر موارد گذشت کنم بدون اینکه منتی رو سر بچم داشته باشم.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
ممنونم خواهر گلم
شما لطف دارید مطمئن باشید بد از مشاوره حالتون بهتر میشه البته اگه گوش شنوا داشته باشید که حتما دارید با شناخت نسبی که از خوندن پست هاتون دارم میگم
مطمئن باش به سعادت روحی خواهی رسید اگه کمی تلاش کنی و ترساتو دور بریزی که من اینو دارم میبینم و واقعا براتون خوشحالم در مورد مشکلاتتون بیشتر از این نظر نمیدم چون بهترین نظر ، نظر یک مشاوره اگاهه البته نظر همه دوستان هم مهم و محترمه چون این دوستانی که من اینجا پیدا کردم هیچ کجای دیگه پیدا نمیشه، دوستانی با
قلب هایی از طلا اینو واقعا میگم بهش اعتقاد دارم
حتما برای شما و همه دوستان دعا میکنم
یک توصیه کوچیک دیگه براتون دارم خواهر گلم اگه میتونید نماز بخونید، نمازبه من تو این مشکلات واقعا کمک کرد حتما به شما هم کمک خواهد کرد اگر هم نماز میخونید سعی کنید با حضور قلب بخونید، اینو خواهشا امتحان کنید چون ما ترکا با اعتقادات زیادی به دنیا میاییم و زندگی میکنیم نماز خیلی کمکون میکنه
یک درخواست عاجزانه دیگه تورو خدا سیگارو کنار بگذارید میدونم سخته اول فقط سعی کنید کمش کنید نه ترک کامل بعد تو دراز مدت ترکش کنید میدونم تحت فشار زیادی هستید اینو باتمام وجودم حس کردم ولی خواهشا نماز با حضور قلبو جایگزینش کنید اینم کمکتون میکنه باور کنید منم زیاد ادم مذهبی نیستم ولی نماز خیلی کمکم کرد امتحانش کنید
خوشحالم که دارید به مشکلاتتون فائق می ایید و بالاخره تصمیم درستو که رفتن پیش مشاورس گرفتید
این کار یعنی با عقلتون پیش میرید مطمئن باشیداگه به توصیه های مشاورتون که مهم نیست کی باشه،
شخصش اصلا مهم نیست دانشش و تجربش مهمه که همه دارن وگرنه کسی پیششون نمی رفت
اگه به توصیه هاش گوش کنید و به کار ببندید حتما سعادتمند میشوید من نشانه های خوشبختی را در شما دیدم حتما بهش میرسید اگه توصیه های مشاور رو به کار ببندید من اینو با شرافتم بهتون قول میدم که خوشبخت خواهید شد
بازم براتون از خدا سعادتمندی را خواستارم:72::323:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
یه سوال پرسیده بودی که به زندگیم برسم یا به مقاله ام.
جواب آقای مدیر را اینجا بخون. پست شماره 3
http://www.hamdardi.net/thread-14639.html
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام کورش عزیز
مرسی از راهنماییت بابت نماز و ترک سیگار، خوب چون میدونم خوشحال میشی اینو بگم خوشبختانه من سیگاری نیستم، فقط وقتی ناراحتم می کشم، نه هر روز ، شاید یه ماه دست به سیگار نزنم، ولی وقتی ناراحت می شم اگه در دسترس باشه می کشم، اگرم نه هیچی، ولی یه کم بهتر بشم قول می دم برای همیشه بذارم کنار
بهشت عزیز من خوندم و جوابمو گرفتم، مرسی
راستی دیشب که نیومد من تلفنی باهاش حرف زدم بی آنکه چیزی به روم بیارم، امروز دوباره ساعت 1 زنگ زدم مادرش گفت خوابیده؛ الان نزدیک 7 هست و خبری ازش نیست...
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیز لطفا انقدر خودتونو در گیر جزئیات طرف مقابل نکنید جمله ای که مشاورم به من گفت برات نقل میکنم ،ایشون فرمودن: قبلاز ازدواج چشماتونو باز کنید بعد از ازداج ببندید شما الان تو مرحله بستن چشماتون هستید لطفا این نظر مشاورو تو زندگی مشترکتون لحاظ کنید
میدونی خواهر گلم یک نظر روانشناسی معروف میگه: ادما بر اساس پیش فرضهای ذهنیشون اون چیزی رو که میخواهند مبینند و میشنوند مثلا من واقعا در این مورد مشکل داشتم همیشه فکر میکردم اگه یک کسی در کنار ارام حرف میزنه داره غیبت منو میکنه در صورتی که چند بار برام ثابت شد اصلا این جور نیست شما هم سعی کنید دیدتونو عوض کنید نیمه پر لیوانو ببینید اینکه هر دو منطقی تصمیم گرفتید زندگیتونو نجات بدید و برید پیش مشاور این نشانه بهبوده
این سعی برای بهبود واقعا شایسته احترامه وشما حتما موفق خواهید شد هردو در کنار هم:72::72:
بازم دعاتون میکنم در مورد نماز بازم فکر کنید در مورد سیگار خوشحالم کردید که خودتونو زیاد درگیرش نکردید ولی خواهر گلم به خدا همین قدرشم بده سعی کن به کمک نماز به مشکلاتت پیروز بشی اگه هم نمیتونی یا موقعیت خوندن نمازو نداری با خدای خودت خلوت کن با خدا بیشتر از بنده خدا درد و دل کن خیلی سبکت میکنه حضور خدا بارها به من ثابت شده باور کن منم ادم مذهبی نیستم تو خانواده ای هم بزرگ شدم که اصلا کسی نماز
نمی خونده البته به جز مادرم که گاها می خوند منم چند ماهی بیش نیست میخونم خیلی کمکم کرد امتحانش کن
ولی همیشه از خدا کمک به خواه با این نشانه های بهبود حتما همه چیز درست میشه اطمینان داشته باش من که به این بهبود ایمان پیدا کردم
:72::72::72::72:نماز خوندید منم دعا کنید ممنون میشم:72::72::72::72:
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام کوروش عزیز
چشم حتما به گفته هاتون عمل می کنم، منتظرم این هفته برم روانشناس
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
دوستای گلم
واقعا دیگه صبرم تموم شده
نمی دونم من چه گناه کبیره ای مرتکب شدم که اینطوری عذاب می کشم ...بعد از شب یلدا ارتباط ما با محمد در حد یک زنگ ( روزی 10 دقیقه ) بود، اونهم از طرف من، فقط دیروز اون زنگ زد و امروز باز من زنگ زدم دیدم هیشکی خونه نیست، موبایلشم جواب نمی داد، چون امروز مجلس ختم عمه ش هست و باید آدرس می گرفتم زنگ زدم به خواهرش ،داشت با پدرشوهر و مادرشوهرم میرفت مجلس ختم، با اینکه میدونست محمد کجاس ( صد در صد می دونم ) گفتم محمد کجاس گفت نمی دونم بیرونه، روز جمعه چه بیرونی؟ من عادت محمدو می دونم ؛ اصلا اهل بیرون رفتن تنهایی نیست، اصلا نمی تونم حدس بزنم کجا رفته، موبایلشو هم جواب نمی ده؛ خوب چجوری به آدم می گن نمی خوامت ، چجوری ثابت می کنن دوستش ندارن، دیگه از گریه کردنم خسته شدم، از نفس کشیدن از این زندگی جهنمی خسته شدم، به خدا اشتباهات من به اون شدت نبوده که اینجوری باهام برخورد بشه، انگار من نیستم، لااقل موبایلشو جواب نمی ده، بچه ها دیگه طاقتی واسم نمونده، ارزوی مرگ می کنم همین و بس
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
من اگه همه ی این راهی را که تو تا الان رفتی، رفته بودم، یه مدت به خودم استراحت می دادم. البته راه زیادی نرفتی. بیشتر دور خودت می چرخی. ولی خب همین هم خسته کننده است.
یک هفته اصلا هیچ سراغی ازش نگیر. هیچ مدلی. به کارای شخصیت برس و یه کم هم روحیه ی خودت را تقویت کن. تفریح، استراحت و ...هیچ کاری به کارش نداشته باش. نه یلدایی، نه جشنی، نه ختمی ... هیچ چیز باعث نشه که ارتباط بگیری. کاملا قطع.
یه هفته که اتفاقی نمی افته. یه فرصته واسه اون و خودت که شاید یه کم به خودش بیاد. اگر هم زنگ زد از هر سه تا زنگش دوتا رو جواب نده. یکی را هم که جواب دادی خیلی کوتاه و سرد.
الان همه می گن ما برای وصل کردن آمدیم ...:160:
ولی من هم دیگه خسته شدم. چه برسه به سابینا. بذارین یه کم استراحت کنه. هفته بعد با انرژی دوباره از سر می گیره. برو مسافرت. خواهری برادری کسی را در شهر دیگه ای نداری؟ یک هفته اصلا از اون شهر و فضاش دور شو.
بعد هم حتما برو مشاوره. شاید مشکل بیماری محمد حادتر از این حرفهاست. آدم این قدر بی ذوق و بی مسولیت که جواب تلفن همسرش را نده؟؟ اگه فردا زیر بار مشکلات زندگی بدتر شد چی؟؟
یه روز می گی با محمد هماهنگ کردم، یه روز میگی محمد مخالفه، یه روز میگی می خوام فعلا به درسم و مقاله ام برسم بعدا می رم مشاوره، یه روز می گی زنگ زدم با یکی صحبت کردم خوب نبود .... فکر می کنم خودت هم در این زمنیه خیلی تعلل می کنی. علتش را نمی دونم. اما داری خودت را اذیت می کنی.
1- به خودت استراحت و فرصت بده.
2- برو مشاوره.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام بهشت عزیزم
این هفته می رم همونطور که گفته بودم ( مشاوره )
همین الان با خونه شون تماس گرفتم باباش گفت رفته بیرون خیلی وقته، گفتم نگفت کجا میره؟ گفت نه موبایلشم مونده خونه
1- خانواده ای که هر دو دقیقه بچه شونو کنترل می کنن یعنی نمی دونن کجا رفته از صبح؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! غیر ممکنه
2- مگه من چی کار کردم که این رفتار باید باهام بشه؟!! به خدا زنهایی که خیانت می کنن هم اینجوری باهاشون برخورد نمی شه
بهشت عزیزم من کجا برم؟
خونه کی برم تنهایی؟ نمی گن نامزدت کو؟ از قیافه و حال نزارم نمی فهمن چی شده؟ قیافه م شده عین معتادها از دور داد می زنه که خرابه حالم، تازه اگه با این وضع برم جایی خوش می گذره؟
نمی فهمم معنی این کاراش چیه؟! حدس میزنم شاید به این زودی ها بخواد طلاق بده، معنی دیگه ای نداره کارهاش، انگار پیه همه چیزو به جونش مالیده !!
میدونی اگه به زنگهاش جواب ندم چی میشه؟ هیچی!! خیلی راحت میره پی کارش! شایدم یه روز زنگ بزنن همگی بیان خونه ما که بیاین طلاق بگیرین، الان تحت این شرایطی که من توان ندارم تحمل بکنم نمی دونم کار به کجا می کشه!!!
نمی دونم چیکار کنم، واقعا به بن بست رسیدم، تا حالا اینقدر آرزوی مرگ نکرده بودم... راست میگی، خسته ام ، خسته ...:302:
بعد از مدت ها فال حافظ گرفتم
روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران ياد باد
گر چه ياران فارغند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد
مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران ياد باد
راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند
ای دريغا رازداران ياد باد
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینا شاید حالش بده، خانواده اش نمی خوان تو بدونی با بفهمی.
مثلا بیماریش شدید شده. الکی دارن مخفیش می کنن. معنی نداره که هی می گن نیست، نمی دونیم کجاست، موبایلش هم تو خونه جا مونده و ...
اونها می ترسن تو طلاق بخواهی. واسه همین هم نمی ذارن بفهمی چه خبره.
باور کن اونها از طلاق گرفتن تو می ترسن. یه مدت محل نذار. ببین چطوری می افتن به دست و پات. ولی موضوع این نیست که اونها بیفتن به دست و پات یا نه. موضوع این نیست که اونها طلاق بخوان یا تو. موضوع اینه که مساله باید حل بشه. باید بفهمی چه خبره، مشکل از کجاست و ...
سابینا هر جوری شده از این فضا چند روز دور شو. با مامانت برین مسافرت. نرو خونه ی کسی. برو یه شهر که هیچکس رو نداری. واسه خودت بگرد. برو تو طبیعت. از این تورهای یکی دو روزه ی طبیعت گردی. بعد که برگشتی بهش بیشتر فکر کن. من احساس می کنم شوهر تو بیماریش بیشتر از این حرفهاست که تو گفتی یا خبر داری.
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
بهشت عزیزم چه مهربونی که واسه خوندن من وقت میذاری و نظر میدی
راستش انگا ر معلوم شد چی به چیه
محمد با خونواده ش دعوا کرده و خونه رو ترک کرده بود
عصر مادرش زنگ زد و با کمال تعجب با خوشی و تشکر کرد از اینکه رفته بودیم مراسم عذاداری و یه جورایی گفت از محمد خبر نداری؟ منم ریلکس و با خنده گفتم والله فعلا که مفقوده ، بعد یه سری حرف ها زد به نفع من و گفت یه روانشناس براش پیدا کن از وقتی کارش اینجوری شده ال شده بل شده و یه جورایی کوتاه میومد منم با احترام گفتم بعلی باید کاملا تحت درمان باشه
بعد یه ساعت خودش زنگ زد از خونه خواهر شوهر و گفت شبو اینجا م یخوابم گفتم طوری شده دعوا کردی با خونه ؟ خلاصه گفت بعدا بهت میگم حالش افتضاح بود، معلوم شد با پدر مادر دعوا کرده حالا چرا خدا می داند
-
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
خواهش می کنم عزیزم.
دیگه اینقد از زندگیت و خودت گفتی که ندیده شدی مث یک دوست. آدم که دوستش را تنها نمی ذاره.
سابینا شاید اگه ازش می خواستی بیاد خونه شما می اومد.
دعوتش می کردی. به پر و پاش نمی پیچیدی. حتی زیاد باهاش حرف نمی زدی. می ذاشتی بیاد خونه تون و فضای آروم و راحتی را با تو تجربه کنه تا شاید محبت بتونه بهترش کنه. شب هم می ذاشتی تنها بخوابه که اذیت نشه. می گفتی که درست نیست که شوهر خواهرش از جزییات زندگی و دعوای اون با خانواده اش مطلع بشه. هم برای خواهرش و هم برای شما خوب نیست. به این بهانه ( که البته دلیل خوبی هم هست) می گفتی بیاد خونه شما.
ولی این کارها برای یک پسر 25 ساله هم عجیبه. اون دیگه یه مرد 35 ساله است. هم داره خودش را اذیت می کنه، هم تو رو، هم خانواده اش را. اون طفلکی ها هم هی سعی می کنن مخفی کنند.