ني ني ما متاهل شد .از رياضي نمره آورد و با كشتن يك رقيب سرسخت در انتخابات بيشترين راي را آورد!
آبنبات-صعود-سياست-پيامبر-سرسبيل
نمایش نسخه قابل چاپ
ني ني ما متاهل شد .از رياضي نمره آورد و با كشتن يك رقيب سرسخت در انتخابات بيشترين راي را آورد!
آبنبات-صعود-سياست-پيامبر-سرسبيل
الان با کدوم کلمات باید نویسندگی کنیم؟!
اگر قرار باشد افراد متأهل در انتخابات كسي را انتخاب كنند به كساني رآي ميدهند كه رياضي دان هستند اما اگر قرار باشد ني ني در انتخابات به كسي راي دهد به كسي كه در كار كشتن نسل واكسناسيون است راي مي دهد.
...
...
...
خيل مسخره بود ؟ نه...!
هيتلر- جوراب- انرژي هسته اي- ماكاروني- گاو
الان تکلیف چیه؟!
غروب،خالق،حقیقت،مخلو ق،نور
آبنبات-صعود-سياست-پيامبر-سرسبيل
هيتلر- جوراب- انرژي هسته اي- ماكاروني- گاو
بالاخره کدومش؟
تكليف با آخريه.
هيتلر با جوراب سوراخ در حاليكه با اشتها ماكاراني مي خورد به تاثير انرژي هسته اي
روي اضافه شدن شير گاو جهت بالابردن توليد محصولات لبني فكر مي كرد .
خوردن ابنبات اونقدر به من انرژي ميده كه ميتونم به قله اورست صعود كنم يا از خيابون پيامبر تا سرسبيل بدوم و كلا با سياست هم كاري ندارم.
خدا خالق نور و روشناييه و ما مخلوقاتش هميشه از غروب خورشيد حقيقت دلمون ميگيره
سزار-مريخ-ازدواج-افتاب پرست-مزه
يه ضرب المثل ناكجاآبادي هست كه مي گه: اگه سزار به مريخ مي رفت، آفتاب پرست هم با قناري ازدواج مي كرد. بامزه است نه؟
شلوار- اورست - كرگدن- خودكار- آفرين
تو راه اورست به يك كرگردن كه شلوار پوشيده بود و با خودكار روي درخت ها يادگاري مينوشت افرين گفتم.
نقطه-معده-مادرشوهر-قزوين-تكرار
مادر شوهر مريم كه در قزوين زندگي ميكند به طور تكراري در يك نقطه معده احساس درد مي كند.
كوه- رئيس جمهور- گوجه سبز- سوزن
ميگن رئيس جمهور ماداگاسكار اونقدر رو كوه گوجه سبز كاشته كه سوزن بندازي پايين نمياد
هموگلوبين-كروكوديل-نرم افزار-دره-مشق
مي گن يك نرم افزار طراحي شده كه هموگولوبين خون كروكوديلهايي كه در دره زندگي ميكنند را به صورت سياه مشق در مي آورد.
چاپ- مادر بزرگ- سواره- مافيا- شنبه
من مهندس کامپیوتر پر تلاشی هستم،زیرا ضمن اینکه به درس و مشق کودکانم رسیدم،یک نرم افزار طراحی کرده ام که مقدار هموگلوبین موجود در خون کروکودیل دره کشمیر هند را اندازه می گیرد.
بی حال،بدحال،تبخال،ضدحال و خوشحال.
اون آقاهه می خواهد روز شنبه-سواره نه پیاده- به عکاسی برود تا عکس مادر بزرگ رییس مافیا را که دزدانه گرفته است_برای دزدینش_ بدهد تا چاپش کنند.
بی حال،بدحال،تبخال،ضدحال و خوشحال.
اشتباه پشت اشتباه !
من ديروز بي حال بودم و تبخال زده بودم. زنگ در به صدا دراومد با اون بدحالي در روباز كردم به جاي اينكه خوشحال بشم ناراحت شدم چون مادر شوهرم دم در بود.
گردافريد- neda-ghazal- lord.hamed- دانه- مدير همدردي
مدير همدردي هميشه متن هاي گردآفريد - دانه - neda-ghazal وlord.hamed را با دقت مي خونه.
آشغال-استخر-استقلال-قورمه سبزي-هدايت باطني
آشغال! .... با شما نبودم سوتفاهم نشه! منظورم اینه که آشغال .... میگم با شما نبودم فش نده. آره میگفتم ... آشغال معضلیه آقا معضل. رو درو دیوار نوشته شهر ما خانه ما بازم آشغال میریزن. خدا اون روزو نیاره که استقلال و پرسپولیس بازی داشته باشن. از تهران تا خود استادیوم آزادی پر آشغال میشه! بابا فش نده میگم با شما نبودم. حالا این که چیزی نیست از زباله های خونگی بگم مخصوصا بوی بد قورمه سبزی مونده! کوچه رو بوی گند برمیداره. یاد دیروز افتادم که ننم قورمه سبزی پخته بود. آقا چشت روز بد نبینه انقدر آبشو زیاد کرده بود که شده بود استخر شنا. لوبیاهاشم عین تیوپ نجات روش شناور بودن. از گوشتم توی این اوضاع گرونی خبری نبود آقا. البته زباله خونگی معضل بزرگی نیست. دست مامورای شهرداری درد نکنه که اینقدر زحمت میکشن.
هیچ دقت کردین هر شب ساعت 9 یه نیرویی که من بهش میگم هدایت باطنی آدمو دم در میکشونه؟! من که اینجوریم شما چطور؟ (آقایون پاسخ دهند!!!)
دانشجو، اسکیت، نارگیل، عشق، هوو
مشكل اينه كه هوو من كه منو از عشق همسرم دلزده كرده دانشجو و من به خاطر تلافي ميخوام وقتي داره اسكيت بازي ميكنه تو سرش نارگيل بزنم
رنگ-انرژي- لوزالمعده-خيام-بهشت
میشه یه کم طولانی تر بنویسید حداقل 5 خط. ناسلامتی اسمش هنر نویسندگیه نه هنر جمله سازی
شرمنده:72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط neda-ghazal
چشم .اومدم بعد از این همه مدت جمله بسازم با این کلمات نداغزل عزیز،انقدر سخت بودن که لوزالمعده م درد گرفت.آخه خیام با اون همه شعرهای "دنیا با این همه رنگ و لعاب خود بهشت موعوده،الانو خوش باش" واقعا فکر کرده می تونه با این حرفا به آدم انرژی زندگی کردن بده؟
خسته-خواب-آلرژی-قرص اکس-کار
توي اين زندگي اونقدر خسته و خواب الودم كه همه فكر ميكنن به فصل بهار الرژي دارم. همش از دست كاره . تو خونه كار .تو اداره كار . يكي از دوستان پيشنهاد داده قرصاكس مصرف كنم تا حالم بهتر شه . امان از رفيق ناباب
درگير-لوس انجلس-زنگوله-مهدكودك-ادمخوار
میگن توی لوس انجلس مردم با یه سری ادمخوار درگیر شدن. به حق چیزای ندیده! خبرگزاری شبکه آبادان اعلام کرد که آدمخوارا به یه مهدکودک حمله کردن و بچه ها رو ترسوندن. البته تلفاتی نداشته ولی بزبز قندی خورده شده و هنوز که هنوزه یکی از آدمخوارا صدای زنگوله میده! و این خودش یه هشداره. از زنگوله فرار کنید.
خواهشا - یه کم - طولانی - تر - بنویسید
اومدم اینجا جمله بسازم. با خودم گفتم بذار امروز بجای جمله براتون خاطره تعریف کنم. یک روز در خانه نشسته بودیم که خاله ام زنگ زد و گفت: یه کم حالش بده و چون شوهرش نبود من راه افتادم برم خونه شون که پیش نوزادشون بمونم تا اون بره دکتر. باید از پایین شهر میرفتم بالای شهر. حالا مگه ماشین گیر میومد. تو این گیر و دار یهو بارون گرفت. سرتاپام تر شده بود. اعصابم هم داغون شده بود. خلاصه رفتم تو ایستگاه اتوبوس و بعد از اینکه مدتی تو صف طولانی بلیط وایسادم، بلیط به دست سوار اتوبوس شدم. چشمتون روز بد نبینه. بعد از اینکه اتوبوس چند خیابونو رد کرد یهویی دیدم اصلاً خیابونا برام آشنا نیست. با عجله رفتم جلوی اتوبوس و از راننده پرسیدم که این اتوبوس مگه نمیره بالای شهر؟ گفت: نه خانم ، مگه روی شیشه رو نخوندی؟ این اتوبوس کرجه. پیاده شدم و نیم نگاهی به روی شیشه انداختم. به خاطر بارون نوشته پاک شده بود. به راننده گفتم: خواهشاً یه نگاه به این نوشته بندازین. از ما که گذشت . لااقل اونو دوباره بنویسید تا افراد دیگه گمراه نشن.
خلاصه راه افتادم و با دیدن یه آژانس دستی تکون دادم و از راننده خواستم منو برسونه به مقصد. بعدش هم یه راست تاکسی گرفتم اومدم اینجا ببینم شما خوبید. در سلامتی کامل به سر می برید..ها......
لوازم- تراش- ننر- مشکل- بی حال
آهااااااااااااااااااااااا اای!!کرین؟؟؟من پنج تا واژه گفتم:
*بی حال،بدحال،تبخال،ضدحال و خوشحال.*
:305:
آدم بد حال تبخال بزرگي داشت و ضد حال زدن كار هميشگي اش بود و خوشحال مي شد با عرايضش
دوستان دور و نزديك خود را از معاشرت با خود خسته و بي حال كند.
از خود راضي - كاكتوس- آوار-سيبيل-ارگونومي
پسري از خود راضي كه گلداني از كاكتوس در دست داشت در خيابان قد ميزد كه ناگاه ديد شخصي سيبيل دار گاه گاه از مغازه خويش به بيرون آمده و نا خدا گاه بر زمين ميخورد ، تعجبي فراوان او را احاطه كرد كه اي دوست چرا پس اين جور ؟؟؟؟ !!!!! انگار آوار بر سرش خراب شده بود .
ارگونومي چيست ؟ ارگونومي يك علم است كه بر تطبيق نيازهاي انسان با محيط كار و زندگي وي تاكيد مي ورزد . به عبارت ديگر آرگونومي بر آن است كه شرايط محيطي را مساعد شرايط فيزيكي انسان سازد تا اينكه انسان وادار نشود خود را با شرايط احتمالا نا مناسب محيط كار سازگار نمايد .
------------
سوال - بيا - موي سفيد - خوش باش !
****************************************
دوست عزيز fnh63 كجايي ؟
ديشب يه خواب عجيبي ديدم. خواب ديدم تو يه فضاي بازم. داشتم قدم ميزدم. يه دفه يه نفر صدام كرد. "آهاي جوون!" به صدا برگشتم. ديدم يه پيرمرده. جواب دادم: "كاري داشتين؟" گفت:"يه لحظه بيا اينجا" منم رفتم. بهم گفت هر سوالي كه دارم بپرسم جوابشو بهم ميده. ولي فقط و فقط حق دارم يك سوال بپرسم. يه نگاهي به ريخت و قيافش انداختم و خنديدم. با غضب بهم گفت: "حداقل احترام موي سفيدم رو نگه دار" منم سرمو انداخت پايين. پيش خودم گفتم شايد راست ميگه، امتحانش كه ضرري نداره. بالاخره يه سوال درست ودرمون اومد توي ذهنم. ازش پرسيدم: "خوشبحتي يعني چي؟"
با دستش طبيعت رو نشون داد و گفت: خوش باش!
سرمو كه برگردوندم، رفته بود ....
حشيش - انجيل - اديسون - آلفرد هيچكاك - ققنوس
اولین باری که دیدمش حالش خیلی بد بود، اول فکر کردم از گشنگیه زیاد و بی خوابیه، اما بعدا از طریق یکی از دوستاش فهمیدم که حشیش مصرف می کنه. با اینکه از آدمای این شکلی دل خوشی نداشتم ولی باهاش رابطه برقرار کردم، یه روز رفتم خونشون، دیدم توی کتابخونه اش یه کتابه انجیل بزرگه، بهش نمی یومد اهل هیچ دین و مذهبی باشه، حتی به خدا پرست بودنش شک داشتم. رو به روش نشستم، متوجه تغییرحالت من شده بود، با پوزخند به سمت کتابخونه اش نگاه کرد، کتابخونه بزرگی بود، با یه عالم کتابهای علمی و فرهنگی و فقط و فقط یه انجیل که اونم تک و تنها وسط یه قفسه خاک می خورد. بلند شد و در شیشه ای کتابخونه اش رو باز کرد یه کتاب در مورد ادیسون و یکی در مورد نمایشنامه هایآلفرد هیچکاک انداخت روی میز، گفت« آخرین کتابهایی که خوندم این دوتا بود، حتی این آخریه رو نصفه کاره گذاشتم». ناخودآگاه نگاهم به سمت کتاب انجیل رفت. متوجه نگاهم شد اما عکس العملی نشون نداد. سرش رو گرفت توی دستش و پرسید « درمورد ققنوس چیزی شنیدی؟»، انتظار همچین سوالی رو نداشتم، گفتم«شنیدم»، سرشو بلند کرد و گفت«به نظرت منم می تونم مثل ققنوس باشم؟ یعنی از خاکستر من هم کسی متولد میشه؟....» بی اختیار دوباره به انجیل نگاه کردم، جوابی نداشتم، شاید باید می گفتم که اگه خودت بخوای این اتفاق می افته، شاید باید بهش امید می دادم، اما سکوت کردم. و از اون لحظه به بعد دیگه ندیدمش!!
پینوکیو- خسته- مرداد- زمین- کبریت
خسته شدم. میفهمی؟! دیگه از زمین و زمان بریدم. دلم میخواد فریاد رو روی کاغذ هوار بکشم. دلم میخواد فهم و شعورمو با کاه و علف عوض کنم. تو این عصر قشنگ دیجیتالی نفهمی یه موهبته! یه موهبت الهی! میدونی میخوام آدم نباشم. نمیگم انسان. میگم آدم! انسان خیلی وقته که مرده! حدس بزن امسال وقت سال تحویل چی آرزو کردم؟ آرزو کردم «گاو» باشم. یه آرزویی شبیه آرزوی پینوکیو! بی تناسب هم با الگوی مصرفی امسال نیست! دیگه نه هدفی برام مونده نه آرزویی. کبریتم کجاست؟ دود سیگار که اذیتت نمیکنه؟ به فرض ارشدم قبول شدم. حالا کو تا مرداد؟ تا گوساله گاو شود دل صاحبش اب شود.نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
سزاواران- پست مدرن - بویایی - اندیشه - جومونگ[/b]
با عرض سلام و تبريك سال نو به آقا فرشيد خودمون و خير مقدم خدمت ايشان :
در* انديشه * پست مدرن *يسم *سزاواران* خوشبختي كساني هستند كه از حس *بويايي* خوبي برخوردار مي باشند ، به عنوان مثال *جومونگ* اولين كسي بود كه در راه خوشبختي قدم برداشت زيرا با داشتن حس بويايي و چشايي قوي سرزمينهاي ناشناخته و نمك خيز را شناسايي و به تجارت نمك مي پرداخت .
۱. سلام
۲. سال نو شما هم مبارک
۳. کلمه یادت رفت بنویسی
۴. همدیگه رو میشناسیم؟ من که یادم نمیاد
باز هم سلام
بله كه مي شناسيم ، مهم نيست ما كه يادمونه .
تنهايي - موفقيت - رودروايسي - شهرت - اره ؟!!
از همون اول شهرت برام توی این سایت کوفتی یه چیز بی معنی بوده و هست. من با کسی رودربایستی ندارم. اصلا برام مهم نیست کسی از حرفام خوشش بیاد یا نه. من موفقیت رو در چیزای دیگه میبینم نه در پست و مقام و پیشکسوت بودن، اونم توی یه دنیای مجازی! شاید به نظرت مسخره بیاد ولی تنهایی میتونه خودش یه موفقیت باشه. اینکه با رجاله ها فرق داری خودش یه موهبته. اینکه در راس هرم دانایی باشی، یعنی پبروزی. به قول سیاستمدارای بزرگ دنیا، بزرگی آدما از روی تعداد دشمناشون معلوم میشه نه دوستاشون. آره؟!! آره و کوفت!:Dنقل قول:
نوشته اصلی توسط آرمان 26
توجه: با کلمات قرمز ادامه دهید.
ای بابا .... به به آقا فرشید مجازی ! خوبی ؟
شاید مسخره بیاد ولی یک جایی هست که ایجاد شده بدون ثبت نام ، با هم سخن میگویند )http://chat-hamdardi.blogsky.com ( .... رجاله ؟ رجاله چیه ؟ آدم ؟ تو جیب جا میشه ؟ می تونه معاون بشه ؟ مدیر چطور ؟ خلاصه هر چی که هست به اندازه ....... ولش بابا آدم ایدز بگیره تو هرم عروسی نگیره !
ای بابا کوفت بگیری چی میگی موخمون رو تیلیت کردی !
آنلاین - کارتون یانگوم - خانم ببخشید ! - گز اصفهان
:D:D:D:D
:72::72::72:
چت که اینجا ممنون بود!
فرشید جوووووون بیا آن جای مسخره که ذکر شد !
- خانم ببخشید! خانوم! با شمام الووووووووووووووووووووووو و کجایی؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط Lord.Hamed
- خیلی خیلی عذر میخوام داشتم کارتون نگاه میکردم.
- میدونم سوال خوبی نیست! حداقل برای خانوما؛ ولی شما چند سالتونه؟!
- آقا لطفا مزاحم نشید.
- شما خانوما خودتون دلتون میخواد یکی بهتون گیر بده؛ منظورم اینه که کارتون مال بچه هاست.
- [خنده] آهان! آخه کارتون یانگوم بود. خب هر کسی یه دلخوشی داره. .... امر بفرمایید!
- گز میخواستم
- گز اصفهان؟
- نه! گز بندر انزلی!
- [خنده] خیلی با مزه ای. عذر میخوام میتونم اسمتون رو بپرسم؟! برای آشنایی بیشتر. به خدا منظور خاصی ندارما!
- خانوم لطفا مزاحم نشید!
- وا؟! اینجوریشو دیگه ندیده بودم.
- این به اون در! خب! چقدر شد؟
- قابلی نداره. راستی این کارت ماست. میتونین بصورت آنلاین از ما خرید کنید.
- یعنی همیشه آنلاینی؟
- [با عصبانیت] جنبه داشته باشین لطفا
- [با فریاد و خشم] اصلا نه کارتت رو میخوام نه گزت رو. .... خدافظ!
بازم با کلمات قرمز ادامه دهید!
حالا هی گیر بده که ساعت چنده ؟ اومدم ساعتمو نگاه کنم که کاست ماست وارونه شد و همه اش ریخت !
- وا ؟! به من چه ؟ من که منظوری نداشتم ! تقصیر خودت بود !
* این قضیه banned چیه ؟ این موضوع هنوز بازه ؟ *
کلمات : عشق ، قورباغه ، همدردی ، دوچرخه ، تهران
ای مردشور هرچی عشق و عاشقی رو ببرن .من که به عشق اعتقادی ندارم . این همه آدم توی تهران به این بزرگی مثل قورباغه توی هم وول می خورن ، یکی نیست بگه دردت چیه ؟ اصلاً اینجا همدردی بی معناشده . من همش فکر می کنم پیر مردایی که سوار دوچرخه این ور اون ور می رن خیلی خوشبختن . احساس می کنم یه جورایی به آخر زندگی رسیدن . کارشون با زندگی تموم شده . حالا هم دارن بین ما با دوچرخه می رن و میان و به ریش ما می خندن . وقتی تو چشاشون نگاه می کنم ؛ احساس می کنم راز زندگی رو فهمیدن . کارشون با زندگی تموم شده و برای من و تو ( به اصطلاح جوان ) غصه می خورن
کلمه ها :دانشگاه سراسری - شهریه - دختر - جزوه ریاضی- کشمش پلو
چه جای جالبیه اینجا:)
دوست دارم دوباره راهش بندازم.
خودم شروع میکنم.
تو اتوبوس نشسته بودم صدای دو تا خانمی که پشت سرم نشسته بودن مدام توی گوشم بود. یکیشون داشت برای اون یکی دستور پخت کشمش پلو رو میداد. تو ذهنم از خودم پرسیدم کشمش پلو چیه راستی؟ همون عدس پلو با کشمشه؟!
حرفاشون تمومی نداشت. دیگه داشتم کلافه میشدم!
میخواستم سرمو با یه چیزی گرم کنم که ذهنم کمتر بره سمت ترافیک. به دفتری که توی دست دختر بغل دستیم بود خیره شدم. فکر کنم جزوه ریاضی بود. یاد درس و کلاس و دانشگاه افتادم. چی میشد توی یه دانشگاه سراسری قبول میشدم تا از شر پرداخت شهریه خلاص میشدم!
کلمات برای نفر بعدی:
کرفس، سشوار، پشت بوم، وزنه برداری، اندازه گیری