RE: آیا شوهرمن روانی است؟
لاله عزیز
ماها متاسفانه قدر نعمتهائی رو که داریم نمی دونیم ، اگه همسرتون خدای نکرده معتاد بود میو مدید تو این تالار و می گفتید شوهر من معتاده وادامه زندگی برام جهنمه و....
حالا خیلی راحت میگید کاش معتاد بود و مثلا دهاتی نبود ویا خسیس نبود..
من این جمله رو از بعضی خانوما تو دنیای حقیقی شنیدم ... متاسف هم شدم ، اما الان هم زندگیاشونو نگاه که می کنم با یه مقدار تغییر در روش دارند زندگی می کنند ولحظات شیرینی رو تجربه می کنند.
تو ارسال قبل گفتم که بنظر من زندگیتون به بن بست نرسیده که طلاق راه حل اون باشه. خواهشا دوباره بخونید :72:
RE: آیا شوهرمن روانی است؟
مرسی از جوابتونbaby
به نظرشما فرق آدم معتاد به موادبا فرق آدم معتادبه خانوادش چیه؟
آیا فرقی وجودداره حداقل اون موقع دیگه تکلیفت رو می فهمی که طرف مثلا" بهش موادکه می رسه حالش خوش می شه ولی این آقایی که معتادبه خانواده وخواهروبرادرشه ومی گه زندگی یک لحظه بدون اونهابرام مشکل سازه بایدباهاش چه کارکرد. اون معتاده موادبهش نرسه رعشه می گیره خوب شوهرمنم اگه یک ساعت به خواهرش یابرادرش زنگ نزنه همینجوری می شه. معتاده بی مسئولیته وپولش رو خرج مواد می کنه اینم به من وبچم پول نمی ده خرج اونها می کنه وهزارویک دلیل دیگه برای این حرفم دارم سفسطه هم نمی کنم بهش اعتقاددارم.
RE: آیا شوهرمن روانی است؟
خواهر عزیز به نظر من طلاق راه حل مشکل شما نیست چرا که راههای دیگه ای وجود داره که شما امتحان نکردید .
الان از روزی که این تاپیک رو زدید دوستان راههایی رو پیشنهاد کردن اما شما مدام از شوهرتون بد میگید و کار دیگه ای نمیکنید از جمله اینکه خودتون رو به همسرتون نزدیکتر کنید ، فضای خونه رو براش طوری شادی آور و لذت بخش کنید که فکر بیرون رفتن به سرش نزنه ، یه مدت کمتر حرف پول و خرجی رو بزنید حتی اگه سختتونه و حتی اگه خونوادش بدی کردن شما کمتر به رخ شوهرتون بکشید و بهشون کاری نداشته باشید و ...
طلاق رو خداوند حلال کرده و منفورترین حلاتل قرار داده برای مواقعی که هیــــــــچ راه دیگه باقی نمونده باشه .طلاق عرش خدا رو به لرزه در میاره اما گاهی نجات بخشه .ولی در مورد شما من فکر نمیکنم طلاق راه حل مناسب و تنها راه باشه .به پسر کوچولو تو هم فکر کنید په پس از طلاق پی به سرش میاد ؟
پیش کی زندگی میکنه ؟ و ...
خواهر خوبم شما الان عصبی و ناراحت هستید و البته حق دارید اما شما هم یه جاهایی کوتاهی یا کم کاری کردید که همسرتون اینجوری وابسته خونوادش شده !
به خودتون رجوع کنید و از جانب یک فرد بی طرف ببینید شما کجا اشتباه کردید ؟ شوهرتون کجا ؟
بشینید با همدیگه خیلی شفاف و رک حرف بزنید و به همدیگه قول بدید که برای سعادت هر سه نفرتون دست از یکسری اشتباهات و انتظارات بردارید و بیشتر به زندگی سه نفرتون برسید در کنارش به خونواده های همدیگه هم احترام بذارید چون این احترام متقابله نه یکطرفه !
RE: آیا شوهرمن روانی است؟
لاله جان
اول باید خصوصیات یه معتاد به مواد رو بشناسین ، می تونید از افرادی که تو سایت با یه معتاد زندگی کردن بپرسین ، شما که بوی یه دهاتی رو نمی تونین تحمل کنید چطور بوی لباس یه سیگاری - دیگه بقیش رو نگفتم- رو می تونستین تحمل کنید.
ضمن اینکه کسی که خانواده دوسته ، بنظر من گناه نکرده ، زیاده روی کرده که شما بعنوان همسر می تونید تعادل بدید به این قضیه. فکر کنید اگه بجای خانواده ، مثلا خانم باز بود اون موقع چی؟!
می خوام نظرتون رو راجع به ارسال زیر بدونم؟
لاله عزیز
ببینید باید ایشون رو بیارید سرخط ، اگه شما خرجی خونه رو انجام میدید (که قاعدتا انجام میدید چون اون سایت میره)
1-ایشون مسول پرداخت هزینه هاست. ومخارج زندگی بعهدشونه.
2- هزینه های خونه رو شما انجام ندید ودر آمدتون رو برا خودتون پس انداز کنید.
3- به این صحبت که شما از اول بدرد هم نمی خوردید و.... بها ندید و ذهنتون رو از این حرفا آزاد کنید.- اگه زندگیتون براتون مهمه که مهمه تا یه مدتی به طلاق فکر نکنید.
4- هزینه هائی که انجام می دید ثبت کنید خود بخود معلوم میشه که مثلا ماهانه خرجیتون 600-700 هزارتومنه.
5- اگه تو مهمونی دادن با هم مشکل دارید ، برا دعوت کردن مهمون با هم هماهنگ بشید و عجله نکنید اجازه بدید همسرتون راحت بگه که مثلا 20 نفر دعوت کنیم وشما هم با دلیل - جای کم ، خستگی و....- بگید که نمی تونید مخوبه که 10 نفر دعوت کنیم و...
همچنین وقتی ازتون دعوت میکنن بگید که ممنون خبرتون می کنیم ، بعد با هم صحبت کنید و اگه نتونستید برید محترمانه عذر خواهی کنید.
6- فاصله هاتون کم کنید و سعی کنید همدیگه رو درک کنید - اون داره با هاتون لجبازی میکنه ، ببینید تو مجردی هم اینقدر به خانوادش می رسیده؟
7- شما توانائی اینو دارید که زندگی رو به حالت تعادل نزدیک کنید.
خوشبخت باشید:72:
RE: آیا شوهرمن روانی است؟
زن یعنی یه ظرف بزرگ درک و فهم که اول از همه خودش باید این رو قبول کنه تا بتونه بقیه رو توی خودش جا بده
زن یعنی یه شوهر نفهم رو فهیم کردن و به نتیجه رسوندن
زن یعنی یک عمر تربیت درست یا غلط یه مرد رو به راه صحیح هدایت کردن
زن یعنی یک ایل آدم دور و بر یک مرد رو با زبون خوش راهی خونه خودشون کردن
زن یعنی یک سیاست مدار بزرگ که هیچ وقت توی تلویزیون گزارش کاری نمیده و هیچ رای نمیاره حتی رای خودش
زن یعنی یه موجودی که خون دل میخوره تا دل تولید کنه
زن یعنی یه فرشته
زن یعنی یکی که باید نازشو کشید و باهاش حرف زد و حرف زد و لذت برد
زن یعنی یه موجودی که سنگ رو تبدیل میکنه به پنبه نرم و ظریف و لطیف
زن یعنی یه عمر معلمی کردن و یه عمر غصه شاگرد بد خوردن و نگران حالش بودن
زن یعنی تدریس یک درس تکراری برای پیشرفت شاگرد بد
زن یعنی هزاران چیزی که میشه در موردش خوب فکر کرد
اما مرد
یه شاگرد شلوغ که یا یه معلم قبلا تبدیلش کرده به شاگرد شلوغ خوب یا تبدیلش کرده به شاگرد شلوغ بد
پس زن ها بنده خداها باید کلی زحمت بکشن تا (شوهرشون) شاگردشون رو تربیت کنند