با سلام
دو تا سوال ازتون دارم
1- همسرتون توی چه جور خانواده ای بزرگ شده اند و شما در چه جور خانواده ای؟
2- آیا همسرتون خجالتی یا کم رو هستند(به خصوص در برابر غریبه ها)؟
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
دو تا سوال ازتون دارم
1- همسرتون توی چه جور خانواده ای بزرگ شده اند و شما در چه جور خانواده ای؟
2- آیا همسرتون خجالتی یا کم رو هستند(به خصوص در برابر غریبه ها)؟
همسر من تو خانواده بزرگ شده که اتفاقا مادر شوهرو پدر شوهر من هر دقیقه دارن قروبن صدقه ی هم میرن و برعکس پدر من فوق العاده آدم جدی و خشکیه و مامانم احساساتیو حساس
در مورد خجالتی بودن هم باید بگم نه همسر من به هیچ وجه خجالتی نیست اتفاقا جمعو خیلی راحت میگیره تو دستشو با همه خیلی زود صمیمی می شه فقط نمی دونم چرا تو خونه انقدر عبوس و بد اخلاقه
مشکل همسر من اینه که تو جمع زیاد نمی خواد من دورو برش باشم
مثلا اگه تو یه جمعی باشیم من بخوام از یه جوبی بپرم بخواد دست منو بگیره بیاره این ور کاملا مشخصه که کلافه می شه یا اگه مهمونی دعوت باشیم اگه همه ی آقایون برای خانوماشون غذا بکشن امکان نداره همسره من این کارو بکنه یا اگه بریم یه جایی مثلا کوه و صحرا دسته جمعی همه باشن بهش بگم احسان میشه با من بیایی بریم می خوام بر دستشویی حاضر خودشو دار بزنه ولی با من نیاد که همه ببینن مثلا زنشو داره می بره دسشویی
مامفرد عزیز
1-یادمه همسرم هم قبلا بهم می گفت چرا به بقیه خیلی احترام میزاری ونظرشون رو می خوای اما نظر من رو نمی خوای ، مثلا تو حالتی که با یه خونواده دیگه رفته بودیم مسافرت ، می گفتم بخاطر اینکه با تو راحت ترم و اونا رو مهمون خودمون می دونم ازنظر من طبیعیه که به مهمونمون احترام بذاریم. (دید خودم رو گفتم شاید کمکی براتون باشه)
خب من فکر می کنم شوهرت خیلی باهات راحته .
2- من هم خیلی دوست ندارم ازم پرسیده شه که دوستم داری ، حالا چقدر دوستم داری و... البته این یکی از تفاوتهای خانمها وآقایونه.
3- اینکه فقط موقع س ک س میگه "دوست دارم" یه دلیلش می تونه این باشه که تو این حالت تمرکز کامل داره رو شما و حالتیه که کاملا حواسش بهتونه ،و این معنی رو نمی ده که بدن وجسم شما رو میخواد.
4- اگه دوست داری شمارو بغلت کنه ، آروم آروم بهش بفهمون ، یعنی نگو منو بغل کن ، یا دوست دارم بغلم کنی و تو بغلت گریه کنم و.... یه باراول برو تو بغلش بشین، کم هم بشین زود پاشو ، دفعه بعد یه کمی هم نیگاش کن ، بعد دو کلمه حرف بزن و....... درنهایت بشین تو بغلش و تا میخوای گریه کن.
سعی کردم از دید خودم بگم ، شاید کمکی براتون بوده باشه:72:
سلام baby عزیز
ممنون از پاسخ خوبتون
سعی می کنم گفته هاتونو انجام بدم
ولی واقعا یه روزهایی دیگه از این همه کلافگی و بی حوصلگی منم خسته می شم
از یه سری قوانینی که تو خونمون وضع شده خسته شدم
به من گفت وقتی من شرکتم زنگ نزن من اونجا معذبم نمی تونم حرف بزنم گفتم چشب
گفت اس ام اس نده حوصله جواب دادن ندارم گفتم چشب
گفت اصرار نکن با خستگی باهات بیام برون گفتم چشب
گفت منو با خودت خرید نبر من حوصله ندارم با خانوما برم خرید گفتم چشب
وقتی من می آم باران و قبلش بخوابون گفتم چشب
به وسایلای من دست نزن خودم مرتبشون می کنم وقتی تو دست میزنی نمی دونم کجا میزاری چشب
وقتی شب می گم خستم یعنی بخوابیم هی سوالای متفرقه از من نپرس چشب
وقتی میگم حوصله ندارم از من نپرس چرا گرفته ای چته چشب
.
.
.
.
مامفرد عزیز
یه "چشم" بگو بهتر از این همه چشبه:D
خب ، شما هم یه قانون بذار وبگو "دوست ندارم تو خونه قانون وضع بشه"
راستی چرا این همه قانون !!! بنظر من یه مقدار زیادی کلافش کردی ، اون فکر میکنه که زندانیه وداره تلاش می کنه از این زندون خلاص شه ، چاشنیش هم یه کم غرور مردونگی بوده که شده "وضع قوانین":72:
babyعزیز می دونم درستش چشمه ولی حالت محاوره گفتم :shy:
باور کنین همه ی این قوانین تو خونه ی ما هست و اگه یه روز یه کدومشون اجرا نشه دیگه حالا بیا درستش کن تو اصلا به حرفای من توجه نمی کنی کار خودتو می کنی خستگیه منو درک نمی کنی اصلا نمی دونی من چی می خوام ....:54:
مامفرد
جدی میگه توی خونتون اینجوری هست؟
یه کم شاخ و برگش ندادی
یعنی اصلا نمی خواد خونه بیاد باران بیدار باشه تا ببیندش؟؟؟
با تلفن و پیامک به محل کارش مخالفم چون اونجا که نمیشه حرف عاشقونه زد که
ولی این چیزهایی که گفتی اگر زیادی شورش نکرده باشی جای بحث داره یه کم مراقب باش
منم هیچوقت به وسایل شوهرم دست نمی زدم نه اینکه اون بگه سعی داشتم حریم شخصیش رو حفظ کنم مثل هر انسانی ولی بعدش دیدم عجب کلاه گشادی رفت سرم
نترسی ها ولی مراقب باش
شدی عروسک کوکی هرچی اون میگه سریع قبول می کنی ها
شوهرم با همه مشکلاتش ... وقتی بهش تلفن می زدم حالم بده برام یه چیزی بخر بیار سریع می خرید میومد سر کارم به من میداد سر ساختمون سازی همش منو می برد بیرون می گفت نظر بده این کاشی خوبه
این سرامیک خوبه پنجره ها چه مدلی باشند
با این همه آخرش اون بلا سرم اومد
خداییش هر موقع میود خونه اگه بچه خواب بود اول می رفت بالای سرش بوسش می کرد بعد میومد پیش من
بعضی موقع ها دخترم بهش می گفت کار دستی دارم بابا برام درست می کنی ؟
تا صبح می نشست بهترین کار دستی رو برای دخترم درست می کرد که ببره مدرسه
مامفرد یه کم مواظب باش
جدا ببین مشکاش چی هست؟
شاید بدهب بالا آورده ؟
شاید قراردادی امضا کرده که توی هچل افتاده
یا
خوب بررسی کن:303:
mamfred عزیز با تفاسیری که گفتی به نظر من مشکل اصلی خودتی نه شوهرت.
عزیزم لازم نیست بهترین باشی فقط کافیه خوب باشی.
تو تمام تلاشت را می کنی تا به عنوان بهترین زن توی زندگیت سنگ تموم بزاری و در مقابل از دیگران توقع داری تو را به عنوان یه زن کامل ستایش کنند."این یعنی وسواس"
خوبیهای تو تا دو روز اول جزئی از محاسنت به حساب می یاد ولی بعد میشه وظایفت.
لازم نیست اینقدر خودت را تحت فشار بزاری تا برای ایده ال بودن ظاهرت ,تمیزومرتب بودن خونه , بچه داری و قوانینی محدود کننده ای که آزارت میده خودت را اذیت کنی.
فقط کافیه کارا درست انجام بشه نه ایده ال. تو دیگه تو دوران نامزدی نیستی سعی کن خود واقعیت و خواسته هات را به شوهرت نشون بدی با این وضع از پا در می یای.
من نمی گم طوغیان کن و با خواستهای شوهرت لجبازی کن اما لازمه تو هم احساس راحتی و رضایت کنی.
در این شرایط تو رضایت خودت را منوط به رضایت شوهرت کردی و تا همسرت ابراز رضایت نکنه خوشحال نیستی.
اگه همه چیز طبق مقررات و موبه مو انجام نشه هیچ اتفاق خاصی نمی افته فقط یه مدت کوتاه ناراضیه ولی بعد عادت می کنه.
اصلا ازدواج همینه تو و همسرت هر دو باید به خواسته ها و نیازهای هم احترام بزارین.
فقط حواست باشه این تغییر یه دفعه ای نباشه در ضمن روی مسائلی که شوهرت واقعا حساسه دست نزار. مثلا اگه به میز کارش و وسایلش حساسه به اونها دست نزن و به حریم خصوصیش احترام بزار.
عزیزم بزار تا وقتی هستی و در کنارتن قدرشناس خوبیهات باشن. نه اینکه در نبودنت فقط یادی از خوبیهات بشه.
مامفرد جان
اول میخوام بگی قبل از ازدواج مگه در مورد اخلاقیات وخصوصیات روحیتون با همدیگه صحبت نکردید ؟ روشن شدن مسائلی از جمله : ابراز احساست در جمع یا خصوصی ، تعصبی بودن یا نبودن ، در مورد درآمد شما و نحوه خرج کردنش ، در مورد اعتقادات و نوع لباس و نحوه پوشش و ... زمان خواستگاری و صحبتهای اولیه باید این مسائل روشن بشه و مورد بحث قرار بگیرن شما چیزی در این موارد نگفتید ؟
در مورد سوالاتی که تو پست قبلیم پرسیدم ، گفتی شوهرت دوست نداره تو مسائل مالی خونه کمکش کنی و
تر جیح میده خودش تامین خونه رو بر عهده داشته باشه ، فقط در گذشته اینطور بوده یا حالا هم نظرش همینه ؟ میگم شاید حالا از این گفته اش پشیمون شده اما غرورش اجازه نمیده بهت بگه با کمک مالیت موافقه .میخوای امتحان کن اما نه طوری که احساس کنه میخوای سرش منت بذاری .
مثلا" بگو حالا بعد از چند سال شاغل بودن فکر میکنم من که تو رو دارم و نمیذاری یک ذره کمبود مالی داشته باشیم پس چرا خودمو اذیت میکنم و میرم سرکار ؟ بگو با وجود تو به پول خودم اصلا" نیازی نیست اما حالا که میرم سرکار و یه حقوقی هم دارم هر وقت احساس کردی لازمه بهم بگو چون من هم مثل تو برای خونواده سه نفره مون تلاش میکنم نه فقط برای خودم .
در مورد فراموشکاری هم فکر میکنم هنوز یه خورده ازش باقیه ! چون تو جواب سوگند گفتی که اگه وقت کار کردن بهش سر بزنی ناراحت میه و اگه سر مزنی میگخ من دو ساعته کار میکنم و تو بهو سر نزدی !
شاید گاهی واقعا" یادش میره .
یا اگه میخوای بهش سر بزنی به جای اون کارهایی که گفتی میکنی ، شاید بهتر باشه برای شروع یک تغییر فقط بری تو اتاقش و نگاهش کنی یا فقط یه لبخند بزنی وبیای بیرون یا یه دستی تکون بدی و هیچی نگی با یه لبخند .اونجوری هم بهش سرزدی و گله مند نمیشه و هم مزاحمش نشدی و بهانه دستش ندادی و هم اینکه میدونه و متوجه میشه که دوستش داری و دلت حتی تو خونه براش تنگ شده اما نمیخوای مزاحم کارش بشی .
در مورد ابراز احساسات هم سعی کن یه مدت یه خورده به خاطر بهتر شدن روابط از خودت بگذری و بیشتر به خواسته اون عمل کنی .
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق...........ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست !
.منظورم اینه که هر وقت و هر طور و هر جا که اون میگه ابراز احساسات کن. مثلا" تو جمع و جلوی دیگران نباشه .
شوهرت فکر معتقده که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
باز هم میگم ببین شوهرت از کدام دسته افردا هست لمسی ، سمعی یا بصری ؟
اون چیزهایی که در مورد سر زدن بهش گفتم امتحان کن ببین نتیجه چیه ؟ شاید از دسته افراد بصری باشه و با دیدن راحت تر باشه تا صحبت کردن ( دوست دارم ، با هم حرف بزنیم ) و لمس کردن ( بغل کردن و بویدن و دست رو شانه یا پا گذاشتن ).
در ضمن شوهر شما انقدرها هم به شما بی توجه نیست چون گفتی به جزیات آرایشت توجه داره و ریزترین تفاوتها و اشکالات رو می بینه .پس بی ذوق هم نیست اما ترجیح میده یه زمانهای خاصی که اون هم حوصله داشته باشه و مانعی نباشه احساساتتون رو بروز بدید .موفق باشید
خانم خوب
بعضی از این ها که نوشتی طبیعی هست. اکثراً آقایون دوست ندارن با خانماشون برن خرید چون خاما همه چی را می خوان ببینن بعد انتخاب کنن که برا آقایون خسته کننده است. تو می تونی این کار را با یک دوست مونث انجام دهی و کلی هم لذت ببری .آدم وقتی با آقایون می ره خرید کلی کلافه می شه چون همش می گن زود باش.
در مورد تلفن به محل کار هم حق با همسرتون هست چون آدم سر کار نمی تونه راحت و اونطوری که دوست داره با عزیزش صحبت کنه.
در مورد میز کارش هم همین طور چون وقتی شما مرتبش می کنی کلی طول می کشه جای لوازمش را پیدا کنه .
در مورد بچه کاملاً حق با شماست . بچه به محبت پدر هم نیاز داره و اتفاقاً خیلی هم مهم هست که با پدر بازی بکنه و حس دوست داشته شدن و خوب بودن به بچه دست بدهد حتماً در این زمینه هم مطالعه کن و هم با همسرت صحبت کن چون تو آینده دخترتان خیلی تاثیر دارد.
در مورد بغل کرن و محبت و این حرفا خودت پیش قدم شو آروم آروم همونی می شه که تو دوست داری.
در خاتمه برات آرزوی شاد کامی و موفقعیت دارم.:46: