-
RE: شکست در عشق
سلام shokaran
آخه من از دست شما دخترا و پسرا چکار کنم. :161:
بابا تو را خدا حالا که می خواهید برید تریپ عاشقی ، یه کمی ظرفیت هاتون بالا ببرید.
یه چند تا داستان عاشقان بلاکش را دوره کنید....:303: :302:
ببینم شوکران عزیز، لیلی و مجنون رو خوندی، خسرو و شیرین را خوندی، شیرین و فرهاد را خوندی
پس چی خوندی؟!!!
نه به خدا جدی می گویم.... :305:
بابا عاشق شدن به این راحتی ها هم نیست. :81:
یا باید پر تحمل و صبور باشی... یا باید بی خیال عشق و ... بشی.
چرا فکر می کنید عشق یعنی اینکه همه چیز درست بشه و شما توی ماشین عروس بشینی و.... :228:
باید هم صبور باشی... همه زحمت بکشی.... :307:
به جای آه و فغان و ناامیدی و سر و صدا بهتر است یه کمی تامل کنی.... :162:
ببین ترم اول سال 82 کجا ، اسفند سال 86کجا؟!! یه چیزی حدود 5 سال...
شما از اول ، بد وارد یک رابطه می شوید، همه را دور می زنید... بعد انتظار دارید همه شما را درک کنند. :104:
اینها را تا اینجا گفتم که خیلی فکر نکنی مظلومی و حقت را دیگران ضایع کردند و بی تقصیری... :163:
خب تا اینجا....
حالا که یک سری اشتباها رو در مدت طولانی انجام دادی. پس از حالا بیا درست عمل کن و بدان با صبوری و انجام روش درست مسئلت به تدریج حل میشه. :43:
اول اینکه ، شما نباید به هیچ وجه مستقیما وارد عمل شوید، مثلا بروید با مادرش صحبت کنید... چون این کار را خراب می کنه.... شاید بپرسی چرا؟ چون :
اولا این یک نوع دخالت در زندگی آنهاست( چون تا شما با هم ازدواج نکردید هیچ تعهدی نسبت به آنها ندارید، حتی اگر ازدواج کنید، صلاح نیست که در مسائل بین مادر و فرزند مستقیم دخالت کنید.)
ثانیا: اگر دخالت مستقیم کنید، این به مفهوم اینست که صمد آقا فردی بی عرضه است، که حتی در مهمترین تصمیم زندگیش یا مادرش دخالت می کنه ، یا یک دختری که بعدا می خواهد همسرش بشه. در واقع یک نوعی اهانت به شخصیت صمد است. :101:
خب حتما تند تند می خوانی می آیی پائین که آخرش چی، یه معجزه ای میشه این شب عیدیه همه چیز ختم به خیر بشه و انشاء الله موضوع ختم به خیر بشه.... :73:
خواهش می کنم با آرامی و با دقت مطالعه کن. همیشه من عادت دارم مهترین ها را اول پاسخ می گذارم. (برای همین توصیه می کنم برگردی این بار از اول پاسخ را با دقت بخونی) :303:
shokaran
عشق فقط وصلش قشنگ نیست، هجرش و موانعش هم قشنگ است. اگر در هجرش لذت نبری مطمئن باش در وصلش هم لذت نمی بری. این را می گویم ، که سعی نکنی با ناآرامی و رنج این دوره را سپری کنی. اگر نمی توانی اکنون از این عشقت لذت ببری( چون مانع وجود داره)، باید اینجا را کلیک کنی و تفاوت عشق و هوس را در رابطه دختر و پسر با دقت بخوانی، اگر قبلا هم خواندی، مجددا نیاز است که برگردی و عمیقا آن را مد نظر قرار دهی.
خب تا اینجا امیدوارم صبوری در عشق و لذت از هجران برایت آنقدر جا افتاده باشه. که این همه خامی نکنی و عجله نشان ندهی.
اما در مورد موضوع خاصی که برایت پیش آمده، باید بدانی زندگی علاوه بر احساساتی که شما به هم دارید از یک سری مهارتها تشکیل می شود که اگر آنها را رعایت نکنیم ، جز رنج وتنش چیزی نصیب ما نمی شود. و این مهارتها آموختنی است.
صمد که فردی عاشق پیشه و لطیف است و شما او را دوست دارید، حتما و صد درصد این احساسات پاکش را به پای مادرش هم می ریزد. ولی می بینی که اکنون نمی تواند با او علیرغم عشق و محبتش به او، به تعامل سازنده و تفاهم برسد، :101:چرا؟! نه اینکه نسبت به مادرش احساس ندارد، نه! بلکه چون مهارت انعطاف و سازگاری را ندارد. ( خودتون اشاره کردید که او با مادرش درگیر می شد، و شما به او سفارش می کردید که خوب برخورد کند. ) ، حالا اگر این آدم با این بی مهارتی وارد زندگی شما بشود و همین رفتار را با شما بکند، چه کسی به او بگوید خوب برخورد کند.... :304:
چون او هنر سازگاری را ندارد.
توصیه عملی من برای رسیدن به صمد:
به صمد بگویی باید بزرگ بشه، و بدون درگیری و جدل و قهر و دعوا شیوه های متقاعد سازی خانواده را پیش بگیرد. برای این کار:
اول : باید خونسرد و آرام باشه.
دوم :از کسانی که تاثیر گذار روی مادرش هست بهره بگیرد.
سوم: خود را زیاد مشتاق شما نشان ندهد و بصورت واکنشی جلوی مادرش موضع نگیرد. بلکه به او بگوید که تصمیم دارد منطقی ازدواج کند و فقط با دختری ازدواج می کند که شرایطش مناسب باشه و حتی بگوید که خیلی سخت پسند هست و هر موردی را که بخواهد انتخاب کند حتی باید با یک مشاور متخصص ، مشورت کند و اگر او نظر مثبت داشت، آنگاه او ازدواج می کند.
چهارم :در این میان به آرامی شرایط شما را باز گو کند، بگوید که چه تاثیر مثبتی رویش داشتید، و چه توصیه های سازنده ای به او کرده اید، همچین با این وجود ، بگوید که این دختر گفته است به شرطی با او ازدواج می کند که مادر صمد هم رضایت داشته باشد.
اینطوری کم کم تنش کمتر می شود. ولی انتظار نداشته باش بزودی موضع مادر صمد عوض شود.
پنجم: بعد هم صمد می تواند به اتفاق مادرش به یک مشاور مراجعه کنه و با او در مورد میزان استقلال یک پسر در ازدواج صحبت کند.
ششم : در کنار همه اینها بگذارید زمان هم بگذرد، و در این مدت به جای ادامه دادن به رابطه هایتان با هم، سعی کنید با خانواده هایتان بیشتر صمیمی شوید.
این فرایند زمان بر است ، اما نتیجه دهنده......
توجه مهم:
ببیند من فقط راههای هموار شدن برای ازدواج شما دو نفر را باز گو کردم. اما اینکه واقعا شما دو نفر با هم تناسب دارید یا اصلا مناسب ازدواج هم هستید را نمی دانم.... ، چون شما ظاهرا تصمیم خود را در این خصوص گرفته اید.....
اگر به هر تقدیر این مقدار پاسخ ، برای شما کافی نیست ، نظر به اهمیت موضوع، و بررسی دقیق جزئیات و تعامل بیشتر و ....، نیاز است که حضوری به یک مشاور خانواده در محل سکونت خود مراجعه کنید. و به این چند خط من اکتفا نکنید.
چون مسئله شما مزمن شده و به نظر من بیشتر از اینکه اسمش عشق باشه ، یک نوع وابستگی است..... ( جهت مطالعه بیشتر در این خصوص لطفا اینجا را کلیک کنید، و مقاله «روانشناسی عشق را مطالعه فرمائید»
خواهش می کنم اگر قلمم تند بود یا جمله در کلامم موجب آزردگی شما شد ، مرا ببخشید.
-
RE: شکست در عشق
سلام، من تازه عضو شدم، شناختی از شما ندارم.لطفا مدیر سایت و کارشناس بفرماین مدرک تحصیلیتون؟؟؟؟؟؟؟(نا ببینم چقد میشه رو کمکتون حساب کرد)
ممنون
-
RE: شکست در عشق
سلام unknown
به تالار همدردی خوش آمدید.
لطفا جهت اطلاع بیشتر در مورد اعضاء و مدیر تالار روی نام آنها کلیک کرده و پروفایل آنها را مطالعه فرمائید. همچنین اگر دوست داشته باشید می توانید سایر پست ها آنها را جهت نحوه پاسخدهی آنها مطالعه فرمائید.
امیدوارم که بتوانیم در خدمتتون باشیم.
-
RE: شکست در عشق
سلام شوکران عزیز
کاملا احساستو درک میکنم گاهی پذیرفتن حقایق زندگی بیشتر از توانایی که ما داریم بنابراین فقط میشه گفت خدایا صبر منو زیاد کن و فردارو برام قشنگتر کن با این امید میتونیم امروزو بگذزونیم
نیمه ی پنهان
-
RE: شکست در عشق
با سلام خدمت جناب اقای سنگ تراشان
از این که وقتتان را برای من گذاشتین و راهنماییم کردین بی نهایت سپاسگذارم. حرفهاتون رو خوب و با دقت خوندم و به نتیجه های زیادی رسیدم اما چند چیز هست که می خوام در مورد انها هم راهنماییم کنین. تقریبا 8 ماهی می شه که یه خواستگار دارم و هر کاری می کنم دست از سرم بر نمی داره پسر خوبی هست اما موقعیت ازدواج نداره و از نظر مالی با کمبود مواجه هست و سربازی هم نرفته و قراره معافیت بگیره و فعلا در یک شرکت کار می کنه و 7 ماه از من سنش کم هست ولی با وجودی که از بچگی سر پای خودش ایستاده هست کاملا پخته هست درست بر عکس صمد که وقتی مادرش پول توجبیش رو نداد ترسید و خودش رو کنار کشید. در این مدت خیلی سعی کردم که ازش خوشم بیاد اما نمی دونم چرا وقتی بهش فکر می کنم اعصابم به هم می ریزه اما این چند روز یه خورده بهش توجه می کنم. نظر من اینه که باید عشق قبل از ازدواج داشته باشم و بعدش ازدواج کنم اما هر کاری می کنم نمی تونم دوستش داشته باشم شاید می گین به خاطر صمد هست شاید به خاطر صمد باشه اما دیگه می دونم به صمد رسیدنم کار سختی هست آخه صمد با وجود این که منو دوست داشت و داره الان تصمیم گرفته که منو فراموش کنه تا من برم دنبال خوشبختی خودم بار آخر که با هم حرف زدیم به من گفت ازدواج کردن با تو خیلی راحت هست اما بعد از ازدواج همه مشکلات میاد سراغ آدم گفت من تحمل بی احترامی های مادرم رو نسبت به تو ندارم. شما که گفتین با صمد حرف بزنم و چند تایی پیشنهاد دادین امکانش برام نیست آخه صمد دیگه حاضر نیست با من حرف بزنه آخه می ترسه باز بهش وابسته بشم و می خواد این کارش رو ادامه بده تا من فراموشش کنم اما غافل از این که من با این کارهاش بیشتر از قبل تشنه تر می شم . چند روز پیش با کلی اصرار و دادن پیامک به صمد بالاخره راضی شد بعد از مدتی با من حرف بزنه بهش گفتم که می خوام در مورد موضوع مهمی باهات حرف بزنم (در مورد اون پسره خواستگارم باهاش حرف زدم) طوری با من حرف می زد که اصلا در گذشته با هم رابطه نداشتیم و ادای آدم بزرگ ها رو برام در آورد و سعی می کرد منو نصیحت کنه تا به اون پسره فکر کنم من هم چیزی بهش نگفتم آخه اگه می دونست من فراموشش نکردم تلفن رو قطع می کرد به من گفت که با اون پسره حرف بزنم و ببینم اگه پسر خوبی باشه باهاش ازدواج کنم. می دونستم که حرفهاش رو از ته دل نمی گه اما حرفهاشو و نصیحت هاش رو کرد و باز هم برای آخرین بار از من خداحافظی کرد اما آقای سنگ تراشان به نظر من این کار درستی نیست. صمد قبلا که با من صمیمی بود می گفت از این که نمی تونم تو رو به خواسته هایت برسونم شب ها گلوم درد می کنه و احساس می کنم یه چیزی داره منو خفه می کنه برای همین از من جدا شد می گفت یه جوری عذاب می کشم.حالا با این اوضاع و احوال شما می گین صمد رو فراموش کنم یا من که منتظر موندم باز هم منتظرش بمونم؟ اگه این بار هم راهنمایی کنین کمک بزرگی در حقم خواهید کرد (وقتی گفتم خواستگارم سربازی نرفته صمد گفت چه ایرادی داره می ره سربازی و ازدواج میکنین. چرا این کار رو خودش انجام نمی ده ؟ از کجا بدونم که صمد باز هم منو دوست داره و از سر دوست داشتنش این کارها رو می کنه یا دوستم نداره
-
RE: شکست در عشق
آقای سنگ تراشان اول از همه می خواهم عید جدید رو بهتون تبریک بگم
می دونم که وقت برای پاسخگویی ندارین اما من هر روز به امید دیدن جواب میام و می رم اگه وقت کردین جوابمو بدین
خیلی ممنون از کمک هایتان
-
RE: شکست در عشق
سلام شوکران
خیلی ازت تشکر می کنم به خاطر این کنترل احساست، به نظر من در این مدت با قدرتی که از خود نشان داده ای ، بیش از پیش بر مشکلت مسلط شده ای.
واقعیت این هست که ما به صورت خیلی مختصر در این تالار تمام سعی خود را می کنیم که به شما عزیزان بگوئیم بر عکس آنچه که شما تصور می کنید، برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد، شاید به نظر برسد که برای خوشبختی شما هیچ راهی نیست... اما خودتان می بیند با چند جمله راههای مختلف آشکار میشود. اما بعضی مشکلات مثل سرماخوردگی فقط کافیست که یک قرص به شما معرفی شود، اما گاهی نیاز هست که حضوری مراجعه کنید ، معاینه شوید، عکسبرداری انجام شود و بعد پزشک دارو بدهد.
در مشاوره هم ، همین طور است. یعنی شما نیاز است که حتما مشاوره حضوری بروی، و تمام شرایط و معیارهای این خواستگارت را بررسی کنی تا مشخص شود شرایط یک ازدواج خوب را با او دارید یا خیر؟
اما در مورد صمد، شما دچار احساس افراطی و توهم شده اید؟
یک آقا وقتی یکی رو دوست داره، مخصوصا اگر طرف هم به او علاقه داشته باشه ، همه انرژی خود را در راه وصل می گذارد، یعنی همه سعی خود را می کند تا مشکلات یکی یکی حل شود . نه اینکه صورت مسئله را پاک کند.
شما یک سری به موضوع خاطرخواهی بزن.....
ببین وقتی یک آقایی در احساس یک خانم گرفتار میشود، چگونه رفتار می کند، حرف می زند یا .....
به هرحال من با خوشبینی عرض می کنم، شما به راحتی می توانید راههای خوبی را در پیش رو داشته باشید، و حتی اسم شوکران خود را عوض کنید. ولی حتما حضوری به یک مشاور خانواده مراجعه فرمائید.
-
RE: شکست در عشق
سلام آقای سنگ تراشان
به خدا دیگه از شما هم خجالت می کشم آخه همش از دردهام به شما می گم شما گفتین به یک روانشناس مراجعه کنم اما من در شهرستان زندگی می کنم و دسترسی به یک روانشناس خوب رو ندارم 3 سال پیش همراه صمد به یک روانشناس مراجعه کردیم اما بی فایده بود حتی 2 سال پیش هم صمد به تنهایی به یک روانشناس مراجعه کرده بود و آقای روانشناس یک طرفه قضاوت کرد و زندگی منو به هم ریخت نمی دونم به صمد چه برنامه هایی داده بود که صمد از اون روز عوض شد.حتما می گویید احساسات بر عقلم غالب شده اما نه اصلا این طور نیست.عشق من و صمد واقعی بود در این مدت صمد برای رسیدن به من خیلی تلاش کرد و خیلی عشقش رو نصبت به من ثابت کرد اما بعضی مشکلات باعث شدند صمد رو نسبت به من سرد کنند.هر سال صمد برای تولدم کادو می خره امروز هم روز تولدم هست دیشب به من زنگ زد و تولدم رو به من تبریک گفت و برای 3 روز دیگه با من قرار گذاشت که کادوی منو به من بده توی حرف زدن هاش سعی می کرد جدی باشه و به من گفت که با دادن کادو فکرهای بی خودی نکن بهش گفتم که هیچ علاقه ای به خواستگارم ندارم و گفت باز می خوای شروع کنی گفت می دونم که به خاطر من نسبت به خواستگارت سرد شدی و برای همین نمی خوام باهات باشم تا فراموشم کنی اما آقای سنگ تراشان این بزرگترین ظلمی هست که صمد در حق من می کنه به نظر خودش با این کارهاش من می رم دنبال خوشبختی خودم اما نه امکان نداره آخه من دیگه نسبت به صمد هم بی احساس شدم نمی دونم حرفهام رو چطوری به شما برسونم اما من دیگه از همه چی خسته شدم از صمد از بقیه و از خوشبختی می خوام تنها برای خودم زندگی کنم.مادر صمد ضربه بزرگی به من زد نمی دونم خدا ازش می گذره یا نه دیشب 45 دقیقه با صمد حرف زدم اما وقتی دید زیاده روی می شه سرم داد کشید و گفت خداحافظ گفت نمی خوام دوباره شروع کنی و به من وابسته بشی خوب می فهمیدم که خودش هم می خواد بیشتر باهام حرف بزنه ولی وانمود می کرد که دلش می خواد زودتر خداحافظی کنه به نظر من صمد داره فداکاری می کنه اما یک کسی نیست که بهش بگه این کاری که می کنه درست نیست آخه من در این مدتی که ازش جدا بودم بیشتر و بیشتر تشنه تر شدم می خوام مشکلاتی که باعث شد صمد از من کناره گیری کنه رو براتون بگم
1- من الان 24 سال سن دارم و قبلا و اون موقع هایی که با صمد صمیمی بودم همش اصرار می کردم که مادرش با مامانم حرف بزنه آخه می ترسیدم که کارم اشتباه باشه برای همین می خواستم خانواده ام از جریان مطلع بشن و چون صمد موقعیت ازدواج نداشت با مخالفت شدید مادرش روبرو شد و مادرش کارهایی کرد که صمد رو از زندگی با من سرد کرد مثلا مهمترین علت سرد شدن صمد نسبت به من ندادن پول توجیبی به صمد بود مادرش از همه راه برای جدا کردن ما تلاش کرد که بالاخره با ندادن پول به صمد پیروز شد
2- اون زمان صمد دانشگاه آزاد بود و ولی الان ترم آخرش هست
3- هنوز سربازی نرفته
4- به من گفت ازدواج کردن با تو راحت هست اما بعد از ازدواج من تحمل بی احترامی های مادرم رو نسبت به تو ندارم
به نظر من مهمترین عامل سرد شدن صمد از من اول مادرش بعد حرفهای یک طرفه راونشناس بهش گفته بود اگه بهش کم توجهی نکنی تو رو فراموش می کنه اما نه باید به اون آقای روانشناس بگم که امکانش وجود نداره
از شما می خوام منو کامل راهنمایی کنین من می خوام صمد رو دوباره به دست بیارم آخه این مدت خیلی سعی کردم که فراموشش کنم و به فکر دیگری باشم اما نشد می دونین چرا چون تمام معیارهایی که برای ازدواج دارم در وجود صمد هست و عشق صمد و من یه عشقی بود که نمی تونم فراموشش کنم اسم منو هر چی می زارین بزارین اما نمی شه یا صمد یا تنها موندن و خلوت کردم با خودم
می دونم براتون زحمت می شه اما من پس فردا قراره صمد رو ببینم می خوام به من بگین که چه حرفهایی رو به صمد بزنم و چه کارهایی بکنم
باز هم از این که وقتتون رو برای من می زارین و باهام همدردی می کنین ازتون بی نهایت سپاسگذارم