RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
نمی دونم تایپیک منو با نام هویت خوندی یا نه؟
من اون تایپیکو واسه درد دل های اینجوری باز کردم ولی مثل تو قدرت بیانشو نداشتم که همه حرفهامو بزنم ،واقعا از ته دل من درد دلاتو نوشتی کیوان عزیز
اینا همه واقعیته ،ما باختیم
من میتونم و ما اینطوری اونطوری هستیم همش شعاره
اره می تونیم ولی نمیخوایم
موقع عمل همه مون یادمون میره چی می خواستیم
ببخشید انقد تند حرف زدم ولی واقعیت همیشه تلخه
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
سلام. گل مریم.
من جواب شما رو تو تاپیکتون دادم,اما مثل اینکه آن زمان متوجه منظور بنده نشدید!
نوشته بودم ,کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد؛باعث رنج و فریبم نمیشد.
که توضیح آن را در این تاپیک گاهی اوقات مینویسم؛البته تفسیر خودم.
نوشتی که ما باختیم,چرا ما باخیتم؛چرا ما باعث باختن شدیم,؟
ما که ادعای صاحب اختیار بودنمان گوش فلک را کر کرده!
چرا برای خیلی چیزهای بی ارزش ؛که بوی مادی ؛بودن را میده یا اینکه معنوی باشه و به نفع ما ادعای اختیار داریم ؛اما بعضی وقتها هم مثل یک بچه که خراب کاری کرده باشه؛خودمون رو مظلوم میکنیم! یا به قول یکی از دوستان یقه خدا را میچسبم !تا بلکه..........
حالا که صحبت اختیار به میان امد بگذار نظر خودم را برایتان بیان کنم؛ بعد ان شما هم میتوانید نظر خود را بگوید؛
خدا اختیار مطلق دارد ؛و ما اختیار نسبی؛ صاحب این اختیار نسبی در اصل کیه؟
مشخصه که صاحبش خداست چون ما چیزی از خودمان نداریم! پس هر وقت که بخواهد میتواند این اختیار را از ما صلب کند؛
خواسته ما ؛خواسته خداست,و خواسته خدا خواسته ما!شاید با توافق ,شاید به زور !
یه چیز دیگه,
ما معمولا" میگیم که :
از ماست که بر ما ست!
اما گاهی وقتها,از اونهاست که بر ماست!
------------
خدا بنده های خودش رو دوست داره,اگه تو این دنیا به خواسته های اونها اعتنای نمیشه,شاید تو دنیای دیگه چندین برابر اون باشه, اما ای کاش خدا,, یا توان و صبر مقابله با این....میداد؛یا اینکه چیزی به نام فهمیدن و ؛یا احساس رو نمیداد, البته به اون قشر؛
خب اگر اینطوری باشه عدالت خدا معنایی نداره!پس چرا......
بیشتر وقتها این نوع پاسخ ها ؛شبیه آرام بخش موقتی؛یا خودفریبی هست.
یکی امشب به من گفت: کم بگو چرا؟ چرا؟ الکی ذهن خودت رو درگیر نکن,به نتیجه نمیرسی!
اما آیا این درسته که من مثل.....سرم رو بندازم(شما اختیار این را دارید که جای نقطه چین هر آنچه دلتان میخواهد بگذارید) پایین و از کنار این همه چرا؟که برای انسان خلق شده ,برای من !ساده از کنارش بگذرم, شاید تو اون دنیا یقه من رو گرفت و گفت ,چرا بی توجه بودی نسبت به انچه که در اطراف تو بود و برای تو, مثل اینکه خدا هم برای خودش ,چرا ؟های داره!
یاشاید پرسید چرا من رو عبادت کردی ,یا چرا فلان فتوا را قبول کردی؟به این فکر کرده بودین؟
پس لازمه قبل از انجام هرکاری یا قبول کردن هر چیزی؛ قبل از اون خوب تحقیق کنیم؛
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
ببخشيد آقاي كيوان
در مورد اينكه گفتيد از اونهاست كه برماست
بايد يه مورد را بگم كه هر آنچه ما در اين دنيا برامون اتفاق ميافته نتيجه عملي است كه خودمان انجام داديم در اصل عكس العمل كاري است كه ما انجام داديم و حالا به سمت ما برگشته پس شايد بهتر باشه روي عمل و رفتار خودمان تأمل كنيم تا مجبور نباشيم اين رو بگيم (هر عملي را عكس العملي در راستاي اون ولي در خلاف جهت آن ) .
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
سلام
سایه های ماه و سایر دوستان میشه به این سوال من جواب بدید؟
فردی که از بدو تولد با یه مشکل جسمی یا روحی مادرزاد بدنیا میاد یا فردی که تو یه خانواده نا مناسب بزرگ میشه و بدلیل مشکلات خانواده اش باید از خیلی چیزا محروم باشه یا رنج ببره عکس العمل کدام عملش رو داره میبینه ؟ اون فرد باید دامنه تاملش رو به کدام سمت هدایت کنه ؟
خودش؟ خدا ؟ دیگران ؟........
چرای اون فرد چه جوابی داره ؟
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sayehhaye_mah
ببخشيد آقاي كيوان
در مورد اينكه گفتيد از اونهاست كه برماست
بايد يه مورد را بگم كه هر آنچه ما در اين دنيا برامون اتفاق ميافته نتيجه عملي است كه خودمان انجام داديم در اصل عكس العمل كاري است كه ما انجام داديم و حالا به سمت ما برگشته پس شايد بهتر باشه روي عمل و رفتار خودمان تأمل كنيم تا مجبور نباشيم اين رو بگيم (هر عملي را عكس العملي در راستاي اون ولي در خلاف جهت آن ) .
سلام
گفته شما متین اما پدر بزرگ من خطای مرتکب شده و الان من تاوان این رو میدم باز از ماست که بر ماست ....و مثالهای از این قبیل
در پاسخ به سوال دوست گرامی صبا_2009
بنده تا انجا که اطلاع داشته باشم
جبر خدا اینچنین است و این را خدا انتخاب می کند که من در چه زمان ومکانی متولد شوم یعنی از قبل وجود کیوان و محیط شرایط زندگی او انتخاب شده و زندگی او در ان شرایط حکایت حکمت خداست .یعنی همان چرا
نگاهی به لینک زیر بیاندازید.
http://www.hamdardi.net/thread-3475.html
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
با سلام
کیوان عزیز ممنون که توجه کردید
از لینکی که گذاشته بودید استفاده کردم
ابتدای جمله ای که نوشتید گفتید جبر خدا اینچنین است و در ادامه از حکمت خدا استفاده کردید به نظر من جبر در این حال وجود نداره مصلحت و حکمت خدا در مورد یه فرد اینچنین ایجاب میکنه
یه مثال میزنم شاید بشه باهاش به چند تا چرا جواب داد
من نوعی رو یه مهندس رباتیک در نظر بگیرید که یه روبوت رو ساختم و با توجه به دانشم یه مجموعه واکنش در مقابل شرایط مختلف واسش در نظر گرفتم تو این مجموعه واکنش ها روبوت رو گاها قادر به تصمیم گیری ساختم که از بین چند مسیر یکی رو انتخاب کنه
روبوت من قرار نیست تو هیچ مسابقه ای شرکت کنه و با هیچ روبوت دیگه ای مقایسه بشه
یه محیط واسه امتحان روبوت با محدودیت ها و شرایط متفاوت و موانع فراهم میکنم و اون رو تو یه اتاق با دیوارهای شیشه ای قرار میدم و از بالا شاهد رفتارش در شرایط مختلف میشم من به نقاط قوت و ضعف ساخته دست خودم واقفم
روبوت رو میگذارم رو یه نقطه شروع و از بالای اتاق به ادامه فعالیتش نگاه میکنم یه هدف نهایی و چند تا هدف میانی هم واسش تعریف میکنم
به اولین مانع که میرسه به هر طریقی شده ازش عبور میکنه ولی یکی از سنسورهاش آسیب میبینه( روبوت تو مانع اول میتونست برگرده و یه مسیر طولانی تر رو ولی بدون آسیب رو انتخاب کنه روبوت به هدف میانی اولویت بیشتری داد ) حال با سنسور آسیب دیده قراره مسیرش رو تا آخر به همین شیوه ادامه بده (روبوت طوری طراحی شده که محدودیت زمان رو درک میکنه ولی در مواردی میتونه از الگوریتم هایی استفاده کنه که زمان محاسبه طولانی تر ولی نتیجه بهتری داره تشخیص استفاده از راه حل بهینه به عهده خودش هست) گاهی موانع رو بر میداره گاهی آسیب میبینه گاهی از مسیرش برمیگرده و یه مسیر دیگه رو انتخاب مکنه و در بهترین حالت وانتخاب به بیشترین اهداف میانی و در نهایت هدف غایی میرسه
حالا محیط پیرامون همین روبوت رو عوض میکنیم وارد یه محیط ناشناخته ولی خیلی بهتر با موانع کمتر میکنیم روبوت برنامه ای واسه رسیدن به اهداف نداره مسیر رو گم میکنه و تا پایان وقتش یا تو محیط سرگردانه یا به علت آسیب به سنسورهاش از کار افتاده و یه جایی متوقف شده
ناظرین وقتی میخوان کار من رو ارزیابی کنند روبوت و شرایط پیش فرضش رو در نظر میگیرن نه هر محیط دلخواهی و با توجه به توانایی هاش رسیدن به اهداف رو واسش ارزیابی میکنند و بهش امتیاز میدن
حالا این روبوت رو بسط میدیم به صبا
اونی که منو خلق کرده میدونه اگه منو تو یه محیط بهتر میگذاشت که اجداد مرتبط به من واسه من یه سری موانع و محدودیت کمی و کاستی نمی گذاشتن شاید من الان یا از کار افتاده بودم یا سرگردون و بی هدف بودم پس شرایط فعلی من جبر نیست مصلحت هست
صبا وقتی میخواد مورد ارزیابی قرار بگیره قرار نیست با کسی مقایسه بشه یا محیط پیش فرضش رو تغییر بدن مدیریت تصمیم گیری صبا و قابلیت انتخاب و مقاومت و محاسبه صبا مورد ارزیابی قرار میگیره صبا با توانایی های خودش که در وجودش هستند و اون موظفه گاهی اوقات صبر کنه و اونها رو پیدا و محاسبه کنه مقایسه میشه
صبا عکس العمل اعمال خودش رو تو محیط خودش میبنه اعمال پدربزرگ صبا , بیماری مادر زاد او و ... جزیی از محیط پیش فرض صبا هست عکس العمل هیچ یک از اعمالش نیست تصمیم گیری صبا برای گذر از این محیط و آسیب دیدن جسم و روح او عمل و عکس العمل صبا هست
پس از کسی نیست که برماست
نمیدونم شاید عمده مشکل صبا این باشه که به جایی اینکه سنسورهاش رو صرف گذر از موانع کنه , صرف محاسبه بهترین راه حل کنه داره صرف مشاهده و کاوش بقیه اتاق های شیشه ای میکنه که قدرت دیدش حتی واسه کاوش اتاق های اطراف کامل هم نیست و به همه اتاق ها با همه موانع و شرایطش اشراف نداره مشکل صبا اینه که مدام میگه اگه من تو اون اتاق بودم الان به هدفم رسیده بودم اینجوری میشه که صبا جلوی خودش رو نمیبنه و مدام میخوره زمین و جسم و روحش آسیب میبنه
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
تا حالا بهش فکر کردی....
چرا برگ ها وقتی احساس زردی می کنند خودکشی می کنند؟
آیا این همان خورشید دیروز است یا این آتیش با اون آتیش فرق داره؟
راستی چرا پنجشنبه خودش رو به بعد جمعه نمی ندازه؟
بگو آیا گل سرخ عریان است یا همین یک لباس را دارد؟
هندوانه به چه می خندد وقتی به قتل رسیده است؟
هرگز نیامدن بهتر از دیر کردن نیست؟
آیا 4 برای همه 4 است؟آیا همه 7 ها برابرند؟
نوری که زندانی به آن می اندیشد همان نوری است که بر تو می تابد؟
کجا می توانی سازی بیابی که در رویاهایت بنوازد؟
فاصله بین خورشید و پرتغال به عدد صحیح چند متر است..؟
آیا زندگی ما تونلی میان دو روشنایی مبهم نیست؟
یا روشنایی میان دو مثلث تاریک نخواهد بود؟
آیا مرگ از نبودن حاصل می شود؟
آیا می دانی مرگ از کجا می آید ..بالا یا پایین؟
از میکروب می آید یا از دیوار؟از جنگ یا زمستان؟
اندوه گوسفندی تنها چه نام دارد؟
اگر مگس ها عسل بسازند زنبورها رنجیده خاطر خواهند شد؟
آیا آنکه همیشه منتظر بوده ..از آنکه هرگز انتظار کسی را نکشیده بیشتر رنج می کشد؟
انتهای رنگین کمان کجاست در روح تو یا در افق؟
چه کسی می تواند دریا را قانع کند که عاقل باشد؟
چگونه به میخک ها بگوییم که از عطرشان متشکرم؟
مورچه با کدام ارقام سربازان مرده اش را از کل تفریق می کند؟
کجاست آن کودکی که من بودم..در من هست هنوز یا رفته؟
آیا می داند که هرگز دوستش نداشتم و می داند که هرگز دوستم نداشت؟
چرا این همه وقت گذراندیم تا بزرگ شویم فقط برای آنکه از هم جدا شویم؟
وقتی کودکیم مرد چرا هردو نمردیم؟
اگر روحم دور افتاده است چرا اسکلتم دنبالم می کند؟
چرا...........................؟؟؟
چرا..........................؟؟؟
چرا..........................؟؟؟
تو پاسخم نمی دهی اما پرسش ها هیچ وقت نمی میرند......
:72:گردآوری و تلخیص آرمین ایمانی...
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
به نام انسانيت که زيباترين رسم است
خيلي وقت است که با خدا، همان خالق دنيا،حرفي نزده ام! خيلي وقت است که به ظاهر با هم هستيم و در بطن ......رفاقت ما کم رنگ شده،
خيلي يقه خدا رو ميگرفتم،با اين کارها هم به جاي نميرسيدم،که هيچ ،آب از آب تکان نميخورد که هيچ، و هم هيچ
عالم همه هيچ و خلق عالم همه هيچ
اي هيچ بهر هيچ به خود مپيچ.!
در اين هيچ و پوچي، تسليم سکوت شدم، و خدا هم از دست حرفهاي گرد گرفته و داغ کهنه و تازه من راحت شد.
بعد از اون نميدونستم با کي دردل کنم!؟ پيش کي داد بزنم، فقط کنج تنهايي رو به خودم قبول کردم و در دلم فرياد ميزدم،گاهي وقتها هم يواشکي گريه ميکردم،
اين ول کردن يقه خدا تا حدودي به نفع خودم تمام شد. يه روز به خودم اومدم،ديدم اي بابا من که با خدا قهرم(منظور از قهر همان داد و بيداد بود) حالا پيش کي برم و دعا کنم، که فلان کارم رو راه بنداز، اينقدر نذرش،... اون گره کور رو باز کن، خوب باز کن ديگه! تو چطور خداي هستي؟ (هي پسر مگه قبول خدا، و باور به او فقط به خاطر منافع خودته؟نکنه از آتيش جهنم ميترسي؟ يا کله و مخ و شکم رو صابون ميزني ، که بري بهشت؟! بابا دست مريزاد، برو که ديگه نميشه با تو يکي حرف زد، انگار خدا وکيل مدافع ماست، ....بگذريم و سخن رو اينجا کوتاه کنم و ..)
به خودم اومدم و ياد گرفتم، اول نقش خودم رو ايفا کنم، بعد برم پيش اون؛ اول نقش مان رو ايفا کنيم بعد....همون جمله معروف اول برادريت رو ثابت کن تا بعد.خیلی از ما خداباوران بخصوص دین گرایان، توانایی های خودمان را نمیشناسیم،یا اگر هم بشناسیم فقط در حد حرف، سطح اختیار خودمان را نمیدانیم،
هر بلایی هم برسه یا دم از جبر و یا حکت و یا شاید رحمتی در پستوی عرش کبریای!
دیگه اینطوری شدکه برای هر دردی و هر غمی و هر شکایتی،علت واضح میخواستم، و به نتیجه هم رسیدم،
خیلی از اطرافیان ما تا تقی به توقی میخوره، همه رو به خدا ربط میدن، نقش من ادم پس کجاست؟
بيشتر خودم رو شناختم، و بيشتر توانايي هام رو، و خدا رو برای یه چیز دیگه قبول دارم،
اما امروز باز دلم تنگ شده واسه گلايه،!!!!!بگم؟بگم؟
بذار اين دفعه قبل از اين سال جديد بگم و خداحافظ تا بعد.
خوب به یا دارم،در کودکی، خدا و ترس برابر بود، میترسیدم از خدا؟ چرا؟
اگه دختر همسایه رو دید بزنی؛ میندازند جهنم،خب جهنم چیه؟ آتیش داره مار و عقرب داره، گاهی وقتها هم جهت مزاح کرمها میان قلقلکت میدن،
اطراف ما خیلیها هستن که اول خدا رو اینطوری میشناسن یعنی طرف، خدا رو یه وسیله ابزاری برای تربیت بچه اش میکنه، مفهوم توکل رو خوب یاد ندادن، طوری که کفر نباشه،خدا شده آدامس تو دهن، هی میجویم و هی میجویم،
بد نیست آدم همیشه به یاد خدا باشه هر کاری رو با نام نیکی ها، دوستی ها، محبتها، ظرافت و عشق آغاز کنه، اما نه اینکه فقط عادت کنه،
خدا، مهربان بی همتایست که حتی عذابش اخمی است که در پس ان خنده شیرینی نهفته است،خنده ای به شیرینی بهار که از پس اخم زمستان می آید.
نمیدونم خدا (مینویسم من ،چون اگر بنویسم ما،شاید به کسی بربخوره،و به اعتقاداتش،) نمیدونم خدا من رو نوازش میکنه؟ و در آغوش میگیره؟
در آغوشم بکش، طولانی و اگر شد بلندم کن از این عالم خاکی، و دستم را از آن کوتاه کن، شانه های صبورت را به من بده که زمین طاقت بغض هایم را ندارد،بذار گریه کنم وقتی به هیچ زبانی فهمیده نمیشوم،وقتی که دستها انگشت اتهامی هستند که به سوی من نشانه رفته اند وقتی که چشم ها به انکار من میچرخند،من سرم گیج میره ....
من جوانم اما غرورم از جنس آهن نیست،میشکند، بذار اعتراف کنم آن قدر ها هم که نشان میدهم قوی نیستم،
بذار اعتراف کنم که گاهی عاشق میشم،گاهی شک میکنم،گاهی سوال های اساسی دارم، گاهی خسته میشم،گاهی سرم گیج میره،گاهی دلم میخواد اشتباه کنم، گاهی ،گاوی میشم؛ نه ببخشید اشتباه نوشتم، گاهی ،گاومیش میشم، باز که اشتباه شد....
اعتراف هام رو شنیدی، اگر نه؟ وقت کردی بیا اینجا بخون،
تو هم در پاسخ به اعترافهایم،معجزه ای بزرگ نشانم ده،امسال دلم معجزه میخواهد، خدایا،آتشم را گلستان کن، نا امیدی و غم،نهگنی است که جوانی ام را میبلعد!درست وقتی که مثل یونس نا امید شدم از دهان این ماهی خلاصم کن، معجزه میخواهم!باشد که امسال شادی از هر طرف به مبارک بادم بیاید ، چون اندوه سابق؛که دیر زمانی او به مبارک بادم می آمد و می آید.
تو خوب میدانی که اگر گاهی به هر سو سرک میکشم،دنبال نور میگردم، جوانم که جستجو میکنم، جوانه ام که سرک میکشم،هر چند گاه صداها و رنگهای را میپسندم که در هیچ بخشنامه ای نمیگنجد!
معجزه ای بفرست تا آنهایی که از حاصل جمع تمام اینها گریزانند،و چاره را در تفریق میجویند،امسال لحظه تحویل سال به خود آیند و از تقسیم رنگها دست بردارند و با ما ضرب در هزار شوند و بهار شوند و بهار....
خدایا جوانم، غرورم را شکسته و شانه هایم را خسته نخواه،امسال بهار ،زنبیلت را از معجزه پر کن، و به خانه ام بیا،و حال خوب بیاور که سخت منتظرم.
این هم از عیدی من! جز نق زدن چیزی بلد نیستم دیگه!!!
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
كيوان عزيز به قدري زيبا و با احساس نوشتي باور كن كم مونده بود بغضم بتركه...
كيوان عزيز ناظم گرامي تالار دوست داشتني برات دعا ميكنم ...دعا ميكنم امسال معجزه اي رو كه منتظرش هستي ببيني....
نق زدن اسم خوبي براي اين متن زيبا نيست...پسر گلم....اميدوارم امسال سال پر از شادي و خوشي براي تو جوان برومند باشه:72:
RE: حرفهای ناگفته تو و keyvan
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
خدایا جوانم، غرورم را شکسته و شانه هایم را خسته نخواه،امسال بهار ،زنبیلت را از معجزه پر کن، و به خانه ام بیا،و حال خوب بیاور که سخت منتظرم.
ای جوان پر غرور:305:
فعلا معجزه بهار را داشته باش تا بعد...
معجزه بهار، سراغ کسانی می رود که باورش دارند و تو از آن قافله ای. ...