آقا فرزاد زياد سخت نگيريد مهرناز خانم تازه وارد هست .
منم خوش آمد ميگم به مهرناز خانم واز ايشون در خواست مي كنم مشكل خودشون رو در يك تاپيك مجزا مطرح كنن تا دوستان بهتر بتونن راهنماييشون كنند .
با تشكر
نمایش نسخه قابل چاپ
آقا فرزاد زياد سخت نگيريد مهرناز خانم تازه وارد هست .
منم خوش آمد ميگم به مهرناز خانم واز ايشون در خواست مي كنم مشكل خودشون رو در يك تاپيك مجزا مطرح كنن تا دوستان بهتر بتونن راهنماييشون كنند .
با تشكر
ببخشید حواسم نبود که باید کجا مشکلم رو مطرح کنم خیلی احتیاج دارم با یک مشاور راحت صحبت کنم لطفا یک شماره تماس به من بدین .ممنون
خواهش می کنم مهرناز خانم.. شما ببخشید که دچار یک سوء تفاهم شدید شدم!!!!:303:
مهرناز جان پروفایل مدیر همدردی رو بخون شماره رو پیدا می کنی!!!
سلام
یه موقعیتی پیش اومده که باعث می شه بیشتر باهاش ارتباط داشته باشم. تو یه پروژه افتادیم تو یه گروه.. خواهشا بگید چطور می تونم از این موقعیت استفاده کنم و بیشتر بشناسمش!؟ منظورم روشهای کاربردی این کاره.. که چی بگم. چی بشنوم.. یا چه کاری حتی بکنم که بتونم از اخلاق و رفتار و اعتقاداتش بیشتر مطلع شم؟
ممنون.
سلام فرزاد جون
ميدوني ادم وقتي سر گشتگي و شور و احساسات تو رو از اول باز شدن اين موضوع تا حالا ميخونه تازه ميفهمه خاطر خواهي يعني چي . من راهكاري براي حل مشكلت ندارم اما به حال و هوات غبطه ميخورم . اميدوارم خدا كمك كنه به ارزوهات برسي.
سلام.. ممنون نداخانم.
نمی دونم چرا یه پسر باید این قدر دلسوز دختر مردم که هیچ نسبتی باهاش نداره باشه! اما اونقدر که دلسوز همکلاسیم هستم دلسوز خواهرم نیستم! یا حتی اونقدر که به او فکر می کنم به خواهرم فکر نمی کنم. می دونم که بهم حق می ده. چون مسلما برای یه دل منقلب و رووف، مظلومیت و محرومیت دختری که از در خونه تا دانشگاه رو تنها و با انتظار خط واحد و تو شلوغی شهر میون این همه پسری که معلوم نیست چقدرشون پاک طینت و مواظب چشاشون باشن از نگرانی خانم متاهلی که مسافت منزل تا محل کارش رو سواره و با ماشین شخصی طی می کنه خیلی متاثرکننده تره. در ضمن خواهرم می دونه که من هیچ وقت نمی تونم تنهاییم رو تا آخر عمر با اون پر کنم (یعنی باهاش ازدواج کنم). پس باید بهم حق بده که به دختر دیگه ای بیش از اون فکر کنم. دختری که دعای مواظبتش از خدا تو مسیر دانشگاه هر روز زیر لبمه و نمی دونه پسری هست که حاضره به خاطر اون....
آقای مدیر محترم.. هنوز اون دو سوال من رو جواب ندادید.. اگه لطف بکنید زحمتشو بکشید ممنون می شم.
دوستان عزیزم هم خواهشا یه راهکاری برا این پست آخریم (قبل از این یکی) بدید. ممنون.
با سلام و ادب به فرزاد
ببخشيدفرزاد ممكنه حرفهايي كه مي خوام بزنم بهت بر بخوره ولي اشكال نداره بزرگ مي شي يادت مي ره :43::46:
اولا اين رو مطمئن باشيد كه اون هم خدايي و داره و اينقدرها هم كه شما شلوغش كرديد تنها نيست و چون شما احساساتي هستيد اينجوري حرف مي زديد من كه به شخصه به حرفهاي شما خندم مي گيره چون يكي از دوستامون هم عين شما وشايد خيلي بيشتر از شما احساساتي بود و هر چي ما توصيه مي كرديم يه كم به فكر خودت و خانوادت باش چرا اينقدر ذهن خودتو مشغول و درگير مي كني اصلا گوش نمي داد الان بعد مدتي ميگه حالم از اون احساساتي كه اون موقع داشتم به هم مي خوره بيخود خودمو علاف كرده بودم و دلسوزي كسي رو مي كردم كه اصلا ارزشش رو نداشت . فرزاد جان شما به جاي اينكه به فكر خانواده اي كه اين همه برات زحمت كشيدن به يا به جاي اينكه به فكر خواهرت باشي به فكر كسي هستي اونم تو رويا و خيال كه اون حتي تو ذهن خودش شايد يك هزارم هم به شما فكر نكنه و داره زندگي خودش رو ميكنه تو اين شهر هم هزاران دختر هستند كه تك و تنها دارن مي رن مدرسه يا دانشگاه و ميان و خدا هم پشتيبان اونهاست و هر كدومشون هم كس وكار براي خودشون دارند دليل نميشه كه ما بخواييم غصه همه رو بخوريم در ضمن اين ظلمه كه بخواي در مورد خواهرت اينجور حرف بزني خواهر عزيزه خواهر رحمته خواهر پاره تنه آدمه اونوقت شما چون الان احساساتي هستيد و به يه دختر غريبه كه اصلا شما رو به چشم هم نمياره يه علاقه يه طرفه داريد كه بعدها متوجه خواهيد شد چقدر اشتباه كرديد و اصلا اين دختر زمين تا آسمون با اون چيزي كه شما تو تصورتون داريد فرق مي كنه اونوقته كه شما هم خداي ناكرده ممكنه از اين رفتار خودتون نه تنها پشيمون بشيد بلكه حالتون از خودتون با اين طرز تفكرتون به هم مي خوره ببنيد فرزاد جان من هر جا لازم بدونم حرفا و نظراتمو رك وراست مي زنم چه بخواد بر بخوره چه بر نخوره به كسي من ميگم صد در صد اين عشق و علاقه تو فقط از روي احساسه و دلسوزي و ترحم براي كسي كه خودش خانواده داره خدا رو داره وشايد بيشتر از شما اقوام وفاميل داشته باشه كار بيهو ده ايه بهت پيشنها د مي كنم يه كم جرأت داشته باش و خودت رو به اين دختر نزديك كن يه كم از نزديك رفتا ر و افكار و عقايدش رو ببين بعدا بيا برام تعريف كن ببينم چه احساسي داشتي از همصحبتي با اون يه مدتي اگه واقعا راست ميگي دوسش داري و مي خواي باهاش باش و زير نظر بگيريش از نزديك رفتارش رو تحت نظر داشته باش و بدون دلسوزي بيجا و ترحم برو جلو بعد انشاءالله خودت طرز تفكرش رو متوجه خواهي شد. و بهتر مي توني تصميم گيري كني در ضمن سعي كن اينقدر از عواطف و احساسات بيجايي كه داري تعريف نكني دل منقلب و روف اول بايد براي خانواده بتپه كه اينقدر براش زحمت كشيدن و داري باهاشون زندگي مي كني اون هم اينقدر بي كس وكار نيست كه دل منقلب ورووف شما براش بتپه و هيچ احتياجي به دل منقلب و رؤوف شما نداره چون از بچگي تا الان هموني كه مواظبش بوده الان هم مواظبش هست و بدون شما هم هيچ اتفاقي براش نمي افته همونطور كه تا الان براش نيوفتاده و اين وسط اين شما هستيد كه الكي داريد حرص و جوش مي خوريد و موضوع رو بي جهت شلوغ مي كنيد برادر من يه كم به فكر خودت وخانوادت باش در ضمن يه كم بيشتر به فكر خواهرت باش اصلا به خواهرت فكر كن چطوري خودش مي ره مدرسه و دانشگاه و مياد خونه يا به هزاران دختر ديگه اي كه همونجوري مي رن وميان و تازه شما كه ميگي به خانمي فكر مي كنم كه بين هزاران چشم مي ره ومياد اينو مي خوام بگم تو اين دوره و زمونه مگه ميشه جلوي نگاه كردن مردم رو گرفت همه نگاه مي كنند چه بسا خود ما هم ازدواج كنيم و وقتي تو خيابون راه مي ريم برخي از اهمين افراد به خانممون نگاه كنند آيا ما مي تونيم با همه درگير بشيم نه عزيز من اگه كسي خودش مواظب رفتار خودش باشه وسنگين و باوقار وباشخصيت باشه هيچ موردي پيش نمياد شما هم بيخود غصه اين همه آدم رو نخوريد هر كسي اول در قبال خودش زندگيش و خانوادش مسؤل هستيد بعدش ديگران اون دختر هم خانواده داره و باز هم ميگم بي كس نيست و اگه هم خطري تهديدش مي كرد اول وظيفه خانوادشه كه نگرانش باشن در ضمن بعيد مي دونم خود دختره هم اينقدر به فكر باشه كه شما تو فكرش هستيد .اين احساس همينجوري كه بوجود اومده و اصلا سر وته نداره همينجور هم از بين مي ره دير وزود داره ولي سوخت وسوز نداره دليلي هم نميشه كه شما مقاومت كنيد چون احساس فوق العاده بيخودي هست . و گرنه اگه عشق بود عشق به آدم جرات بيان كردن مي ده وباعث ميشه كه بره با طرف صحبت كنه شما هم اگه عاشقي يا دوسش داري برو جلو اگه هم نيستي پس بيخودي صحبتش رو نكن و اينقدر نقش دايه دلسوزتر از مادر رو بازي نكن. كه بعدا حالت از خودت به هم نخوره.:302:
از مدير محترم خواهش مي كنم حرفاي بنده رو سانسور نكنن لازمه من با فرزاد جان اينجوري حرف بزنم چون دوسش دارم .:43:
فرزاد در جمله ای گفت:
*پس باید بهم حق بده که به دختر دیگه ای بیش از اون فکر کنم.*
که فعل *کنم* باید منطقاً *نکنم* بوده باشد،و گر نه این فرزادی که من می بینم باید مراقب همه دخترهایی که در ایستگاه می ایستند باشد!!!:58:
نه آقاي گرد آفريد اون جمله فرزاد مشكلي نداشته دقت كنيد :
((در ضمن خواهرم می دونه که من هیچ وقت نمی تونم تنهاییم رو تا آخر عمر با اون پر کنم (یعنی باهاش ازدواج کنم). پس باید بهم حق بده که به دختر دیگه ای بیش از اون فکر کنم.))
منظور فرزاد اينه كه خواهرش بايد بهش حق بده كه فرزاد اون دختر رو بيشتر از خواهرش دوست داشته باشه .
اما دوستان مشكل فرزاد سوتي كلامي اون نيست فرزاد از نظر اخلاقي و رفتاري داره يه سوتيهايي مي ده كه اگه از الان مواظب نباشه و به راه صحيح هدايتشون نكنه بعدا خداي ناكرده دچار مشكل ميشه پس اين سوتيهاي كلامي مشكلي نيست و پيش مياد مهم اينه كه ما تو رفتارمون تو اعمالمون در پيشگاه خداوند ، خودمون و خانوادمون سوتي نديم .