فرشته یا فاحشه !

سلام

دختر خوب

خیلی متأثر شدم .

قبل از هر چیز ترا به خاطر درکت و انزجارت از این پیش آمد تحسین می کنم .

به خدا توکل کن و هر کاری از دستت بر میاد برای نجات مادرت بکن ، اون بخاطر خلاء

عاطفی فریب یک شیطان صفت رو خورده و چون عقده های فرو خورده از زندگی با پدرت

داشته ، این لذتها زیر زبونش مزه کرده . کمکش کن هر طور می تونی .

اما راهکارهایی که به ذهن من میرسه از این قراره :

1 - باهاش در یک موقعیت مناسب وارد صحبت شو ، اول از هر چیز باهاش همدردی کن و

از رنجی که تو زندگیش کشیده بگو و بخاطر صبوریهاش و فداکاریهاش تحسینش کن و بگو

که تو به واسطه دلگرمیهایی که از ناحیه اون داشتی به موفقیت رسیدی و.... ، این حرفا رو

برسون به اینجا که بهش بگی حالا حیف نیس که خرابش کنی !!! و عواقب این کار و

ضررهاشو برای خودش در درجه اول ، (با بیانی تأثیر گذار )براش بگو و بعد عواقبی که برای

شما و برادرت داره و این که این همه زحمت که کشیده هدر میره و.... از اعتقاداتش

استفاده کن و برای گناه عظیمی که داره مرتکب میشه متوجهش کن .

2 - او را نزد یک روانشناس ببر و سعی کن کمکش کنی که مشاوره بشه تا در درجه اول

بغضها و عقده های مانده بر دلش رو تخلیه کنه و بعد عزت نفسش احیاء بشه .

3 - با اون آقا تلفنی وارد صحبت شو ( نه به عنوان دختر مادرت به عنوان یک فامیل و یا

دوست )و تهدیدش کن ، مخصوصاً تهدید به اطلاع رسانی به حراست محل کارش .

4 - با پدرت وارد صحبت شو و حتی با هم نزد مشاور برید و بخواهید از پدر که به مادرتون

بیشتر توجه کنه و به کمک مشاور به اون یاد بده که چطور نیازهای مادرت رو پاسخ بده و

رفته رفته زمینه مراجعه هر دوی اینها با هم به مشاوره رو بده که روابطشون صمیمانه و

عاشقانه شود.

5 - اگر بنده های 1 و 2 را مادرت توجه نکرد او را تهدید کن که به پدر میگی و برای اون آقا

هم دردسر درست می کنی ،و در یک کلام از اهرم فشار استفاده کن ( که مادرت بترسه

و دست از این کارا بکشه ) و بعد مشاوره ببرش. اما این بایدراه کار آخر باشه ،تا میتونی

سعی کن بندهای 1 تا 4 را تحقق بدهی.

میدونم کار سختیه ولی مطمئنم با دلسوزی و اعتماد به نفسی که داری و توکلی که به

خدا می کنی از عهدش بر میای . (تأکید نزد مشاور بردن مادرت خیلی میتونه کمک کنه )

منتظرم تا خبرای خوب ازت برسه

برات دعا می کنم که موفق بشی مادرت رو نجان بدی ( این نزد خدا خیلی ارزش داره که

کسی رو از اینجور مسیری نجات بدی پس حتماً بهت کمک می کنه اینو مطمئن باش )

بهترين راه طلاق هست چون اوون ديگه با اوون توصيه هاش به شما ديگه نه نقش مادر را براي شما داره و شما هم كه بزرگ شده ايد و نيازتان به مادر خيلي كم شده و براي پدرتون هم ديگه زن نميشه.
اگه نمي خواهيد جدايي اتفاق بيفته:
اول سعي كن از گوشي مادرت شماره ي خونه ي س را پيدا كني و موضوع رو به خانواده اش بگي،
در غير اين صورت
ميتوني شماره و مشخصاتشو براي من ميل كني تا گزارشش رو به جايي بدم كه توي دردسر بيفته(منظور يه مقام بالاتر توي اوون سازمان) شايد دست از اين كار برداره اما يه چيز ديگه اي هم كه هست اگه اوون طرف هم كه نباشه مادرت با اوون توصيه هايي كه به تو كرده به نظر ميرسه وضعش خرابتر از اين حرفاست كه دست از اين كاراش برداره، به نظر من در اسرع وقت برادرتو در جريان بذار (ميتونه پيش مادرت وانمود كنه كه خودش پي به ماجرا برده تا تو هم ...) وتهديد كنيد كه ...

سلام دوست عزيز
شايد بايد به مادرتان حق داد هر كس توي زندگي ظرفيتي داره رفتارهايي كه در زندگي ايشون رو مدام تخريب مي كرده و روح و شخصيتشون رو له مي كرده ذره ذره تبديل شدن به عقده هاي چركيني كه به نظر شما از نماد صلابت به خيانت كشيده شده بود حال اگر مردي چنين رفتارهايي رو از همسرش مي ديد به بهانه عدم تمكين حتي به صورت قانوني مي توانست همسر گزيند . اما در كدامين قاموس زني كه از آغوش همسرش و از نوازش او بي نصيب مانده مي تواند نيازش را به غير ببرد.و اما مادر شما نه با يقين كه با زور و شايد نياز به مسائل مذهبي روي آورده بودن و اين نيز دليلي بر بي عدالتي هايي است كه بر ايشان شده . در دو سه تاپيك اول مي گفتيم عجب مادر مهرباني و بعد كه آخرين مورد نوشته شد به زبان بي زباني طردش مي كنن آخه به كدامين گناه به خاطر روح ستم كشيده يا تن زجر ديده اش . پس او كي زندگي كند ؟
دختر مهرباني باش چون گذشته براي مادرت . ايشون هر نقطه نظري داشته باشد باز براي شما مادر است اما به توصيه هاي فرشته مهربان گوش بده اول اينكه با يك روانپزشك و مشاور وارد مشورت شو. دوم اينكه مادرت را درك كن و چند وقتي با كفش او قدم بردار ولي نكته مهم اينكه اين ماجرا نبايد طوري تمام بشه كه مقصر مادرت جلوه داده شود. مطمئناً يك روانشناس حاذق مي تونه عقده ها و اميال سركوب شده مادرت رو از ضمير ناهشيار به هشياري آورده و درمان كند . امروز اگر او را رها كني سالهاي آتي با هر مدرك و مدارجي سرخورده خواهي بود هم تو و هم او. اما قبل از اينكه با مشاور صحبت كني از در احساس وارد نشو و با اون آقا صحبت نكن چون رابطه اونها فراتر از اينه كه بايه تهديد از بين بره نهايتاً محتات تر مي شن.
كمكش كن اون امروز به تو نياز داره حتي اگر اين كمك رساني در طلاق او باشه.
يادت نره كه كم حرفي و دوري گزيني تو بدترين پاسخ به زحمات و فداكاري هاي چندين ساله اوست.
موفق باشي.

دوست عزيزم بر خلاف نظر boy ( دوستم پسر تنها منو ببخشند )به نظر من بفعلا به برادرت چي نگو چون مردا غيرتي اند و ممنكنه كار دستش بده به نظر من اول با مادرت با ارامش صحبت كن و بهش بگو كه اگه روزي پدر بفهمه چي ميشه و يا اينكه ارزش ات بين فك و فاميل كم مياد و .... اگه قبول نكرد تهديدش كن كه به داداش و پدر خبر ميدم همزمان اون اقاهه را نيز تهديد كن كه اگه دست از كاراش بر نداره به حراست و پليس خبر ميدم
درسته كار سختيه اما شما دختر با تجربه اي هستي و اميدوارم كه موفق باشي و مادرت را نجات بدي

بچه ها فکر نمی کنید با تهدید کردن کار درست نمی شه؟ ممکنه مادرش این رابطه رو تموم کنه ولی چند وقت بعد با یکی دیگه رابطه دیگه ای رو شروع کنه ولی این بار پنهانی تر از قبل و حتی به دخترش هم نگه به نظر من این کار درست نیست و باید اساسی یه کاری کرد مثلا همون مراجعه به روانشناس کار خوبیه اون می تونه کمک کنه تا شاید با کمک پدرتون کمبودای مادرتون تا حدی جبران بشه و مادرتون خودش از این کارا دست برداره
شما باید رو پدرتون کار کنید و ازش بخواهید به مادرتون بیشتر توجه و محبت کنه شما هم رابطه خوبتون رو با مادرتون حفظ کنید تا هم در جریان کارهاش باشید هم مادرتون شاید وقتی همه اعضای خونوادش بهش محبت کنند شرمنده بشه و دست از این کارا برداره

عزیزم تو باید اول از همه با مادرت صحبت کنی و اون رو متقاطع کنی این کارش اشتباه است :305:و اگر هم حرف شما رو گوش نمی دهد به یکی از اقوام که مادرتان رابطه بهتری دارد با هاشون بگویی که حرف ایشون رو گوش دهد و دست از این کارهاشون که اشتباه بر دارند و همچنین با پدرتون راجب برخورداش و رابطش و نزدیکی به مادرتون تذکر دهید و اگر چاره ساز نشد باید با اون اقا صحبت کنی موفق باشی:203::72:

دوستان عزیز
ممنون که وقت گذاشتید و راهکارهاتون رو ادامه دادین .

دوستان من بیشتر راهکارهایی که شما گفتید رو قبلا امتحان کردم ،مثلا با مشاورهای زیادی تا حالا راجب این موضوع صحبت کردم ،اما عملا اونها نتونستند کاری کنند حتی مادرمو با کلی اصرار پیش مشاور بردم اما اونم فابده ای نداشت .
بعد از اون به پیشنهاد یکی از مشاورین بیشتر از قبل به مادرم توجه کردم و تا اونجایی که تونستم باهاش همدردی کردم ،اما می دونید محبت من یا برادرم هیچ وقت نمی تونه جایگزین محبت اون آقا بشه هر چی باشه رابطه ای که اونا با هم دارند حالا دیگه خیلی عمیق شده .
از طرف دیگه همونطور که قبلا هم گفتم رفتار پدرم خیلی عوض شده و اون خیلی سعی داره که گذشتشو جبران کنه به همین دلیل هم خیلی به مادرم محبت می کنه اما مادرم مدام اونو پس می زنه ،اون هر چی بیشتر سمت مادرم می یاد مادرم بیشتر ازش متنفر می شه
پس نمی شه رو این قضیه مانور داد .
در مورد تهدید اون آقا باید بگم من اطلاعات درستی ازش ندارم من فقط اسم کوچیکشو می دونم و یه اطلاعات کلی از شغلش که اونم مطمئن نیستم درست باشه ،البته قبلا شمارشو داشتم اما شمارش عوض شده و اون حالا هیچ وقت با گوشیش به مادرم زنگ نمی زنه و فقط از تلفن همگانی تماس می گیره (اونا خیلی محتاط اند چون تا اونجایی که می دونم خانم اون آقا هم خیلی خیلی حساسه ).

در مورد تهدید کردن مادرم که مثلا به پدرم یا بقیه بگم ،اینم فایده ای نداره چرا که مادرم اصلا از این موضوع ترسی نداره و در واقع اون واسه هر مسئله ای که بخواد اتفاق بیفته آمادست ،اون بدجوری دیوونه اون آقاست و اصلا براش مهم نیست بقیه راجبش چی فکر کنند ،الان همه فکرو ذکرش اون آقا ست و حتی حاظر جونشم به خاطر اون بده.
در ضمن من به هیچ وجه صلاح نمی دونم که به برادرم یا کس دیگه ای بگم و البته مطمئنم که با سابقه مثبتی که مادرم داره هیچ کس حرفمو باور نمی کنه .

راستش یه مورد دیگه اینکه ،تمام این قضایا خیلی رو من تاثیر داشته(از بچگیم تا حالا ) و باعث شده اصلا دید خوبی به زندگیه مشترک نداشته باشم و هر روز هم دارم بدتر می شم .

برام دعا کنید.

خلا محبتي كه درون مادر شما بوجود اومده بايد پر ميشده حالا در چه سن و سال و به چه طريقي به انتخاب ايشون بوده و به هر حال به عنوان يه انسان حق دارن ايندشون رو اون طور كه ميخوان بسازن گذشته كه به دلخواه ايشون نبوده لا اقل بذاريد ايندشون رو خودشون درست كنن
پدر شما هم خيلي دير به فكر مهر و محبت افتادن:300:
بذاريد مادرتون هر جور ميخواد زندگي كنه يه ادم عاقل و بالغ و با تجربه است!!
طفلي چه گناهي كرده!؟؟هميشه كسه ديگه اي بايد به جاشون تصميم بگيره!؟؟
در ضمن لغت فاحشه رو به هيچ وجه در شان يه مادر مهربون و با محبت كه به خاطر بچه هاش هر دردي رو تحمل كرده نميدونم اصلا انتظار نداشتم اين لغت به مادرتون نسبت داده بشه!!!!!!!!!:47:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط aliroshan

به نظر من شما اول از همه حتما جلوی این رابطه را به هر قیمتی شده بگیر.
ماه که همیشه پشت ابر نمی مونه. تصور زمانی رو بکون که پدرت از موضوع خبردار بشه!
با توجه به روحیه پدرتان شاید کار به قتل ناموسی بکشه!
عکس العمل برادرتان از این موضوع را هم فرامش نکنید!
از نظر قانونی و شرعی هم این عمل (ارتباط با زن شوهردار) مجازات سنگینی دارد.
اگر به هیچ عنوان مادرتان حاضر به جدایی از آن مردک نیست.مستقیما با آن مردک وارد صحبت شوید و او را وادار به درک مادرتان کنید.البته با زور چرا که اون آدم آنقدر پست بوده که با داشتن زن و بچه دنبال زن مردم راه افتاده!!
می توانید او را تهدید به بردن آبرو یش کنید(البته اگر داشت) و اطلاع به زن و فرزندانش.
در هر حال سریع وارد عمل شوید و نگذارید اوضاع از این بحرانی تر شود.
به نظر من اگر تمامی این راه ها جواب نداد و مادرتان اصرار به رابطه نامشروع دارد جلوی طلاق گرفتن اورا نگیرید و پدرتان را راضی به طلاق کنید.
با عرض معذرت این زن دیگر برای شما مادر نمی شود.(البته از نظر من)
در هر صورت دس دس نکن.
خدا آخر عاقبت ما و این زن و زندگی رو به خیر کنه!!

---

چه خبره؟؟؟؟؟خيلي داري تند ميري
يادت نره داري راجع به يه ادم كه تمام جوونيشو پاي يه به اصطلاح مرد حروم كرده حرف ميزني!!!!
يعني چي اين زن براي تو ديگه مادر نميشه!!!؟
ايشون به اندازه كافي تجربه دارن كه راه و از چاه تشخيص بدن نيازي به كمك من و شما و حتي دخترشون ندارن!!!

سلام دوست عزيز!

بهترين راه و عقلاني و منطقي ترين راه به نظر من (البته اگر قابل بدوني) جدايي مادرتان از پدرتون هستش!!! اگر حداقل با آن آقا ازدواج موقت هم داشته باشند خيلي بهتر از بي آبرويي نزد همه است . البته اين آخرين راه هستش در صورتيكه مادرتون حاضر به ترك اون آقا و ايجاد رابطه بهتر با پدر نباشه.... وقتي شخصي دچار زخمهاي روحي شده تا اون زخمها ترميم و التيام نشوند هرگز به آرامش نميرسه ..... شما هم بهتره بجاي پاك كردن صورت مسئله سعي كنيد مسئله رو حل كنيد........ مادرتون با اون آقا تجربياتي داشته كه هرگز قبلا نداشته براي همين با هيچ چيز اونو جايگزين نميكنه !!!! پدرتون هم داره تاوان اشتباهات و ظلم هايي رو كه در حق مادر داشته پس ميده ..... بالاخره هر انساني ظرفيتي داره و مادر شما هم از اين قاعده مستثني نيست !!!!!!!!!!!

سلام دوست من
من هم منتظر بقیه داستان زندگیتون هستم
امیدواریم همگی بتونیم کمکت کنیم و حرفهای دلت را به با جان دل بشنویم .:72: