RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
ازدواج!عجب معضلی شده این ازدواج!
میدونین چرا معضل شده ؟چون شناخت شخصیت آدما سخته چون طرز فکر آدما روی پیشونیشون نوشته نشده چون ما به هر نحوی که ازدواج کنیم (به روش سنتی که دیگه هیچی) بازم شانس بزرگترین عامل محسوب میشه.
چون اصلا شخصیت آدما مد نظر قرار نمیگیره و فقط ظاهر ظاهر ظاهر.
برادران عزیزی که معتقدین گشتین و پیدا نکردین دامنه جستجوتون رو گسترش بدین حتما پیدا میکنین چون شما این فرصت رو دارین که جستجوگر باشین.فقط از مواضعتون کوتاه نیاین(دید شما به ازدواج ستودنیه ) حتما پیدا میکنین چون وجود داره چیزایی که شما دنبالش هستین.
دید شما به ازدواج ستودنیه و من خیلی خوشحالم که هنوز هم تفکرات اصیل وجود داره باور کنین همونطور که شما معتقد هستین در بین دخترا کسایی مطابق با ایده ال های شما کمه هر چند که شما معتقدین نیست قبول کنین در بین پسر ها هم کسایی با این دید به ازدواج خیلی کمه حق با صباست دختر ها هم برای ازدواجشون مشکل دارن(البته همون کسایی که هنوز دیدگاهشون به ازدواج پوچ نشده) .
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
متاسفم از این طرز فکر ساده انگارانه. واقعا متاسفم. چیز دیگری جز تاسف ندارم بگویم. آمار طلاق را دیده اید؟ اینکه پیش بینی می شود از هر 2 ازدواج در 5 سال آینده یکی به طلاق منجر شود؟ اینکه در بقیه ازدواجها نیز طلاق عاطفی دور از دسترس نیست!!
بعد شما می گویید اون تو فوقش یه کم آب می خورین و دست و پا می زنین. مگه بازی بچگانه است ازدواج؟!!
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
با عرض معذرت از صباي عزيز که تاپيکشون رو گاهي به بيراهه مي بريم. اما اين تضارب آرا بنظرمن ضروريه.
سورناي عزيز
بله مي دانم با يکي از دانشجويان فوق ليسانس شيمي دارم صحبت مي کنم (پيش بيني من اينستکه متوسط تحصيلات اعضاي تالار نزديک ليسانس باشد) يعني با گروهي تحصيلکرده روبرو هستم واز اين بابت خوشحالم. فردي هم که دارد باشما صحبت مي کند (وشما اينقدر تاسف خورديد از پاسخشون ، ساده لوحانه خوانديد وبرچسب زديد بجاي اينکه اصل سخن وحرفش را درک کنيد) از لحاظ تحصيلات پائين تر از شما نيست مضافا اينکه بيش از ده سال سابقه زندگي مشترک رو داره، ومهمتر اينکه براي شما ارزش واحترام قائل بوده که باشما هم صحبت شده لذا خود رو لايق اين گونه تعبيرات نمي بينه (اگه يه مقدار خويشتن دار بودم اين موارد رو نمي گفتم)
خب بگذريم مي خوام اين نوع نگرش رو نقد کنم ونه سورناي عزيز رو
يه مثال مي زنم لطفا با دقت تطبيق بديد.
يه دانشجو که تازه فارغ التحصيل شده وبا هزار اميد وآرزو (ويه کمي غرور از گرفتن مدرک) راهي بازار کار ميشه از راههاي مختلف دنبال شغل مورد نظرش مي گرده اما پيدا نمي کنه. ... دو موضع مي تونه اتخاذ کنه:
1- به هرکسي مي رسه وضعيت اسف بار جامعه رو ميگه ، مسائل اقتصادي وبازار کار رو تحليل مي کنه (واقعيات جامعه رو بيان مي کنه، امار ميده و... دقت کنيد واقعيات روميگه) وبقيه هم باهاش دلسوزي مي کنن وميگن بميرم برا جووناي امروزي و...
نتيجه ش از نظر من اينه که اگرچه داره بخشي از واقعيات جامعه رو بيان مي کنه اما داره زمان رو از دست ميده.
2- مسئله خودش رو از مسائل کلان مملکت جدا مي کنه. ميگه حل بحران مالي که گريبانگير همه جهان شده رو کاري ندارم (اما ازتحليل وقايعي که داره مي افته برا تصميم سازيش استفاده مي کنه ) تمرکز مي کنه رو حل مشکل خودش واگه تاحالا موفق به يافتن کار نشده راههاي ديگه اي رو امتحان مي کنه ، مثبت فکر مي کنه و ايمان داره که بالاخره موفق ميشه.
بهرحال اين نظر منه . ماهم به نوعي همين شرايط رو گذرونديم . تصميم گرفتيم وانجام داديم.
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام..
در پاسخ به "صبا" گرامی باید بگوییم....
اگر ما اقایان سخنی می گوییم و خواستار این هستیم که بعضی از دختران توقع خود را پایین آورند و در سختی ها هم همان حالت عاطفی خود را حفظ کنند قطعا خود نیز ملاک های بالایی داریم و همچنین صبری جمیل برای مشکلات.....وگرنه اگر خود در چنین مرتبه ای نبودیم چه لوزومی داشت بنده و آقاس سورنا دوست عزیزم از صبح تا شب فریاد سر دهیم و در آخر هم بر ما لقب متعصب دهند...ما نیز مانند بسیاری از پسران و کاربران می توانستیم از کنار این مسله به راحتی رد شویم و توجهی به این مقوله نفرماییم....چون لزومی هم نداشت ..
بنده در سن ازدواج قرار ندارم زیرا هنوز بسیار جوان هستم و به قول شما هم چند خواستگاری نرفته ام که جواب رد هم شنیده باشم.....اصلا این قیاس شما به نظرم بسیار سطحی است و در حد بحث نمی کنجد...اما بنده بحث را ادامه می دهم..
بله بازی شروع نشده است....اگر هم قیاس شما درست بود متوجه می شدید ما قبل از بازی در حال آماده سازی هستیم و مشخص نمودن مرزها و ملاک ها....
ما احتمالات را در نظر می گیریم و اینم رمز موفقیت است....
من به شخصه خود نمی توانم مانند یک فرد تازه به دوران رسیده سرم را زیر برف کنم و یکباره بدون در نظر گرفتن هیچ شرایطی و احتمالی پیش به سوی تشکیل زندگی مشترک روم..
واقعا این مثال هایی شما جای تعجب برای من است....چون بسیار سطحی هستند.
اگر ما آمادگی و پذیرای سختی های زندگی نبودیم و به قول شما صورت مسله را پاک می کردیم پس دیگر این همه بحث برای کدام مسله بود حتما برای اینکه ما بیکاریم یا ....
بله بازی تازه از این به بعد و با وارد شدن به زندگی مشترک شروع می شود ولی ما قبل از هرگونه اقدامی احتمالات را می سنجیم....تازه مگر همین روان شناسان نیستند که می گویند: قبل از هرگونه تشکیل زندگی خود را بشناسید و حتما با فرد مورد نظر چند باری پیش مشاور بروید....
پس ما قواعد بازی را می دانیم....شما قواعد را تحریف می کنید...
موفق باشید
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
در ضمن یه نکته دیگه
با اینکه به هیچ عنوان تمایل ندارم که کسیو متهم کنم ولی آقایونی که ادعا دارین که دنبال یه شریک واسه سختی هاتون هستین آیا خودتون هم واقعا شریکی واسه سختی ها هستین آیا واقعا مثل یه مرد تو سختی ها عکس العمل نشون میدین ؟ یا فقط به خاطر اینکه دارین فشار مالی رو تحمل میکنید فکر میکنید که خیلی محکمین ؟
اگه فقط بخاطر این مسائله که احساس مقاومت میکنید پس چرا هنوز زندگی شروع نشده , واسه پیدا کردن شریکتون جا زدین و صورت مساله رو پاک میکنید زمین و زمانو بهم دوختین ؟ مقاومتتون همینقدره که 10 جا رفتین خواستگاری و نه شنیدین قید همه چیو بزنین ؟ واقعا از خودتون واسه سختی های زندگی مطمئنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز که بازی شروع نشده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بلوم عزیز اگه من ادعام اینه که مثل یه مرد میخوام تو تمام مسایل شریک مرد زندگیم بشم
خودمو واسه روزی که من ایده الم رو پیدا کنم هم آماده کردم
همیشه که با عشوه و ناز قرار نیست که مردا جذب بشن
من حاضرم یه قدم که سهله 5 قدم هم بردارم اگه واقعا اون آدم ایده ال منه سطحش بالاتر از این حرفاست که بخواد به خاطر اینکه کمکش کردم اونم یه انتخاب مناسب انجام بده سرکوفت بزنه
درود
صبای عزیز، مطمئنا شما از این که 10 نفر به خواستگاری شما بیایند و بعد شما را رد کنند احساس خرسندی به شما دست نمی دهد و اعتماد به نفستان تحت الشعاع قرار می گیرد و تا حدودی مایوس می شوید. همان طور که شما خودتان نیز از یک سری اتفاقات مایوس شده اید و تاپیک قبلی که زدید نشانگر این است. البته شاید شما بگویید خیر . ولی اینگونه است.
واضح می گویم ، بنده شرایط ازدواج را تا حدودی دارا هستم. درآمد مناسبی دارم، می توانم برای زندگی مشترک خود سرپناهی را درآینده نزدیک البته به صورت رهن تهیه کنم و...
ولی نمی خواهم!!! دلیلم هم واضح است. در هیچ خواستگاری نیز به این اشاره نخواهم کرد که درآمدم چقدر است. اصلا هم نخواهم گفت که شرایط ازدواج را دارم. چون به گفته شما جذب عشوه و ناز دختر نمی شوم! و اصلا دختری را که عشوه ونازش مرا بفریبد مناسب زندگی خود نمی دانم. تا چه زمان ناز او را بخرم واین عشوه و ناز به چه درد من می خورد؟!
تنها خواهم گفت که قول می دهم در کنار تو و با تو برای زندگی مشترک نهایت تلاش خود را انجام دهم و این را از تو هم می خواهم. اگر آماده ای بسم الله. اگر نیستی که تو را بخیر و مرا به سلامت. اولین سوالی که دختر می پرسد مبنی بر درآمد من ، یعنی مناسب من نیست. این دید من است. بگذار تمام مقالات این سایت پر شود از اینکه پسر باید شرایط اقتصادی را فراهم کند. من نمی خواهم (حتی اگر بتوانم،، نمی خواهم) این کار را کنم. دنبال شریک زندگی می گردم. شریک مصیبتهای زندگی، شریکی که به موازات اینکه به او پناه می برم مرا پناه دهد.
من نه مثل یک مرد، ( که اگر قبول دارید زمانه عوض شده است و فرهنگ مضحک و مسخره ما مبنی بر مرد بودن در برابر مشکلات باید دور انداخته شود) ، مانند یک انسان در برابر مشکلات مقاومت می کنم. اگر یقین داشته باشم کسی که با او هم مسیر می شوم هم همین گونه است. او هم یک انسان مقاومت می کند. اگر مقاومت نکند، زندگی مشترک پایان می یابد.
بله او درست است که از لحاظ فیزیولوژیک با من متفاوت است. دوران بارداری دارد، کار های مشکل فیزیکی را ممکن است سخت تر انجام دهد. ولی این به این منزله است که وظایف ما متفاوت است. شاید او یک معلم مدرسه باشد و من یک نفر در کارخانه. اما هر دو برای زندگی مشترک خود باید تلاش کنیم. نه مانند یک مرد که مانند یک انسان.
بسیار انسان صبوری هستم در درد دل نمودن افراد. این را کسانی که با من بوده اند یا صحبت کرده اند فهمیده اند. شاید بگویید در سایت اینگونه نیست. تصور می کنم نباید هم باشد.(دلایل خودم را در تاپیک از من انتقاد کنید آورده ام)پس انتظار دارم مقاوم باشد در برابر درد دل من. پناه می دهم او را. پس انتظار دارم پناه بدهد مرا.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
متاسفم از این طرز فکر ساده انگارانه. واقعا متاسفم. چیز دیگری جز تاسف ندارم بگویم. آمار طلاق را دیده اید؟ اینکه پیش بینی می شود از هر 2 ازدواج در 5 سال آینده یکی به طلاق منجر شود؟ اینکه در بقیه ازدواجها نیز طلاق عاطفی دور از دسترس نیست!!
بعد شما می گویید اون تو فوقش یه کم آب می خورین و دست و پا می زنین. مگه بازی بچگانه است ازدواج؟!!
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
با عرض معذرت از صباي عزيز که تاپيکشون رو گاهي به بيراهه مي بريم. اما اين تضارب آرا بنظرمن ضروريه.
سورناي عزيز
بله مي دانم با يکي از دانشجويان فوق ليسانس شيمي دارم صحبت مي کنم (پيش بيني من اينستکه متوسط تحصيلات اعضاي تالار نزديک ليسانس باشد) يعني با گروهي تحصيلکرده روبرو هستم واز اين بابت خوشحالم. فردي هم که دارد باشما صحبت مي کند (وشما اينقدر تاسف خورديد از پاسخشون ، ساده لوحانه خوانديد وبرچسب زديد بجاي اينکه اصل سخن وحرفش را درک کنيد) از لحاظ تحصيلات پائين تر از شما نيست مضافا اينکه بيش از ده سال سابقه زندگي مشترک رو داره، ومهمتر اينکه براي شما ارزش واحترام قائل بوده که باشما هم صحبت شده لذا خود رو لايق اين گونه تعبيرات نمي بينه (اگه يه مقدار خويشتن دار بودم اين موارد رو نمي گفتم)
خب بگذريم مي خوام اين نوع نگرش رو نقد کنم ونه سورناي عزيز رو
يه مثال مي زنم لطفا با دقت تطبيق بديد.
يه دانشجو که تازه فارغ التحصيل شده وبا هزار اميد وآرزو (ويه کمي غرور از گرفتن مدرک) راهي بازار کار ميشه از راههاي مختلف دنبال شغل مورد نظرش مي گرده اما پيدا نمي کنه. ... دو موضع مي تونه اتخاذ کنه:
1- به هرکسي مي رسه وضعيت اسف بار جامعه رو ميگه ، مسائل اقتصادي وبازار کار رو تحليل مي کنه (واقعيات جامعه رو بيان مي کنه، امار ميده و... دقت کنيد واقعيات روميگه) وبقيه هم باهاش دلسوزي مي کنن وميگن بميرم برا جووناي امروزي و...
نتيجه ش از نظر من اينه که اگرچه داره بخشي از واقعيات جامعه رو بيان مي کنه اما داره زمان رو از دست ميده.
2- مسئله خودش رو از مسائل کلان مملکت جدا مي کنه. ميگه حل بحران مالي که گريبانگير همه جهان شده رو کاري ندارم (اما ازتحليل وقايعي که داره مي افته برا تصميم سازيش استفاده مي کنه ) تمرکز مي کنه رو حل مشکل خودش واگه تاحالا موفق به يافتن کار نشده راههاي ديگه اي رو امتحان مي کنه ، مثبت فکر مي کنه و ايمان داره که بالاخره موفق ميشه.
بهرحال اين نظر منه . ماهم به نوعي همين شرايط رو گذرونديم . تصميم گرفتيم وانجام داديم.
من تحصیلات خود رو به رخ شما نکشوندم. این طرز فکر و تنها این قسمت طرز فکر شما رو که فرمودید مانند استخر آبیست که انسان می تواند به درون آن بپرد و حالا یکی دو قلپ آب هم بخورد را نامناسب دیدم.
بخش تحصیلات که گفتم فارغ اتحصیل فوق مهندسی هستم برای این بود که شرایط کلی خودم را بگویم و نه برای احساس غرور ورزیدن به این شرایط.
بنده درآمد مناسبی هم دارم ولی متاسفانه اصلا علاقه ندارم این موضوع را در شروع زندگی مشترک بیان کنم. شاید بگویید زندگی تنها مادی نیست. ولی وقتی هنوز شناختی در کار نباشد ، هیچ چیزی جز اینکه دختر از وضعیت مادی تو سوال نپرسد و تنها برایش مهم باشد که تو مسئولیت پذیری و کار می کنی(همان طور که خود او اینگونه است) نشان دهنده مسئولیت پذیری و ارزشمندی او نیست.
بگذار به این طرز فکر من زن ندهند!!! من ریالی برای مراسمی به اسم عروسی خرج نخواهم کرد و اصلا این را هم حق دختر نمی دانم که این را بخواهد. مراسمی ساده و خانوادگی کافیست. اگر دختر یا خانواده او این را نمی خواهند باز هم برایم مهم نیست. برای او هم شاهزاده ای با اسب سفید می آید.
اینها برای این است که شخص مقابل خود را بشناسم. وگرنه در زندگی مشترک برای زنی که چنین مسئولیت پذیر است هر کاری انجام خواهم داد. مسلما زندگی ما بر حسب مادیاتا تقسیم نمی شود، هر آنچه در آورده می شود به یکسان بین من و او توزیع می شود و ... ولی اول باید درک کنم آیا کسی که به او می خواهم زندگی و عشق خود را ( در عمل و نه در کلام) ببخشم آیا لیاقت این را دارد؟
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورنای محترم
من قبول دارم که نه شنیدن باعث کاهش اعتماد به نفس هر انسانی میشود چه بسا که گاهی نه گفتن هم همین احساسو به انسان منتقل میکنه
ولی نظر من اینه که کسی که میخواد به خاطر مادیات (از ظاهر گرفته تا درآمد و ...) به من نه بگه همون بهتر که بگه نه , کسی که به صرف مادیات و زیبایی یکی دیگرو به من ترجیح میده همون بهتر که بره معنای این نه از نظر منه اینه که خانوم و آقا من جنبه انسانی تو رو نمبینیم جنبه مادیت هم منو راضی نمیکنه پس من لیاقت تو رو ندارم
فکر میکنم اگه به قضیه به این صورت نگاه کنیم نه شنیدن خیلی واسمون آسون تر میشه و ما رو تشویق به جستجوی بیشتر واسه اونی که واقعا لیاقت ما رو داره میکنه اینکه ما یه نفر از دست دادیم که ایده آل ما نبوده بله تو روحیه و اعتماد به نفس ما تاثیر داره ولی هیچ خللی به هدف ما وارد نمیکنه , اینم یه تجربه مثل بقیه تجربه ها
ما باید یاد بگیریم چطوری هنگام نه شنیدن خودمون رو مدیریت کنیم که روحمون آسیب نبینه
هدف من واسه من ارزش داره حتی اگه یه روز هم مونده باشه به آخر دنیا هیچوقت از هدفی که به درستیش ایمان دارم دست بر نمیدارم و واسه رسیدن بهش تلاش میکنم حتی اگه همه بگن نمیشه یا نمیتونی وبخوام بخاطرش مقابل دنیا بایستم به جایی که هدفمو عوض کنم تمرکزم رو میذارم رو اینکه چطوری خودمو ار آسیب ها و ضربه ها حفظ کنم
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورناي عزيز
مخالفت با آنچه بعنوان قانون وعرف در جامعه متداول است کار بخردان نيست. اگرشما در هندوستان بودي خانواده دختر هم دخترشونو ميدن، هم کلي جهيزيه ميدن، هم هزينه مراسم عروسي رو وهم....
در بعضي از شهر هاي کشور خودمون هم هزينه مراسم عروسي رو خانواده عروس وداماد با هم متقبل مي شوند.
خب برگرديم به طرز نگرشتون. شما هم قاعدتا ملاکهائي برا انتخاب همسرتون دارين. گاهي يه ملاک اونقدر به ديگري مي چربه که شما حاضر ميشيد چيز ديگه اي و فدا کنيد.
آيا نگرفتن جشن عروسي براتون اينقدر اهميت داره که مثلا دختري رو پيدا کنيد که تمام ملاکهاتونو داره اما دوست داره جشن عروسي هم داشته باشه.
دراينصورت حتما مي گيد نه!! ومي خوايد با اين وسيله عشق واقعي اونو به خودتون بفهميد؟
يا درخصوص درآمد ماهيانه ، خودتونو بزاريد جاي دختر، آيا دوس نداشتين بدونين رو چه حدودي از سطح درآمد بايد فکر کنيد؟
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
دوست عزیز شما جواب من را به گونه ای دادید که بنده هرگز به هیچ پست شما جوابی نخواهم داد. خوش باشید" مخالفت با عرف کار بخردان نیست" مخالفت با این عرف مضحک و احمقانه باعث شد زنانی که باید با لباس سفید می رفتند و با کفن سفید باز می گشتند حس کنند انسانند و لایق حقوق انسانی!!
بله که او را قبول نخواهم کرد. دختری که مراسم عروسی برای او مهم باشد به درد من نمی خورد. همین طور کسی که برایش درآمد من مهم باشد،برایم مناسب نیست. دختری که در فکر اینه که رو چه حدی از سطح درامد فکر کنه معنای زندگی مشترک رو اصلا حالیش نیست. اون یه عروسکه که می خواد ببینه واسش چقدر حاضرن هزینه کنن که اونو بخرن!!!اون لایق پسریست که برایش سطح مادی خانواده دختر، اندام یک دختر، مشخصات دختر در هنگام همخوابی و اینکه چقدر دختر می تواند او را از نظر جنسی ارضا کند مناسب است. در موضع شما قرار می گیرم.به نظر شما"شما جای یک حق یک پسر نیست که بدونه دختر چقدر می تونه از نظر جنسی اونو ارضا کنه؟"
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
به حرف شما فکر کردم.
اگر عرف این را می خواهد من به خاطر عرف نظرم را تغییر نمی دهم . کشورم را تغییر می دهد. این تصور می کنم دیدگاه مناسبتری باشد. واقعا هیچ دلیلی برای ماندن ندارم. دختران ایرانی اگر اینگونه اند و نمی خواهند هم از موضع خود پایین بیایند، خب شاید کسانی که مانند من فکر می کنند برای این کشور زیادی هستند.
البته هرچقدر بیشتر فکر می کنم می بینم اصلا چرا باید برای حل این معضل تلاش کرد. اصلا به من چه! مسیر خودم رو می رم. ازدواج هم گلی به سر بقیه نزده که به سر من بزنه.
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
البته هرچقدر بیشتر فکر می کنم می بینم اصلا چرا باید برای حل این معضل تلاش کرد. اصلا به من چه! مسیر خودم رو می رم. ازدواج هم گلی به سر بقیه نزده که به سر من بزنه.
و به این ترتیب صورت مساله پاک شد
جناب نقاب جاتون خالیه که قواعد منحرف شده بازی رو ببینید
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
ببینید صبای گرامی وقتی جامعه این را نمی خواهد من سعی در تغییر نمی کنم. من زندگی خوب از جنسی که baby می گوید را نمی خواهم.
جامعه ای که تصور می کند زنان اهل نازند و مردان غرق نیاز چون که مردانی که ناز می کنند و مغرورند بیشتر حال می کنند!!، من را چون مخالف عرف حرکت می کنم نابخرد می داند، چقدر تلاش برای اینکه کسی مطابق با نظر خودت پیدا کنی.
عرف و فرهنگ غنی ایرانیان که همین چشم و هم چشمیاش ولیمه دادنهاش و از چشم و ابروی معشوق گفتنهاشو ، خرجهای چند میلیونی شب عروسیش وقتی می دونن چند ماهی بابتش بدهکارن و مهریش و ناز زنان و حرمسراهای شاه عباسیش رو می تونه افتخار بدونه ارزونی کسایی که باهاش حال می کنن.