RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
مریم ازت خیلی جدی می خواهم در درجه اول پیش این آقای گل محمدی ، روانشناس بالینی که در نزدیکی خانه ات هست نروی و حتما و قطعا به دنبال بهترین راه باش و نه نزدیگ ترین راه . تنبلی را کنار بگذار . به یک پزشک و یا روانکاو و یا مشاور خوب مراجعه کن حتی اگر راهش بسیار دور باشد ولی مطمئن باشی که کارش خوب است .
دوم تو بیش از همسرت نیاز به یک مشاوره ی درست و حسابی داری . می توانی در همین تالار از آقای سنگ تراشا ن وقت بگیری که ویزیت هم برایت گران نباشد . اگر نه که حتما یک مشاور خوب را پیدا کن . زندگی زناشویی برعکس آنچه تو می پنداری یک اتفاق ساده طبیعی است اما تو خودت را در آن حل کرده ای . عزیزم اول تو باید به عنوان یک زن سالم وجود داشته باشی تا بچه خوب و سالم پرورش دهی و حتی زن خوبی برای شوهرت باشی .
مطمئن باش تو با این همه ترس که قطعا ریشه در کودکی تو دارد و تا به امروز هم نتوانسته ای برایش کاری کنی به زندگی ات آسیب زده ای ولی متوجه نشده ای . اتفاقی که در گذشته افتاده امروز مهم نیست . مهم این است که تو برای امروز خودت فکر اساسی بکنی .
من اطلاعات پزشکی مناسب و کافی ندارم که بخواهم به لحاظ پزشکی و علمی کمک ات کنم ولی این اندازه می فهمم و بر مبنای تجربه راهی را به تو نشان می دهم . تو باید بدانی ، تو و زنده بودن و شخصیت اجتماعی و اعتبار ت وابسته به همسرت نیست . تو یک انسان مستقل هستی با تعاریف خود . پس باید راه درست زندگی کردن را بدانی .تو همیشه می ترسی امرو ز از طلاق و فردا از مرگ و جدایی . چرا ؟! شوهر تو اگر امروز تو را طلاق ندهد تو چه تضمینی داری که فردا زنده باشد . امروز از اسم زن مطلقه می ترسی ، فردا از زن بیوه . برای خودت کاری کن . عشق به بچه خوب و پسندیده است ولی تو حتی در وجود او هم نباید حل و یا ذوب شوی . تو چه می دانی فردای من و تو چیست . هزار مسئله ممکن است برای هر آدمی و یا اطرافیانش اتفاق بیفتد ، من و تو که نباید به جهت اتفاقی که برای اطرافیانمان می افتد از زندگی ساقط شویم .
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
واقعا ممنون آنی جان من اول باید خودم رو درست کنم که به تونم زندگیم رو درست کنم اما الان مگه دیر نشده من روانشناس سراغ نداشتم و به همین خاطر پیش اون اقا رفتم اما اون چون از درون همسرم خبر داره می تونه اقلا کمی کمکم کنه
من به خاطر تنبلی نبود به خاطر اینکه کسی نیست مدت طولانب مواظب بچه ام باشه جایی دور نرفتم
خلاصه حسابی حس باختن دارم
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
واقعا نمیدونم چی بگم...... متاثر شدم که یه خانمی اینجور ناراحته........
اما نظر من به عنوان کسی که پسرها و مردان رو میشناسم حدس میزنم پای کس دیگه ای در میون باشه وگرنه یه مرد اینطوری عمل نمیکنه!.......خودتون چی فکر میکنین؟
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
مريم عزيز سلام.من صحبتهاي بچه ها رو خوندم و با نظراتشون موافقم،به نظر من روانشناست رو عوض كن و پيش كس ديگه اي برو ،هميشه حرف يه روانشناس كه صد در صد درست نيست گاهي وقتا فقط راحت ترين راه رو پيشنهاد ميكنن،به عنوان يه خواهر كوچكتر بهت ميگم اگه قصدت طلاق نيست پس به هيچ عنوان جدا زندگي نكنيد چون اينجوري زندگيت نابود ميشه اما به تدريج و يه وقتي ميفهمي چي شده كه كار از كار گذشته.
من با نظر کامران007 موافقم يعني اولين حدسي هست كه از رفتار همسرت ميتونم بزنم،اگه ميتوني يه مدت شوهرت رو زير نظر داشته باش تا مطمئن بشي آيا پاي كسي وسط هست يا نه؟(چون گفته بودي سابقه هم داره) "به خاطر تنبلی نبود به خاطر اینکه کسی نیست مدت طولاني مواظب بچه ام باشه جایی دور نرفتم " يعني چي عزيزم؟؟؟با موضوع مهمي داري دست و پنجه نرم ميكني تا كي ميخوايي بچه ات رو بهونه ي كوتاهي ات كني؟ هر جور كه خودت ميدوني ميتوني شوهرت رو زير نظر داشته باش البته كاري نكن كه خودش بفهمه،اميدوارم اشتباه حدس زده باشم اما از اين نظر يه جورايي مطمئن شو.
منتظرت هستم.
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
مریم
زندگی تو ربطی به زندگی زناشویی تو ندارد . متوجه هستی ؟!! تو باید برای خودت و زندگی خودت کاری کنی حال یا می توانی از آن بهره ببری و به زندگی زناشویی ات هم کمک کنی و یا تمی توانی .
بعد هم عزیزم به واسطه ی یک تشخیص که شاید دیر شده باشد که نباید دست روی دست بگذاری . این زندگی شاید برایش دیر شده باشد اما تو هنوز زنده ای و باید درست و خوب زندگی کنی .
آقای گل محمدی هر چیزی که در مورد شوهر تو بداند به تو نخواهد گفت . پس به دلیل اینکه او از مسائل شوهرت خبر دارد سعی نکن مراجع اش باشی . او مسائل تو را به همسرت نمی گوید و مسائل او را هم به تو نخواهد گفت .
بچه را نمی توانی تنها بگذاری . اشکال ندارد . همینجا به آقای سنگ تراشان با ویزیت های متفاوتی که تعیین کرده خودت یکی را انتخاب کن و مشاوره بگیر و ایشان را هم امتحان کن . ما هم در کنارت هستیم و تنهایت نمی گذاریم .
این آقای محترم به اصطلاح همسر را هم رها کن . فکر کن از روز ازل اویی وجود نداشته . می شود این خواهش را بکنم . این حس وابستگی و ترس را از خودت دور کن .
عزیزم تو اینجا تنها نیستی .
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
مریم جان اگه اجیانا متوجه شدی که همسرت با کسی دیگری رابطه دارد اصلا و ابدا به رویش نیار اول با دوستان مشورت کن و بعد اقدام کن
مریم جان تو باید برای اینده دخترت بجنگی و میدان رو به این اسونی خالی نکنی من مطمئن ام که موفق می شوی توکل به خدا
مریم جان لطفا صجبت های انی عزیز را چند بار بخون
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
در ضمن مریم
جلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است و این منفعت شاید دقیقا آن تعریفی که تو در زمان حال از منفت داری نباشد .
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
بچه ها عاشقتون هستم چقدر خوبید هر چی بگم کم گفتم دوستتون دارم و کاشکی میشد از نزدیک به خاطر این دلگرمی هاتون تشکر کنم
راستش چند تا خبر دارم اولیش اینکه رفتم پیش همون اقای دکتر و حرفامو زدم و گفت شوهر شما هیچ اشاره ای نکرده ولی فکر کنم کسی هست که داره بهش خط میده
و گفت اون اصلا نگفته ما جدا زندگی کنیم که بر عکس گفته هرکاری کرد سنگرتو حفظ کن اما دیگه بهش اعتنا نکرد سلام نمی کنه تو هم سلام نکرد شب بت اعتنا نمی کنه تو هم سرد باش با رقیب مبارزه کن
برادر و خواهراش همه با منن می گن برو جلو ما پشتتیم
برام دعا کنید فردا باید با بابا مامانش حرف بزنم من به حمایتشون نیاز دارم
برادرم هم در جریانه
راستی همسرو دیشب به باباش گفته مشاور اجازه داده اون ازدواج کنه که وقتی بهش گفتم گفت اون داره خط می گیری ارام باش و حرکت کن
برادرش هم میگه من حتم دارم کسی تو زندگیشه ولی من دارم با خودم کنار میام که کسی که براش می مردم دروغگو و حقه بازهولی می خواهم کم میارم کمکم کنید هرجور می تونید من با کی حرف بزنم خستم از اینکه کسی رو نوازش می کردم که به عشق کسی دیگه فکر می کرد چه جوری طرف رو پیدا کنم؟؟
آنی جان چقدر حرفات دلگم کنندهاس
میشه با آقاییی که گفتی تلفنی هم حرف زد؟؟؟؟
آنی جان چقدر حرفات دلگم کننده است
میشه با آقاییی که گفتی تلفنی هم حرف زد؟؟؟؟
راستی امروز خیلی دیر اومد و تا حالا که خوابید حتی 1 کلمه هم حرف نزد
باید عادت کنم؟؟؟
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
عزیزم با خانواده اش صحبت کن و خیلی هم مقتدر و صد البته از جایگاه ترس اصلا و ابدا .
برآنچه که برای زندگی ات کرده ای و برای احساس خودت که همان عشق به همسرت بوده خشمگین نباش . اگر دستی به سرو روی همسرت کشیده ای تو بیش از او لذت برده ای و اگر همسرت لذتی از نوازشهای تو نبرده مشکل خودش است و یا حتی اگر هم لذت برده فکر کن که به خاطر خودت و نیازهای خودت و در حق خودت لطف کرده ای .
و بعد هم به هیچ عنوان زیر برا نرو که او تجدید فراش کند و خیلی قاطع بگو که اگر چنین اتفاقی بیفتد و چنین تصمیمی داشته باشد طلاق خواهی گرفت و به زندگی ادامه نخواهی داد و بچه را هم نگه نخواهی داشت ( می دانم می ترسی و شوکه شده ای ولی اینها همه بازی است ) باید با خانواده اش که تو را خیلی هم دوست دارند کاملا هماهنگ باشی که خانواده اش هم بگویند در صورت جدایی بچه را نگه نمی دارند و ....
فقط یادت باشه جدی باش ولی جیغ جیغ وبی احترامی و تخریب شخصیت ابدا
آقای سنگ تراشان مدیر همین سایت هستند با مشخصات زیر
مدیرهمدردی
http://www.hamdardi.net/user-28.html
مراجعین عزیز لازم است جهت مشاوره با مدیر سایت همدردی ،3 گام طی كنید
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 441
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
ّامروز با مادر پدرش حرف زدم ولی اون ها به هیچ وجه قبول نکردن که پسرشون شاید با کسی ارتباط داره و کلا این ماجرا را رد کردن
اون دیگه با من حرف نمی زنه و اصلا اعتنا نمی کنه که بگه طلاق می دهم یا نه
مادر پدرش می گن بهش محبت کن اما مشاور میگه اعتنا نکن و محلش نذار
کدوم درسته گیج شده ام