RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
به حرف فامیل و توقعات بی جا زیاد توجه نکن .
در حدی که برای تو مقدور است و به زندگی ات لطمه نمی خورد به شهر محل سکونت خانواده ات برو و با هم شوهرت برگرد سر خانه و زندگی ات . شوهرت را به هیچ عنوان در عید تنها نگذار و شرایط استراحت خوبی را برای او مهیا کن ضمن اینکه جوری برنامه ریزی کن که حق وسهم و خواستهای خودت هم در این استراحت رعایت شود و به خودت فشار زیادی نیاوری .
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام
از راهنمایی هاتون خیلی ممنونم. دیشب به همشرم گفتم که منهم باهاش بر میگردم مثل اینکه خودش هم همین رو می خواست البته یه کم غرولند کرد که بعدا اونجا پشیمون نشی منو مجبور کنی بمونم و... اما فعلا میگه روز سوم عید برمی گردیم(علی رغم میل باطنی من)آخه ما توی این شهر فامیلی نداریم دوستامونم که توی ایام عید با خانواده خودشون هستند اما نمیدونم والا بقول خانم آنی اینروزها عید هم دیگه صفای قبلی رو نداره از بس همه مشکل دارند.
اما من یه کم دودلم و اون اینکه شوهرم اینجوری فکر میکنه من چقدر بهش وابسته ام که حاضرم از خانوادم برای اون بگذرم(البته اون هیچ مشکلی با اونها نداره) برای همین نمیدونم این کارم درسته یا نه؟ اما از اونجایی که به خانم آنی اعتماد دارم و میدونم تجربه ایشون اندازه یک دنیا ارزش داره فعلا این تصمیم رو گرفتم . خداکنه مادر و پدرم هم راضی بشوند!؟
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزی:72:
یه منطقی رو دنبال کن که بتونی همسرت رو تو شهر خودتون نگه داری. با محبت به همسرت وآوردن استدلال و... میتونی قانعش کنی که اونجا بمونید بهتره.
اما توصیه من به شما اینه که تعطیلات رو سه قسمت کنید
1- ومهمتر از همه اینه که شما با سعه صدر و بلند نظری همسرت رو راضی کنید و به دیدن پدر ومادر همسرتون برید.
زندگی کوتاهتر از آنی هست که با کدورت بگذرد.-
2- به خانواده خودتون به اتفاق همسرتون سر بزنید.
3- چند روزی رو برا خودتون برنامه ریزی کنید.
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
baby و آنی گرامی و بزرگوار
از راهنماییتون بی نهایت ممنونم. شوهرم در مورد اومدن به خانه مادر و پدر من و حتی مادر بزرگهام مخالف نیست اما نظرش اینه که بعد از اون برگرده حالا منم تصمیم دارم باهاش برگردم البته می دونم توی شهری که ساکن هستم (شمال)خیلی بهمون خوش نمی گذره چون دیگه دریا و کوه و جنگل برامون عادی شده اما خب متاسفانه اینبار باید تحمل کنم. اما در مورد خانواده شوهرم گفتم که اونهم حتی حاضر نیست اونجا بریم. نمیدونم این عید چه جوری سپری بشه اما خدا به همه رحم کنه!!
بازهم ممنونم
ببینید ما دلمون نمیخاد دیگه اونجا بریم چون این بار اولی نبود که قطع رابطه بینمان اتفاق می افتاد در ثانی بالاتر از سیاهی رنگی نیست آقای baby وقتی مرد 60 ساله داخل کوچه فریاد می زند و عروسش را به ....کاری و هزار فساد دیگر صدا می زند!!!!تنها بخاطر اینکه ازش خاسته در مورد بی اعتنایی هایش پاسخی بدهد شما بودید چکار می کردید؟ خودتونو (بلا نسبت) جای من و همسرم بذارید؟ !! این آقا مشکل روحی دارد چرا ما بیاییم مجددا با او و خانواده اش رفت و امد کنیم ؟ تا فحشهای بعدی را هم بشنویم؟ گرچه بالاتر از سیاهی رنگی نیست . بنظر من مرحله بعدی فقط می تونه سر عروسشو ببره اگه نه تو این مدت برای من کار نکرده نگذاشتند.
:302:شما بودید با چنین آدمی نشست و برخواست می کردید؟ البته اکثر آشنایان دعواهای او را در جاهی مختلف دیده اند اما توی کوچه فریاد کشیدن واقعا افسوس دارد!خدا همه را هدایت کند
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزیز
بله متوجه شدم که شوهرتون دوس نداره به خانواده خودش سر بزنه با این حال پیشنهادم اینه که:
size=large]1- ومهمتر از همه اینه که شما با سعه صدر و بلند نظری همسرت رو راضی کنید و به دیدن پدر ومادر همسرتون برید.
زندگی کوتاهتر از آنی هست که با کدورت بگذرد.[/size]-
سناریوی حضورتون خونه پدر ومادر شوهرتون رو هم می تونم ترسیم کنم :
به اتفاق اونجا برید و در حد سلام و احوالپرسی وتبریک سال نو ، بعد قاعدتا فک وفامیل دیگه هم میان و شما می تونید باقی وقتتون رو با سایرین سپری کنید .... امتحان کنید وشما پیش دستی کنید .... بعد تعریف کنید:72:
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
Baby گرامی میخواهید از الان براتون تعریف کنم؟ ما به هر طریق می رویم اونجا و پدر شوهرم در بدو ورود ما خودش را یا به خواب می زند یا تخته نرد بازی کردن را بهانه ای برای عدم اعتنا می کند(کاری که 99 درصد مواقع می کنه) یا سر کامپیوتر توی اتاق دیگری شجریان گوش میده.
نمیخام به گفته ها و نظرات شما و خانم آنی عزیز پشت کنم اما تجریبه این چند ساله اینها رو برام اثبات کرده یکبار که بعد از 4-5 ماه به خانه شان رفتیم صبح ساعت 11 رسیدیم می دونید چکار کرد؟ مثلا خواب بود وقتی دید من با خواهرشوهرم داریم میگیمو میخندیم سرشو از زیر لحاف بیرون کرد گفت بسه دیگه میبینید خابم ساکت شید!!!!!!!!!!!!!!:160:این مثلا استقبال گرم از ما بود تازه اونموقع قهر هم نبودیم:160:اون یک آدم عجیبه من اصلا دلم نمیخاد دیگه باهاش روبرو بشم.
این سعه صبر و بلند نظری در مورد کسی باید بخرج بدی که ارزششو داشته باشه اون حتی برای زن خودش هم ارزش قائل نیست جلوی همه اونقدر قربون صدقه اش میره که تعجب می کنی اونوقت به 2 دقیقه نرسیده فحش و ناسزاست که بهش میده حرمت غریب و اشنا را هم نگه نمی داره:163:
در ضمن اونها با برادر و خواهراشون (مادر شوهرم و پدر شوهرم) قهرند فقط 2تا از عمه هاش باهاشون خوبند به همین دلیل عیدها هم فقط 2 روز مهمانی میروند و می آیند بقیه را در خانه تنها هستند
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خانم آنی، آقای Baby و همه دوستایی که در این تاپیک منو همراهی می کنید
سال نوی همه شما مبارک.
طبق راهنمایی های شماها من و شوهرم تا 3شنبه (3 فروردین) در شهری که خانواده ام ساکن هستند بودیم البته در اون ایام به شوهرم گفتم که اگه بخاد باهم به خانه شان برویم اما او اصلا رضایت نداد ( منم ته دلم ناراضی بودم منتها بخاطر شوهرم گفتم برویم!)خلاصه 4 شنبه صبح بطرف شهرمان حرکت کردیم خیلی هم از تصمیمی که گرفته بودم ناراحت نبودم تا اینکه در راه متاسفانه با خبر شدیم خانه یکی از بستگان نزدیک شوهرم که در شهر کنونی ما ساکن است آتش گرفته. الان که فکر می کنم می بینم شاید خدا می خاست که منم برگردم چون اونها هم بجز ما در این شهر کسی را ندارند. در هر صورت هفته دوم درس بزرگی در زندگی گرفتم و اون اینکه تا بتونم کمتر صحبت کنم و با مردم رفتار بهتری داشته باشم.
چرا که جریان آتش سوزی از یک دعوای ساده بین مستاجر و صاحبخانه که فامیل شوهرم است رخ داد و در نهایت خانم مستاجر با بی رحمی تمام، خانه صاحبخانه را به آتش کشیده بود البته اونها هم همراه ما به شهر پدری مان آمده بودند. آتش در طی دو سه روز تمام وسایل مدرن و زیبای خانه 3 خوابه را (بجز آشپزخانه) نابود کرد. همسایه ها هم همگی مسافرت بودند. خلاصه هفته دوم همه اش به گریه و زاری و دادگاه و شکایت و.... سپری شد.
الان به این حرف مادرم رسیدم که همه اش می گوید:[size=large]با دوستان مروت با دشمنان مدارا
خدا برای هیچ کس این روز را نیاره که وقتی پا به خانه ات می گذاری تلی از خاکستر بجای وسایلت ببینی:302:
خلاصه اونقدر هفته گذشته بهمون سخت گذشت که اصلا نفهمیدیم عید کی اومد و رفت!!
در نهایت امیدوارم سال جدید برای همه سالی سرشار از خوشی و سلامتی باشه.:323:
و در نهایت این جمله را همیشه تکرار کنیم:
[size=xx-large]با دوستان مروت با دشمنان مدارا
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
سلام ویونا
سال نو تو هم مبارک . بوی خوب زندگی می دهد امسال . سالی خوب و پر انرژی و کائنات بی دریغ و بی منت در انتظار من و تو و ماست .
به جهت اتفاقی که برای این خانواده افتاده ، متاسفم . اما مطمئن هستم که این اتفاق و رویداد حرفها ی زیادی برای تو و همسرت و اطرافیان و حتی خود این خانواده ها داشته است .
حالا هفته ی دوم عید و این اتفاق را فراموش کن و روی درس های این یک هفته متمرکز باش که به غیر از جمله پربار "با دوستان مروت با دشمنان مدارا " مسائل دیگری در دل این ماجرا نهفته است که برای درس گرفتن نباید آنها را از دست داد .
موفق و کامیاب و پیروز و سربلند زیر سایه حق باشید .
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
خانم آنی طی این هفته درسهای بسیار زیادی گرفتم که شاید در طول زندگی 30 ساله ام نگرفته بودم.
1- پرهیز از اصراف و زیاده روی: در خانه ای که متاسفانه در آتش سوخت از هر وسیله 3تا حداقل وجود داشت! تلویزیون 3 تا از مدلهای جدید پلاسما گرفته تا 42 اینچ و پائین تر، کامپیوتر 2 دستگاه، یخچال 4 تا!!!وسایل برقی آشپزخانه هم از هر کدام حداقل 2 تا بود. بنظر من گاهی اوقات اصراف در خرید وسایل خودش نوعی ناشکری محسوب می شه. چه مهمانی های مجللی که به پا نشد. نمی گم اینها عامل ویرانی یک خانه را فراهم می کند اما خدا اصراف را جایز نمی داند. (این مورد رو حتی خود اعضای خانه هم نتیجه گیری کرده اند)
2- برای حل مشکلات بهر حال راههای مسالمت آمیز هم گهگاه پیش می رود نیازی به دعوا نیست. خانم فامیل ما همه اش در دعواها از فحشهای ناپسند (مانند پدر شوهرم!) استفاده می کند حالا یکی مثل من و شوهرم عقب نشینی می کند اما ممکن است بعضی افراد تحمل شنیدن این موارد را نداشته باشند و اینگونه زندگی را به آتش بکشند:160:
3- در هنگام ناراحتی ها و مشکلات مردم با اونها همدردی کنیم نه اینکه با کلماتی مثل "های دلم حال اومد فلانی باید 7 میلیون دیه برای تصادف بدهد!!!!!! " همدردیمان را نشان دهیم . چه بسا مثل الان مجبور می شیم حدود 50- 60 میلیون خسارت را متحمل بشیم!
4- در نهایت دلمونو خوش نکنیم که خونمونو بیمه آتشسوزی کرده ایم قبل از بیمه حتما مشاوره کنیم تا مثل الان خانه 250 میلیونی را اندازه 11 میلیون بیمه نکنیم تا هیچ پولی هم بهمون تعلق نگیره:305::302:
در هر صورت نمیخاستم سال نو را با این خبر بد شروع کنم اما به ادامه سال امیدوارم. منم این روزها نهایت تلاشمو می کنم که تا حد ممکن بتونم از نظر روحی و روانی کمک حال اونها باشم. انشااله خدا همه صاحبخانه ها و مستاجرهای اینچنینی را به راه راست هدایت کنه.:323:
اینم یادم رفت بگم که در سختی هاست که آدم دوستهای واقعیشو می شناسه در این ماجرا پدرشوهر و مادر شوهرم با اینکه نسبت درجه 1 با این خانواده داشتند تنها 2 مرتبه تلفن زدند و از راه دور ابراز همدردی کردند در صورتی که حضور فامیل نزدیک توی این شرائط بحرانی بسیار ضروری بود.
آدم دوستهاشو توی سختی میشناسه نه برای اینکه تعطیلاتها که هوا خوب می شه برای مسافرت بیاند خونش!!!!!!!!!!!:311:
RE: پدر شوهرم بسیار بددهن و فحاش(ببخشید) است
ویونای عزیز
بالاخره موفق شدید همسرتون رو راضی کنید که به خانوادش سر بزند؟ اگه جواب مثبته بگید برخورد پدر ومادرشون باشما و عکس العمل شما چی بود؟
اگرهم نه ، میزان اصرار و پافشاری تون چقدر بود؟ اساسا اصرار کردین ؟
بنظر شما این اتفاق و اتفاقات ریز ودرشت دیگه ای که اطرافمون میفته نمی خواد اینو بگه که :
زندگی کوتاهتر و بی ارزش تر از اونی هست که با کدورت بگذرد.