به: شوهرم خيلي حساسه و زود بهش بر مي خوره
طبیعت زنها همراه با ناز بودن و مردها همیشه به این ناز نیاز داشتنه .
اونها از زنی که مرتب زیر دستو پاشون باشه و خودشو بهش بچسبونه خوششون نمی یاد برعکس زنها که دوست دارند کسی مرتب کنارشون باشه همه جا همراهشون باشه .
برای همین ما گاهی اشتباه میکنیم بزار یه مثال برات بزنم مثلا من سایه چشم استفاده نمی کنم .یه دوستی دارم که عاشق سایه است روز تولدم بهم یه سایه بزرگ و خیلی قشنگ کادو داد .
اون بهترین و دوست داشتنی ترین چیز از نظر خودشو به من داد.اما به نظر من زیاد جالب نیومد آخه چیزی که برای اون لذت بخش بود برای من نبود.
می خوام بگم که همه ما دوست داریم برای عزیزانمون کاری رو بکنیم که اگه اونا اون کارو برای ما انجام بدن ما خوشحال میشیم .اما شاید اونا به اندازه ما از اون کار لذت نبرن یا به دلشون نشینه .
برای کمک کردن یا دوست داشتن باید نیازهای طرف مقابلمون رو براورده کنیم باید کاری کنیم که او دوست داره نه آنچه خودمون دوست داریم.
شاید من دوست دارم هر بار میاد به دیدنم برام گل بیاره! بنابراین من هم برای اون همین کارو میکنم اما اون نه تنها خوشحال نمیشه بلکه ممکنه ناراحت هم بشه و منو پس بزنه اون موقع است که من به خودم میگم من این همه به فکر اون بودم اما او حتی خوشحال نشد؟
و همین طور برای طرف مقابل من کارای خوب اونو نمی بینم چون اونها به نظر من خوب نیست .
به: شوهرم خيلي حساسه و زود بهش بر مي خوره
من هم دلم می خواد که همسرم رو بشناسم و نسبت به نیازهای اون حساس باشم تا بتونم نیازهای ایشون رو برآورده کنم اما نمی دونم چرا و چطور میتونم این شناخت رو بیشتر کنم؟ آخه! همسرم هیچ وقت در مورد خودش حرف نمیزنه یا اگه سوالی در موردش بپرسم خیلی کوتاه و مختصر و مفید جواب میده. می دونم که همه چیز رو نباید به وضوح شنید و من میتونم از روی رفتارهاش بفهمم که به چه چیزهایی علاقه داره اما احساس میکنم در این مورد موفق نیستم و همش کارهایی رو که خودم دوست دارم برام انجام بده براش انجام میدم و این جوری احساس میکنم که چقدر به فکرشم. حالا می فهمم که چرا بعضی وقت ها رفتارها و گفته هام بازخورد مطلوبی نداره چون چیزی نیست که دوست داشته باشه!
خانوم نگار شما هم فکر می کنم که مشکل من رو دارید، چون شوهر شما هم مثل همسر من خیلی سعی نمی کنه که نیازهاش رو به شما بفهمونه، ولی به نظر من چیزی که مهمه اینه که ما یاد بگیرم که به خاطر خودمون همسرمون رو بهتر بشناسیم و مطمئنم که با نیرو و انرژی این کار رو انجام میدیم و موفق هم میشیم. مگه نه؟
به: شوهرم خيلي حساسه و زود بهش بر مي خوره
با سلام فکر می کنم بحث داره جالب می شه چون دقیقا همسر من هم هیچ وقت از خواسته ها و علایقش حرف نمی زنه و من هم کاری رو می کنم که خودم دوست دارم .
از دوستی عزیز که در این زمینه تجربه موفق دارن خواهش می کنیم من و دوستان دیگه رو راهنمایی کنن....
البته نگار جون من هم مثل شما و دوستی عزیز خیلی همسرمو به خودم و خودمو به ایشون محدود می کردم نتیجهرو کاملا می دونید اما چند وقته که خیلی بهتر شدم البته به تعادل کامل نرسیدم اما فکر می کنم ایشون هم تغییر کرده...
به: شوهرم خيلي حساسه و زود بهش بر مي خوره
كم پيش اومده كه مستقيما راجع به خواسته هام يا علاقه منديهام با همسرم حرف بزم. البته كليات گفته شده، مثلا اينكه به كوهنوردي علاقه مندم يا به سياست و ... اما جزئيات رو نمي گم. يعني اصلا به اين موضوع فكر نمي كنم كه بايد اين موضوع رو به زبون بيارم. اما طبيعتا اون كار رو انجام مي دم. يه مثال مي زنم:
در حال ور رفتن به كتري برقي كه خراب شده هستم. (از نظر من لزومي نداشته به همسرم بگم كه من به تعمير كتري برقي علاقه دارم!!!) همسرم منو ميبينه كه در حالي كه اخم كردم دارم پيچها رو باز مي كنم و احساس مي كنه كه من دوس ندارم اون كار رو انجام بدم. (چون اخم كردم !!) در حالي كه اگه من به كاري علاقه نداشته باشم اصولا اونو انجام نمي دم و خيلي هم در اين مورد لجبازم!! حالا خانمم مياد كه منو نجات بده (به خيال خودش) و يا باهام حرف مي زنه يا ازم مي خواد كه كار ديگه اي انجام بدم. (مثلا ميگه بيا جاي اين ميز رو عوض كن!!!!؟) و اگه خيلي هم دلش به حال من بسوزه خيلي اصرار مي كنه. درست در همين جاست كه مناز اينكه از كار مورد علاقه ام (تعمير كتري برقي) دارم جدا ميشم، كلافه مي شم و ... (توي همچين موقعيتهايي دوس دارم خانمم بياد مثل بچه ها جلوم بشينه و با دقت به كار من نگاه كنه و مثل بچه ها (ببخشيد ها من اينجوري دوس دارم ديگه!) ازم سوال كنه و راجع به كارم كنجكاوي كنه. البته نه خيلي كه مزاحم اون كار بشه ديگه.
من دوس دارم وقتي يه كاري رو دارم انجام مي دم، (روزنامه مي خونم، تلوزيون نگاه مي كنم، ...) همسرم بدونه كه من اون كار رو دوس دارم. پس "مزاحم" انجام كارم نشه. ديگه لازم نمي دونم هر دفعه بهش بگم "عزيزم من خيلي دوس دارم الان اخبار نگاه كنم!"
RE: شوهرم خيلي حساسه و زود بهش بر مي خوره
تو زندگی صبر کردن وگذشت زمان خیلی چیزا رو نشون میده نباید عجول بود و مرتب غر غر کرد.روز اول که من ازدواج کردم یکی از آشنایان که آدم جا افتاده ای هم بود یه چیز ی بهمن گفت که من همونو برنامه خودم قرار دادم و بد ندیدم شما هم گوش کنید شاید مفید بود اون گفت ::305:
1-به شوهرت فقط مهربونی کن مردا هیچی جز محبت نمی خوان 2-غر غر نکن 3 گیر نده و بازجویی نکن !
همه ما اینا رو میدونیم ولی خیلی کم بهشون عمل می کنیم
منم سعی میکردم به این حرفا عمل کنم .اما چیز مهمی که این وسط شوهرم بهم یاد داد این بود که:
وقتی محبت میکنی اصلا نباید برات مهم باشه که طرف فهمیده یا نباید به روش بیاری یا انتظار جبران کردن داشته باشی .
راست میگفت من بهش خیلی محبت میکردم ولی همیشه همه کارام یادم میموندو اگه اون یه کار ی برام نمیکرد سرخورده میشدم انتظار داشتم دقیقا هر کاری که من میکنم اونم یه مقابله به مثل بکنه .
به قول خودش من حسابگری میکردم و کار بی مزد و منت برا کسی انجام نمی دادم و مرتب توقع جبران داشتم اینو شوهرم بعد از یه دعوای سخت و طولانی بهم گفت .
راست میگفت من خیلی خودخواه بودم و اگه اون یه کار کوچیک برا من نمیکرد کلی بهش گیر میدادم یا اخم میکردم یا حالم گرفته میشد.هر چند من از اون بیشتر محبت میکردم اما دوبرابر به سرش منت داشتم که من فلان کارو و فلان کارو کردم شاید نمی گفتم اما با رفتارم نشون میدادم .
عوضش شوهرم می کفت من تورو اونقدر دوست دارم که اگه تو حتی منو دوست نداشته باشی برام مهم نیست اگه تو به من بد کنی خیلی خوشحالترم تا همه مردم به من خوبی کنن واقعا هم میگفت و به حرفش ایمان داشت .:203:
دیدم راست میگه خیلی از ما زنها با خودمون میگیم اگه یه کسی منو دوست داشته باشه منم دوستش دارم اما درست نیست ما باید یکی رو به خاطر خودش دوست داشته باشیم نه به خاطر اینکه اون منو دوست داره این میشه همون حسابگری که اینجو جاها خطرناک میشه !
یه مسئله دیگه اینه که من هر کار خودم دوست داشتم برا اونم انجام میدادم مثلا من دوست داشتم مرتب کنارش باشم خونه مادر شوهرم خیلی شلوغه 3تا پسر بزرگ دارن که وقتی من میرم اونجا هم اونا اذیت میشن هم خودم اما من یک سره میرفتم اونجا تا پیشش باشم فکر میکردم خیلی دارم فداکاری میکنم که ساعتها مانتو و روسری سرمه و دست و پام بسته شده که میام تا اونو ببینم .ودر عوض اون زحمت اومدن به خونه ما رو نمیکشه !با اینکه بهش چیزی نمی گفتم اما از رفتارو کارام می فهمید .