-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
سلام گلوریای عزیز!چه اسم قشنگی دارید!
"واقعا از همتون ممنونم،چقدر برام جالبه که شما دوستان عزیز با دانستن مختصری از زندگیه من به تقریبا تمام احساسات من واقف شدید و با راهنماییهای دلسوزانتون منو همراهی می کنید."
این موضوع شاید مختصری از زندگی شما باشه ولی شاید تجربه ای نه چندان دوست داشتنی تو زندگی خیلی از ماها یا اطرافیانیه که داریم با شما همدلی میکنیم .به هرصورت صحبتهای دوست عزیزمون روزن و شاد عزیز که جاش خالیه خیلی مفید و با ارزشه که امیدوارم تو زندگتون بکار بگیرید و موفق باشید.
به قول حضرت علی (ع):"لذتی که در عفو هست در انتقام نیست"
ببخشید تا بخشیده شوید!(البته به جا و با اعتقاد قلبی!)
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
دوست خوبم سلام شاید من و یا آدم هایی مثل من که در شرایط شما نیستیم نتونیم اونقدر که باید شما رو درک کنیم چون جای شما و احساس شما و تموم لحظات سخت و تنهایی شما نبودیم اما هممون می دونیم که یه رابطه اگه یه روز عاشقونه بوده و حتی توی سخت ترین شرایط اون عشق بوده که اون رابطه رو نگه داشته و مهم تر از همه باز راه های اشتباهی که توی این رابطه برای فهموندن طرف مقابل به نیازداشتن عشق توی زندگی، همه به ما میگه که این اشتباهات و این رابطه باز هم می تونه عاشقانه بشه.
می دونم سخته خیلی سخته اما میشه میشه باز عاشق باشید و این عشق رو به همسرتون بدید و اون رو هم عاشق کنید و به بچتون بفهمونید که پدر و مادرش هنوز هم عاشق هم هستند
تمام تلاشتون رو برای بازسازی خودتون و زندگیتون بکنید مطمئنام که می تونید پس یاعلی!
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
چقدر سخته آدم بدونه که چقدر می تونسته خوشبخت باشه ولی با دستهای خودش زندگیشو به کجا رسونده !بعضی وقتها می گم کاش زمان یک سال به عقب بر می گشت و من همه چیزو اونجور که باید مدیریت می کردم ولی افسوس!
زندگیه من شده دو هفته آرامش و بعد چند روز دلخوری شدید.دو هفته روی خودم کار می کنم تا همه چیز رو فراموش کنم ولی با یه احساس فوق العاده قوی دچار ناامیدی و ناتوانی میشم و همه چیزو میزنم خراب می کنم و دوباره سر خط...دیگه از این جنگ بین احساس و عقل خسته شدم ،تمام توانمو گرفته دیگه حتی نمی تونم با بچم بازی کنم و دائم بهش میگم "نکن".
فقط یه سئوال داشتم .میشه زندگی رو بدون علاقه ادامه داد و همه چیز هم روبراه باشه ؟
ممنونم.
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
بعد از چند روز اومدم که بگم هر دومون درایم تلاش می کنیم .دلم نمی خواد دوباره همه چیز خراب بشه . دارم یاد می گیرم که ببخشم ،هم بخاطر خودم هم بخاطر زندگیم .برای یادآوریه حقیقت به خودم، هر روز میام و حرفاتونو می خونم .از همتون ممنونم .برام دعا کنید...
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
خیلی دیوونه ای خواهر من.
زندگی ای که با این همه عشق و شور وشعف آغاز شده داری با دستای خودت خرابش میکنی.
بازم بهت میگم دیوونه ای.
بچه بازی در نیار.احترام به بزرگترها واجبه.امیدوارم که اینو یاد گرفته باشی.شما یک زن کامل هستید و اسم بچه بازی رو نیارید.
سال جدیده.کینه ها رو از دلت بریز بیرون.دل شوهرتو بدست بیار.دست مادر شوهرتو ببوس.بزار همه چیز دوباره رنگ عشق پیدا کنه.خیال کردی اگر جدا شدی خوب میشه برات.
خدا سر شاهده به محمد رسول الله قسم که میخام دنیا نباشه ، گیر گرگهای کثیف میوفتی.
نگاه کنید کاربران و دوستان محترم من، من همه شما رو دوست دارم .چون ایرانی هستم و ایرانی پرست و بعدش هم انسان دوست.
یک مقدار گذشت تو زندگی هم بد نیست.من مجرد با علم کم نباید اینها رو به شما بگم.
هوای همسرتو داشته باش.از لحاظ عشق ، علاقه ، دوستی ، مسائل جنسی.باهم راه بیاید.
یک نکته مهم بهت میگم خواهر من:
وقنی سری موهاش بلند میشه ، ابروهاش بدریخت میشه و از این قبیل چیزا ، بنظرت میشه سر رو قطع کرد؟
قطع سر یعنی قطع زندگی خواهر گلم و اون شوهر دوست داشتنیت و اون مادر فداکار و اون بچه مظلوم.
اصلاح کن خواهرم. شما کوتاه بیا.اگر ضرر کردی هر چی دوست داری به ایمیلم ارسال کن یا همین جا در حضور همه تف کن تو صورتم.
خدا وکیلی اینقدر رویاین مسائل حساسم که این جور صحبت میکنم.
من رو ببخشید.
باز هم میگم دنیای مجازی رو آدمهای حقیقی تشکیل دادن.
دست همه شما رو می بوسم.
اول و آخر یار.
-
به: تو رو خدا کمکم کنید
سلام دوستان
الان زندگیه من ظاهرا پر از آرامشه ولی من در اون اثری از علاقه و محبت نمی بینم .احساس می کنم دیگه شوهرم نمی تونه به من محبت صادقانه بکنه .دلم برای یه نگاه عاشقانه تنگ شده .دلم می خواد خودش بیاد سراغم و منو تو بغلش بگیره.شاید خودش هم ندونه که چطور داره رفتار میکنه و حتی فکر کنه با من مثل قدیماست ولی هر چی هست تو دلم نمیره . فکر اون روزی رو میکنم که یه دفعه بیاد و بهم بگه خیلی وقته که دیگه دوستت ندارم...
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
چرا فکر اون روز کذایی و غیر حقیقی رو میکنی! فکر این رو بکن که این آرامش ظاهری بخواد تبدیل بشه به یه آرامش باطنی و یه عشق که آرامش در سایه سار اون پدید اومده. می دونی بهش محبت کن! اون هم حتما بهت محبت میکنه می دونم شاید مثل قدیما توی دلت اون قدر نشینه! اما اگه از من میشنوی هیچ وقت پسش نزن! حتی شده بذار با اون نگاه غیر عاشقانه نگات کنه اما نگات کنه! میشه یه مدت نقش بازی کرد و شد یه انسان در نقش یه آدم عاشق اما مطمئن باش من به این حرفی که میزنم ایمان دارم میدونی چرا؟ برای اینکه با تجربه بهم ثابت شده، همسرم یه آدم بداخلاق و تند و بی ادب بود که من باهاش نقش بازی کردم. من خودم رو در نقش یه زن که همسرش با اخلاق ترین مرد روی زمینه قرار دادم و حالا همسرم شاید عالی ترین اما بهترین و با اخلاق ترین مرد روی زمینه!
می دونم حرف زدن راحته و عمل کردن سخت! اما توی این دنیا همه چیز شدنی! میفهمی همه چیز شدنی! تو همسرت رو دوست داری اما چون احساسات بدت رو بروز ندادی هنوز اون گرد و غبارها روی دلت هست! تا اون جایی که می تونی نقش یه آدم عاشق رو بازی کن و از همسرت هم این رو بخواه، هر چیزی و هر رفتاری رو که دوست داری بهش بگو تا انجام بده حتی اگه مصنوعی شد.
مثلا من و همسرم دو تا راه کار داریم برای وقتی که یه کم از دست هم دلگیر شدیم. 1. اینکه وقتی ناراحتیم همدیگر رو بغل کنیم، هر کی که احساس میکنه تواناییش رو داره اون یکی رو بغل میکنه و دیگه طرف مقابل حق این رو نداره که پسش بزنه و 2. اینکه اگه واقعا خیلی از دست هم ناراحت بودیم به اجبار هم که شده به خاطر دلهامون برای اینکه دلمون به هم نزدیک بشه جسممون رو به هم نزدیک می کنیم، یعنی حتما اون شب یا فردای و پس فردای اون شبی که با هم دعوا کردیم و دلگیرم حتما با هم رابطه ی جنسی رو برقرار می کنیم و سعی می کنیم که این رابطه همراه باشه با گذشت و بخشش، که همدیگه رو ببخشیم، چون دیگه یکی میشیم و بعد از اون هم به هم قول میدیم که دیگه به اون حرفها و لحظات گذشته فکر نکنیم.
بهت پیشنهاد میدم که هر خواسته ای که احساس میکنی با انجام اون میتونی همسرت رو ببخشی بهش بگو و ازش بخواه که برات انجام بده!
بهش بگو: دلم میخواد زندگیمون بشه مثل قدیما، مثل اون موقع هایی که دلمون برای همدیگه پرپر میشد و لحظه به لحظه دلتنگ هم میشدیم. بگو: مت دوست دارم که زندگیمون رو دوست داشته باشم، تو رو مثل گذشته دوستت داشته باشم و فکر میکنم که اگر این کارها رو برام انجامش بدی و یا باهم انجام بدیم یه کم احساسم نسبت بهت بهتر بشه، بگو: من برای فراموشی گذشته و بخشیدن تو، چون هیچ گلی توی دنیا بی خار نمیشه احتیاج به کمک تو دارم، پس با این رفتارها و کارها کمکم کن!
مطمئن باش همه چیز کم کم شکل واقعی به خودش میگیره، خودت و زندگیت رو باور داشته باش و برای حفظ عشقت که مهمترین چیز توی هر زندگی ای هست تلاش کن!
ببخشید اگه زیاد صحبت کردم