RE: لاغری مغز کودک 15 ماه ام وافسردگی شدیدمن.کمکم کنید و راهنمایی
رز عزيز
كاملا به شما هشدار مي دهم كه نبايد از همسرت فاصله بگيري . اين مسئله اي كه براي فرزندتان وجود دارد مسئله هر دو نفر شماست و ضمن درك كردن يكديگر بايد شانه هايتان محل استراحت و انرژي گرفتن از يكديگر باشيد .
و اما در مورد اينكه گفته اي پزشك در مورد ام اس و ... از شما سئال كرده .
1- اينكه ام اس بيماري پيچيده اي است و تشخيص آن هم بسيار دشوار است و به راحتي به كسي نمي گويند ام اس داري . با ام آر آي رنگي و يك سري تستهاي بينهايي و ... اين بيماري شناخته مي شود و دوم اينكه ام - اس هم مثل همه ي بيماري هاي ديگر علاج دارد .
3- شرايط بي اشتهايي و گريه براي همه ي بچه ها وجود دارد . عزيزم تو زيادي حساس شده اي و همه ي اين مسائل حتي عادي ترين شان ترا به مشكلات پسرت وصل مي كند . نبايد اينگونه فكر كني . همهي بچه بد خلق مي شوند . همه ي بچه هاي بي اشتهايي را تجربه مي كنند و ....
قدري بايد به خودت مسلط باشي . كوچولوي ما خوب پيش مي رود . تو زياد از حد از وي طلب مي كني و ...
RE: لاغری مغز کودک 15 ماه ام وافسردگی شدیدمن.کمکم کنید و راهنمایی
ني عزيز ممنونم عزيزم از اين راهنمايي هاي مادرانه شما
اما واقعيت امر اين است كه اكنون بيشتر از مشكل كودكمان رفتار همسرم مرا آزار ميدهد البته من به او هم حق ميدهم .مشكل موجود از يك سو هزينه هاي بالايي كه صرف كاردرماني ميكنيم و البته وقت و انرژيي كه صرف ميكنيم شايد همگي دست به دست هم داده و ما را از هم سرد كرده
البته من بارها در جهت بهبود اوضاع تلاش كرده ام اما متاسفانه همسرم با كوچكترين مورد از كوره در ميره و به من توهين ميكنه
من هم ناراحت ميشم له ميشم وقتي احساس ميكنم شايد واقعا من آنقدر لياقت نداشتم كه بتونم فرزند سالمي بدنيا بيارم از طرفي هم وقتي توي توانبخشي مادرايي رو ميبينم كه از هر نظر بهتر و سرتر از من هستن و فرزاندنوشون مشكلاتي بمراتب بدتر دارن خودم رو بي گناه ميدونم
همين موضوع هم باعث كم حوصلگيم شده و در مقابل شيطنت ها و بهانه گيري هاي كودكم متاسفانه حتي بعضي روز ها 3 يا 4 بار هم اين طفل معصوم رو ميزنم و شب با اشك ندامت و عذاب وجدان سر بر بالش ميذارم و به خودم قول ميدم كه ديگه تكرار نميشه اما افسوس كه بعضي وقتا بد قاط ميزنم
از خودم بيزار ميشم
......اما دوباره يك لبخند پسرم و بلند شدنش و سينه خيزش منو به زندگي اميدوار ميكنه
متاسفانه همسرم بقدري بد خلق شده كه وقتي مثلا بچه در مقابل غذا خوردن مقاومت ميكنه محكم و با دو دستش ميكوبه سرش طوري كه من ميترسم و اكثر مشكلات از همين جاها ناشي ميشه
احساس ميكنم دذچار همون طلاق عاطفي كه ميگن شديم
دوست دارم برم پيش مشاور اما ميدونم كه قبول نميكنه
RE: لاغری مغز کودک 15 ماه ام وافسردگی شدیدمن.کمکم کنید و راهنمایی
رز سرخ محترم و عزيز ، مادر نمونه و همسر مهربان
ديروز مطلب ات را خواندم ولي فرصت پاسخگويي نداشتم . خيلي خوشحالم كه مطلب ات ويرايش شده و موردي كه من را خيلي اذيت مي كرد را حذف كرده اي . به همين دليل بيش از اين اشاهره اي به قسمت حذف شده مطلب ات نمي دهم . كه بسيار نارحت كننده بود.
و اما رابطه ات با همسرت كه نياز به باز سازي و تجديد نطر دارد .
آيا كسي را در نزديكي خود نداري تا زماني يك ساعته بچه را به وي بسپاري؟ مثلا هفته اي يك ساعت بچه را نگه دارد ؟
بايد براي خودت و همسرت و رابطه تان وقت صرف كني . نبايد در مسائل بچه حل شويد . تو به غير از اينكه مادر فرزندت باشي يك انسان و يك زن هستي و مسئوليتها و احساس هاي ديگري هم داري كه بايد به آنها هم برسي . اين تك بعدي شدن زندگي ات را پر مخاطره مي كند و در دراز مدت فشارهاي ثانويه ديگري برايت ايجاد مي كند . پس امروز فكر جدي براي اين قضايا بكن . بايد به همسرت هم توجه كني . مهر ميان شما دو نفر مي تواند انرژي زا باشد تا راه پر مسئوليت خود را با انرژي مثبت هموارتر كنيد .
تو بايد به خودت و علائق ات احترام بگذاري و براي خودت هم زمان بندي درست داشته باشي . تو به غير از مادر بودن وظائف ديگري هم داري . نمي تواني به بهانه بچه و فشارهاي حاصل از نوع روند پيشرفت وي از ساير مسائل زندگي غافل شوي .
RE: لاغری مغز کودک 15 ماه ام وافسردگی شدیدمن.کمکم کنید و راهنمایی
دوست خوبم
از خوندن تاپیکت خیلی ناراحت شدم نه از اینکه پسرت مشکلی داره بلکه از اینکه خدا اون فرشته بی گناه رو به پدر و مادری مثل شما داده انسان هایی که ادعا دارند زیاده خواه نیستند اما از پذیرش تفاوت کوچکترین نعمت های خدا عاجزند .....
دوست گلم نمی خوام با حرفام تو رو ناراحت کنم چون خوب درک می کنم که تو به اندازه کافی روح و جسم خسته ای داری اما عزیزم چرا نمی خوای قبول کنی که این تقدیر توست و با اون کنار بیای چرا نمی خوای به جای زانوی غم بغل کردن زیبایی های زندگیتو ببینی و براشون ارزش قایل بشی عزیز من زندگی همه ما یکسان نیست چرا فکر می کنی همه در خوشی غرق اند و تویی که از قافله عقبی ؟؟؟؟؟؟
زندگی رو اونی که هست ببین نه اون چیزی که دوست داشتی باشه چون در آنصورت خودت رو در مرحله اول و اطرافیانت رو در مرحله بعدی آزار می دی.....
عزیز دلم یه مثالی برات بزنم من دختر دایی دارم که کودک کند ذهنی داشت همه ما اینو از رفتارهای کودک درک می کردیم سه سالش بود ولی راه نمی رفت و حالتاش طبیعی نبود ....همه می دونستن اما کی جرات داشت ابراز کنه!!!!!!!!این زن و شوهرش و خانواده شون مثل شیر پشت این بچه بودن مخصوصا مادرش و تمام زندگیشو براش گذاشته بود با اینکه دو شیفت سر کار می رفت اما نذاشت خود بچه کوچکترین بویی از ناتوانیش ببره دخترش الان 12 سالشه هنوزم کماکان مشکل داره اما به نسبت کودکانی که دقیقا همین مشکلو دارن بطور وحشتناکی جلوتره و همه مشاورا دلیلش رو روحیه بالای مادرش و کمک های اون می دونن طوریکه عملا کسی متوجه مشکل بچه نمی شه و بجای مدرسه کودکان کند ذهن مدرسه عادی می ره شاگرد اول نیست ولی خودشو می رسونه.....
باور کن مشکل داشتن اصلا مهم نیست مهم اینه که چطوری مشکلتو اداره کنی که نه خودت رو آزار بدی و نه اطرافیانو ......
موفق باشی و ما رو ازحالت بی خبر نذار