RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
ولی من مشکلم اینکه چجوری بهش بگم که مشکلیم پیش نیاد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
به قول محسن درسته همه چی به جدایی ختم نمیشه....ولی من چاره ای جز این ندارم
واسه خودمم خیلی سخته(واقعا همدیگرو دوست داریم)
فقط نمیدونم چجوری.....که داره عذابم میده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
من میخوام یه راهی بهم نشون بدین که قضیش بدون ناخوشایندی بینمون پیش بیاد تمومش کنم ....
آقا محسن ما در حد راهنمایی(مشاوره) دخالت میکنیم .ایشون مشورت میکنه وتصمیم آخر رو خودش میگیره
این بنده خدا خودش داره داد میزنه که میخواد جدا بشه .
از هم شناخت پیدا کردن و بر اساس شناختی که داره ؛ به گفته خودش از لحاظ اعتقادی جور در نماین و میدونه همین باعث مشکل میشه، شما چه اََِسراری به ادامه رابطه دارین؟؟!!!
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
کیوانه عزیز سلام
کیوان جان اگر شما پست های ایشونو خونده باشید ، ایشون دلیله اینکه میخوان جدا شنو -احتماله- -مخالفته- -پدرشون- بیان کردن ، نهتفاهم نداشتن از لحاظه اعتقادی !!!
کیوانه عزیز شما یه لطفی کن یه بار با دقته بیشتر صحبتهای ایشونو بخون ، ایشون و سایره دوستان به خاطره شایدها و اگرهایی که شاید هیچوقت اتفاق نیفته قصده جدایی داره
در ضمن بنده هم ایشونو زور نکردم که برادره من ، من هم نظرمو گفتم
و خواستم که به حرفام فکر کنه
دلیله اسراره منم توی صحبتهام مشخصه =>
1-بی دلیل بودن جدایی
2-شکستنه بی دلیله دله یه عاشق
3-احتماله ناراحتی و افسردگیه خودشون و اون آقا پسر
4-از دست دادن یک پسره خوب و یک عمر پشیمانی
5-مسئولیت داشتنه ایشون ، ایشون در قباله اون آقا مسئول هستند ، اینطور نیست که هر دختری 2سال دله پسریو ببره و تمامه زندگیه اون پسر بشه وبعد به خاطره چنین دلایله پوچی به راحتی خودشو بکشه کنار ، ما در این دنیا هر کاری که میکنیم باید جواب پس دهیم
6-......
7-.......
8-.........
کیوانه عزیز بازم بگم ؟؟؟؟؟
به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد
ای کاش به جای اینکه از تاریکی بترسیم و از آن فرار کنیم به فکر روشن کردنه شمعی بودیم
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
بنده همین کار رو کردم وپست های ایشون رو خوندم.خودشون میخوان جدا بشن .غیر از اینه؟؟
1-ایشون دلیل دارن وبه اون اشاره کردن خودشون از من وتو بهتر میدونن.
2-ایشون حق انتخاب دارن ونمیشه که هر دختر و پسرچون با هم رابطه داشتن از همه چیز چشم پوشی کنن وبه خاطر اینکه دل طرف مقابل نشکنه یه عمر زجر بکشه!!!دلیلشون هم واضحه.(واقعبین باش ؛که هستی .ولی الان نمیدونم چرا ...؟)
3-الان هم ایشون دچار تنش و اضطراب شدن .و به نظر بنده دغدغه وفشار روانی که الان دارن بیشتر از اون وقتی که جدا بشن.وبستگی به خودشون داره چقدر درگیر احساسات بشن.
4-شما از کجا میدونی که این پسر خوبه.؟ چرا یه عمر پشیمانی ؟ مگه همین یه دونه پسر شایسته این خانومه؟؟طوری نوشتی انگار با این آقا نسبتی داری و کاملا"میشناسیش .!!! اصلا"پیشمانی در کار نیست .از اون بهترش هم هست .غیر از اینه؟
5-چرا مسئول هستند ؟.هیچ تعهدی در میان نیست تا مسئول باشن .الان دوتا شون مجردن وحق انتخاب دارن.
رابطه دختر وپسر جهت شناخت بیشتره(شخصا"مخالف این روشم) در این شناخت این خانوم به این نتیجه رسیدن که جدای بهتره.
دلایل شما اصلا"منطقی نیست و اینها هم یه جواب سطحی بود ..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد
اینی که شما نوشتی با این قضیه خیلی فرق داره.
حالا این خانوم از شایدها نمیترسه وبا دوستشون ازدواج میکنه؟شما چه تضمینی داری که این دو بعد از ازدواج با هم خوشبخت باشن؟
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
، ایشون و سایره دوستان به خاطره شایدها و اگرهایی...
شما که میگی نباید به شاید(احتمال)اکتفا کرد خودت چرا این رو نوشتی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
3-احتماله ناراحتی و افسردگیه خودشون و اون آقا پسر
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
(خودشون میخوان جدا بشن .غیر از اینه؟؟) : دوسته عزیز این جمله رو دومین باره تکرار میکنی ، ولی من اگه ببینم کسی داره راهیو اشتباه میره سعی میکنم راهو بهش نشون بدم ، نه اینکه بگم چون خودش میخواد پس بذار بره
(ایشون دلیل دارن وبه اون اشاره کردن خودشون از من وتو بهتر میدونن) : من جز احتماله مخالفته پدرشون دلیلی ندیدم ، اگه شما توی صحبتهاشون دلیلی غیر از این دیدی ممنون میشم به منم بگی
(ایشون حق انتخاب دارن ونمیشه که هر دختر و پسرچون با هم رابطه داشتن از همه چیز چشم پوشی کنن وبه خاطر اینکه دل طرف مقابل نشکنه یه عمر زجر بکشه!!!دلیلشون هم واضحه) : هر کسی حق انتخاب داره ، موافقم ، ولی نه بعده 2سال با هم بودن و دوست داشتنه همدیگه
2سال مدت زمانه کمی نیست که با هم باشید ، بعد متوجه شوید که به درده هم نمیخورید
این کاملا" خنده داره که کسی بعد از 2سال آشنایی تازه به این پی ببرد که فرده مورده دلخواهش را اشتباه انتخاب کرده است
(-شما از کجا میدونی که این پسر خوبه.؟ چرا یه عمر پشیمانی ؟) : من از خودم نگفتم پسره خوبیه ، خوده شمیم گفت که پسره آقاییه
به نظره من یک عمر پشیمانی ، به خاطره از دست دادن فردی خوب با این دلایل بیهوده ، کم است
(از اون بهترش هم هست .غیر از اینه؟) : در اینکه از اون بهترش هست شک نکن ، در این شک کن اون کسی که بهتره ، سراغه منو تو میاد یا نه ؟ شاید آره شاید هیچوقت
(چرا مسئول هستند ؟.هیچ تعهدی در میان نیست تا مسئول باشن .الان دوتا شون مجردن وحق انتخاب دارن) : اگر بخواهیم تعهد را عقدو صیغه و ازدواج تعریف کنیم ، بله ، این دو نسبت به هم تعهدی ندارن ،
ولی گاهی انسان به خاطره مهری که درونه دله دیگری ایجاد کرده متعهد است
گاهی به خاطره حسابهایی که دیگران روی ما باز کرده اند متعهدیم
گاهی به خاطره قولهایی که به دیگران داده ایم متعهدیم ، قولهایی که چه با زبان داده ایم یا چه با عمل به دیگران فهمانده ایم
در این شرایط ما نسبت به دیگران تعهد داریم
(اینی که شما نوشتی با این قضیه خیلی فرق داره) : ایشون در ابتدا گفتن که "به خاطره ترس از اینکه شاید پدرشان مخالفت کنند میخواهند رابطه را قطع کنند" و بنده گفتم "به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد"
واقعا" هم معنی بودنه این دو جمله را نمیفهمید ؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!
(حالا این خانوم از شایدها نمیترسه وبا دوستشون ازدواج میکنه؟شما چه تضمینی داری که این دو بعد از ازدواج با هم خوشبخت باشن؟) : بنده نگفتم بره با دوستشون ازدواج کنه ، گفتم جدایی کاره درستی نیست ، اون آقا باید با خانوادش پا بذاره جلو ، بعد اون موقع تصمیم به درست بودنه ازدواج میگیرن ، که به درده هم میخورن یا نه
همه ی پا فشاریه من به این دلیله که شمیم عزیز اون آقا رو دوست دارن ، همین
کیوانه عزیز فکر نکنم کسی در این دنیا وجود داشته باشه که بتونه برای خوشبختیه کسی تضمینی بده !!!!!!!!
پس خواهش میکنم به حرفی که میزنید فکر کنید و بعد بنویسید
ممنون
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
کیوانه عزیز من گفتم به خاطره ترس از شایدها نباید زندگی رو خراب کرد
نگفتم به خاطره شایدها نباید زندگی کرد
در ضمن این احتمالی که من نوشتم ، احتماله به وقوع پیوستنش بالای 90 درصده
ولی اون احتمال ، که شاید پدره شمیم عزیز مخالفت کنه ممکنه هیچوقت به وقوع نپیونده
ما که سرمون درد گرفت انقدر گفتیم
انشاالله خدا هممونو به راهه راست هدایت کنه ، اول خوده منو
التماس دعا از همگی
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام ...سلام .اینجا چی شده؟؟؟محسن و کیوان محترم چقدر باهم درگیر شدن به خاطره من.....
خیلی خیلی خیلی خیلی ممنونم که انقدر مهربونیدو کمکم میکنید....واقعا ممنونم از لطفتون
باید یه سری چیزارو دوباره مطرح کنم::
آقای کیوان. محسن محترم کاملا نظراتتون برام مهمه....
آقا محسن میگن که من به خاطره پدرم ::::راست میگن .من انقدر بی شعورم که به خاطر مخالفت پدرم میخوام با این بدبخت همه عشق و احساستمو نادیده بگیرم و از همه چیزم بگذرم(آقا محسن من خیلییی دوسش دارم..خیلی بیشتر از خودش)ولی انقدر دیگه میترسم از اطرافم...به خاطر اون میخوام این رابطمونو به هم بزنم .به خاطره همون مسائل...که چند سال به خاطر من بمونه ...سنش که از ازدواج گذشت ...تازه بفهمه بابای من مخالفت میکنه.....و شما گفتین که بگم بیاد جلو::::فکر کنم بدونید که من چند سالمه ..دارم میرم تو 19سالگی ... و هنوز خیلی بچه ام واسه همه چیز ..چه برسه به ازدواج/////و اصلا نمیتونم موضوعه اونو به خانوادم اطلاع بدم..به هیچ وجه(وگرنه اگه میتونستم که تو این حال و روزم نبود)
با اینکه میدونم با این کارم بعدا تو زندگیم جوابشو میگیرم...ولی دیگه چاره ایم ندارم....
منطقی که به موضوع نیگا میکنم میبینم ممکنه از لحاظ اعتقادی به مشکل بر بخوریم.....ولی خیلی دوسش دارم..
ترحمم واسه این نیست که دوسش ندارم فقط میترسم که شاید بلایی سر خودش بیاره....من خودم تو این جدایی بیشترین ضربه رو میخورم
ولی به خاطره خیلی مسائل باید یه کاری کنم که دیگه تموم بشه....فقط نمیدونم چجوری؟؟
آقای کیوان جدا شدن ازش به همین سادگیا نیست....واسه ما سخته به خدا...
مثلا شما فکر کنید که آیندتون به یکی دلخوش کردین....(از طرفه خانواده ..آشنا براش هیچی نمونده)...و فقط امید داره که فرد آیندشو انتخاب کرده و اونم با همیچیش میخواد بسازه .....با اون حال کلی داره زحمت واسه خیلی کار. و چیزای دیگه میکشه...
و توی زندگیش از خیلی چیزا ضربه خورده و از من قول گرفته که هیچوقت بهش ضربه ای نرسونم و هیچ وقت ولش نکنم.
خیلی تو زندگیش بدشانسی آورده
بد شانسیه دوباره ای که آورده من فکرم رو یه قضیه خیلی بازتر شده.....و دارم میبینم که نمیتونم دیگه ادامه بدم
بچه ها .دوستان من خیلی دیگه دارم میرم تو مختونو اذیتتون میکنم
با سوالام شمارم اذیت میکنم....
توروخدا خودتونو درگیر من نکنید....
من خیلی قضیم پیچیدس.
و امیدوارم راه اینکه چجوری باهاش تموم کنم خدا بذاره جلوی راهم.
توروخدا فقط برام دعا کنید:54::203:
من با این مسائلم بیشتر شمارم حرص میدم
:54:
میدونم الان هرکی حرفای اولمو بشنوه میگه تو خودت نمیتونی با خودت کنار بیای ......
بچه ها واسم دعا کنید
خیلی حال روحیو وضعیت خرابی دارم:54::54::54:
خیلی ممنونم از راهنماییتووووووون
واسه همتون دعا میکنم:203:
خیلی شما تجربتون بالاست ...و خیلی کمکت مینونید بکنید...ولی حس میکنم دارم با سوالا شمارم اذیت میکنم و حرص میدم:54:
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شما کار من رو راحت کردین وجواب محسن گرامی رو دادین جوابی که جای هیچ سوالی در آن نیست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
من فکرم رو یه قضیه خیلی بازتر شده.....و دارم میبینم که نمیتونم دیگه ادامه بدم
حالا آقا محسن بیاد وبگه شما دوبار نوشتی(خودشون میخوان جدا بشن غیر از اینه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
آقا محسن میگن که من به خاطره پدرم ::::راست میگن .من انقدر بی شعورم که به خاطر مخالفت پدرم میخوام با این بدبخت همه عشق و احساستمو نادیده بگیرم و از همه چیزم بگذرم4:
آیا خانواده در زندگی مشترک نقش ندارند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
آقای کیوان جدا شدن ازش به همین سادگیا نیست....واسه ما سخته به خدا...
بنده هم که نگفتم به این راحتی هاست .خودم تجربه دارم و اونطور که شما میگه سخته سخت نیست ؛خودمون به خودمون سخت میگیریم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
مثلا شما فکر کنید که آیندتون به یکی دلخوش کردین....(از طرفه خانواده ..آشنا براش هیچی نمونده)...و فقط امید داره که فرد آیندشو انتخاب کرده
شمیم گرامی لطف کنید به لینکهای زیر مراجعه کنید.ممنون
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 262
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 238
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
[size=medium]شميم 19 عزيز سلام
به نظر من اولين چيزي كه اينجا اهميت داره اينه كه آيا خودت شناخت درست و كانلي از دوستت داري يا نه؟ موارد اختلافتون رو ميدوني يا نه؟ يعني قطعا اين اختلاف فرهنگي كه دريد بين خودتون دو تا هم يك سري اختلافات ايجاد ميكنه. به اينا واقفي؟
1- اگه شناختت كامله و موارد اختلافتون رو ميدوني و خودت باهاشون كنار اومدي و ميدوني بين خودتون دو تا مشكلي ايجاد نميكنه و در عين حال اين همه هم به هم علاقع مند هستيد به نظر من (يه نظر كانلا شخصي) صرف اين كه ممكن پدرت مخالفت كنن نبايد باعث بشه كه اين رابطرو به هم بزني. ميتوني منطقي با خانوادت صحبت كني (به شرطي كه در انتخاب خودت هم منطق دخيل بوده باشه و نه صرفا احساسات)
2- خودت هم شناخت كاماي از دوستت نداري و وجود اختلافات فكر خودت رو هم آزار ميده و مطمئن نيستي قابل حل هست يا نه و صرفا داري از روي احساسات پيش ميري. در اين صورت به نظر من يا اول شناخت خودت رو كامل كن و بعد تصميم گير و يا اگه ميدوني كه فقط از روي احساسات داري پيش ميري هرچه زودتر جلوشو بگيري راحت تري و كمتر ضربه ميخوري
موفق باشي دوست عزيز و اينقدر خودت رو عذاب نده[/size]
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
دوستان
فقط من یه راهی میخوام بهم پیشنهاد کنین که با چه ترفندی دوستیمونو خاتمه بدم؟؟؟
درسته که بیشتر از جونم دوسش دارم ....
ولی چاره ای ندارم.......:54::54::54::54: