-
RE: زندگی جهنمی
باز هم به من زنگ زد که جواب ندادم البته با موبایلش که شماره اش بیفته، چندین ایمیل زد که نخونده پاک کردم، اولش این بود که "من آدم خوبی هستم ولی برای تو زن بدی بودم"، یاد حرف مشاور افتادم که گفت آدمهای خودشیفته حتی وقتی پشیمون هم هستن طرفشون رو متهم می کنن و تازه شرط و شروط هم میگذارن! البته با حرفهائی که از من شنیده بود به صورت دزدکی، می دونه که راه برگشتی نیست.
چند وقت قبل فامیلشون که پیششون هست با من صحبت کرد، گفت که هر روز که بیشتر می گذره بیشتر به حقیقت حرفهات پی میبریم. دیگه باهاش صحبتی جز سلام و خداحافظ نمی کنیم. تعادل روانی نداره و unstable هست! با اون دوست پسرش هم چند بار دعوا کرده و حالا دیگه مثل قبل مطمئن به طرف نیست و نمی خواهد به این زودی تصمیم بگیره! یک چیزهائی از حقیقت زندگی رو داره می فهمه. به من گفت که پسرش گفته که بهش بگن که از خونشون بره! خود ایشون هم به همسرش گفت که این تا کی می خواهد اینجا بمونه! پسرش به من گفت که بیاد با من roomate بشه!! الهی شکر که خورشید هیچ وقت پشت ابر نمی مونه