RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان آدمها متفاوتند بعضي قدر شناسي رو بلدند و بعضي ها هم متاسفانه از محبت كردن ديگران فقط سوء استفاده مي كنند يا يا يك وظيفه مي دانند . من فكر مي كنم آدم در برابر همسرش بايد تمام عشق و محبتش رو ابراز كنه تا اونجايي خودش له نشه و ناديده گرفته نشه .يعني در واقع هر قدر كه محبت مي كنه بايد نيازهاي روحي خودش رو هم در نظر بگيره و از طرف مقابلش بخواد كه او هم عشقش رو به طريقي كه مي پسنده نشون بده .
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
اگر بخواهي هر قدر كه دلت مي خواهد محبت كني و از طرفي بخواهي توقع هم داشته باشي خيلي زود كم خواهي آورد. براي همين نمي توان هر دو را در نظر گرفت اسما جان
يا بايد بي توقع به خاطر لذت بردن از عشق ورزيدن عشق ورزيد و يا اينكه با حساب و كتاب محبت كرد و مراقب رفتار طرف مقابل موند.
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
اگر بخواهي هر قدر كه دلت مي خواهد محبت كني و از طرفي بخواهي توقع هم داشته باشي خيلي زود كم خواهي آورد. براي همين نمي توان هر دو را در نظر گرفت اسما جان
يا بايد بي توقع به خاطر لذت بردن از عشق ورزيدن عشق ورزيد و يا اينكه با حساب و كتاب محبت كرد و مراقب رفتار طرف مقابل موند.
دقیقاً. کاملا موافقم:104:
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان سلام : منم مانند دوستان دیگه تمامی تایپینکهایی که ایجاد کردی رو در مورد خودت را خواننده ام . از اینکه از عشقت جدا شدی خیلی دلگیر شدم و از اینکه دارید خود را آماده یه زندگی جدید میکنید خیلی خوشحالم . دانه جان از اعتماد به نفس بالایتان خیلی خوشم مییاد و همیشه آرزو میکنم که بتوانم مثل شما باشم . امیدوارم که در این مشکل هم مثل سری های قبل پیروز شوید و به آنچه که در ذهن دارید برسید .
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
بال تكين عزيز
از حسن توجهت و از تعريفهايي كه از من كرديد ممنونم.
بي پرده بگويم كه اين جملات شما اعتماد به نفس من را بيشتر مي كند و از راهي كه در پيش دارم هراسم را كمتر مي كند.
براي همه دوستان دعا مي كنم به آنچه كه صلاحشان است برسند و خدواند راه را به ايشان نشان دهد.
12 سال از زندگيم را بيهوده نگذراندم و گذشتن از عمري كه از من گذشته است دشوار بود اما الان واقعا براي ادامه عمري كه برايم مانده حتي اگر يك روز هم باشد تلاش مي كنم.
در اين ميان گاهي به مواردي بر مي خورم كه شايد قبلا برخوردي با آن نداشتم. تجربيات زيادي در زندگي داشته ام اما تجربه آشنايي من با آن آقا كه قبلا در زندگي هم بوديم اينقدر در سنين كم بود كه شايد اصلا اصولي نبود و يا اينكه آن موقع ها به چند و چون آن دقتي نداشتم و هر چه پيش آيد خوش آيد بود و تبديل به يك عشق شد. اما حالا مي خواهم راه را اشتباه نروم كه دو سال ديگر كاسه چه كنم دستم بگيرم و تنها به خاطر فرزندي كه خواهم داشت تحمل يك زندگي بد را به همراه خود بكشم.
امروز كه خوب نگاه مي كنم مي بيننم كه هر چه در زندگي خود داشتم به نوعي نتيجه اعمال خودم خواه مستقيم و خواه غيرمستقيم در زندگي بوده است.
براي همين لزوم دقت بيشتر در تصميمها و اعمال را حس مي كنم.
ببخشيد كه زياد مي نويسم. اما نوشتن هم مرا خالي مي كند و هم مي توانم آنچه كه ذهنم را مشغول كرده با شما دوستان در ميان بگذارم. شايد به درد كسي بخورد.
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
بعضي وقتها با بعضي آدمها برخورد مي كني كه بعد از چند دقيقه كوتاه صحبت كردن متوجه مي شوي كه چقدر روحياتت به او نزديك است و انگار سالهاست كه او را مي شناسي و اصلا نيازي به زياد صحبت كردن نداري ولي گاهي اوقات سالها با كسي زندگي مي كني و احساس مي كني كه با دنياي او غريبه اي و نمي تواني خود را جاي او بگذاري و بداني كه چه فكر مي كند و چه در سرش مي گذرد.
خيلي از زن و شوهر ها به صورت نوع دوم زندگي مي كنند و خودشان نمي دانند كه چه غريبه وار فقط با همسر خود هم خانه هستند.
من نمي خواهم با همسر خود اينگونه باشم در عين اينكه تا به الان به هيچ عنوان مخل آزادي رفتاري و فكري او نشده ام و هنوز همانند زمان مجردي خود آنطور كه مي خواهد مي رود و مي آيد و با همه صميميت ها و دلتنگي ها و وابستگي ها در عين حال هنوز او را از خود جدا مي دانم و حس مي كنم نتوانسته ام دنياي او را كشف كنم و او هم نسبت به من همينطور
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
تمام خوبی ها در یک نفر قابل حصول نیستند خانوم دانه. اگر ایشون چیزی رو در مورد اخلاقهای شما به شما نمی گویند دلیل بر خوبی مطلق شما نیست. به هر حال من تصور می کنم حتی نگاه کردن شما به عشقی که در دوران گذشته داشته اید و توقع داشتن از خدا مبنی براینکه شما چون از اون عشق گذشتید در زندگیتون جوابشو ببینید سراسر گناهه. آیا راضی هستید همسر شما هر بار که به شما و فلان اخلاق ناپسند شما نگاه می کند با افسوس به گذشته زیبایی که داشته (به طور مثال عرض می کنم) خیره بشه. همسر شما اشتباهاتی رو داشته یکی از این اشتباهات این بوده که در مورد روحیات خودشون با شما صحبت نکردند. ولی این همون اشتباهیه که شما هم داشته اید.
در زندگی تعادل شرط اول هست . تا زمانی که شما خودتون رو در باره زندگی آیندتون مسئول ندونید و ایشون رو همزمان با اینکه تمام وظایف مادی عروسی و... رو بر دوششون می ندازید مسئول برآورده کردن نیازهای معنوی خود هم بدونید چیزی بهتر از این نصیبتون نخواهد شد.ایشون اصولا شما رو حتی همگام لفظی هم با مشکلاتی که دارند تجربه می کنند نمی بینند.از خرج عروسی صحبت می کنند با لحنی که به شما آزاری نرساند با چیزی که به او یاد داده شده از تلاش خودش برای راضی شدن شما صحبت می کند با چیزی که در چنته دارد و نمی تواند دروغین ظاهر سازی کند و به جای درک این مشکلات،به جای همدردی با اون در حل مشکلات، مرتب از او عشق کلامی می طلبید.
نمی دونم توقعتون از چی برمیاد. ولی اینقدر منفعل و متوقع بودن در زندگی مشترک به چیزی جز طلاق عاطفی ویا دائمی ختم نمی شود.
بترسید از زمانی که یک مرد( یا یک زن) یقین حاصل کنه که هیچ یک از تلاشهای اون در زندگی دیده نمی شه. یک طرف رابطه قرار گرفتن و اینکه مدام طرف مقابل رو نقد کنید بهتون در زندگی کمکی نمی کنه.
ببینید خانوم دانه همون طور که شما به ابراز احساسات زبانی نیازمندید همسرتون به عنوان یک مرد باید حس کنه که همسرش نوع نیازهای عاطفی اون رو درک می کنه.
اون گناهی نداره که چیزهایی رو که از ابتدا داشته داره رو می کنه. اون گناهش این بوده که نیومده این تالار رو بخونه تا بفهمه تا وقتی که یک انسان کامل که توان مالی، معنوی، عاطفی، روحی بی نظیر داره و در همه حالات همسرش رو درک می کنه نشده ازدواج نکنه!!چون نتیجش اینه...
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
آقاي سورنا آرمان
من جوابي كه از شما خواندم را اگر دو روز پيش مي خواندم زياد حس نمي كردم اما امروز كه خواندم واقعا توانستم مطالبتون رو درك كنم چون در همين دو روز تجربه اي را كسب كردم كه شايد نگاهم به زندگي مشتركم را تغيير داد.
من هميشه معتقد بودم كه توي اين دنيا با هر دست بدهي با همان دست هم خواهي گرفت.
اين را شنيده بودم كه زندگي يك تعامله دو طرفه است.
اين را مي دانستم كه همسرم يك مرد آزاد و با تفكرات و عقايد خاص خودش است و نمي توان آن را تغيير داده يا محدود نمود.
اين را مي دانستم كه بايد زندگي ام را خودم با دستان خودم بسازم
و خيلي چيزهاي ديگر كه مي دانستم
با يك جمع بندي كلي به اين نتيجه رسيدم كه مسيري كه من مي روم اشتباه است نه او.
جالب است بدانيد در اين دو روزي كگه گذشت هر چقدر بيشتر به او توجه كردم حس اعتمادش به من بيتشر شد و احساس كردم خيلي راحت تر از قبل مسائلش را با من در ميان مي گذارد . اعتمادي كه او به من كرد حس اعتماد به نفس مرا بيشتر كرده و مرا ترغيب به بيشتر كردن اين حس نمود.
از بابت كارهايي كه براي من مي كرد قدرداني مي كردم. احساس مي كنم هر بار قدرداني من او تشويق مي شود تا كارهاي بيشتر و بهتري براي من انجام دهد.وقتي نيازهاي عاطفي و جنسي خودم را بدون توقع جبران به او بي دريغ ابراز مي كردم طولي نگذشت كه او هم احساس راحتي با من كرده و او هم راحتر تر اين احساس را به زبان مي آورد. طوري شد كه ناخواسته تمام انتظارات من برآورده شد.
اين مطلب يا اين تجربه را اينجا نوشتم تا به خيلي ها بگويم كه در خيلي از جاها اگر توقعات ما برآورده نمي شود ايراد كار يك جايي در ميان كارهاي خود ماست. اگر كمي با ظرافت و دقت روز كارهاي خودمان ريز شويم مي توانيم مسير زندگي خود را به بهترين مسير سوق دهيم.
همان قدر كه من به او نياز داشتم او نيز به من نياز داشت. همان قدر كه من در زندگي ام دغدغه داشتم او هم داشت. به جاي اينكه من توقع داشته باشم كه او به داد من برسد بهتر بود خودم توقعات او را برآورده مي كردم. مي دانم كه حالا احساس مي كند مي تواند روي كمك و همراهي من حساب كند و اين اعتماد باعث شد كه روابط بين ما دگرگون شده و به مراتب بهتر شود.
غرورهاي كذب، توقعات بيش از حد، نداشتن گذشت رابطه ما را خراب مي كرد و من مي گفتم چرا او اينطور است چرا اونطور نيست.
اما حالا مي دانم كه 90درصد خودم در اين مسئله دخيل بودم.
مي دانم كه خيلي از شما دوستان هم گاهي دچار اين اشتباهات مي شويد و از آنها غافليد. براي همين تجربيات خودم را اينجا مي نويسم تا شايد به درد كسي بخورد.
تجربه زندگي اين دو روزمان مي ارزيد به اين چند ماهي كه باهم ازدواج كرده ايم. حالا حس مي كنم بيشتر دلم مي خواهد تا اين روند را ادامه داده و بهترش كنم.
مي دانم او نيز از اين مدت و از اين رابطه با من واقعا لذت برد. برق شادي و رضايت را در چشمانش مي ديدم.
من براي آينده خود تلاش خواهم نمود بدون آنكه زندگي گذشته ام را در آن دخيل كنم.
جمله اي است كه دائم با خودم تكرار مي كنم تا آويزه ذهنم شود.
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
خوشحالم دانه جان. امیدوارم این حس تا پایان عمر همراهتان باشد