از راهنمايي همه شما ...
طاهره و فاطيما و آرتميس ممنونم
نمایش نسخه قابل چاپ
از راهنمايي همه شما ...
طاهره و فاطيما و آرتميس ممنونم
سلام مريم جان
اميدوارم كه خوب باشي
يه پيشنهاد دارم :227:
چرا سعي نمي كني كه خرجت را ببري بالا و از شوهرت درخواست پول بيشتري داشته باشي .
مي دوني اين تجربه اي كه شما الان با همسرتون دارين من قبلا با پدرم داشتم و مادرم با شوهرش .
همسر شمارو نميدونم ولي پدر من هميشه تو زندگيم و زندگي مادرم فقط نقش حضور يه مرد تو خونه رو بازي مي كرد . هميشه دوستان شو يعني در كل ديگران رو به ما ترجيح ميداد.
اگر آدم بخواد كنار همچين مردهاي زندگي كنه نبايد آدم قانع و كم خرجي باشه بايد سرشونو شلوغ كني كه وقت استراحت و فكر كردن به ديگران و از دست بدن وگرنه همچنان در روياها و ديگر پرستيهاشون غرق ميشن .
يه پيشنهاد ديگه : چرا سعي نمي كنيد يه كم خونسرد تر برخورد كنيد مي دونم خيلي سخته ولي براي خودتون خيلي بهتره مثلا اگر پدر شوهرتون از شوخي خوشش مياد شوخي شوخي حرفاتون و بهش بزنين.
طبق تجربه اي كه با اين طور مردها دارم بهتون پيشنهاد مي كنم براي اينكه بخوايد كاري براتون انجام بده هيچ وقت با كلام و با استفاده از حرف اين كاررو نكنيد .
چون با حرف فقط به رويا و خيال بافي فرو مي رن.
به نظرم سعي كنيد در مقابل عمل انجام شده قرارش يدين .
اينا همه يه نظر و پيشنهاد شايد بهتون كمك كنه .
هر وقت كه راه حل هاي خوب شنيدم و احساس كردم بدردتون مي خوره حتما در اختيارتون ميزام.:228:
اميد وارم يه روز كه خيلي زود مياد زندگيتون همونطور باشه كه دوست داريد و ازش لذت مي بريد.:72:
با سلام خدمت مریم خانم:72:
تمام مطالب ها رو خوندم....:303:
به شما به خاطر این احساس راحتی که در بیان مطالب دارید تبریک میگم...بسیار مفصل مرقوم فرمودید...
از متون مشخصه خیلی در تنهایی و خلوت خودت به این مسائل فکر کردی و بسیار اذیت شدی...:47:
هنوز نیاز به شنیده شدن داری.....
دختر گلم...عزیزم...
این قبیل مشکلات درزندگی ها وجود داره ولی مهم اینه که تا جایی که از دست ما برمیاد برای رفع اون وبهبود کیفیت زندگی تلاش کنیم ....
همه ما در زندگی داغ عزیز ترین کسانمونو شاهد بودیم ولی زندگی ما متوقف نشده و حتی علامت سوالی در اذهان به وجود اومده که بنا به فرمیاش ائمه اطهار عبرت بگیریم و از این مسئله به سازندگی خودمونو بیشتر تفکر کنیم...:47:
پس صبور باش
من فکر میکنم خانواده شما و همسرتون از نظر شیوه مدیریتی خیلی متفاوت بودند و این مشکلات اخیر شما هم از همین قضیه ناشی شده...
مواردی رو که مطرح کردید البته که برای یه دختر جوان با این همه احساس و باهوش و برون گرا باعث رنجش بشه....اما اونقدر من در ادبیات منشی و ارتباطی شما رو غنی دیدم که تصور میکنم با کمی هوشیاری راحت بر این مسائل فائق شی.....:D
دخترم...گلم...
اونقدر به کاری که در زندگی انجام میدی اعتماد داشته باش که اجازه ندی حتی کسی به غرض چیزی به شما گفت آزرده شی...در حالیکه دید خودتم باز نگر داری...و از قضایا جنبه منفی اونو در نظر نگیرید...مثلا گفتن این عبارت پدر شوهرتون که پیر شدی....شاید یه وسیله ارتباطیه....میخواد نظرشو بگه ....همین که بیتفاوت نبوده برات مهم باشه....اگه همینو پدر خودت میگفت چه برخوردی داشتی؟و چطور به قضیه نگاه میکردی؟:305:
سبک مدیریتی خانواده همسر شما مبتنی بر پذیرفتن پدر خانواده به عنوان مرکزیت قدرته....اعتماد به نفس ایشون و قدرت مدیریتی و احتمالا موفقییتهاشون در زمینه هایی باعث شده خانواده اعتماد زیادی به ایشون داشته باشن...شما هم اعتماد کنید...یقینا شما هم اگر در زندگی مشکلاتی براتون پیش بیاد ایشون اولین کسی خواهد بود که به یاری شما خواهد آمد..
من یقین دارم ایشون شما رو خیلی دوست داره چرا حقیقتا دوست داشتنی به نظر میرسید...من اصلا کارایی رو که به هر حال باعث کدورت بشه تایید نمیکنم...ولی میخوام وجود توی نازنین وزندگی قشنگت که با این زیبایی برای خودت درست کردی آسیبی نبینه...لذا دید خودتو کمی عوض کن به این ترتیب که من توانمند تر از اونی ام که گفته کسی لبخند روی لب منو بخشکونه...
در امورات مالی هرگز وارد بحث با همسرتون نشید...هرگز....نتیجه عکس میده:P گلم....از اینکه شما هم در زندگی تلاش میکنید خسته نشید به زودی آسایش این کارتو خواهی دید ولی مراقب باش زمانی که آسایش به سراغت میاد آرامش بیشترین داشته تو باشه....
سعی کن با خانواده شوهرت تعاملات خودتو بیشتر کنی....
ببین دخترم واقعیت اینه که دختران جوان سیاست ندارند ولی گذشت دارند...شما اولویت رو رو بر عکس کنی زودتر به هدفت میرسی(اول سیاست بعد جنبه های دیگر)...شما در هفته گاهی بدون همسرتون به منزل خانواده همسرتون برید...بیشتر جانب خانواده همسرتونو بگیرید تا خودت و رابطه دونفریتونو.....در بعضی موقعیت ها از پدر شوهرتون دفاع کنید....با این کار جایی برای هیچ خلاء عاطفی باقی نخواهد ماند....
دخترم...من میخوام تو زود به هدف برسی...راهش از این مجموعه که عرض کردم بیرون نیست.....
در رابطه با همسرتونم :مردان ایرانی قبل از ازدواج تصوراتی از ازدواج دارند مثلا ازدواج کنند با همسرشون خوشبخت شن و این خوشبختی رو به تمام اعضاء خانواده ابلاغ کنند .طبیعتا با این شرایط پیش اومده روحیه ایشون هم کسل شده ولی از فرط علاقه به شما با شوق داره هنوز تلاش میکنه.....
زرنگ باش و تیز بین...به همسرتون بگید مادر شما از چه عروسی خوشش میاد؟....لب به سخن خواهد گشود.....و بحثو شما با سوال کردن ادامه بده....بذار همسرت فقط صحبت کنه...این کار باعث رضایت ایشون میشه...بحث از خانوادش در ارتباط با شما....
چند نکته هم در ادامه مطالب خواهم آورد....:43:
موفق باشی دختر برون گرای و مهربان من :72: :72:
از آرتميس و فاطيماي عزيز ممنونم
سلام به همگي بخصوص فاطيما(psy133) (مطالبتون بسيار زيبا و اموزنده بود)با اجازه چند نكته ديگه رو هم بهش اضافه ميكنم
مريم عزيز خيلي دلم ميخواست تو ماجراي فوت پدرتون دركتون كنم راستش رو بخواي تصورش هم برام غير ممكن بودولي براتون ارزومي كنم كه شخصي كه ميتونه برات تكيه گاه بهتري باشه رو زودتر ببينيد.
در رابطه با چند تا از مطالبتون نظرم رو ميگم:
1-واژه ي اجبارتون كه بارها و بارها ازاون استفاده كرديد:دوست عزيز ما مجبور به انجام هيچ كاري نيستيم بلكه د ر شرايطي متفاوت از شرايط معمول زندگي دست به عاقلانه ترين انتخاب ميزنيم(بين رفتن به خونه ي پدرشوهر يا قهر با همسر يكي رو انتخاب ميكنيم و...)چه قدر زيباتر ميشه اگه پيامد انتخابامون رو هم خودمون به عهده بگيريم يعني اگر كسي چيزي گفت كه با مزاج ما سازگار نبود بدونيم كه اين بخاطر انتخاب من كه بوجود اومده.
2- محبت و ابراز علاقه هميشه دادن يك شاخه گل-دادن كادو و يا گفتن جملات زيبا و رمانتيك نيست(اگه به اين صورت باشه قطعا ميتونه زيباتر بشه).حتما شما خيلي بيشتر از ما در مورداولين حقوق همسرتون و يا قرض 22 ميليوني به پدر شوهرتون و...فكر كرديدو اينكه چرا بهتون چيزي نگفته و ازتون پنهون كرده؟! شايد همسرتون نخواسته شماهم از انتخابي كه اون داشته اذيت بشيد و اين يعني :
محبت وابراز علاقه وشايد هم نوعي اعتراف به انتخاب اشتباهش.(اگه احساس ميكرد انتخابش درست حتما مي اومد و با افتخار بهتون ميگفت)
نوع برخورد شما با انتخابهاي همسرتون خيلي مهم اينكه شما به انتخابهاي همسرتون احترام بذاري و سعي كني دركش كني يا از موضع مخالفت باهاش برخورد كني دقيقا تعيين كننده رفتارهاي بعدي همسرتون با شما ست.
شايد اگه تو ماجراي اولين حقوقش سعي ميكردي خودت رو جاي همسرت بذاري (لذت دريافت اولين حقوق ونقشه هاي زيادي كه برا خرج كردنش داشتي)تصور كن تحت چنين شرايطي يكي از عزيزترين كسات مي اومد و ازت تقاضاي پول ميكردخودت چكار ميكردي؟!و سخت تر وقتي ميشه كه بدوني فقط تو نيستي كه تو اين پولها سهم داري ديگه حالا يك شريك زندگي هم كنارت.
3- در رابطه با كادو دادن لطفا يه چند لحظه خودت رو جاي همسرت بذار(بهت كادو ميدم تازه رو كادوم تاريخ تولدم رو هم مينويسم تا تو هم روز تولدم يادت بمونه حالا بعدش هم خودم ميگم كه معني اون عدد چيه.اينكه ديگه كادو نميشه به اين كه ديگه نميگن محبت شايد اسم معامله خيلي بهتر باشه: بهت كادو ميدم تا كادو بگيرم تازه اگه يادت رفت حتما ياداوري ميكنم)اينجاي كار كه هيچ ابراز محبتي نبود من تورو بخاطر خودم كه ميخوام نه خودت.
4-اما مريم عزيز مهمترين قسمت زندگي اينه كه ما خود حقيقي خودمون باشيم هر چيزي كه قبلا بوديم مهم نيست كه ديگرون در رابطه با ما چه نظري دارند چون اگه قرار باشه براي خوشايند ديگرون مريم تبديل به كس ديگري بشه اون موقع مريم هم از ديگرون انتظار داره كه برا خوشايندش تبديل به انسانهاي ديگري بشن(كادو ميديم تا كادو بگيريم واگه نگيريم بهمون بر ميخوره)
نوشته بودي كه همسرت تمام سعيش اينه كه براتون خونه بخره و فكر ميكنه كه داشتن خونه برات خيلي مهم پيشنهاد ميكنم در رابطه با احساست نسبت به اينهمه احساس مسوليتش ويا احساساتت در رابطه با رفت و امد با خانواده شوهرت و اينكه تمام رفت و امد ها رو بخاطر همسرت كه انجام ميدي
(اين ميشه محبت غير شرطي)و... باهاش صحبت كن و بذار همسرت احساس كنه كه كسي هست كه دركش ميكنه و اون رو بخاطر خودش كه دوست داره حتي اگر تصميم و انتخابهايي گرفت كه شما خوشتون نيومدولي مطمئن باش كه اون برا انتخابهاش دلايل زيباتري داره.
نو شدن حالها...
رفتن اين كهنه هاست.!
سلام مریم
خیلی قشنگ و مبتنی بر احساسات پاکت واقعیت های زندگیت را توصیف کردی. این به ما کمک می کنه که پاسخ مناسبتری به شما بدهیم.
پاسخهای فاطیما و اکرم حاوی مسائل بسیار مهمی بود. اگر بتوانی چاپ بگیری و بند بند آنرا اجرا کنی ، متوجه می شوی که راههای برون رفت از این مشکلات را به شما نشان داده اند.
اما مسئله مهمی را که می خواهم اشاره کنم اینست که حتی در مشاوره های حضوری این سوء تفاهم پیش می آید. وقتی یک مراجعی می آید و مسائل خود را با همسرش بیان می کند. نقش مشاور با نقش قاضی نزد او جابجا می شود. اگر شما پیش قاضی می رفتید باید بر اساس این مدارک می گفت که شوهر و پدر شوهر شما فلان هستند و جزای آنها فلان است. اما وقتی شما نزد مشاور می آئید، چنین انتظاری ندارید. یعنی ما الان رهنمونی برای پدرشوهرت و شوهرت نمی دهیم. چرا که دسترسی فقط به شما داریم و باید به شما بگوئیم که چه تغییراتی در رفتار و احساس شما منجر به تغییر این اوضاع می شود.
اگر می بینید که فاطیما و اکرم این دو بزرگوار رفتارهایی را به شما پیشنهاد داده اند، خدایی نکرده به این معنا نیست که شما مقصر بوده اید و باید حالا تغییر کنید تا مسائلتون حل بشود. نه ابدا، بلکه به این معنا هست که جهت مدیریت و کنترل روابط خود با شوهر و پدر شوهر خود از یک راههای جدیدی پیش بروی. که آزموده شده و صحیح تر هست.
وقایعی که توصیف کردید، بسیار ظریف هست. این نشان دهنده دیده حساس شما به موضوعات هست. این نعمت بزرگی هست که ما انسانها از آن بهره مندیم ، اما اگر دقیقا کنترلش نکنیم، از درون ما را خرد می کند.
واقعیت این دنیا از نوع دیگری هست، زبری، خار، کنایه، و رفتار ناصواب دیگران بخشی از رفتار این دنیا با ماست. ما نمی توانیم ایده آلهایمان را در یک آزمایشگاه دنبال کنیم. آنچه که شما انتظار می کشید ایده آلهاست. همانهایی که من و سایر دوستانمان هم در پی آن هستیم. اما فکر مرتب به این ایده آلها و اینکه چرا چنان نشد، چرا چنین گفتند ، چرا چنان کردند و ....، همه ما را عذاب می دهند و راهی را برای ما نمی گشایند.
برای گشوده شدن راه به تدبیر بیشتر از احساس نیاز است. و احساس فقط وقتی در مدیریت و هدایت منطق ما قرار بگیرد راهگشاء خواهد بود.
تمرکز زدایی یکی از تکنیک هایی هست که می تواند از نظر منطقی ، روی احساس شما عمل کند و آنرا هدایت کند. شما در سراسر مطالبتون به مسائل خانواده شوهر و شوهرت اشاره کردی.یعنی روی آنها تمرکز کردی. در واقع دنیای بی نهایت خود را محدود به یک بخش بسیار بسیار بسیار کوچک کردی. در حالیکه شما بی نهایت رابطه دیگر در زندگی ، علائق ، تفریحات، و خواسته های خود داری.
به عنوان نمونه: شما یکباره شرایط بازگشایی حرفهای دلت را در تالار ی پیدا می کنی که علاوه بر بازدید کنندگان بی شمار ، افراد زیادی با شما همدردی می کنند و در بضاعت خود همه انرژی خود را می گذارند که با شما در بیرون رفتن از این مشکلات همراه باشند. دوستان تازه پیدا می کنید. و ...
دوستان ، خانواده ، موسیقی ، تفریح ، کتاب و .... همه و همه گسترش حیطه هایی هست که می تواند به رشد شخصیتی شما کما فی السابق کمک کند. جالب اینه که وقتی انرژی احساسی خود را از این موضوع ( خانواده شوهر) ، منحرف می کنی، احساس می کنی آنها هم بهتر با شما برخورد می کنند. چون فرق یک لبخند روی لب و خشم در دل را هر انسانی به خوبی متوجه می شود با لبخندی که از ته دل باشه.
و این ارتباط شما با آنها را نیز بهبود می دهد.
شما برای هر رفتار خانواده شوهرت یک تفسیر و برداشتی ( عموما منفی مطرح کردید) این در روانشناسی و شناخت درمانی به عنوان خطاهای شناختی از نوع همه یا هیچ مطرح می شود. یعنی خود را سفید و آنها را سیاه مطلق تلقی کرده اید. درست هست که خیلی از رفتارهای آنها ناصواب هست و خیلی رفتارهای شما در قبال آنها صواب، اما باید سایر رفتارها را نیز در نظر گرفت. اتفاقا راه تاثیر گذاری روی افراد از بخش مثبت آنهاست نه اصلاح بخش منفی آنها. یعنی اگر شما توانستید نقاط مثبت همسر و خانواده اش را پیدا کنی( حتی اگر به اندازه یک اپسیلون هست)، آنگها می توانی آنقدر روی آنها کار کنی که روز به روز بزرگتر شود.
کافی هست که به جای برچسب زدن منفی روی هر رفتار پدرشوهرت، سعی کنی یک برچسب مثبت بزنی. فاطیما قشنگ اشاره کرد. مثلا وقتی او می گوید موهایت سفید شده. باید بخندی بگویی «باباجون خیلی بلایی ، زود فهمیدی موهامو رنگ کردم! بهم می آد؟! »( به جای تفسیر فضولی در کاردخترانه)
یا به گفته زیرکانه اکرم به جای برچسب خودخواهی و دروغ گویی شوهرت که حقوق اولش را به برادرش داده ، می توانستی اینطور بگویی:« تبریک می گویم، هم اولین حقوقت را ، هم این همه گذشت و مهربانیت را»
به هر حال تمام مطالب که گفتی با همه تلخی، می تواند با برخورد متفاوت شما با آنها (که مبتنی بر منطق مثبت اندیشی ، نه احساس زودرنجی باشه) ، به مسیری هموار جهت برون رفت از این تلخی ها باشه.
من توصیه می کنم به مشاور خانواده به طور حضوری مراجعه کن. ( اگر همسرت هم راضی شد با او برو در غیر این صورت این قدرت را به تنهایی هم داری)، بعد در این جلسات مهارتهای مبتنی بر کنترل احساس ، حل مسئله و مهارتهای ارتباطی و زناشویی را کسب کن و تمرین کن. ( اگر چه بسیاری از آنها را دارا می باشی و لی تمرین آنها تحت نظر یک روانشناس و مشاور می تواند بازدهی آنها را افزایش دهد.
فراموش نکن.
ستاره ها و تیرگی های شب ، به ما می گویند که طلوع خورشیدی هم از پس آن وجود دارد. صبر داشته باش ولی منفعل ننشین......
خواهرم مريم
خانم صبور
خانمي كه خودش را وقف شوهرش كرده است.
خانمي كه با عشق زندگي ميكند
خانمي كه شوهرش را دوست دارد
خانمي كه ترديد كرده
خواهرم
هزينههاي دخل و خرج با مرد خانواده است
اين يك حقيقت است
ولي مردهايي اين وظيفه را با زن خانواده در ميان ميگذارند.
اين حق مرد است كه دارايش را به زنش نگويد
ولي
در يك خانواده كنوني همه با عشق به هم نزديك ميشوند.
شما نميتوانيد با حرف شوهرتان را به خود نزديك كنيد و از كساني بكنيد
بايد راهي پيدا كنيد و هيچ بفكر طلاق نيافتيد
زنهاي خود را فورا طلاق ندهيد چون خدا در اين ازدواج خيري ديده است.
يعني خانواده را نبايد از هم پاشاند چون او اينكار را ميكند
خواهرم
به نظر من شما بايد هفته در آرامش فكر كنيد تمام كينهها و بغضها را از خود دور كنيد
شوهرتان را دوست داشته باشيد
اگر عشقي با يك شماره حساب بشكند آن عشق نيست عشق فراتر از اينهاست
شما شوهرتان را دوست داريد با كينهها عاقبت خوشي نداريد
نظرتان را تغيير دهيد و رضايت خود و خداي خود را فراهم كنيد
زندگي روشنتر از تاريكيهاي ذهن شماست
برادر كوچكتان مهدي
میدانی چه کاری بهتر است
1.حس مخالفت را از خودت دور کن مثل یک شنا گری که روی آب خودش را به آب می سپارد و بروی آب میخوابد احساس کن و کاملا از فکر آینده دور کن . به این فکر کن که امور زندگی رو سپردم به خدای خودم و بعد به شوهرم خودش میداند چگونه ادامه دهد.
از طرفی هم به خودت فشار نیاور و هر آنچه جدا " لازم داری "با قیمت مناسب برای خودت بخر
این حال تو را بهتر میکند .
کار زندگی را به همسرت بسپار بالاخره خودش متوجه میشود که کارش درست بوده یا نه
سلام مريم جون از خوندن مطالبت گريه كردم ميدوني من و تو يه كم شبيه هميم از دست دادن باباي مهربونتو بهت تسليت ميگم. خيلي خانومي .خيلي زياد.... راستي عزيزم زياد غصه نخور و به خودت فشار نيار اونا هدفشون همينه كه تو رو ناراحت كنن پس تو هم كمي به فكر خودت باش وبا اين همه غصه خوردن به خودت ظلم نكن يادت نره دنيا دار مكافاته يه روزم پدر شوهرت تاوانشو پس ميده.
چرا اینقدر خودتو عذاب میدی؟
چرا بی تفاوت نیشی
این کاریه که من کردم و جواب گرفتم هر چی میگن فقط لبخند بزن همین
به خودت بگو شعورشون در همین حده از آنها نباید بیشتر از این توقع داشته اشی
وقتی میخوای اونها رو راضی نگه داری متوقع میشن
آرام باش به شوهرت محبت کن تا به تو جذب شه نه به اونه