-
شما بهش گفتی بهت شک دارم
نگفتی چه شکی؟
نگفتی چرا؟
گفتی چون با پسرم ست می کنی
پسر شما از سلام کردن این خانم ترسیده؟ یعنی شما این موارد رو به پسرت نگفتی یا مثلا جلو پسرت به مادرت نگفتی؟که پسرت پیش زمینه داشته باشه
یک سوال خیلی مهم
الان مادر شما دقیقا در مورد این موضوع نظرش چیه؟ آیا اصلا حقی به شما میده دراین باره؟ آیا چیز مشکوکی می بینه؟
اگه مادر شما چیز خاصی نمی بینه همش ناشی از حساسیت بیش از حد شماست
-
چشم من قطع ارتباط میکنم و کردم
ببین مامانم فقط برای من تعصب داره عروساش زنبرادراش و برای همه یه حالت لارج
مثلا یکی در دوران متاهلی و در خانه شوهر رفته بود تو پارک با یک مرد بگو حرف اینا حالا من دقیقا نمیدونم چی بهم گفته بودن و این مرد نیت بد داشت چون به ما گفته بود و دنبال زن میگذشت و این خانوم راحت ریلکس با این مرد حرف زده بود از زندگیش درد دل کرده بود و گفته بود
مامانم خیلی ریلکس برخورد کرد با این اتفاق و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
و قربون صدقه خانومه رفت
من الان با خواستگارم رفتم پارک فقط که صحبت کنیم من مطلقه هستم و مرد بعدش اومد خواستگاری بابام با من دعوا کرد
نمیدونم فقط خانوادم زورشون زدن منو تربیت کنند انگار
این خانم اصلا هیچ وقت به پسر من سلام نکرده میگم به منم شده سلام نمیکنند حتی جواب سلام نمیدن بعد الان اینجوری
اینجا سایت مشاورست یا من وبلاگ میرم مینویسم بابام با من دعوا میکنه
-
سلام خانم خادم الرضا
بسیاری از بزرگواران هم خوب احساس شما رو درک کردند و هم بهترین راهنمایی ها رو ارائه دادند.
به نظر بنده نگرانی شما در مورد از دست دادن فرزندتون شما رو به شدت مضطرب کرده و یک پرده تاریک جلوی دید منطقیتون قرار داده و اجازه نمیده رفتار درست داشته باشین.
اون خانم همانطور که میفرمایین قطعا مریضه که با گوشزدهای شما این رفتار رو نشون میده!!
اما اینا همش تقصیر خودتونه!
بنده میگم بر فرض حدس شما درست باشه! آخه چرا رفتین گذاشتین کف دست اون خانم؟!تا اون خانم از معصومیت شما سو استفاده کنه؟
کلی براش ساعت تفریح درست کردین ... الان لذت میبره که شما رو عذاب بده .
مادر عزیز،یکم صبور باشین. بی خیالش بشین و اصلا بهش فکر نکنین. لطفا مشاور حضوری برین که راهنماییتون کنن چه رفتاری داشته باشین که اسیب کمتری ببینین.
اولین قدم برای کمک به خودتون تغییر افکارتون هست.
این فرمول یادتون نره:
فکر_______هیجان_________رفتار
وقتی من فکر کنم که خانمی میخواد پسرم رو گمراه کنه_______میترسم __________ازش فرار میکنم
قتی من فکر کنم که خانمی میخواد پسرم رو گمراه کنه_______خشمگین میشم__________باهاش تند میشم،به دیگران تند میشم و اعتراض میکنم
اما
وقتی من فکر میکنم خانمی با پسرم ست کرده شاید اون رنگ رو دوست داره_______خوشحال میشم____________با لبخند از کنارش رد میشم
وقتی من فکر میکنم خانمی برای لج در اوردن من با پسرم ست میکنه_______متاسف میشم برای بی عقلیش______________هیچی نمیگم و از کنارش رد میشم و دعا میکنم خدا عقلش بده
می بینین نتیجه نوع تفکرمون باعث میشه بهم بریزیم یا ارامش پیدا کنیم
امیدوارم به ارامش برسین