بله اگه اینجوری تو این محیط کوچیک همه جا رو پُر نمیکردن و اسم روم نمیزاشتن.
متاسفانه یه افرادی از جریان ما خبر دارن که من وقتی میفهمم واقعا هنگ میکنم.
ایشون خودشون رو فراتر از یه خاستگار میدونن، حتی زمان تقریبی عقد هم از طرفشون تعیین شده.
ایشون اگه میخواد درگیر احساس نشه بهتر نیست منو هم در جریان بزاره؟ به هر حال این به رابطه دو طرفه هست.
بهتر نیست تو پیاماش انقد احساسی و عاشقانه برخورد نکنه؟
من میخوام بهشون پیشنهاد بدم که بعد از خاستگاری رسمی یه مدتی بیشتر رفت و آمد کنیم تا من تصمیم دقیق تری بگیرم. نظرتون چیه؟ اگه موافق هستین، این پیشنهاد رو کِی باهاش مطرح کنم؟
چه جوری بهش بگم که این موضوع برام تو زندگی خیلی مهمه؟
اصلا من باید این چیزا رو تو کودوم مرحله متوجه میشدم؟
به نظر من که ایشون خیلی زود وارد فاز احساسات شدن و خیلی زود تصمیم گرفتن و همه جا پُر کردن، من فکر میکنم من خیلی منطقیتر رفتار کردم و تا مدتها علاقه مند نشدم.
الان ایشون تو تصور خودشون چند وقت دیگه میان خاستگاری و عقد.
قبلا گفتن که دیگه عقد کنیم روابطمون اینجوری نخواهد بود.
ولی من چطوری میتونم اطمینان کنم؟ تو این شرایط که هیچ ارتباطی بین ما نیست صبح تا شب، ایشون دارن دقیقا به چه شناختی از من دست پیدا میکنن یا من باید چه جوری بیشتر بشناسمشون؟
چقد سوال و ابهام تو ذهنم هست.
خیلی ممنونم از شما.
کاش دوستان دیگه هم راهنمایی میکردن که همه زحمت ها نیفته رو دوش شما.
من واقعا احساس میکنم هیچی نمیدونم و میترسم از اینکه قراره وارد یه دنیای جدید بشم.