سلام سها جان
خانومی آروم تر شدی؟
چه خبر همسرت بهتر شده ؟
مارو بی خبر نزار
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام سها جان
خانومی آروم تر شدی؟
چه خبر همسرت بهتر شده ؟
مارو بی خبر نزار
سلام سها جان. چطوري خانومي؟ حرف آقا مصطفي رو گوش كن.
سلام سها جان. خوبي خانومي؟ چه خبرا؟ خبري ازت نيست.
از همه شما که به یادم بودین ممنونم.
راستش حالم زیاد خوب نیست.اقامتم برا کشوری که همسرم هست دیروز اومد و باید تا کمتر از یک ماه دیگه باید وارد اون کشور بشم اگر نه اقامتم کنسل میشه و باید دوباره اقدام کنم و دو سال تو نوبت باشم. من وقته کافی ندارم برا تصمیم گرفتن و از طرفه دیگه دو هفته دیگه عروسیمه.
وضعیت خوبی ندارم و در آستانه افسردگی. همش چیزایی که تو این یک ماه بهم گذشته یادم میاد و بدتر از همه ایمیل هاش. هرکس رو که میبینم نا خواسته بغض میکنم. دو روزه پیش تو دانشگاه ناخواسته سره کلاس زار زار به گریه افتادم. توی خونه همش مجبورم تو اتاقم باشم چون همش میترسم یهو جلوی خانوادم به گریه بیوفتم.
خودش خیلی سعی میکنه آرومم کنه
همش میگه هرکاری بخوای میکنم همه جوره جبران میکنم. همش میگه باهات میام پیشه مشاور روانپزشک هرجایی که تو بخوای. هر شرطی هم که تو بذاری من قبول میکنم. این چند روز خیلی امتحانش کردم با چیزهایی که میبدونستم خیلی روشون حساسه و همه رو قبول کرده. مثلا قبلا به هیچ عنوان حاضر نبود شرط تعیین محله زندگی رو به من بده اما الان بهم گفت باشه میام محضر و رسما امضا میکنم.
یه بار بهم گفت تو اجازه نداشتی بری سره ایمیل من. بعدش منم گفتم خوب کاری کردم و باز هم اینکارو میکنم. اون هم عصبانی شد منم تلفنو قطع کردم. تقریبا نیم ساعت بعدش زنگ زد تلفنو جواب ندادم. مسیج داد که ببخشید من اصلا حواسم به سابقه بده خودم نبود. تو همه ایمیلامو چک کن. هر روز چک کن. حسابه بانکیمو چک کن. نت بانکم رو بهت میدم مسیج های تلفنم هرماه هم برات پرینته تلفن هامو میگیرم.
نمیدونم چیکار کنم. خیلی حالم خوب نیست. بینه دو راهی موندم. نمیدونم چطور باید این روزها رو باید فراموش کنم. چطور باید ایمیل ها رو فراموش کنم؟
اگه برم پیشه مشاور یا روانپزشک میتونه کمکم کنه؟ کدومشون؟
کسی روانشناس یا روانپزشک خوب تو اصفهان سراغ داره بهم کمک کنه؟
من هم اگر در شرايط فعلي تو بودم مي بخشيدم و مي رفتم به دنبال اقامت و عروسي و ...
اما
اين آقاي محترم كاري كرده كارستون ، حالا از شانس شما پدر ومادرش همراهتن شايد اگر اونها هم مثل هزاران پدر و مادر ديگه مثلا پشت بچه اشون بودن شايد ايشون طور ديگه اي برخورد مي كردن!
همسرت دوستت داره در اين شكي نيست اما چه تضميني وجود داره كه حرفهاي امروز و توبه هاش باد هوا نباشه ؟
چند وقت پيش مشابه چنين ماجرايي رو توي تلويزيون ديدم مشاور به اون خانم كه يك سال هم بود ازدواج كرده بود گفت چه تضميني وجود داره آيا همسرت حاضره در صورت تكرار اشتباه تمام مال و اموالش رو به نامت كنه ؟
اون زن با ترديد من مني كرد و در انتها گفت نه!!!
اما به نظر من اگر خواستي بپذيريش كل امتيازاتي كه به صورت قانوني مي توني براي خودت كسب كني از جمله تعيين محل سكونت حق طلاق حضانت بچه در آينده حق برداشت حقوق را به صورت محضري به ثبت برسون
البته اول بايد با خودت كنار بيايي كه هنوز دوستش داري و مي توني اشتباهش رو فراموش كني مواردي كه عرض كردم نه بر مبناي ديد مادي بلكه به عنوان نوعي تضمين است.
توي اصفهان روانشناس هاي خوبي وجود داره كه مي توني با كمي پرس و جو به نتيجه برسي .
اين رو هم درنظر بگير كه اعتمادي كه از دست بره سالها طول مي كشه تا برگرده. اول با خودت خلوت كن بعد مشاوره بعد هم يك تصميم نهايي
موفق باشي
سلام سها جان
عزیزم درست که همسرت کاره اشتباهی کرده کسی منکر این قضیه نیست ولی به نظر من وقت اون رسیده که ببخشیش نزار غرورشو بیشتر از این بشکنه چون اگه غرورش کامل بشکنه یه سری مرز ها هم شکسته می شه بزار اونم آرامش بگیره عزیزم با ید این اعتمادو به همسرت پیدا کنی اینجوری هم خودت و اذیت می کنی هم اونو
اقامت رو هم از دست نده اگه خدا می خواست که تو نری هیچ وقت اقامتت درست نمی شد
موفق باشی خانومی
سلام سها جون
من خیلی وقت بود تالار نیومده بودم الان تاپیکتو خوندم خیلی خیلی متاسفم که با یه همچین موضوع عذاب آوری برخورد کردی اونم تو دوران عقدت که باید بهترین خاطراتت می شد عزیز دلم من تو رو کاملا درک می کنم به نظر من اصلا به نظرات اونایی که ازت می خوان شوهرتو ببخشی توجه نکن تو الان توی قلبت یه زخم خیلی عمیق و کاری و از همه مهم تر تازه داری.وقتی دستت با چاقو ببره آیا می تونی تا اون زخم خود به خود خوب نشه و دوران ترمیمش نگذره به درد و سوزشش فکر نکنی!!!!!!قطعا نه
عزیز دلم به خودت فرصت تنها بودن و فکر کردن و گذشت زمان بده اصلا نگران اقامتت نباش الان من مقیم خارجم ولی تحمل درد تو غربت هزار درجه سخت تره چون همه باهات غریبه ان و کسی غمخوارت نیست دردت تو قلبت می مونه و روز به روز قلبتو سنگین تر میکنه.
خانمی تا کاملا نبخشیدیش باش زندگیتو شروع نکن حتی اگه سالها بگذره هر زمان به اون درجه رسیدی که دیگه فکر کردن به این کارش یا میلاش اذیتت نمی کنه و از صمیم قلب بخشیدیش عجله نکن حتی اگه سالها بگذره.
در ضمن الان به این التماساش اصلا توجه نکن مردا همینن عزیزم همشون کدوم مردی رو دیدی که خیانش رو شه و به التماس و عجز نیفته!!!!
سعی کن تنها باشی تا التماساش رو تصمیمت تاتیر نذاره.نگران عروسی هم نباش و عجله نکن عزیزم زندگی مفهومش خیلی عمیق تره .بذار یه مدت بگذره با آرامش تصمیم بگیر
و آخرین حرفم اینه که عزیزم چه اشتباهی می کنی که مشکلتو به خانوادت نمیگی اشتباه منو تکرار نکن مگه از اونا دلسوز تر و با تجربه تر کسی رو سراغ داری.قشنگم بذار اونا کمکت کنن مطمین باش ضرر نمی کنی و اونا هزار درجه از خانواده شوهرت بهترن به خودت ظلم نکن منم تو اون دوران همین کارو می کردم چون فکر کوتاهم می گفت ناراحت می شن یا کمکاشون منطقی نیست در صورتیکه اگه از اول در جریان بودن کارم اصلا به اینجا نمیرسید.
عجله نكن براي عروسي
اقامت رو هم زياد بهش فكر نكن
يه عمر زندگي كردن ارزش 2 سال صبر كردن رو داره
بيشتر فكر كن
به احساساتت اهميت نده با عقلت مشورت كن
يه سئوالي كه براي من پيش اومده اينه كه شوهر شما كه خارج از كشوره و پدر و برادر شوهر شما با يه تلفن شما به راحتي پيش ايشون ميرن و بر ميگردن
مگه ايشون كجا هست؟
سها جون چکار می کنی خانمی
حالت خوبه بهتری ؟مشتاقم بدونم به کچا رسیدی عزیزم.
سلام عزيزم ،
نميدونم چرا اما حس مي كنم شما داري يه داستان غم انگيز را مينويسي:303:
يه حسي بهم ميگه كه همه اين ماجراها زائيده تخيل شماست . و شوهرت شخصيت منفي داستان و تو دختري كه بهش ظلم شده . اتفاقآ اين اصلآ بد نيست . شما قوه تخيل قوي داري،
اميدوارم داستانت خوب تموم بشه . شيطون:73: