سلام
امروز یه سری مطالب در مورد هوش هیجانی eq خوندم. برای اینکه مطمئن بشم هوش هیجانیم پایین نیست خیلی دقیق شدم روی مطالب و با خودم مقایسه کردم. دیدم اتفاقا هوش هیجانیم بالاست فقط توی قسمت اقدام و عمل شاید کمی کند باشم. که اونم باید تمرین کنم. راهش رو هم پیدا کردم. اینکه یه مقداری باید موقعیت ها رو پیش بینی کنم و توی عکس العمل هام هوشیارانه عمل کنم. مثلا اگه قراره با شخصی در مورد موضوعی صحبت کنم تمام حالتهای گفتگو رو در نظر بگیرم و براشون واکنش مناسبی داشته باشم. یا خودمو برای یه سری سوالایی که اطرافیان ممکنه ازم بپرسن آماده کنم.
کلا یه مقداری باید دید لحظه ای هوشمندانه تری داشته باشم و موقعیت رو به اصطلاح پایش کنم. حتی اگه شده سه ثانیه قبل از یه رویداد من بتونم پیش بینی کنم و عکس العمل مناسبی رو اتخاذ کنم. اگر هم نتونم موقعیتی رو پیش بینی کنم و اون موقعیت اتفاق بیفته، حداقل توی سه ثانیه بتونم خودمو جمع و جور کنم. چرا سه ثانیه؟ یه ثانیه برای درک احساس خودم. یه ثانیه برای درک احساس طرف مقابل و یه ثانیه هم برای انتخاب واکنش. اگه مواقعی که احساساتی میشم اینگارو بکنم فکر می کنم این کار کمک کنه که دیگه گریه هم نکنم.
تمرین اول رو هم امروز انجام دادم. قرار بود یه عده رو ببینم که می دونستم در مورد بعضی چیزا حتما ازم سوال می پرسن. منم قبلش فکر کردم به سوالات و رفتاری که باید داشته باشم و وقتی دقیقا همون چیزارو ازم پرسیدن من بدون اینکه هول و دستپاچه بشم جواب مناسبی بهشون دادم. احساس خوبی داشتم.
یه چیز دیگه هم فهمیدم. اینکه من یه مقدار افسردگی دارم چون خیلی از علائم افسردگی رو دارم. انگیزه ام برای خیلی از کارها کم شده. تقریبا چیزی خوشحالم نمی کنه.چند تا کار دارم که هیچکدومو انگیزه ای ندارم شروع کنم یا تموم کنم و ... (خیلی وقته این علائم رو دارم)
برای این مشکل هم با مطالعه و جستجو بالاخره یه راهی پیدا کردم. اینکه اهداف خیلی خیلی کوچیکی برای خودم تعریف کنم و اونارو کم کم انجام بدم. مثلا 10 دقیقه ورزش یا پیاده روی توی روز. یا بقیه کارهامم به واحدهای کوچیک تقسیم کنم و اونارو شروع کنم انجام بدم. این کارهای کوچیک خوبیش اینکه که آدم نمی ترسه طرفشون بره چون زیاد انرژی نمیخوان. (من واقعا انرژی ام کم شده)
یه مشکل بزرگ هم دارم. اینکه کمال گرا هستم. اینو دیگه مطمئنم چون می تونم صدها مثال از این مورد بگم که برام پیش اومده. یه مثالش اینه که وقتی میرم چیزی بخرم یا بهترین گرونترین چیز رو می خرم یا مثلا جنسی می خرم که ارزون و بدردنخور باشه!! یا وقتی می خوام کاری رو انجام بدم می خوام کاملا بی نقص باشه.. فعلا دنبال راه حلش نرفتم ولی حتما برای این مورد هم باید فکری بکنم. البته این کمالگرایی باعث شده توی بعضی کارها واقعا موفق باشم. ولی باید جنبه های منفیش رو از بین ببرم.
راستی دخترکوچولوی درونم رو هم هواشو دارم. بعضی وقتها که مضطرب میشه باهاش صحبت می کنم و بهش محبت می کنم. و اینکار خیلی خیلی آرومم می کنه.
همسرم هم تماسی نگرفته.