-
دختر صبور
سلام الان در چه مرحله ای هستی
به نظر من همسرت اگر میخواد برگرده باید با پای خودش برگرده و بدون این همه شرایط
بذار فکراشو بکنه و اگر خواست برگرده
اینکه خونه رو به نامم بزن و ... به نظرم عجیب میاد
لازم نیست پیش خودش فکر کنه با هر حرف و هر شرایطی کنار می آیی
به نظر میاد از حساسیت شما رو واژه طلاق خیلی داره استفاده که چه عرض کنم سو استفاده میشه
-
دوستای عزیزم
تو این مدت من خیلی سعی کردم همسرم رو به طور غیر مستقیم قانع کنم به ادامه زندگیم ولی انگار هر چی تلاش میکنم نتیجه عکس میده
الان یه ماه هست که خونه رو ترک کرده
تماس گرفتم با مادرش که نصیحتش کنید بذگرده من دوستش دارم مادرش گفت باشه و اینا که فرداش اومد خونه من شرط دارم اگر مهریه رو ببخشی و بچه نمیخوام و که من گفتم قبول نمیکنم و بهش گفتم غیرمنطقیه خواسته هات گفت من شرایطی رو میخوام که خیالم راحت باشه هر وقت خواستم میذم از زندگی که گفتم اگر اینطوره جدا بشیم گفت اره گفتم من میرم پیش وکیل گفت باشه رفتم وکیل پیدا کردم شمارشو دادم بهش رفته بود پیش وکیل وکیل کلی بهش گفته برگرد به زندگی خانومت میخواد ادامه بده که گفته بود نه البته اینم بگم قبل از من خودش اول رفته پیش یه وکیل دیگه و اون کلی بهش راهکار یاد داده بود
بعد از وکیل برگشت خونه گفت که لازم نیست مهریه رو ببخشم ولی خونه رو بدیم اجاره با پولش بریم تهران و حساب مشترک داشته باشیم حقوق بریزیم توش و بابت هزینه هایی که کردم طلایی که برات خریدم رو جزئی از مهریه حساب کنی
و گفت خرج اضافی و غیرضروری نمیکنیم و من فقط مهریه تو رو میدم و رسید میگیرم
من بهش گفتم اخه این که زندگی کردم نیست کلی باهاش حرف زدم که زندگی اگه توش تعامل و اعتماد باشه مسائل مالی خودش حل میشه اینطوری شرط و شروطی خوب نیست که گفت پس میریم طلاق میگیریم
اینم داخل پرانتز بگم که متوجه شدم خواهرش داره جدا میشه و با دومادشون صحبت کردم گفت که مادرش خیلی دخالت میکرده و حتی شنیده که به دخترش گفته صب کن ارثیه اش رو که به نامت زد ازش جدا شو
در واقع دومادشون نصف ارثیه اش که دو تا خونه تو شمال تهران هست رو به نام خواهرش زده و الان خواهرش میخواد جدا شه
دیگه اینکه دومادشون گفت مادرش خیلی پنهانی دخالت میکنه
دقت کردم دیدم تو زندگی ما هم خیلی دخالت میکرده همیشه ناامیدمون میکرد هنوز هیچی نشده بود اون توایل زندگی میگفت فعلا بچه نیارید ببینید چی میشه هر بار میبینتمون میگه برای همسرم بهترین موقعیت ها تو خارج از کشور وجود دارد و واقعا به طرق مختلف احساس بدبختی و بیچارگی بهش میده حتی جلوی من
و همسرم خیلی تحت تاثیرشه و الان به شدت از جدایی هم پسر و هم دخترش حمایت میکنه
من الان فعلا کاری نمیکنم منتظرم ببینم چی میشه
اگر برگرده و تو حرفاش نشانه های مثبت از بازگشت ببینم تشویقش میکنم که برگرده اگه نه که دیگه چاره ای ندارم
-
سلام
همیشه شما رو دنبال می کنم و تلاشی که برای حفظ زندگی تون می کنید برام ستودنیه. صبور جان تنها چیزی تو این میون خیلی جلب توجه می کنه که همسر شما مدت هاست فقط دنبال بی هزینه تموم کردن این زندگیه. البته تاثیر تلقین خانوادش و همین طور مادرش رو نمی شه ندید گرفت اما ایشون بچه نیست و باید خودش قدر زندگیش رو بدونه. کار خوبی کردید که این شروط رو نپذیرفتید. اولویت شما باید حفظ عزت نفس و شخصیت خودتون باشه.
-
سلام
به نظر من هم شروط رو نپذیر
اگر خواست همینجوری بیاد اگرم نخواست...
لازمم نیست از مهریه ات خیلی زود بگذری یک ذره اذیت هم بشه بد نیست
تا آخرش بگو من میخوام زندگی مشترکم ادامه پیدا کنه ولی نه با شرط و شروط
راستشو بخوای من فکر می کنم شوهر شما خیلی هم نظرش روی طلاق قطعی نیست
خودشم مطمئن به این کار نیست به موندنم مطمئن نیست
ولی مدل شخصیتش طوریه که هر چی بیشتر نازشو بکشی و اصرارش کنی بیشتر دور میشه ازت و از چشمش می افتی و بیشتر حق به جانب میشه
نمی دونم شاید بهتر باشه یه مدت رهاش کنی و به زندگی عادی خودت برسی
دامادشون چرا هر چی داشته به نام خواهره کرده چه کار عجیبی