نوشته اصلی توسط
Ye_Doost
سلام
دوستان هر کدوم مسائلی رو مطرح کردند و من دیگه تکرار نمی کنم. فقط چند چیز
* امیر آقا شما مطمئن هستید پیش فرض ذهنی نسبت به خانواده همسرتان ندارید؟ منظورم اینکه واقعا مطمئن هستید "هنوز" اون ها شما رو به همان چشم قبل از ازدواج با دخترشان نگاه می کنند؟
* تابحال شده پای صحبت خانم تان بنشینید ببینید ایشون چه حرف هائی برای گفتن دارند؟ هیچ توجهی به افکار، رفتار و اعمال تان دارید؟ من یکی از جملات شما رو اینجا مجددا بیان می کنم. باتوجه به اینکه شما متکلم واحد هستید و همسرتان و خانواده وی اینجا نیستند که از خودشون دفاع کنند، میشه بعضی چیزها رو "احتمال" داد.
"من کلا یه بار جدی زدمش اونم در حد شکستگی استخون اصلا نبود!!! از کجا همچین برداشتی کردید؟ و خانواده ش هم متوجه نشدن و بهشون هم ربطی نداره چون در عقد دائم خودم بوده و اگه اون موقع پیش هر قاضی ای هم میرفتیم حقو به من میداد."
شما ازکجا به این نتایج رسیده اید؟
کی گفته به پدر و مادر دختر ربط نداره. خیلی هم ربط داره. به همه عالم و آدم ربط داره. قرون وسطی که نیست که مرد کمربند بکشه زن و بچش رو سیاه کنه بعد هم بگه زن خودمه دلم میخواد بزنمش. زن تان است برده که نیست. اگر برده هم بود نمی تونستید حتی بهش سیلی بزنید چه برسه کتکش بزنید. نه شما و نه هیچ مردی حق نداره با هیچ دلیلی دست روی همسرش بلند کنه. شما این خانم رو 20 سال زحمت نکشیده و بزرگ نکرده ای. الان یه نفر تو خیابان یه کشیده بزنه تو گوش این خانم کبودش کنه، چه حالی پیدا می کنید؟ پدر و مادر ایشون هزار بار بیشتر. اونوقت میگید می زنمش و به هیچ کسی ربط هم نداره؟ یا هلش میدید؟ متوجه هستید بعضی نزدن ها و از کتک زدن هم دردناک تر هستند؟ برای یک انسان باشخصیت هل دادن از مشت خوردن دردناک تره. هل دادن تحقیر با خودش داره؟ آدم ها کسی که درد و رنج براشون ایجاد کنه رو شاید ببخشند ولی کسی که تحقیرشون کنه رو هیچوقت.
(تصور کنید یه نفر مشت بزنه دندونت تون رو بشکنه و یه نفر که کشیده بهتون بزنه. کدوم بیشتر عذاب تون میده؟) درد دندون چند روز بعد خوب میشه ولی جای درد اون سیلی تا آخر عمر باهاتون میمونه. همیشه هم افسوس میخورید که چرا تلافی نکردید.
بنده خدا. رفتی یه دختر با ناز و نوازش بزرگ شده و شاید کمی لوس رو گرفتی میخوای مثل یه زن روستائی باهاش رفتار کنی (در مثل مناقشه نیست). خب نمیشه. خانواده اش حق دارند بگند تفاوت فرهنگی دارید. مگه ندارید؟ همین یه قلم نوع تفکر شما کلا خانواده نابودکن است.
یه مقدار هم به خانم حق بدید. حتما خیلی موارد دیگه هم بوده که چون برای شما عادی است به چشم تون نیامده و نمیاد. اصلا طبیعی می دونیدشون ولی برای دختر مسائلی بوده که به ظن خودش به عشق شما تحمل و گذشت کرده تا دیگه کار به استخوانش رسیده. قبلا با یه آهنگ عاشقانه نرم میشد حالا با نوازش و خواهش هم راضی نمیشه. الان لج بازی میکنه، ادامه پیدا کنه مطمئن باشید قیدتون رو میزنه ...
خیلی هم خوش خیال نباشید که داره ناز میکنه. مگه کسی از دل ایشون خبر داره؟
نمیگم ایشون حرکات شون درسته. ولی می تونم حدس بزنم ناشکیبائی، تفکر اینکه "مال خودمه" و روحیات شما هم سهم زیادی در رسیدن به این وضعیت داشته اند. آدم ها مال کسی نیستند. شعور دارند. شخصیت دارند. احساس "استقلال" دارند و الی آخر.
همکاری داشتم که ایشون هم شهرستانی بودند از سیستان. همینجا خودتون داستان رو تا ته بخونید. ایشون هم عاشق یه دختر خانم شدند که ازنظر خانوادگی همسطح نبودند. شما رو نمی دونم ولی ایشون با اینکه خیلی قدبلند و هیکلی هم بودند بارها جلوی دختر (دم خانه اش) از پدرو برادرهای دختر کتک خوردند و هیچی نگفتند. یعنی واقعا حسابی کتک می خوردند. تا اینکه بالاخره رضایت خانواده دختر رو جلب و ازدواج کردند. نکته جالب برای من این بود، اولین بار که که شنیدم تلفنی با همسرشون صحبت می کردند همچین عاشقانه و دلنشین با خانم صحبت می کردند که من فکر کردم نامزد هستند (یعدا فهمیدم ازدواج کرده اند و بقیه ماجرا). و مهم تر اینکه خلق و خوی خوش و زبان خوش رو سال های زیادی بود که داشتند. نه اینکه چند ماه یا چند سال بعد از ازدواج عادی بشند.
خب این یه روش و منش و طرز نگاه و رفتار با همسر است. مالک بودن و حق مسلم خود دانستن هم یه روش. کدوم بهتره؟ اصلا جامعه و زنان امروز ما اجازه می دند و تحمل این نوع تفکر رو نسبت به خودشون دارند؟ بله . مال منی، عاشقتم. فقط برای خودمی ... این ها زیبا هستند. ولی مال خودمه می زنمش کسی هم حق نداره حرف بزنه! خیر. از این خبرها نیست.
اگر همون موقع خانم ازتون شکایت کرده بود قاضی نه فقط حق بهتون نمی داد بلکه احتمالا هنوز تو پیچ و خم دادگاه باید می دویدید.
نسخه دادن یک طرفه برای وضعیت شما فایده ای نداره. اصلا فایده نداره. کسی که میخواد راهکار بده اول باید حرف های دختر و خانواده اش رو هم بشنوه.
ببینه دو طرف کجا رو درست میگند کجا رو غلط؟ چه انتظارات به جا و چه خواسته های نابجائی دارند؟ خواسته و آرزوهاشون چه چیزها بوده؟ طرف مقابل چقدر اون ها رو برآورده کرده؟ اون هائی رو که برآورده نکرده علتش چی بوده؟ کوتاهی کرده یا واقعا در توانش نبوده؟(منظورم بیشتر رفتارها است) و خیلی سوالات دیگه. کدوم شان چه اشتباهاتی دارند که قابل آموزش و جبران هستند؟ چه کمبود ها و یا حتی تصورات غلطی درباره زندگی مشترک، همسر، خانواده همسر، حقوق طرفین ... دارند؟ چطور باید این ذهنیت ها رو تغییر داد و اصلاح کرد؟
مجددا تاکید می کنم این صحبت ها رو یک طرفه نگیرید. اضافه کنید به نظراتی که همه کاستی ها رو متوجه خانم تان و طرز تربیت خانوادگی و روحیات ایشون کرده اند.
موفق باشید :72: