نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون 7 عزیزم:43:خوبم خداروشکر شماهم سلامت باشی انشالله
پس مشخص شد این بی نظمی وشلختگی خونه هم توی ماه رمضون یک بلای همه گیر هستش!!!
وااای که روزی که حال داشته باشی خونه رو جمع وجور کنی بهترین خاطره عاشقانه ست نه باخودت بلکه باکل عااالم هستی!انگار دنیا نظمشو پیدامیکنه دوباره:311:
بچه ها احازه هست تو تاپيك ضمن اينكه خاطره ميگيم ، چن تا راهكارم واسه ارامش بخشيدن به خودمون بگيم؟! مثلا اينكه وقتى هصبانى هستيم يا دلمون گرفته از زندگى، چيكار كنيم اروممون كنه؟!
واقعا همين كار خونه كه ميگين، تو خيلى از شرايط حال منو بهتر كرده،
كتاب خوندن اگه حسش باشه.
و از همه بهتر وقتيه كن فيلم هاى زبان اصلى ميبنيم، اصلا انگار براى يه مدت ازين زندگى كوچ ميكنم و ميرم يه دنياى ديگه با يه فرهنگ ديگه.
نقاشى كشيدن هم خيلى حالمو خوب ميكنه،
قدم زدن وقتى كه عصبانو هستم واقعا خشممو ميخوابونه.
دوستام وقتى كه غمگينم، و ميشينيم باهم درد دل ميكنيم و ميبنيم بازم ازم مشكل دار مثه من هست و داره به زندگى ادامه ميده!!!
اما خريد كردن خيلى وقته حالمو خوب نميكنه نميدونم چرا!!!
بچه ها شما نم وقتى هم حالتون خوب نيس حوصله خونواده رو مدارين؟! ازونحا كه ٩٠دوصد اوقات حالم خوب نيس. خيلى كمتر به مامانم سر ميزنم، و ىاقعا ناراحتم، اگه م برم حال بدمو با خودم ميبرم. كلن وقتى باهميم دائم از غصه ها ميگيم، شما فعاليت مشتركى با مامان سراغ ندارين؟!
حالا كه قسمت اينه من كل روز تنها باشم، ميخوم ياد بگيرم از تنهايى چطور لذت ببرم
قربون محبتت پاییزه جان :43:
خوش و سرحال باشی :72:
************************************************** *************************
الهام خانوم عزیز سلام ، حالتون خوبه ؟
طاعات و عباداتتون مورد قبول حق باشه ان شاءالله .
راهکار های شخصی برای آروم کردن خودتون زمانیکه عصبانی هستین را خوندم و برام خیلی جالب توجه بود :72::72::72:
من هنگام عصبانیت ، استرس و اضطراب اصلا هیچ کاری نمیتونم انجام بدم مگر اینکه یه جا بشینم و خودم با دلیل و منطق های ذهنی خودمو آروم کنم و یا اینکه مشکلم را حتما به نزدیکانم بگم تا با من صحبت کنن تا آروم بشم ... هیچ وقت نباید نعمت وجود افراد خانوادمون را نادیده بگیریم.
میدونید ؟ امروز برام یه چیزی معلوم شد که تا حالا اصلا بهش فکر نمیکردم .
من چند شبی هست که تا سحر بیدار میمونم و بعد از نماز صبح دیگه میخوابم ... در طول شب همه ی خاطراتی که برام جذاب بودن و یا به نحوی موجب ناراحتیم شده بودند را هزار بار تو ذهنم برای خودم تعریف میکردم ( یعنی مرتب تکرار میشد ) به یه بخش هایی از لحظاتی که گذروندم می افتادم لبخند به روی لبانم می اومد و بعضی خاطراتم حسابی موجب میشد بغض کنم و نتونم جلوی خودمو نگه دارم ...
من با اینکه هزاران بار این خاطرات رو برای نزدیکانم گفتم ولی چطور هیچ وقت مرورشون برام تکراری نیست ؟ و هر بار از تجدید خاطره هام لذت میبرم ...
دیشب با خود گفتم چرا اینطوری شدی؟ یه کم فک کردم و دیدم همه ی اونهایی که براشون حرف دلمو میزنم واقعا اون شنونده ی واقعی نیستند ...حرفامو درک نکردن ... اصلا هیچ کس به اندازه ی خودم نمیتونه لحظات شاد و غمگینی را که داشتم درک کنه و همه طبق نگرش خودشون به حرفات گوش میدن و این خوب نیست و من فهمیدم خیلی تنهام .
الهام جان اتفاقا صحبت با مادر خیلی خوبه ... اینکه میگین کمتر میرین اونجا خب لحظه هایی که ناراحتی و یا دلتنگ و دلگیر هستی حتما برو پیشش و صحبت کن باهاش ... ببین هر چقدر هم که آدم کسی را دور و بر خودش داشته باشه باز هم خانواده و بخصوص مادر و پدر یه چیز دیگه ست ...هیچ بدجنسی برای بچه هاشون ندارن ... مثل غریبه ها نیستن .
من خودم اینقدر با مادرم صحبت میکنم که حدی نداره ...حتی اگه اون کارش را انجام بده یا مشغول کاری باشه میرم پیشش میشینم و شروع میکنم ...انگار حتی وجودش هم موجب آرامش هستش ....
ان شاءالله خدا همه ی پدر و مادرای عزیزمون را در پناه خودش حفظ کنه ... فقط یکی هستن .
مراقب خودت باش الهام جون و اینکه همیشه همراه سختی ها راحتیه ...خدا خودش توی قرآن گفته ... اینکه ما بخواهیم توی قلبمون تنهایی را انتخاب کنیم و دیگه هیچ آرزویی از خدا نخواهیم که خوب نیست چون انسان به امید زنده س .
ان شاءالله عزیزم بحق این ماه مبارک رمضان خدا غم دلت را برطرف کنه و بهت آرامش و شادی عمیق قلبی عنایت کنه و احساس خوشبختی کنی :203:
سلام عزیزان
درراستای صحبت دوستان الهام جان و7عزیز منم باید بگم :
الهام خانم شما میتونی به بهترین شکل ازاین تنهایی استفاده کنی!من هم قبل از به دنیااومدن بچه ام این تنهایی روداشتم اما قدرشو ندونستم وازکف رفت.
پس خووووب استفاده کن.
کتاب عاااالیه.بهترین ساعات روز ولسه من وقتیه که فرصت کنم حتی دوصفحه کتاب بخونم.
مرتب کردن خونه،تغییر دکوراسیون.
تمرین آشپزی غذاهای جدید باحداقل امکانات
صحبت بامادرم ودوستان.قدر روزهای بامادر بودن روبدون الهام جان
واسه من فرصت کتابخوانی وقصه سازی وتوپ بازی وماشین بازی با پسرمم هست وخیلی بازی های دیگه
.........
یه پیشنهاد هم واسه کسایی که قبلا فوتبالی بودن ومثل من بامتاهل شدن گذاشتنش کنار.جام جهانی از فرداشروع میشه ومن دوباره دوست دارم هیجان فوتبال رو مثل هفت سال پیش تجربه کنم وبی صبرانه منتظرم شروع بشه.
ازوقتی که هم تیم فوتسال خانمها قهرمان شدن خیلی خوشحال شدم ودنبال میکنم.حتی اگه ایران خوب بازی نکنه بقیه فوتبالها ارزش دیدن داره وآدم لذت میبره ازسطح بالای بازی بعضی تیم ها واینکه چقدر استادانه باتوپ بازی میکنن چون به نظرم خییییلی سخته!
چقدر پستم فوتبالی شد.خلاصه اینکه لذت ببرید وحتی توی کری خوانی هاتوی جمع وفامیل وفضای مجازی شرکت کنید.هیجان وشور وشوق خوبی داره.یک ماهه فقط
انشالله همیشه حالتون خوب باشه.
پیشاپیش هم عید همگی مبارک
سلام بر عشق ورزان به خویشتن:311:
پاییزه منم بازی تیم های خارجی رو خیلی دوست دارم مثل یه فیلم جذاب میمونه
ولی تیم های ایرانی حوصلمو سر میبره...
اخ از فیلم گفتین تو مجردی چقدر فیلم میدیدم از سر شب تا خود صبح هی به خودم میگفتم یه قسمتم ببینم بخوابم یه قسمتم ...
تا اینکه ساعت 4 میخوابیدم و بهد دوساعت میرفتم سرکار چقدر اذیت میشدم از بی خوابی
ولی اون لحظاتی که با خودم لذت میبردم قشنگ بود
الان چرا نمیتونم با خودم تنها باشم؟؟
کل خونه در اختیار منه ولی هیچ جا تنها نیستم حتی وقتی همسرم چند روزه میره باز با خودم تنها نمیشم خیلیی کم...
فیلم و کتاب خوب برای اعاده تنهایی خیلی لازمه
کتاب های اکهارت تله رو دوست دارم من رو به تنهایی ام بر میگردونه
دلم برای خودم تنگ شده
دوست دارم قبل تولد دخترم رابطم با خودم بهتر بشه ولی کاری نمیکنم البته دو هفته ای هست که کمی بهتر شدم..
مثلا چند وقت پیش تو اتاقم چند تا شعر حافظ رو به شکل اواز برای خودم و دخترم خوندم که همسرمم بعدا گفت خیلی لذت برده:18:
بعضی وقت ها هم تصنیف های دیگه ای رو میخونم...امتحان کنید
- - - Updated - - -
سلام بر عشق ورزان به خویشتن:311:
پاییزه منم بازی تیم های خارجی رو خیلی دوست دارم مثل یه فیلم جذاب میمونه
ولی تیم های ایرانی حوصلمو سر میبره...
اخ از فیلم گفتین تو مجردی چقدر فیلم میدیدم از سر شب تا خود صبح هی به خودم میگفتم یه قسمتم ببینم بخوابم یه قسمتم ...
تا اینکه ساعت 4 میخوابیدم و بهد دوساعت میرفتم سرکار چقدر اذیت میشدم از بی خوابی
ولی اون لحظاتی که با خودم لذت میبردم قشنگ بود
الان چرا نمیتونم با خودم تنها باشم؟؟
کل خونه در اختیار منه ولی هیچ جا تنها نیستم حتی وقتی همسرم چند روزه میره باز با خودم تنها نمیشم خیلیی کم...
فیلم و کتاب خوب برای اعاده تنهایی خیلی لازمه
کتاب های اکهارت تله رو دوست دارم من رو به تنهایی ام بر میگردونه
دلم برای خودم تنگ شده
دوست دارم قبل تولد دخترم رابطم با خودم بهتر بشه ولی کاری نمیکنم البته دو هفته ای هست که کمی بهتر شدم..
مثلا چند وقت پیش تو اتاقم چند تا شعر حافظ رو به شکل اواز برای خودم و دخترم خوندم که همسرمم بعدا گفت خیلی لذت برده:18:
بعضی وقت ها هم تصنیف های دیگه ای رو میخونم...امتحان کنید
چطوری ایرانی
خخخخ
عزیزم به نظر من یه اهنگی که تا میتونه تعریف کنه ازت بزار و تا دلت میخواد برقص در خونه لباس خوب بپوش ارایش کن و تا میتونی برقصنقل قول:
نوشته اصلی توسط Somebody20
بگو تمام غصه هام به فدای یه اشاره رقصم و بریز دور برو کلاس ورزشی مخصوصا فوتبال اما به شرطی که همش خنده باشه و از دست کارهای هم بخندید در بازی مثلا فوتبال اجازه مصخره بازی و خنده بدید همش بخندید مثلا وقتی میخوان توپ بگیرید مصخره بازی در بیارید
دوست داشتی بیا اینجا با هم بیشتر صحبت کنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Somebody20
عزیزم چرا این حرف می زنی
حهان خلق شده تا ما به ارزوهامون برسیم
فقط اولین راه شاد بودن و خوشحال بودن
فکر کن این یک امتحان که باید هر جور شده خودتو از جای درست خوشحال کنی
خوشحالی کی مهمون دل ما میشه وقتی مهار نادیده گرفتن بزاریم کنار هر چی واقعیت بتونیم بهتر درک کنیم و بهتر تحلیلش کنیم زندگی شاد تر میشه
عزیزم واقعیت اینه که ما نهایت80 سال سن میکنیم پس چرا قصه بخوریم
بعدشم زمان در حال گزر
در مورد همسرتون هم اگر قبل از ازدواج خوب فکراتون کردید و خودتون انتخاب کردید با هم حتمی مشاوره برید نقش قربانی در مثلث کارپمن بازی نکنید چون کم کم یک ناجی سر کلش پیدا میشه که معلوم نیست کیه و با زندگیتون چی کار میکنه شما یه محبت نسبی از همسرتون حتمی میخوان و یکی ازدلایل ازدواجتون همین بوده
امروز رفتیم پارک با پسرم و مامانم رفتیم سینما هفت بعدی :) چقدر کیف داشت یه فیلمش خیلی وحشتناک بود من زیرچشمی میدیدم :) یکیش هم بازی بود با تفنگ دایناسورا رو میکشتیم چقدر لذت بخش بود کلی خندیدیم و بهمون خوش گذشت:)
یه کار دیگه خیلی ازش لذت بردم این که امروز تو سینما موقع کشتن دایناسورا :311: من کمتر کشتم تا امتیاز مامانم بره بالاتر چون بعدش امتیاز خودشو با من مقایسه میکرد
و وقتی امتیازش بیشتر شد خوشحال شد از خوشحالیش منم خوشحال شدم
کلا همیشه دوست دارم مامان اول باشه در همه ی زمینه ها و اولشم می کنم همیشه :)
بــــله ! همچین آدم فداکاریم :)