سلام
ممنون صبا جان از وقتی که واسم گذاشتین .
مرسی گلم .
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام فریبا جان
ممنون از پست و راهنمایی های قشنگت
من بارها پستتونو خوندم و هر بار انرژی مثبت گرفتم
بخدا قسم من هیچ چیز رو اغراق نکردم و واقعبتو گفتم و اصلا خودشیفتگی ندارم برعکس بقول شما خودمم باختم چون کسی که ده مرتبه لااقل از لحاظ مالی از من پایینتر بود و من همه چیزو قبول کرده بودم حتی عروسی نخواستم خرید نخواستم منو پس زد
اما دوستانی همچون اقای یه دوست منو به سخره گرفتن و گفتن عیب از شماست و چیزایی که قبلا به بعنوان درد دل گفته بودم به عنوان پتک کوبیدن سرم . اینکار درستی نیست کسانی که اینجان برا همدردی اومدن نه زخم زبون . یکیش خود من که دو روزه تحت درمان متخصص اعصابم . ایشون حتی بحث خودکشی منو مسخره کردن و گفتن یکجا بهتره بخوری قرصها رو و......یا طرز حرف زدنه منو دلیل ترک پسره یاد کردن من حتی تایپ به زور میتونم بنویسم چون حالم خوب نیست . پست ایشون عوض اینکه حالمو بهتر کنه بدتر دگرگونم کرد و دلم ازشون شکست اما همینکه وقت گذاشتن بازم از بزرگواریشون ممنونم
فرمایش شما کاملا متینه وقتی درست فکر میکنم میبینم من خیلی خودمو زیر پاشون انداختم در ابتدا ایشون اصرار کرد اما وقتی وابسته کرد راحت جاهامون عوض شد اخرشم بعد خواستگاری اومدن گفتن شما پولدارین در یک حد نیستیم در حالیکه واقعیت جامعه رو ببینیم هر پسری ارزوشه با دختر پولدار ازدواج کنه
من بیش از حد بهشون بها دادم و ایشون خیلی راحت حس خدایی گرفت من کلا بیخیالشون شدم فقط دیگه اون ادم نیستم بخاطر قرص اعصابهایی که دکتر تجویز کرده 24 ساعته تو تختم . و حس ناامیدی تنهایی خلا و بی هدفی وجودمو گرفته
فقط دعا کنین به زندگیم برگردم و بتونم همون دختر شاد شم بدون هیچ قرصی ������
سلام
محض رضای خدا بس کنید. من کی شما رو مسخره کردم؟ اصلا وقت مسخره کردن شما و نه هیچ کسی رو ندارم. مگه بیکارم؟ چیزی که گفتم این بود که اگه خیلی ازتون ایراد بگیرم این دفعه طوری تاامید میشید که خودکشی می کنید و واضحه که داشتم شوخی می کردم.
ظاهرا هرچی هم که ما میگیم شما منظور ما رو متوجه نمیشید یا بروی خودتون نمی آورید.
موفق باشید :72:
من میدونم شما اغراق نکردی عزیزم و متوجه این هم شدم که ممکنه از بعضی پست ها ناراحت شده باشی و اصلا به این خاطر تو تاپیکت پست گذاشتم وگرنه من بیشتر تو این انجمن خواننده مطالب هستم.
حتی اگر وضع مالی شما خوب نبود قیافتم به نظر خودت زیبا نبود تحصیلاتتم اصلا دیپلم بود بازم هییییییییچ ارتباط مستقیمی به اینکه نتونی ازدواج موفقی داشته باشی و لازم باشه برای ازدواج به دست و پای کسی بیفتی نداشت. انقدر هستن مردهای زیباتر از زنشون پولدارتر از زنشون با تحصیلات بالاتر از زنشون که جونشونم واسه زنشون میدن. شما که نمیخوای جسارتا خودتو معاوضه و معامله کنی که داری اینارو مقایسه میکنی.
اگه حرف عشقه من دیدم استاد دانشگاه با مدرک دکتری با دختر دیپلمه ازدواج کرده و بسیار هم خوشبختن.
هرچی در ظاهر و مادیات داری داری نداری هم مهم نیست فدای سرت که نداری. همینی که هستو قدر بدون و دوست داشته باش این عسل خانمی که هستی رو دوست داشته باش.
اتفاقا شما که در یه چیزهایی سرآمد هستی طعمه لذیذتری برای یه سری از پسرها هستی و باید بیشتر چشم و گوشتو باز کنی که با هر ابراز محبت مجازی و حضوری ای اینجوری دلباخته و مریض کسی نشی. پسر ده مرتبه از خودت پایین تر به چه دردت میخوره واقعا؟
دقیقا همینطوریه که متوجه شدی شما هرچی خودت رو کوچیک کنی تا با طرف مقابل هم سطح بشی باعث نمیشی اون طرف عاشقت بشه فقط یه اعتماد به نفس مخرب به طرف مقابل میدی که باهات هرجوری خواست رفتار کنه طردت کنه اگر ازدواج کنه خدای نکرده بهت بی احترامی کنه و... چون این فاصله و تفاوت همیشه هست حتی اگر شما خودتو در همه لحظات در سطح اون آدم بکشی پایین و براتم مهم نباشه این تفاوت اون آدم همیشه این تفاوت رو در تمام لحظات حس میکنه و نمیتونه خیلی احساس خوب و نزدیکی پیشت داشته باشه اکثر مردها اینجوری هستن دلشون میخواد از دختر مورد نظرشون یه سر و گردن بالاتر باشن. و اگر مردی دنبال دختر بالاتر از خودش میگرده احتمال قوی بده هدفش سواستفاده از موقعیت اون دختره حتی در همون ازدواجش و به عشقشم نمیشه خیلی بها داد و روش حسابی باز کرد. اگر با همچین فردی ازدواج هم بکنی چه بسا برای حسی که خودش داره که خودشو پایین تر میبینه باهات بدرفتاری کنه سعی کنه تحقیرت کنه تا به طریقی کمبودی که در خیالش در برابر شما داره رو بپوشونه. راه مطمئن تر اینه که با پسری باشی که از خودت یه پله بالاتر باشه نه ده پله پایین تر!
یه تصویرسازی ذهنی بکنیم حاضری از خونه الانت و آزادی و رفاهی که الان داری بزنی فقط به خاطر احساس تنهایی ای که الان داری با یه پسر ببخشید یه لاقبا ازدواج کنی به هر سختی که شده و با التماس و خواهش و با حسرت یه عمری که برات میاره که جشن عروسیم نگرفتی و خرید آنچنانی هم نکردی و بعدم بری باهاش تو یه خونه چهل پنجاه متری کرایه ای حاشیه شهر بشینی و مشکلات مالی و احتمالا اخلاق بد همسرتم بخاطر اینکه عاشقت نبوده یه عمر تحمل کنی؟؟؟
اصلا این زندگی ایده آلی برای یه دختر با شرایط شما هست؟
الان احساس تنهایی میکنی فقط، یه ازدواج نامناسب داشته باشی نه تنها حس تنهاییت حل نمیشه که صد تا مشکل و ناراحتی دیگه م بهش اضافه میشه و هر روز دور از جون ببخشید به غلط کردنم می افتی که این چه کاری بود کردم چرا هیچ کس جلومو نگرفت!
چرا باید اجازه بدی یه پسر به این روز بندازتت که به قرص محتاج بشی؟ محکم باش یه بار خودت به خودت کمک کن و بلند شو این طلسم رو بشکن که تا ازدواج نکنی تنهایی و نمیتونی خوشبخت باشی! ازدواج فقط یک راه از هزاران راهیه که آدم ها میتونن در مسیر زندگیشون داشته باشن هدف نیست مقصد نیست عروسی کردنم به معنی خوشبختی نیست الزاما. تا خودت قوی نباشی خودت به تنهایی نتونی احساس خوشبختی کنی نتونی خودتو دوست داشته باشی و از بودن با خودت لذت ببری کسی هم نمیتونه بیاد خوشبختت کنه. شما اگر شاد و سلامت و باانرژی و مستقل و با اعتماد به نفس باشی با گونی هم بری تو خیابون و گل بمالی سر و صورتت صد تا پسر خواستگارت میشن. همش از درون خودته عزیزم و هیچ ربطی به ظاهر و امتیازات دیگه نداره. سعی کن حالتو خوب کنی با مطالعه با خودشناسی با راه های افزایش اعتماد به نفس با محبت کردن هر روزه به خودت و تا نتونستی این طرز فکرهای تحقیرآمیزو از ذهنت پاک کنی دیگه با کسی وارد آشنایی نشو به هیچ عنوان.
برات خوشحالم که این آدم خودش کشید عقب و رفت و تورو از چاله ای که توش هستی توی چاه ننداخت. اگر باعث بشه که شما به خودت بیای و دست از این ظلمی که داری به خودت میکنی برداری خیلی اتفاق خوش یمنی بوده و باید الان خوشحال باشی جای ناراحت!
جون من راست میگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:311::58::58:
نظرتون این کار شادی بقیه رو مضاعف نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟ :311::311:
ممنون که موجبات شادی ملت میشین:311::311:
دور از شوخی حالا بگم فریبا خانوم عزیز باهاتون موافقم
ولی هم اقای ی دوست هم بقیه کاربرها .... همینو می گفتن...نه؟؟
نکته های اقای ی دوست هم پر بیراه نبود....
الانه که بیان تاپیک و قفل کنن...
سلام فریبا جان
فقط اومدم اینجا بگم امیدوارم خدا جواب دل مهربونتو بده چون بیشتر از قرصهام حرفای تو آرومم کرد
من چند روزه صبحا ساعت 5 حس میکنم یکی نشسته رو قفسه سینه ام و خفه ام میکنه
به طوری که از خواب میپرم و اصلا نمیتونم نفس بکشم
امروز صبح هم این حالت تکرار شد داشتم خفه میشدم ناخوداگاه گوشی رو برداشتم و متنای شما رو خوندم و کلی گریه کردم آروم شدم .....
ممنون خواهر عزیزم
سلام
عسل خانم حرفایی که دوستان برای شما زدن همه اش به این جمله منتهی میشه که : قدر خودتو بدون ..تو عیب و ایرادی نداری که بخوای واسه ازدواج خودتو کوچیک کنی.. تو ناخواسته و یا سهوا دچار رفتاری
شدی که باعثه سو تفاهم برای خواستگاراتون شده و چون این کار چن بار تکرار شده باید بشینی و انالیز کنی ببینی مشکل از کجاست..)
من نمیدونم این قرص خوردن چیه که تا یه مشکل کوچیکی پیش میاد فورا میرن سمتش و بعد هم واسه خلاص شدن ازش و عوارضش یه پروسه دیگه ای شروع میشه..
قرص خوردنو تعطیل کن و بذار زمان خودش رابطه تو کم رنگش کنه .. راهای ورودی و خروجی به این اقا رو ببند تا هم اون نتونه باهات تماس بگیره و هم خودت.. یه مدت ذهنت تو رو سمت ایشون خواهد کشید
ولی مقاومت کن و نرو..
و خودتو برا خواستگارهای جدید اماده کن و عزت نفستو حفظ کن .. الان شما ناراحتی افسرده ای دپرسی و طبیعیه..فقط باید تحمل کنی تا کم کم روزهای شاد و پر انرژی برگردن
عسل جان سلام
دیر یا زود به این مرحله میرسیدی..به دلیل اینکه مسیرت و انتخابت از اول غلط بود...بیخود خودت رو به قرص وابسته نکن که در یک کلام بدبخت میکنی خودت رو.این قرصها ممکنه تا اخر عمر وابستگی بیاره و اضافه وزن و پرخوری کاذب و هزار درد دیگه بهت میده...با خوابیدن چیزی درست نمیشه.
برای اروم شدنت اسطوخودوس دم کن و بخور.الان کشورهای اروپایی دارن از اسطوخودوس داروهای قوی ارامبخش میسازن...اونوقت کلی داروی شیمیایی رو میدن کشورهای جهان سوم بخورن
یکبار اسطوخدوس رو امتحان کن.دقیقا از دیازپامم قوی تره.
به نظرم انقدر خودت رو اوردی پایین که باعث میشی دیگران ازت فرار کنن...باور کن دختری که بگه نه عروسی نه طلا و نه ....نمیخوام هیچکس نمیگه بهش چه دختر خوبی.میگن ببین چه ایرادی داره که داره از این چیزا میگذره.
من تو ازدواج اولم مثل تو فکر میکردم.ساده ترین چیزها رو گرفتم.ساده ترین عروسی و ....اخر سر بهم گفتن اون اقا و خانوادش که مونده بودی و کسی نمیخواستت اینجوری اسون گرفتی !!!
اما برای ازدواج دومم در حد عادی ( نه عرف) مراسم گرفتم ....همه چیز رو در حده میانه رعایت کن
اینجا دوستای خوبی داری.همه نگرانت هستن..هرکسی یه قلمی داره...یکم روحیه زودرنجیت رو برطرف کن.اگر دقت کنی بیشتر از اینکه حرفهای نویسنده برات مهم باشه و بطن حرف رو بگیری میشینی و حرفهایی که به نظرت تند و تیز هستش رو درمیاری و واسه اونا جواب مینویسی و اعصابتو خراب میکنی.
حرف ها رو نقد نکن.خوب هاش رو بگیر و بقیه رو بریز دور.از تجربه ها استفاده کن و دنبال این نباش کی مسخره کرده و یا کی بخاطر داشته هات تشویقت کرده و ....اصلا حرف ها رو دریاب.
عزیزم منظور من اینه که اگر اعتماد به نفس و روحیه شادی داشته باشین با هر سر و وضع و ظاهر و امکاناتی میتونین خواستگار داشته باشین. با گونی یا پالتو خز فرقی نداره. :encouragement:
با گونی اگه کسی رو پیدا کردین بهتره اتفاقا چون میتونین با اطمینان بیشتری بگین شمارو برای خودتون میخوان نه فقط برای ظاهری که درست کردین
اگه تاپیک عسل از بحث منحرف نمیشد برات یه جریانی رو تعریف میکردم خودت به گونی ایمان می آوردی :311:
نکته های همه دوستان خوب و در یک جهت هست ولی بین گفتن بفرما و بشین و بتمرگ تفاوت زیاده. وقتی میخوایم به کسی مشاوره بدیم باید بیشتر حواسمون به حال و شرایط مخاطب باشه اینکه چه شخصیتی داره در چه شرایط روحی ای فعلا هست اینا مهمه و مهم نیست دیگه ایشون حرفی بزنه من رو هم ناراحت کنه چون قصد من کمک کردن بوده نه اثبات خودم یا چیز دیگه و خوشحالی و ناراحتی من اینجا مطرح نیست. تا شرایط طرف مقابل رو هم درک نکنیم و بهش این اطمینان خاطر رو ندیم که حرفش رو کاملا متوجه هستیم نمیتونیم انتظار نتیجه گرفتن از راهنماییمون داشته باشیم.
باید بستری فراهم کنیم که شخصی که داره مشاوره میگیره توش احساس امنیت کنه که حرفش فهمیده میشه باور میشه اهمیتش درک میشه و مورد قضاوت یا تمسخر یا هر چیز منفی دیگه ای هم قرار نمیگیره. به عنوان مثال بهتره با دختری که داره حرف از خودکشی میزنه در مورد خودکشی کردنش شوخی نکنیم چون ما نمیدونیم چقدر داره این حرفو جدی میزنه و بهرحال از سر ناراحتیشه و شوخی معنی ای نداره در این مورد و نمیشه هم با حدس و گمان جلو رفت بهتره جانب احتیاط رعایت بشه. البته من قصد نقد هیچ پستی رو ندارم هرکسی میاد نظر خودشو میده و خواننده خودش باید عاقل باشه ولی یه سری مسائل رعایت بشه اثرگذاری حرفای خوب بیشتر میشن. تا بستر لازم رو فراهم نکنیم نمیتونیم انتظار نتیجه گیری مثبت هم از حرفمون داشته باشیم یا باعث ناراحتی و کدورت میشیم یا جبهه گیری. قرار نیست حرفی بزنیم که خوشش بیاد و جای مشاوره دادن ترحم و دلسوزی کنیم ولی قرارم نیست بیشتر باعث ناراحتی و مشکل بشیم.
ممنون که شما هم فضارو شاد کردین بعد از پیام من. :310:
عسل هرچی گریه کنی خوبه ما زن ها امتیاز بزرگی نسبت به مردها داریم که میتونیم ساعت ها از ته دل و عمیق گریه کنیم مردها سینه شون بگیره سکته میکنن می افتن میمیرن (شوخی میکنم ایشاالله همه سلامت باشن) خلاصه امتیاز خوبی داریم. با گریه سبک میشی و دردت میریزه بیرون هیچ اشکالی نداره هرچی میتونی عمیق تر گریه کن بذار این زخم زودتر جوش بخوره.
صبح که اینجوری میشی سر جات نمون
بلند شو بشین یکم قلبتو ماساژ بده. نفس عمیق بکش چندبار حتی اگه سخته. دو شماره دم، چهار شماره حبس نفس و هشت شماره بازدم. حداقل چهار پنج بار اینکارو تکرار کن.
اگر میتونی و هوای شهرتون کثیف نیست صبح بیدار شدی یکساعت برو بیرون پیاده روی تند بکن.
اگر نمیتونی تمرین های ساده یوگارو از نت سرچ کن و هر صبح بیست دقیقه انجام بده.
برو یه عطر جدید و عالی برای خودت بخر و هر روز صبح که بیدار شدی بزن به دستت عمیق بوش کن حس خوبی میده.
هر روز صبح به خودت برس حتی اگه قراره خونه باشی و جلوی آینه از زیبایی های خودت تعریف کن. قربون صدقه خودت برو حتی اگه به نظرت اولش مسخره میاد در روحیه و اعتماد به نفست خیلی تاثیر میذاره. با خودت تکرار کن که دوست داشتنی و لایق احترام و عشق هستی. و هر حرف مثبت دیگه ای که فکر میکنی. با تکرار حرف های مثبتی که حتی موقع گفتنش به نظرت مسخره میاد این حرفا در ذهنت باور و تثبیت میشن.
شب ها قبل از خواب تو اتاقت چندتا عود و شمع روشن کن فوق العاده آرام بخش و نشاط آوره به خواب راحت هم کمک میکنه.
اسطوخودوس که مریم جان اشاره کردن خیلی عالیه. گل گاوزبون همینطور. اگر قرص بخوری بدنت بعد یه مدت به داروهای گیاهی خوب جواب نمیده و معتاد به مواد شیمیایی میشه.
آهنگ غمگین گوش نکن. ترجیحا اصلا آهنگ ایرانی یا هر زبونی که میفهمی یه مدت گوش نده. فیلم های کمدی ببین.
با هیچ پسری ابدا تا وقتی حالت خوب نشده و روی خودت کار نکردی وارد هیچ نوع آشنایی و رابطه ای نشو. حتی اگه خواستگار پیدا شد بگو بعدا بیان. دور باطل طی نکن هی که اینجوری بهت فشار بیاد و کم بیاری.
با دوستای دخترت وقت بگذرون و راجع به رابطه با پسرها هم با کسی صحبت نکن و پای این حرفا هم نشین. جاش بشین کتاب راجع به تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس بخون. (کتاب راجع به اینکه چطوری دل پسرهارو ببریم هم نخون!!!)
قرص مشکل شمارو حل نمیکنه خودت باید از جات بلند بشی و تغییراتو شروع کنی. باید یاد بگیری خودتو دوست داشته باشی نه برای اینکه فقط شوهر کنی برای اینکه کسی که خودشو دوست داشته باشه نمیذاره دیگران بهش ضربه بزنن و زندگی شادتری داره. این توی تمام روابط اجتماعیت و حتی خلوت خودت اثر داره. هرچی حس بهتری نسبت به خودت داشته باشی احساس خوشبختی بیشتری میکنی.
نمیدونم داستان قطعه گمشده رو میدونی یا نه. یه تیکه از دایره بود که دنبال نیمه گمشده ش میگشت که با هم بشن یه دایره کامل و وقتی بعد از آشنایی های مختلف قطعه مکملشو پیدا کرد و با هم مچ میشدن بعد از یه مدت دید هردو دارن بزرگتر میشن و دیگه تو هم جا نمیشن و جدا شدن. وقتی تونست خودش یه دایره کامل بشه رفت با یه دایره کامل دیگه همسفر شد. اشتباه آدم ها اینه که فکر میکنن باید یکی بیاد مکمل ما بشه و مارو تکمیل کنه مارو خوشبخت کنه مارو از تنهایی دربیاره فلان مشکل مارو حل کنه! در حالی که قطعه ای که امروز مکمل تو میشه فردا ممکنه دیگه اندازه ت نباشه. هر آدمی روح مستقل و آزادی داره که اگر خودش به تنهایی در راستای تکامل و خوشبختیش کار کنه میتونه یک روح آزاد و مستقل و خوشبخت دیگه رو جذب خودش کنه بدون وابستگی و ترس و نگرانی بیمارگونه برای از دست دادنش. ما همراه و همسفر زندگی میخوایم نه کسی که بیاد خلاهای زندگی مارو پر کنه. وقتی خلاها پر شدن چی کار میخوای بکنی اگر عشقت واقعی نباشه؟
اینو به خودت یاد بده بعد از این: هیچ کس جز خانواده آدم ارزش نداره غرورتو بخاطرش زیرپا بذاری.
مسیر صحبت از راه به بیراهه و از پیدا و چاره کردن علت به بزرگ نمائی بیجای معلول پرداخته شده.
به جای اینکه ببینند چرا خواستگاران متعدد جواب منفی میدند صرفا به این پرداخته شده که چون خودت رو کم شمردی پس ولت کردند. به همین سادگی؟
* اینکه در رابطه دختر و پسر جای این دو عوض بشه پیامدهای بدی داره شکی درش نیست ولی این ظاهر و معلول است و اون هم فقط یکی از عوامل شکست است. هیچ پسری فقط به خاطر اینکه دختر بهش آسون گرفته کنار نمیکشه. آدم ها منفعت طلب هستند. اگر کسی بهشون راه بده با خوشحالی استفاده می کنند نه اینکه پس بزنند.
دو دکاندار رو درنظر بگیرید که جنسی مشابه رو 10000 تومان می فروشند. یکی از این دو جنسش رو حراج می کنه (حالت فرضی برای این خانم) میده 4000 تومان. اون یکی فروشنده یه مقدار تخفیف میده 8000 تومان. درحالت طبیعی باید جنس فروشنده اول خیلی زود فروش بره.
ولی در این مورد چیزی که اتفاق افتاده برعکس است. فروشنده اول مشتری (خواستگار) زیاد داره ولی فروش نداره و مشتری ها میان جنس رو بالا و پائین می کنند، با دقت بررسی می کنند و آخر هم خرید نمی کنند (جواب منفی). برای فروشنده دوم مشتری (خواستگار) خیلی کمتری میاد ولی جنسش رو به همان قیمت بالاتر می فروشه (ازدواج می کنه).
این چیزی که بعضی کاربران به فروشنده اول توصیه می کنند بالا بردن قیمت به اندازه اون یکی فروشنده و به فرمایش یکی از کاربران چند برابر کردن آن است. یعنی اگر این فروشنده جنسش رو بده 8000 تومان (خودش رو دست بالا بگیره) فروش می کنه؟ با چه فرضی ؟ جنس عوض شده؟ کیفیتش بهتر شده؟ طرحش بهتر شده؟ مشتری تفکرش تغییر کرده؟ نخیر. تنها نتیجه کم شدن مراجع (خواستگار) و همان نتیجه فروش نرفتن است.
این فروشنده اگر عاقل باشه و قبول کنه مشتری عقل داره و "حق داره" منفعت خودش رو درنظر بگیره، به این فکر می کنه چرا ازش خرید نمی کنند درحالیکه قیمت کمتر بایستی ترغیب کننده باشد. این آدم باید از دم در مغازه اش تا جنس، خودش ... رو مورد بازبینی قرار بده. شاید جنسش کیفیت خوبی نداره. شاید رنگ بندی مناسبی نداره. شاید خودش خوب با مشتری ها صحبت نمی کنه و اون ها رو دفع می کنه. شاید ....
در خواستگاری درسته که زیاد آسان گرفتن دختر جالب نیست ولی این معنی رو هم نداره که باعث سرنگرفتن ازدواج میشه. در واقع هر عاقلی توصیه می کنه اسان بگیرید تا طرف مقابل هم تشویق و "توانا" به ازدواج بشه. در این مواقع طرف مقابل دختر یا بی شعوره و فروتنی دختر و خانواده اش رو مفت خود می دونه و همانطور که بعضی دوستان گفتند چه بسا درآینده سرکوفت هم بزنه. یا فهمیده و باشعور هستش و قئرشناسی می کنه. در هر دو حالت نتیجه فرقی نمی کنه اگر پسر و خانواده اش خواهان دختر باشند، این آسان گیری رو می قاپند.
وقتی نتیجه غیر از این میشه و هر دو نوع خواستگار بی شعور و باشعور کنار می کشند (این خانم قبلا گفته بودند از نوجوانی خواستگار زیاد داشته اند، کسی نمی تونه ادعا کنه همه اون ها بد بوده اند) مسلما علت و علت هائی وجود داره که عطای آسان گیری در مراسم، ازدواج و غیره رو می بخشند.
اینکه هی گفتیم با این آقا و در واقع کلا با آقایان نامحرم نشست و برخاست نکنید یکی از دلایلش همین سبک شدن درنظر وی و تاثیر آن در تصمیم گیری وی و خانواده وی است، خلاف آن چیزی که خانم ها برداشت کرده اند که پسر خودش رو دست بالا گرفته. پسر اگر این دختر رو نمی خواست که خودش و خانواده اش رو از این شهر به اون شهر نمی آورد که خواستگاری کنه. اومده خواستگاری کرده، فکرای خودش و خانواده اش رو روی هم گذاشته، چیزهائی که خودش از این خانم و خانواده اش دیده و خانواده خودش بهش گفته اند رو درنظر گرفته درآخر نپسندیده. به همین ساده گی. نپسندیده. این همه شلوغ کردن و توهین هم نداره.
باباجان حساب دوست دختر بازی از زن گرفتن جدا است. بیشتر مردها (نه همه شان) با دوست دخترشون ازدواج نمی کنند. به دلیل اینکه می بینند قبل از خودش با دیگران دوست بوده یا همزمان با چند نفر دوست است. حالا هرچقدر دختر حسش ازدواج بوده باشه.
خیلی مسائل امکان داره روی تصمیم این اقا تاثیر داشته باشه که ما خبر نداریم. شاید فکر کرده این خانم اهل خانه داری نیست. شاید خواسته هائی داشته که در توان اون آقا نبوده. شاید از طرز راه رفتنش خوشش نیومده. شاید شاید شاید ...
این واقعیت هم سرجای خود که بقیه خواستگاران هم آمده و رفته اند. کی میخواد بگه همه اون ها چون دختر برای ازدواج بهشون آسان گرفته پا پس کشیده اند؟ یعنی همه اون ها بی عقل بوده اند؟ محتمل تر نیست که دلایل قابل قبول (حداقل ازنظر خودشان) داشته اند؟
شما خانم محترم فقط به برخوردهای خودتان در همین سایت دقت کنید بعضی مسائل رو باید بفهمید. یه گوشه اش رو قبلا گفتم. نتیجه چی شد؟ اصلا بهش فکر کردید درسته یا غلط؟ یا فقط دنبال این بوده و هستید که تائیدتون کنند؟ بهتون بگند شما خیلی خوبید و آقایان چقدر نفهمند که قدر شما رو نمی دونند؟ این همه که بهتون گفتم وقت گذاشتید فکر کنید اون آقایان واقعا چه دلایلی ممکنه داشته باشند؟ یا فقط گفتید چنین گفتند ...
رفتید از چندتا آدم عاقل سوال کنید چه ایراداتی در من ممکنه وجود داشته باشه که هنوز نتوانسته ام ازدواج کنم درحالیکه همه شرایط رو درحد خیلی خوب دارم؟ یا اینکه هی نشسته اید شرایط تان رو تو ذهن تون بزرگ می کنید. حالا که پیش اومد این رو هم بگم موقعیت شما خوب است ولی نه در اون حد عالی که خودتان برای خود تصویر کرده اید. الان همه دخترها تحصیلات و اکثرا شغل دارند. دخترای خوشگل هم زیاد وجود دارند و خیلی هاشون هم کم سن و سال هستند. قیمت ماشین و منزل در شهرستان (بجز چند کلان شهر) درمقایسه با تهران تقریبا چیزی به حساب نمیاد. اینجا آپارتمان دست دوم کلنگی توی یه ساختمان 18 واحدی حداقل 500 میلیون قیمت داره. خانه ویلائی قیمتش روی چند میلیارد میچرخه. اون پسر و خانواده تهرانی همه این ها رو درنظر می گیرند.
یه مقدار به "خودتون" تخفیف بدید. اینقدر بالا نپرید. روی خودتون کار کنید. قبلا گفتم بازهم میگم بروید کسی رو پیدا کنید که ایرادات تون رو بهتون بگه و کمک تون کنه اون ها رو رفع کنه.
"من نصیحت گویمت تو خواه پند گیر، خواه ملال"
* یه نفر می گفت "مفتی حرف مفت میزنه ولی مفت حرف نمیزنه"
ما مفت حرف میزنیم ولی حرف مفت نمیزنیم :311:
انشاا... این آخر کار ما با این موضوع شما باشه.