نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
هفت عزیز من کلا با کلاس رفتن مشکل دارم :302:اصلا کسی مثل من هست ؟ آخه این چه پیشنهادیه ؟
خودم خیلی وقته دوست دارم بتونم بنوازم ولی نصفه گذاشته ام فعلا.
ولی سعی خودمو میکنم برم باشگاه البته الان مسافرتم بعد از برگشتن حتما میرم ورزش کنم
به همه من جمله خودم و نفر بعدی پیشنهاد میکنم :
به مدت سه روز با دقت تمام در مورد حرف ها و کارهای اطرافیان قضاوت نکنه و فقط نظاره گر باشه.
سلام
فرشته جان. من پیشنهاد شما رو انجام میدم.هر چند این کار برای من که ذهنم مدام درگیر تحلیل و بررسی کارهای نزدیکانم و در نتیجه نگران شدن هست این کار خیلی
سخته ولی خیلی هم میتونه مفید باشه.
به نفر بعد هم پیشنهاد میدم اگر میتونه یه استراحت هر چند کوتاه مدت به خودش بده و حداقا واسه یک روز هیچ کار نکنه (خودم خیلی دوست دارم این کار رو بکنم
ولی نمیشه:47:)
من که 24 ساعته مشغول استراحتم متأسفانه:227:
ولی پیشنهادتون رو قبول میکنم دوست عزیز :18:
پیشنهاد برای نفر بعد :
حضرت علی (ع) می فرمایند : ارزش هر انسان به آن چیزیست که نیک می پندارد.
حواستون باشه چیا تو زندگیتون اهمیت داره و بهش بها میدین .
:72:
ممنون هفت عزیز، یکبار دیگه ارزش های زندگیم رو بازبینی می کنم.
و تشکر ویژه بخاطر نقل قولی که از حضرت علی آوردی. دوستش دارم.
پیشنهاد من به دوست بعدی:
یه اخلاق یا عادتت که همیشه تبعات ناخوشایندی برات داره رو نشون کن. چیزی که بی اختیار انجامش می دی، و بعدش پشیمون می شی...
اونو هدف بگیر. و یکبار برای همیشه شرش رو کم کن.
خودم همینجا قسم می خورم 4 هفته در مقابل یه عادت لعنتی مقاومت کنم، عادتی که اصلا دوستش ندارم و به هوای برطرف کردن ویژگی دیگه ای که داشتم (که هرچند مردم پسند نبود، اما جزء خودم بود) گرفتارش شدم.
می گن 4 هفته برای ترک یه عادت کافیه، اما باید بیشتر ریشه یابیش کنم، و تو این 4 هفته بلایی به سرش بیارم که دیگه هیچوقت دور و بر من پیداش نشه.
بی نهایت جان مرسی که نتیجه رو نوشتی :72: من هم بعد از این 4 هفته میام می نویسم که دوباره خودم شدم.
سلام چندوقتیه سرم شلوغه...نمیتونم زیادبیام همدردی...همون روزاول که تاپیک زده شددیدم وخیلی خوشم اومداماالان وقت کردم بیام ببینم...میشل جان ممنون ازت امااحساس میکنم روندتاپیک خیلی تنده البته این خوبه که کارهای خوب زیاد انجام میشه امابه نظرم اینجوری بهتربوداگه صبرمیکردیم نتیجه ها رومیدیدیم چه اشکالی داره حتماکه یه نفرتنهادنبایدیه کاروبرداره!! اینجوری تاپیک واقعی تروملموس ترمیشد تااینجوری تیترواربنویسیم وردشیم ازش...نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت
من دوست دارم حرفی که فرشته زدروانجام بدم...نمیدونم میتونم یانه اماشدیدا بهش نیازدارم چون خیلی دارم آسیب میبینم..تلاشمومیکنم
وهمینطوربه پیشنهادمیشل جان یکی ازاخلاقهای بدم که میدونم خیلی روی مخ همسرم هست رومیزارم کنار
پیشنهادم واسه نفربعداینه که یه گل بگیره وبزاره توی خونش وبه خوبی ازش مراقبت کنه مثل بچه خودش وباهاش حرف بزنه وخلاصه احساس مسولیت درقبالش داشته باشه.
میشل جان یه دنیا ممنون بابت این پیشنهادت.خداکنه بتونم ترک کنم این عادتم رو.
من به نفر بعد پیشنهاد میکنم اگه کسی رو ناراحت کرده ودلشو شکسته،باهاش صحبت کنه وازدلش دربیاره.
سلام
نتیجه سه روزقضاوت نکردن رومیخوام بگم که البته تاامروزسعی کردم اینکارونکنم
مهمترین دستاوردش آرامش خودم بوده...چون من مدام درحال قضاوت حرف ورفتاربقیه بودم...واقعا راحت بودم...کاش بتونم کنترلش کنم که سعی ام رومیکنم همینطورادامه بدم...انشالله
امااون اخلاقم که گفته بودم انجام نمیدم هنوزنتونستم چندروزخوب بوداما باز...
خدایا کمکم کن که بتونم...
پیشنهاددیگه ای ندارم چون هنوزدوتاپیشنهادانجام نشده هست!!!
تاپیک کند شدهاااااا....یه بارمیام میگم تنده یه بارمیگم کندشده...عجبااااا
بجنبنید...بیایدنتیجه هاروبگیدانرژی بگیریم واسه ادامه...
پاییزه جان مرسی بخاطر یادآوریت (درمورد نوشتن نتایج)، اما بالا یا پایین بودن سرعت تاپیک اهمیتی نداره.
من یه مرور کردم ببینم از اول تاپیک تا حالا چه کارهایی رو قرار بوده انجام بدم. یا به کسی پیشنهاد دادم.
به پیشنهاد خودم یه گردگیری اساسی کردم (این قرار فصلی منه، که این فصل با یکماه تاخیر انجام شد). غیر از نتیجه ی دلچسب مرتب شدن عمقی خونه، اینکار به مرتب شدن ذهنم هم کمک کرد.
پیشنهاد علیرضا خواب بود که همون موقع انجام شد.
به پیشنهاد خودم لاک ها رو برای خواهرم گرفتم.
به المای و قبلا به مادرم برای چکاپ قول داده بودم، اما هنوز فرصت نکردم، ساری. در اولین فرصت اقدام می کنم.
پیشنهاد دنیا برنامه ریزی بود. همونطور که خودش گفت، عالی بود. از اون موقع تا حالا باز هم مثل قبلا هر جمعه برای همه هفته برنامه ریزی می کنم (البته منعطف تر از قبل، چون ماهیت کارهای الانم با درس خوندن اون زمان فرق داره) و خوشحالم که این عادتم داره بر می گرده. و کم کم دارم یاد می گیرم با شرایط حالا چطور می شه برنامه ریزی هفتگی داشت. :72:
به پیشنهاد هفت سعی کردم ارزش های حاکم بر ذهن و زندگیم رو مرور کنم. اون وسط یه ضدارزش محبوب همچنان حضور داره. نمی خوام مستقیما باهاش کاری داشته باشم. خودش باید محبوبیتش رو از دست بده و جمع کنه بره. ولی حواسم بهش هست.
و آخرین و مهم ترین مورد پیشنهاد خودم بود در مورد ترک یه اخلاق. در این مورد خیلی موفق بودم. تو این یک هفته دیگه پیش نیومد، و خیالم داره راحت می شه که شرش کم شد.
این موضوع واقعا حالم رو خوب کرده. نمی دونم به چه عقلی اونجوری که خودم بودم رو یک نقص تشخیص داده بودم.
این بود پرونده ی من.
اما در مورد گلدون. پاییزه فکر می کنم منظورت تمرین مسئولیت پذیری بوده. اتفاقا چند سال پیش که یه برنامه یکساله برای ارتقاء خودم ترتیب داده بودم، گلدون هم جزئش بود و یک سال هر روز صبح بهش آب دادم (غیر روزهایی که خونه نبودم).
می شه همونو اینجا حساب کنی؟ الان دیگه اونقدر کارهایی که هر روز باید بصورت مرتب انجام بدم زیاد شده که گلدون ها رو جمع کردم.
و اما پیشنهاد من به دوست بعدی:
کار سختیه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط tavalode arezoo
راستی در این مورد که یک پیشنهاد رو چند نفر بردارن، همونطور که قبلا گفتم، مشکلی نیست. حتی می شه پیشنهادات قبلی رو تکرار کرد. نیازی نیست پیشنهادات تازه داشته باشیم. مهم اینه که یه کار خوبی رو به نفر بعدی پیشنهاد بدیم، و پیشنهاد نفر قبلی رو هم انجام بدیم.
همین که ذهنمون رو در جستجوی یک کار خوب می گردیم، یا تصمیم می گیریم یک کار بخصوص رو بخاطر خوب بودنش انجام بدیم، روحمون تغذیه می شه. و هدف تاپیک هم برآورده می شه.