RE: باید چیکار کنم دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roya.b
سلام
آقا بهزاد من فكر كنم شما منظور خانم شاد رو متوجه نشدين
ايشون گفتن كه من تازه راجع به گذشته ي شوهرم اطلاع پيدا كردم .... نگفته كه شوهرم الان مثل گذشته اش شده ...
درست مثل اين ميمونه كه شما هيچي از گذشته ي اين دوست دخترتون نميدونستين و باهاش ازدواج ميكردين و بعد توي زندگي تون متوجه ميشدين كه 14 بار رابطه ي جنسي داشته !!!!
فكر كنم منظور خانم شاد اين بوده كه تازه متوجه گذشته ي شوهرشون شدن و حالا حس بدي پيدا كردن و احتمالا بحث سر برگرداندن شوهر و .... نيست . و گقتن اگه قبل از ازدواج از گذشته ي شوهرشون اطلاع داشتن شايد بهتر ميتونستن تصميم بگيرن .... و از شما خواستن كه كمي فكر كنين و بعد تصميم بگيرين
راجع به اين خانم هم منم با نظر خانم شاد موافقم ، بهتره بيشتر روي اين مسئله فكر كنين ... منم دوست پسر فعليم يكي از دلايلش واسه ازدواج با من اينه كه من گذشته ي خوبي دارم و ايشون هم ميگه يكي از دلايل ازدواجم با تو همينه ، چون نميخوام با كسي ازدواج كنم كه از گذشته اش خبر ندارم چون اگه توي زندگيمون بفهمم كه گذشته اش چه جوري بوده و چه كارهاي بدي توي گذشته اش كرده اصلا نميتونم طاقت بيارم و يك لحظه نميتونم باهاش زير يك سقف زندگي كنم !!!
بعضي ها مثل دوست من هستن كه نميتونن تحمل كنن .. شما چه طور ؟ آيا ميتونين گذشته ي ايشون رو فراموش كنين ؟؟؟ بهتره كه بيشتر فكر كنين !!! و پيشنهاد من اينه كه روي اين خانم بيشتر شناخت پيدا كنين
گاهي اوقات ما آدما فكر ميكنين يكي رو خوب شناختيم ولي بعد يه اتفاقي ميوفته و ميبينم كه طرفمون رو اصلا نميشناسيم ، پس بهتره بيشتر سعي كنين اين خانم رو توي موقعيت هاي مختف قرار بدين و عكس العمل ايشون رو ببينين ....اگه شما اهل رابطه جنسي نيستين و ايشون هم قول داده كه ديگه طرفش نره ... واسه امتحان هم كه شده بهش پيشنهاد بدين و ببينين آيا قبول ميكنه يا نه ؟ اگه قبول كرد به نظر مياد كه هنوز هم از اين كارها دست برنداشته !!!! ( ولي من شما رو و فرهنگتون رو نميشناسم ، شايد رابطه ي جنسي ايشون با خودتون رو بد ندونين و فقط نسبت به رابطه ي ايشون با ديگران غيرتي باشين ....اگه اينجوريه كه در مورد شما جواب نميده ) كلا اين يك پيشنهاد بود
شايد پيشنهاد خوبي هم نباشه
در مورد خود كشي هم با مينا 22 موافقم ، خيلي از ما ها به خود كشي فكر ميكنيم ولي اينكه بخواي دست به همچين كاري بزنيم از عهده ي همه كس بر نمياد مگر اينكه يك مشكل بزرگ روحي داشته باشه ... به نظرم بهتره كه ايشون به روانپزشك مراجعه كنن تا پي به مشكلشون ببرن ....
تصميم با خودتونه
موفق باشين
سلام رويا خانوم
ممنون از همدرديتون
راستش خودم فکر ميکنم که اقدام به خودکشی ايشون بيشتر تظاهر بوده تا....
در مورد اين که گفتيد زيره نظر داشته باشم ببينم چيکار ميکنه بايد بگم تا اونجايی که من شناخت دارم از ايشون فقط با من بود تو مدتی که باهم بوديم
چون ميديدمو ميدونستم که عاشقم هست.
ديشب مکالمه تلفنی با ايشون داشتم
که 4 ساعت با گريه با من صحبت کرد و به اين اصرار داشت که يه فرست ديگه بهش بدم،قلبن دوست دارم
که با ايشون باشم ولی عقلن نه و خواستم که تموم کنيم
ولی به يروز نکشيده خيلی اذيت شدم همش منتظرم اسمسی از طرفش بياد یا به نحوی ازش با خبر باشم
خودمم نميدونم چی ميخوام از يه طرف به حرف هايی که زده فکر ميکنم اذيت ميشم از يه طرف هم نبودش اونم توی يک روز بيشتر اذيتم ميکنه
RE: باید چیکار کنم دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mine
خوب شما تکلیف خودتونو مشخص کنید بالاخره میتونید این قضیه رو قبول کنید یا نه؟؟؟
البته اگه بتونی کنار بیای بازم دلیل نمیشه که همه چیز تموم شده.
ایشون با شما صادق بوده قبول اما ببخشید که اینو میگم بدون تا دختری نخواد هیچ کس نمیتونه با اون کاری بکنه!!!
اون خانم گفتن که اون آقایونو یه بار بیشتر ندیدن مگه الکیه که من با یه نفر دوست میشم همون اول برم خونشون یا اون بیاد خونمون بالاخره اول یه آشنایی باید باشه نمیگم ایشون دروغ میگن اما آدم چقدر باید ساده باشه آخه . . . اصلا اینم قبول یه بار گول یه همچین آدمی رو خورد دفعه دوم چرا خام شد؟؟؟؟ خیلی معذرت میخوام پس من نتیجه میگیرم که این خانم خودش دوست داشته رابطه داشته باشه. تازه شما گفتید که ایشون حلقوی هستن پس اطلاعاتشون راجع به این جور کارا کم نبوده یعنی میدونسته واسش مشکلی پیش نمیاد و این کارو میکرده اصلا چرا فهمیده که این جوریه؟؟؟ از کجا فهمیده؟؟؟
شاید من خیلی منفی نگاه کردم ممکنه اون دیگه این کارا رو تکرار نکنه و واقعا عوض بشه اما به هر حال امیدوارم خوب فکراتو راجع به شریک آیندت بکنی بعد تصمیم بگیری.
با سلام خدمت شما دوست عزيز
متشکرم از جوابتون
راستش تمام حرف هايی که زديد دقيقاً چيز هايی هست که هميشه تو ذهنم مرور ميشه
من خودم هميشه اصرار کردم که خودت خواستی تا آدم نخواد کاری نميکنه ميگه اون دوباری که واسه اولين بار بود با من تو خونه قرار گزاشتن به نيت دوستی رفتم ولی هدف اونا چيزه ديگه اي بود و با نا رضايتی من و به مدت خيلی کم انجام شد.
من فقط ازين حرفا به خدا پناه بردم که کمکم کنه و صبر بهم بده
در مورد حلقوی بودن ميگه تو بچگی مشکلی پيش اومده براش که با مراجعه به دکتر مادرش فهميده که اينجوری هست
و دکتر اين موزوع رو به خودش هم گفته.......
نميدونم بايد چيکار کنم
RE: باید چیکار کنم دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mine
خوب شما تکلیف خودتونو مشخص کنید بالاخره میتونید این قضیه رو قبول کنید یا نه؟؟؟
البته اگه بتونی کنار بیای بازم دلیل نمیشه که همه چیز تموم شده.
ایشون با شما صادق بوده قبول اما ببخشید که اینو میگم بدون تا دختری نخواد هیچ کس نمیتونه با اون کاری بکنه!!!
اون خانم گفتن که اون آقایونو یه بار بیشتر ندیدن مگه الکیه که من با یه نفر دوست میشم همون اول برم خونشون یا اون بیاد خونمون بالاخره اول یه آشنایی باید باشه نمیگم ایشون دروغ میگن اما آدم چقدر باید ساده باشه آخه . . . اصلا اینم قبول یه بار گول یه همچین آدمی رو خورد دفعه دوم چرا خام شد؟؟؟؟ خیلی معذرت میخوام پس من نتیجه میگیرم که این خانم خودش دوست داشته رابطه داشته باشه. تازه شما گفتید که ایشون حلقوی هستن پس اطلاعاتشون راجع به این جور کارا کم نبوده یعنی میدونسته واسش مشکلی پیش نمیاد و این کارو میکرده اصلا چرا فهمیده که این جوریه؟؟؟ از کجا فهمیده؟؟؟
شاید من خیلی منفی نگاه کردم ممکنه اون دیگه این کارا رو تکرار نکنه و واقعا عوض بشه اما به هر حال امیدوارم خوب فکراتو راجع به شریک آیندت بکنی بعد تصمیم بگیری.
با سلام خدمت شما دوست عزيز
متشکرم از جوابتون
راستش تمام حرف هايی که زديد دقيقاً چيز هايی هست که هميشه تو ذهنم مرور ميشه
من خودم هميشه اصرار کردم که خودت خواستی تا آدم نخواد کاری نميکنه ميگه اون دوباری که واسه اولين بار بود با من تو خونه قرار گزاشتن به نيت دوستی رفتم ولی هدف اونا چيزه ديگه اي بود و با نا رضايتی من و به مدت خيلی کم انجام شد.
من فقط ازين حرفا به خدا پناه بردم که کمکم کنه و صبر بهم بده
در مورد حلقوی بودن ميگه تو بچگی مشکلی پيش اومده براش که با مراجعه به دکتر مادرش فهميده که اينجوری هست
و دکتر اين موزوع رو به خودش هم گفته.......
نميدونم بايد چيکار کنم و چیو قبول کنم و با چی کنار بیام
RE: باید چیکار کنم دوستان
بهراد جان
تصمیم به ازدواج حیاتی ترین تصمیم در زندگی هر انسانی است چرا که ثمره ازدواج تولد یک انسان است و چه موضوعی مهمتر از سرنوشت یک انسان در این دنیا می تواند وجود داشته باشد ،بنابراین من به شما دوست عزیز توصیه می کنم که احساسات را کنار گذاشته و منطقی وعقلانی تصمیم بگیرید تا در آینده بتوانید طعم آرامش را بچشید.
RE: باید چیکار کنم دوستان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hopegirl
بهراد جان
تصمیم به ازدواج حیاتی ترین تصمیم در زندگی هر انسانی است چرا که ثمره ازدواج تولد یک انسان است و چه موضوعی مهمتر از سرنوشت یک انسان در این دنیا می تواند وجود داشته باشد ،بنابراین من به شما دوست عزیز توصیه می کنم که احساسات را کنار گذاشته و منطقی وعقلانی تصمیم بگیرید تا در آینده بتوانید طعم آرامش را بچشید.
با تشکر از شما دوسته عزيز
تمام تصميم من از روی احساس نيست
اگه اين گذشته ايشون نبود به جرأت ميتونم بگم کسی بود که هميشه دمبالش ميگشتم
بخاطره همين هست که نميدونم چکار بايد بکنم
ديگه خسته شدم بخدا
RE: باید چیکار کنم دوستان
سلام بهراد عزیز می خواستم تو جواب اون نوشته ی قبلیت که گفتی دختره میگه که خودش نمیخواسته با اونا سکس داشته باشه و به قصد آشنایی رفته خونشون ولی هدف اونا چیز دیگه ایی بوده باید بگم خود من تو دانشگامون دخترایی زیادی می شناختم که وقتی با پسری دوست میشدن اولین پیشنهاد پسره این بود که بیا خونمون تا بیشتر با هم باشیم و همدیگرو بیشتر بشناسیم از بین این دخترا اونایی که اهل این کارا نبودن با پسره حتی قطع رابطه میکردن و از پیشنهادی که پسره بهشون داده بود بسیار ناراحت میشدن تو بسیاری از مواقع طوری برخورد میکردن که طرف از گفته اش پشیمون میشد اما اون دسته از دخترا که به قول خودمون ریلکس بودنو واسه خودشون برو بیا داشتن خیلی راحت قبول میکردن و اصلا" براشون مهم نبود که چه اتفاقی میوفته راستش یه دختر میدونه که اگه تو خونه ی پسری بره که اصلا" نمی شناستش ممکنه چه اتفاقاتی بیوفته شاید هم دوست دختر شما چون میدونسته حلقویه براش مهم نبوده که چه اتفاقی می افته
من نمی گم دوست شما از اون دسته ی دومه اما این دلیلشون قانع کننده نیست دختر به هیچ عنوان خونه ی پسری که تازه باهاش آشنا شده نمی ره شاید اگه یه دختر خوب پسری رو واقعا" دوست داشته باشه و بدونه که قراره با هم ازدواج کنن به خونه ی پسره بره اما این کارم درست نیست و چنین چیزی در مورد دوست شما صدق نمی کنه چون اون یه بار نه بلکه چند بار رفته خونه ی پسر
RE: باید چیکار کنم دوستان
سلام آقا بهراد. گفته ام باز هم مي گم. كار دوست شما خيلي غيرمنطقيه. دختري كه براي اولين بار پسري رو مي خواد ببينه و قرار تو خونه مي ذاره معلومه كه به چه قصدي هست. حتي اگه قصدشون هم ازدواج باشه نبايد همچين كاري صورت بگيره. من كه شخصاً مخالفم. شما اين جور كه معلوم است نمي توانيد گذشته اش رو فراموش كنيد. احساسي تصميم نگيريد. موضوع يه عمر زندگي هستش.
RE: باید چیکار کنم دوستان
بهراد عزیز، من در مورد عمل اون خانم قضاوت نمی کنم، چون قضاوت فقط و فقط کار خداس، معلوم نیست ایشون در چه شرایطی بودن، معلوم نیست شاید اگه هر دختر دیگه ای جای ایشون بود همین کارها رو می کرد، شاید بدتر هم بود و واقعیت رو هیچوقت به هیچکس نمی گفت، دلیلی نداشت که واقعیت رو بگه چون مشکلی براش ایجاد نشده بود.
به خودتون فکر کنید و طرز فکرتون، از کجا می دونید نفر دومی که وارد زندگیتون میشه، همچین روابطی داشته یا نه؟ از کجا می دونید که اگه ازش بپرسید بهتون راست بگه؟
باز هم میگم، به خودتون فرصت بدین، این قضیه مثل یه راز به شما بازگو شده، شما محرم اسرار دل کسی شدید که بهتون اطمینان کرده و حتی می دونسته که با این کارش امکان داره شما رو از دست بده، ریسک این کار رو پذیرفته و راستگو بودن رو به داشتن همیشگی شما ترجیح داده.
خوب فکرکنید، در زندگی چه چیزی برای شما اهمیت بیشتری داره؟ چه چیزی باعث میشه که علاقتون نسبت به همسرتون بیشتر بشه و یا کمتر، آیا این خانم علاوه بر صداقتش انقدر خصوصیات خوب داره که بتونید از گذشته اش چشم پوشی کنید؟ ببینید آرامش شما در کجاس، در کدوم نوع تصمیم گیریه..
:72:
RE: باید چیکار کنم دوستان
سلام
به نظرمن
بعضی دخترها که سراغ این کارها می رن از روی فقر مالی یا احساسیه. و ممکنه اولش سخت باشه ولی به مرور زمان عادت می شه و شاید هم تا حدودی خوشایند
یعنی اگر یک ازدواج موفق هم داشته باشند همسری که دوستش داره و حاضره از همه لحاظ تامینش کنه ، باز هم سراغ این کارها می روند چون یه جور به بی بندوباری عادت کردند
شما که می گین غیرتی هستید دیگه صد برابر مشکل به هم می زنید . چشمتون رو باز کنید این احساسات زود گذر به هر سختی که باشه زود می گذره ولی اگه این طوری زندگی رو شروع کنید به این زودی ها نمی شه از شرش رهایی پیدا کرد.
بیشتر فکر کنید زندگی شوخی یا لحظه ای نیست
RE: باید چیکار کنم دوستان
من با mine موافقم در ضمن حالا اون 2 بارو گول خورد 12 بار دیگه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه شما مردها که بعد از چند ماه اول زندگی واستون عادی میشه چرا اینقدر احساسی تصمیم میگیرید؟؟؟ مردم از روی عقل ازدواج میکنند هزار جور تحقیق میکنند باز به مشکل بر میخورند حالا این که دیگه . . . .
مگه شما یه مادر خوب واسه بچه هات نمیخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟
مگه اون خانم اینقدر چشم و گوش بسته بوده که نمیدونسته وقتی بری خونه یه پسرحتما. . . .
درضمن اگه چشم و گوش بسته بود دفعه دوم حتما واسش تجربه میشد یا از روی ترس تکرار شدن اون تجربه دیگه نمیرفت. اصلا دختر چشم و گوش بسته که نمیره با یه پسر دوست بشه مثه یه خانم میشینه تا واسش خواستگار بیاد.
پس این خانم دختر با تجربه و با اطلاعاتی هستند چرا شما اینقدر ساده ای داداشه من!
حالا ببین چه جور همسری میخوای یه دختره چشم و گوش بسته که واست قرمه سبزی درست کنه یه دختره معمولی که تو اجتماع بوده اما خونه پسر نرفته یا یه دختری که 14 بار (خیلی منو ببخشید)
اصلا اگه میخواستی باهاش ازدواج کنی که نمیومدی تو تالار مطرح کنی حتما یه کم قلقلکت میشه دیگه .