نوشته اصلی توسط
setare_000
سلام ساراي عزيز
از اونجايي كه ديدم طرز فكرتون به طرز فكر من نزديكه، گفتم شايد به اشتراك گذاري يك سري از تجربيات بتونه كمكتون كنه.
براي من هربار كه موقعيت آشنايي با چنين افرادي به وجود اومد و من هم بر اساس عقيده خودم، چيزي از گذشته م رو كتمان نكردم، در نهايت اين طوري پيش رفت؛
خب نميشه گفت كه اصلا به روي خودت نيار و هيچ وقت در مورد مسئله اي كه ميدوني براي طرفت مهمه باهاش صحبت نكن. ببين همين الان كه در طول آشنايي هستين و هيچ تعهدي وجود نداره، چقدر اين مسئله ذهنت رو درگير كرده؟ پس تا نهايت هم تو با خودت اين درگيري رو خواهي داشت. پس تا اينجا تكليف معلومه.
ولي وقتي شما گذشته ت رو كتمان نميكني براي مرداني كه روي اين مسائل حساسن چه اتفاقي ميوفته؟
اون آقا نه مي تونه بي خيال بشه و نه مي تونه پا پيش بذاره و در نهايت خود تو عاصي ميشي و كنار ميكشي! شايد به خاطر اينكه اين آقايون معمولا طرز فكر بسيار منفي راجع به چنين دختراني دارن و بعد يك چيز متفاوتي مي بينن و هي با خودشون كلنجار ميرن كه خب اين خوبه من نميتونم ازش بگذرم ولي بعد هي اون طرز فكرشون جلوشون رو ميگيره. خيلي جالب تر اينكه معمولا خودشون بيشتر پيش مياد موقع حرف زدن باهات بحث رو به حاشيه و مسائل خاص ببرن! حالا نميدونم يا هميشه تو فكر امتحان كردن هستن و يا اينكه فكر ميكنن حالا كه از اين دختر خوشم اومده لااقل استفاده م رو ببرم!!!! به هر حال اين مسئله خودش خيلي آزاردهنده ميشه و رابطه رو به اتمام ميرسونه. فكر نميكنم حتي اگه ازدواج هم كردين، تغييري توي اين روند رخ بده. جالب تر ميدوني كجاست؟ اينكه من الان ازدواج كردم ولي يك چنين فردي همچنان تو دودلي خودش مونده! اين رو از سوالاتي كه از دوستم پرسيده متوجه شدم. ديگه فكر نميكنم بتوني با اين همه دودلي و رفتارهاي گاهي عاشقانه و گاهي مشكوكانه كنار بياي!
اين نظر شخصي من بود. ولي تصميم نهايي با خود شماست.