سلام
آقای جوادیان ، بیشتر ماها واقعا دوست داریم تغییر کنیم ، اما چرا نمی تونیم خودمان را وادار به تغییر کنیم ؟
تغییر به توانمندی نیاز نداره ، تغییر به انگیزه نیاز داره !
مثلا اگر یه شخصی یه اسلحه در کنار سرمان نصب کنه و بگه این اسلحه هوشیار هست و میزان فکر منفی ما را می فهمه و بگه اگر فکر منفی بکنی این اسلحه شلیک میکنه،،،، شاید دیگه همیشه فکرهای خوب کنیم !!
اما مناسفانه مشکل اینجاست که تغییر اغلب یه ضرورت نیست .
تنها راه تغییر اینکه یه حس ضرروت در خودمان به جا آوریم و خود را مجبور به تغییر کنیم .
از یک طرف می خواهیم تغییر کنیم چون مثلا نمی خواهیم به خاطر سیگار کشیدن سرطان بگیریم – نمی خواهیم به خاطر عدم کنترل رفتارمان ، رابطه مان را از دست بدهیم –،
از طرفی دیگر ، از تغییر می ترسیم و با خود می گوییم : مثلا اگر سیگار کشیدن را ترک کنم چه اتفاقی می افتد؟ و ......
یکی از راهایی که ما می تونیم از خیالبافی و تصورات منفی خودمان را دور کنیم اینکه خودمان را به آستانه درد برسونیم !
آستانه درد یعنی اینکه به خودمون بگیم اگر این شرایط را ادامه دهم چه نتیجه ای میگیرم –
اگر با دیدن هر دختر یا پسر ( با هر چهره ای ) یه تصویر از اون در ذهنمان ضبط کنیم و رویا پردازیم کنیم فقط داریم این شبکه های عصبی ذهن را پررنگ تر می کنیم
و با پررنگ تر شدن این شبکه ها – ذهن تبدیل میشه به ذهن یه مقایسه گر ! - و این باعث میشه گل رز خودمان کم رنگ بشه .
باید از خودمون سئوال بپرسیم با ادامه دادن این مقایسه ها ، به چه چیزی می رسم ؟
چه مشکلی را با این کار حل می کنم ؟
با این روش میتونیم مسیر ذهن مقایسه گری را در ذهنمون قطع کنیم .
.................................................. ..
وقتی یه دشمنی می خواد وارد سرزمینی بشه ، سعی میکنه از چند نقطه وارد بشه -
این کار باعث میشه تمرکز حریف بهم بخوره و نتونه درست تصمیم بگیره !
فرماندهانی که می خوان نقشه دفاع را بکشند باید اول ببنید خطرناک ترین نقطه حمله دشمن کدوم هست - باید ببنیند کدوم نقطه کشور را وارد آسب بیشتری می کند – سپس آماده دفاع بشند !
بعد از کنترل خطرناک ترین نقطه ، برای پایداری کامل باید به سراغ نقاط دیگر بروند .
در مواقع بسیار ضروری باید هر سه نقطه طیف دفاعی یکسانی داشته باشد !
-- آقای جوادیان در داستان حکایت شما ، شما اول باید ببنید شدیدترین قسمت درگیری کجاست :
از این رو به نظرم اول شما حتما به یه روانپزشک مشورت کنید در خصوص اضطراب و هراسی که فرمودید و سعی کنید علت را کامل شناسایی کنید و آن را درمان کنید -
بعضی موقع ها اضطراب هم عامل بیرونی داره و هم درونی ! – باید بررسی بشید و باید حتما حضوری این کار را انجام دهید . ( شاید این واقعا مشکل شما باشه )
-- سپس در موارد بعدی حتما با یه روانشناس یا روان کار مجرب مشورت بگیرید - ازش بخواهید که به شما تکنیک قطع الگوهای منفی – تکنیک کنترل ذهن و ... آموزش دهد .
-- مورد بسیار مهم حتما با یه کارشناس معنوی صحبت کنید ( بهتون آرامش بده )
-- روی داستان گل رز هم تمرکز کنید !
وقتی این کار ها را انجام دادید می تونید مطالعه خودتون را در روابط بهتر زندگی زناشویی – یا مقاله ها و یا سمینارهایی در این مورد بیشتر کنید - تمرکز رو خانمتان را بیشتر کنید
با انجام کارهای بالا شما می تونید زیبایی های گل رزتون را گشف کنید !
این کارها را انجام دهید – مطمن باشید موفق میشید !
ولی قبل از همه ی اینها اول باید بخوایم !
.................................................
آقای جوادیان :
دنیا اگه تاریییک شد ،،،،،،
دستای فانوسو بگیر ، ( خدا - ایمان خودت - گل رزت - خانواده - کارشناسان - بچه های همدردی )
با آنها برو ،،،
چیزی نمونده از مسیر ،
سرما و سوز برف رو ،،،،
آهسته پشته سر بذار ،
امروز وقت خواب نیست ،،،،
ما باهمیم رفیق .
مراقب خودت و گل رزت باش ، دوست من.:72: