نوشته اصلی توسط
بهاره جون
دوست عزیزم، برداشتی که از شخصیت شما دارم اینه که شما فرد مسیولیت پذیر و صادقی هستید و در عین حال ریزبین و حساس.... اما همه ویژگی های خوبتون اگه به جا استفاده نشه، میشه سوهان روح. من خیلی از رفتارهام شبیه شما بود اما بر اساس تجربه و نصیحت دوستانم فهمیدم که خیلی جاها اشتباه میکردم. شما باید ارامش دهنده همسرت باشی، نه مادرش. اگه عادت کنی که به کارای خوب و بد همسرت گیر ندی، اول از همه خودت آرامش میگیری. من اوایل ازدواجم تمام کارای شخصی همسرم رو انجام میدادم و شده بود وظیفه.
دقیقا الان منم تو همچین شرایطی هستم یه کاری بگه نکنم اینقدر ناراحت میشه و سعی میکنه تلافی کنه
در ازاش یه سری از کارایی که وظیفم بود رو دیگه نمیرسیدم انجام بدم. اما بعد فهمیدم سخت در اشتباهم.
الان وقتی همسرم پیشنهاد غذای مورد علاقش رو میده که درست کنم، بهش میگم وای کلی ظرف باید بشورم. با مهربونی میگم میای کمکم کنی که منم غذا رو درست کنم. اونم اگه خسته نباشه میگه باشه. اگه خسته باشه هم میگه بیخیال یه روز دیگه... در حالی که همسر من قبلا تو سه سال اول زندگی کلا تو اشپزخونه نیومده بود.
همسر من اوایل خیلی کمکم میکر ولی الان نه زیاد نمیدونم برا چیه خدا میدونه
اینا رو گفتم که بدونی هر زندگی دردسرای خودش رو داره. مشکلات شما رو میشه با سیاست حل کرد. ولی اگه براشون راه حل پیدا نکنیم، میشه مشکلات بزرگی که تاپیکاش رو تو این سایت میبینین.
اگه برای یه چیزایی مثل کارکردن و مسایل مالی نگران هستین، باید غیرمستقیم به همسرت بگی. یادم میاد یه دوستی بهم توصیه کرد که مثلا وقتی از جلو یه خونه رد میشین با مظلومیت به همسرت بگو خیلی دلم میخواد خونه دار بشیم و مثلا دکور خونمون رو فلان جور بچینیم.
دقیقا اینکارو میکنم اینکه از جو یه خونه ای رد بشیم میگم ماهم باید از این خونه ها بخریم یه دونه اونم میگه میخریم ولی خب ادم باید برا هدفش تلاش کنه دیگه درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من هی بگم من این رو دوست دارم ولی خب اگه تلاشی نباشه که صدسال دیگه هم نمی رسیم
برای من واقعا جواب داد! یا اینکه بعضی وقتا دست همسرت رو ببوسی و بگی مرسی که برای رفاهم تلاش میکنی. باور کن انقدر جواب میده که نگو. البته ممکنه هرکس نسبت به شرایط زندگیش راهکارهاش متفاوت باشه. مطمینم باهوشی و میتونی خودت تو هر موقعیت یه راه غیرمستقیم و دوستانه برای خواسته ات پیدا کنی.
در مورد خوانواده همسرت هم توقع نداشته باش که مثل خانواده خودت اهل محبت و حمایت باشن. سعی کن گذشته رو فراموش کنی و از نقاط مثبتشون استفاده کنی. محبت بی دریغ هم خوب نیست. اما یه کارایی برای خانواده همسرت بکن که همسرت شاد بشه. مثلا برای کادو میتونی یه کادو ارزان قیمت بگیری ولی برای تزیینش وقت بزاری و جلو همسرت بگی میخوام ببینن عروسشون چقدر خوش سلیقه هست. منظورم اینه که نیازی نیست کارای بزرگی برای خانوادش بکنی. اما کارای کوچیکت رو پیش شوهرت بزرگ جلوه بده.
این رو باید تمرین کنم زیاد بلد نیستم کار خیلی زیاد براشون کردم اما هیچ کدوم به چشم نیومده از خونه تکونی بگیر تا شستن فرش و ...
حتی مادرشوهرم مراسم روضه داشت ماه محرم یکی از فامیلاشون فوت کرد رفتن شهرستان روضه هاش تعطیل نشد من همچنان برگزار کردم خوارهشوهرمم نیومد خودم بودم و خودم
اینجوری همسرت ازینکه برا خانوادش وقت میزاری احساس خوبی میکنه.
در اخرم دو نکته یادت باشه: ۱. ممکنه با رعایت کردن همه اینها بازم خیلی مشکلات دیگه داشته باشی ولی همیشه به پیشرفت هات توجه کن نه به ایده آل هات برای زندگیت
۲. اول از همه به فکر خودت و زندگیت باش. زیاد خودت رو به خاطر دیگران و رفتارهاشون اذیت نکن. باور کن عمرمون انقدر طولانی نیست که بخاطر رفتارهای دیگران لحظات خوبمون رو خراب کنیم.
زندگی شیرینی رو برات ارزو میکنم.