شما برای هر کسی که می خواید متاسف باشید. بار آخریه که با لحن مودبانه جوابتو می دم خانوم نه چندان محترم. برو ببین وقتی جواب خانومها رو می دی چطور یک جانبه قضاوت می کنی!
نمایش نسخه قابل چاپ
شما برای هر کسی که می خواید متاسف باشید. بار آخریه که با لحن مودبانه جوابتو می دم خانوم نه چندان محترم. برو ببین وقتی جواب خانومها رو می دی چطور یک جانبه قضاوت می کنی!
برادر گرامی- رضا جان کسی به شما رحم نخواهد کرد! این سخنان احساسی رو فراموش کنید. بسیار عمیق به اون اتفاقاتی که افتاده فکر کنید. شما تا زمان ازدواج دختر گرامیتون باید 17-18سال با کسی زندگی کنید که هر تحقیری رو برای شما به کار برده. عزیز دل من این یک واقعیته. اگر شما زمانی که شخصیت مردونتون مورد هجوم قرار می گیره واکنش نشون ندید بعدها این یک عادت براتون می شه. هر زنی جسارت این رو نداره که بدون اجازه همسرش بچه اون رو بگیره و با خودش ببره.شما به جای اینکه احساسی رفتار کنید و اون رو کتک بزنید و بعد از یک مدت دوباره برید سمتش و...با اون رفتاری رو کنید که اون با شما کرد. قانونی عمل کن آقای گل!
من خیلی متاسفم 10000000 بار. همه مورد انتقاد قرارتون دادند. همه اشتباه می کنند جز شما
در هر حال من دنبال جلب آرا نیستم. حق هم همیشه با اکثریت نیست! تمام مشکلاتی که هم اکنون در این کشور تجربه می کنیم توسط همین اکثریت بوجود اومده. نوع جوابها به روشنی نشون گر این هست که شما و بقیه اعضای این تالار (به استثنا چند نفر) در واقع نوعی احقاق حقوق زنان رو دنبال می کنید و نه رفع مشکلات رو. بدیهیه جوابهای من باید تلنگر کوچکی باشه در هشیاری اندک افراد بی غرض!
خوش باشید.
اینجا قرار نیست کسی به کسی حق بده اینجا هرکس نظر ی میگه در آخر شمایی که تصمیم میگیری اگر قرار رای داده شود باید حرفهای خانوم شما هم بشنویم بازم قاضی خوبی نمی تونیم باشیم دیگری چون تو زندگیش مشکل داره و نمی تونه از پس زنش بر بیاد شما رو ترغیب به کارهایی میکنه که خودش جرات همچین کاری نداره عزیزم شما خوب فکر کن وتحقیق کن که فرزندان طلاق چه بر سرشان می یاد عد هر تصمیمی که بگیری همونه البته ناگفته نماند زندگی پر مشاجره هم مشکلاتی برای کودکتان پیش می اید
جرات!؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا 22
ادبیات مناسبی رو به کار نبردی مینا 22
به هر حال اگر منظورتون منه که من این کاررو (هر چند امروز صبح انجامش دادم) نه جرات می دونم نه چیز دیگه ای.
مینا خانوم شما لطف کن برو بقیه تاپیکها رو بخون ببین در همه پستها به این قضیه اشاره شده که" اگر قرار رای داده شود باید حرفهای خانوم(یا آقای) شما هم بشنویم "یا نه. فرض بر صداقت کلامه کسیه که نظر می خواد. کافیه خانومه بیاد بگه شوهرم منو زده سیل پیغامهای احساسیه که شروع می شه!! کدوم از اونایی که جواب دادن گفتن که باید نظر شوهرتون رو هم بدونیم؟
به هر حال آقا رضا من در مورد قسمت آخر صحبتهای مینا خانوم با ایشون هم عقیده ام. شمایی که باید تصمیم بگیری. نه ترحم اینجا جوابگوی مشکل شما هست و نه دید یک طرفه که فقط طرف مقابل رو مقصر بدونید.
يه جاي خوندم ايران 70 ميليون جمعيت داره با 70 ميليون نظر متفاوت كه همه هم مي گن نظر من مطمئناً درسته
دوست گرامي مشكل شما رابطه بين خواهر شوهر و مادر شوهرو مسائل جنسي و در كل مسائل و مشكلات روزمره نيست كه اومدي توي اين سايت مشكل شما يه كمي از مسائل دوستان ديگه بزرگتره تقريباً اكثر ما از تجربه هامون براي راهنمايي همديگه استفاده مي كنيم و اينجا جا داره كه از همه عزيزان قدرداني كنم
اما مشكل شما تخصصيه بهتره به مشاور اون هم يه روانكاو زبده كه در صورت تشخيص و يا عدم كارايي روشهاي درماني به روانپزشك بتونه معرفي تون كنه .
اما من با نظردوستمون تا حدودي موافقم اما نه به دلايل ايشون اينكه اگر واقعاً نمي تونيد همديگه رو تحمل كنيد از هم جدا شيد
مرد و زن بايد از بودن با هم (اغلب) لذت ببرن نه اينكه ...
دخترتون هم اگر شرايط خوب عاطفي براش فراهم بشه چندان آسيب نمي بينه
اون بچه در حال حاظر از اختلافات و بزن وبكش هاي شما بيشتر آسيب مي بينه برادر خوبم. موفق باشي
آقاي rezaF در تايپيك اولش به اشتباهات خودش اعتراف كرده .اينجا هم قرار نيست ايشان يا همسرش محكوم بشه . اختلافات ايشان كم كم تبديل به يه مشكلات بزرگ شده . ولي اگه همديگه رو دوست داشته باشند و بابت گذشته ها يه كمي گذشت داشته باشند ميتونند دوباره شروع كنند .آقا رضا فعلا" هر دو تاتون خشمگين هستيد .لطفا" سعي نكنيد به هم ثابت كنيد كه ديگري مقصر است .
به دلت رجوع كن آيا هنوز دوستش داري دلت براش تنگ ميشه ببين دوست عزيز از مسئله دخترت فاكتور بگير يه خلوت كه تو باشي و خاطرات همسرت اگر با دلت كنار اومدي به عقلت حكم كن كه يه بار براي هميشه خط بطلان بكشه روي همه گذشته و زندگي رو از نو بسازه اما من به عنوان يه زن بهت مي گم هرگز از همسرت ينين انتظاري رو نداشته باش عموماً براي زنها يه مقداري طول ميكشه تا گذشته رو فراموش كنن و اون رو هي به رخ نكشن به اين مسئله هم خوب فكر كن ببين آيا تحمل داري هي چند وقتي يكبار خانم بگن اره تو عوض نشدي و يا كسري هايي رو كه توي زندگي براش پيش اومده و حالا در زندگي ديگرون مي بينه نيست ، مرتب ازشون با دلخوري ياد كنه
رك و راست بهت بگم با گذشته اي كه داري ممكنه خودت تغيير كني اما انتظار نداشته باش همسرت ، خانواده ها و در يه كلام كل چيزها و كساني كه در گذشته باهاش سرو كار داشتي خيلي زود تغيير كنن. پس اگر ديدي نمي توني جدا شي بايد مردونه به خودت قول بدي كه روند زندگي ات رو مردونه بسازي
البته وقتي تو عشق بورزي وقتي تو مهربوني كني وقتي نشون بدي دلت يه زندگي ساده و تازه مي خواد اون هم روشش تغيير مي كنه
بهتره به قول دوست خوبم اسما يه مدت به هم فرصت بديد و عصبانيتتون فروكش كنه بعد بهش بگو كه خيال كنه داره يه بار ديگه ازدواج مي كنه و همچنين شما، بعد انتظاراتتون رو براي هم مشخص كنيدو حد و حدودتون رو .
اين ها زماني اتفاق مي افته كه توي اون خلوت با هم بودن رو انتخاب كني اما دوستانه بهت بگم اگر به خاطر دخترت مي خواي باهاش زندگي كني اين اشتباه بزرگ رو مرتكب نشو.
من يك زن هستم .
با شما موافقم ! گاهي اوقات نمي توان به زنان گفت زن و با احساس ، اگر در عمق قلب خويش احساس كردي دوستش داري برگرد و جبران كن هرچند شايد هيچ تضميني براي محبت و تغيير از جانب همسرت وجود نداشته باشد و انوقت بايد فكر كني كه مي تواني باز براي سالهاي طولاني اين وضعيت را تحمل كني يا خير ؟ مي گويي به فكر دخترت هستي ، چقدر مي تواني تضمين كني كه ادامه اين زندگي به اين صورتي كه سالها ادامه داشته بر روي روح دخترت تاثير نگذارد ، آيا مي تواني اين زندگي ويران شده را واقعاً تغيير دهي ، چقدر احتمال دارد همسرت حاضر به تغيير باشد ؟ اگر نه تو تغيير كردي و نه همسرت تكليف دخترتان چيست ؟ تغيير كردن پس از اين همه خاطره تلخ ، اين همه بي احترامي كه فكر مي كنم ديگر حرمت همه چيز در زندگي شما از بين رفته باشد و بي احترامي كاري عادي برايتان شده باشد چقدر امكان پذير است ؟ بله طلاق بهترين راه حل نيست اما ادامه اين زندگي به هر شرطي ضررش از نفعش بيشتر است . مگر اينكه هر دوي شما دوباره دوستدار هم شويد و خاطره ها فراموش شود . آيا مي تواني ؟ فكر مي كني همسرت مي تواند ؟