-
ببخشید من یه سوال از nardil عزیز دارم...شما خودتون متاهلید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
به نظر من که متهلم و یه بچه دارم طلاق اخرین مرحله است..چه زن چه مرد باید تمام تلاششون رو بهترشدن زندگیشون انجام بدن وقتی به اخر خط رسیدن و دیدن جواب نداد برن سراغ طلاق
زندگی پیچدس رهای عزیز...چه تلاشی برای بهترشدن زندگیت انجام دادی..چرا اینقد فقط از جدایی حرف میزنی چرا اینقد فقط اخر بد رو میبینی.......................من کاملا با حرفای nardil مخالفم که میگه مردی که فحاشی کرده بازم میکنه کسی که دست بزن داره بازم میزنه..ایشون میفرماین هر مردی تو زندگیش اینکارو کرد سریع خانمه بره طلاق بگیره؟!!! هیچ مردی قبل از ازدواج این شخصیتش رو رونمیکنه.هنر زن یا حتی مرد اینه که با جفتش زیر یه سقف بتونن به کمال برسن و همدیگرو بسازن..عزیزم همسر من هم فحاش هم دست بزن داره البته خیلی کم ولی من تونستم با زبونم با سیاستم بهترش کنم..تو هم میتونی فقط باید بخوای و بپذیری تغییر رو و اینکه بخوای ادامه بدی
-
اونروز اصلا حالم خوب نبود دو روز بود همش گریه می کردم با خوندن نظرات بیشتر دلم به حال خودم سوخت و شرایط برام غیر قابل تحمل شد این بود که زنگ زدم بیان دنبالم
nardil عزیز این تعریفی که از شوهر داشتی خیلی عالیه ولی همچین شوهری آیا وجود خارجی داره؟
نمیدونم شاید مشکل من خیلی پیچیده س از نظر دوستان که کمتر به تایپیکم سر میزنن خواهش میکنم تجربه های خوبتون رو در اختیارم بذارید
سری قبل که برگشتم خونه با خودم گفتم دیگه تحت هیچ شرایطی با حالت قهر نمیام خونه بابام ولی این بار دعوامون خیلی شدیدتر شد منم زود عصبانی میشم
شروع کننده دعوا بیشتر اوقات همسرمه منم مقصرم چون نمیتونم نقش زنای مظلومو دربیارم در مقابل کارا و حرفاش مقابله به مثل میکنم تو ذهنم که تصور می کنم باز نمیتونم ببینم ساکت نشستم و اون هرچی میخواد بگه
این بار هم حسابی از خجالتش در اومدم خسته شدم از بس به خاطر حفظ احترام کوتاه اومدم که صد البته نتیجه ای هم نداشت و بی احترامی های همسرم بیشتر میشد چون فهمیدم از اون آدماس که هرچی هیچی نمیگی پرروتر میشه
بگین چیکار کنم؟:72:
-
ای کاش نگفته بودید تاپیک شما را بخونمبازم حالم از زن خودم بهم خورداخه شما و خانمای دیگه اینقدر فداکاری میکنید بعد زن من با پسر بازیهاش دنیا را برام جهنم میکنهببخشید دیگه فقط دو صفحه از تاپیک شما را خوندم اخه ناراحت میشم میبینم شما چه ابرو داریهایی کردین و همسرم چه ابرو ریزیهایی کردنظرم در مورد اوضاع شما اینه که سعی کنید بیشتر مطالعه کنید و کتابهای بابارا انجلس را بخونید و طبق انها عمل کنیدمنظورم لیست هایی هست که میگه با همسرتون تهیه کنیدهمسرتون شما را بسیار دوست داره و اگه میبینید رفتارش غیر معموله بخاطر اینه که رفتار شما برای اون غیر معمولیههر دوی شما برداشتهای متفاوتی از جنس مکملتون داشتیدصحبتهای دکتر حبشی را گوش کنید و سعی کنید اقتدارشو حفظ کنید و مطمن باشید براتون جان میده یادتونم باشه که همسرتون برای رسیدن به شما بیشتر زحمت کشیده و اول زندگی هستید, توکلتون به خدا باشهدورکعت نماز استغاثه بخونید و از ایمه بخواید که حواسشون بهتون باشه, سعی کنید کمتر قهر کنید, به خودسازی بپردازید, سعی کنید همسرتون را درک کنید و با خوبیهاتون جذبش کنیدبازم میگم من فقط دو صفحه از تاپیک شما را خوندم و طاقت نیاوردم اخه بخاطر خیانت های همسرم داغون شدمراه ادامه زندگی مشترک همه ما مطالعه است, باید غرور را کنار براریم, حد و حدود خودمون را بدونیم, همسرتون را به مطالعه دعوت کنید به هر طریقی که میتونید البته خودم نتونستمطبق چیزایی که اول نوشتید همسرتون خواهان شما بوده, پس کسی مجبورش نکرده, همدیگرا درک کنیداگه عاشق هم باشین در هر وضعیتی کنار هم هستینرفتارهای مثبت همسرتون را پررنگتر کنید, در مقابل رفتارهای بدش جوری رفتار کنید که بعدا پیش خودش شرمنده بشه و حوتستون به تغییر رفتارهاش باشهببینید به کدوم اعضای خانوادش علاقه بیشتری داره, خودتونو به اون عضو نزدیکتر کنید جوری که اگه همسرتون باهاتون بدرفتاری کرد اون عضو بهش تذکر بدهراهای زیاد کردن محبت زیاده و مطمن باشید اکثر راها را امتحان نکردیدبه حرفهای اعضا هم که سریع تجویز طلاق میکنن گوش نکنید, اونا اگه بلد بودن زندگی خودشونو حفظ میکردن, طلاق اخرین راه هست و بهترین راه نیستمحبت کنید و به فکر محبت دیدن در کوتاه مدت نباشید و وقتی همسرتون را دوباره جذب کردید یک عمر لذت ببریدبازم میگم این همون همسریه که بدون دیدن محبت از طرف شما بهتون ابرتز علاقه میکردهسعی کن دوسش داشته باشی و براش حرمت قایل بشی و همچی درست میشهتوکلتون به خدا باشه