-
ممنون دوستم. اره اتفاقا مشاور بهم گفت تو اعتماد به نفست پایینه.؛گفت حتی وقتی شوهرت کار اشتباهی کرده تو فکر میکنی چون تو ایراد داری و رفتار اشتباهی کردی اون این کارها رو کرده. ممنون واقعا حق با شماست خیلی حرفهاتون درست بود روم تاثیر گذاشت فقط یک سوال الان اصلا چک نکنم و اگه یک چیز مشکوکی دیدم چیکار کنم.
ممنون از محبتتون. حتما براتون دعا میکنم ایشالا به هر چی می خواین برسین.
-
به عنوان کسی که قبلا مشکلاتی شبیه مشکلات تو داشته و الان تونستم موفق بشم بهت راهکار میدم به شرطی که مو به مو انجامشون بدی:
فقط لطفا قبل از اون به این سوالت من جواب بده:
1- در مورد خودت و اینکه در طول روز چطور وقتتو میگذرونی
2- بیشتر با شوهرت سر چه مسائلی در گذشته و حال مشکل دارید؟ (هر دو تون)
3- چند تا از ویژگی های منفی که از نظر شوهرت تو اونها رو داری ... بیشتر از ابتدا تا به الان سر چه مسائلی با هم مشکل دارید؟... کدوم رفتارهای تو بیشتر شوهرتو عصبی میکنه؟
به سری راهکارهای کلی هست که بهت میگم و بعد از اینکه به این سوالاتم جواب دادی دقیق تر میگم
1- تمرکزت رو از شوهرت به طور کامل بردار... احتمال رو بر این بذار که تو داری اشتباه میکنی... با دید مثبت به این موضوع نگاه کن... به این فکر کن که زن و شوهر هر دو حریم های خصوصی هم دارند و قرار نیست ما توی تماااام مسائل مربوط به همدیگه کنکاش کنیم... عجله نکن .. این حرفی که میزنم دلیل دارم.... چون شوهرت اعتقاد و باور بر این مساله داره... هیچ اشکالی نداره.... پس باور و اعتقاد به این مساله داشته باش که هر کسی ازاده هر کاری دوست داره انجام بده.
2- یه شرایط خوبی فراهم کن و اونجا با شوهرت حرف بزن... یه موقعیتی که دیدی شوهرت رفتار خوبی باهات کرد یا خوشجالت کرد یا اینکه پیش هم بودین و موقعبت مناسب بود حتما باهاش حرف بزن..... بهش بگو که خیلی دوستش داری.... بگو به خاطر اینکه قبلا بهش شک داشتی اشتباه میکردی... بگو که بهش اعتماد داری.... بگو منو ببخش که بیخود بهت گیر میدادم... من اشتباه میکردم ( با توجه به این که میگی گوشیشو عوض کرده و بهت گفته که کاری با اون دختر نداره حتی اگه بهت دروغ گفته ولی تو حرفهاشو با نیت راست گفتن بگیر... اصلاااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا نذار فکر کنه تو حرفهاشو باور نمیکنی.... اصلاااااااااااااااااااا... اینطوری حرمت ها از بین میره.... هیچوقت اونو متهم به دروغگویی نکن و هر چی گفت وانمود کن که حرفهاشو باور کردی.... اینجوری جس عذاب وجدان کم کم میاد سراغش (البته اگه واقعا با کسی باشه)
3- حالا دیگه هیچ کاری باهاش نداری.... گفتنی ها رو گفتی و خیالت راحته....تبدیل میشی به یه زن شاااااااااد پرانرژی.... ارتباطتت رو با خدا قوی تر کن و هر جا دیدی کم میاری ازش بخواده بهت صبر بده... هیچ کسی مثل خدا هوای بنده هاشو ندره... پس لطفا این وابستگی جهنمی خودتو نسبت به شوهرت از بین ببر.
4- به جای اینکه تو نسبت به رفتارهای اون جساس باشی اونو به خودت حساس کن.... وقتی میبینی الان میخواد بره سر لپ تاپ یا کاری انجام بده تو قبل از اون اقدام کن... مثلا برو سرگوشیت یا اینکه اهنگ گوش بده و با صدای بلند خودت هم بخونی.... یا اینکه برو سر گوشیت و طوری رفتار کن که اون حساس بشه... منظورم این نیست که خدای نکرده اونو به خودت مشکوک کنی نه... فقط اینکه میخوام شوهرت فکر کنه تو هم اگه بخوای میتونی خیلی کارها بکنی و کسی نمیتونه تو کارت دخالت کنه..
5- فعلا نمیخواد خیلی قربون صدقش بری... به خودت تا میتونی برس.. اعتماد به نفست رو ببر بالا ...یه موضوع جالب که میدونی خوشش میاد براش تعریف کن (با ناز و عشوه) و بعد یه خنده خوشگل بکن و ازش دور شو... کلا سعیت این باشه که دلشو ببری....
6- دختر خوب تواناییهاتو ببر بالاااااااا.... مردا به شدت از زنهای غمگین و ناراحت بیزارند..... اونوقت که خودتو جا کردی تو دلش میتونی انتظار داشته باشی نگرانت بشه و ... پس فعلا هیچ توفع و انتظاری ازش نداشته باش....
7- چون خیلی مهمه دوباره میگم: به خودت برس و شاد باش..... به خودت برس و شاد باش..... به خودت برس و شاد باش
مرسی که برام دعا میکنی عزیزم.
مطمئنم مشکل تو هم به زودی حل میشه.
منتظر شنیدن حرفهات هستم.:72:
-
سلااااام دوست عزیز :72::72:
خوبین تایپیکتون را خوندم خیلی متاثر شدم خدارو شکر که فهمیدی زود به دادش رسیدی ما خانما افراط تفریط زیاد داریم ببین کجای کارت لنگ بوده
وقتی میزاری تا 9 شب بیرون باشه کلاسه اضافه برداره و.... به خیال خودمون داریم کمکشون میکنیم یا فکر میکنیم داره زحمت میکشه توذهن خودمون میگیم چقدرم با مسوولیته
ای بابا امان از این روزگار بد که همه رو اسیرخودش کرده وقتی پدر مادرا میزارن دختراشون با چه وضع فجیهی بیان دانشگاه معلومه که دین ایمان درشون نیست به عاقبتشون فکر نمیکنن
دوستان خیلی خوب راهکار دادن خانم ستاره نارجیس و...
یه سوال برام پیش اومد رابطتت با خانوادش چه جوره ؟؟/
میگی وضع مالی خوبی ندارن تا حالا شده به شوهرت پیشنهاد بدی کمکشون کنه؟؟؟؟
از امروز یه رویه دیگه ای به کمکای دوستان اضافه کن سعی کن رابطه بهتر وبیشتری با خانوادش داشته باشی اونا دعوت کنی با احترام باهاشون برخورد کنی کم کسری دارن بگیری وقتی پدرش پشتت باشه شوهرتون هیچ کاری نمیتونه بکنه واگه فرداروزی فهمیدن طرف شما میشن
اینکه رابطه داشته باشی باعث میشه سرگرمش کنی دیگه سراغ گوشیش نره شبا برنامه ریزی کن برید خونه اقوام دوست شب نشینی برا تعطیلات هم برنامه داشته باش تا خلای احساس نکنه کلا باید سرگرمش کنی
حقوق شوهرت در چه حدی هست ؟؟/
ایا درامدتون خوبه یا بیشتر
اگه در امدش خوب باشه شما هم که کم توقع باشی که وا مصیبتاااااا
پول زیادی که دستشون باشه فکرای باطل سراغشون میاد بایستی برا خرج کردن در خونه برنامه ریزی کنی همه چی به جا باشه کم کسری خونتو بگیر یه جوری که پولش خرج بشه دیگه چیزی نمونه
به نظرت کی میا د مفتی چیزی به کسی بده
آقایون خانمی که زیبا صحبت میکنه براشون جذابتره با زبانت دلبری کن نگو که نداری چون خودت میگی دوسال دوست بودیم ببین چه هنر زیبایی داشتی پس بیدارش کن این هنرها رو
عاشق شدن اسان است اما در عشق ماندن بسیار استثنایی
زن نادان شوهرش را غلام خویش میسازد
اما زن دانا شوهرش را پادشاه میسازد و خودش هم ملکه میشود
برا اینکه خلق خویش خوب بشه در خونه سه روزی یک بار سوره انعام بخون خیلی موثره
وقتی ازش انتقاد میکنی مواظب غرورش باش که نزار بشکنه کلا بی خیال این موضوع شو به خودت زندگیت برس موفق میشی
موفق باشی
-
واقعا ازتون ممنونم دوستای خوبم. ایشالا هر چی از خدا بخواین بهتون بده براتون دعا میکنم.
در مورد سوالهای نارجیس عزیز باید بگم من صبحها هر روز ساعت ده تا دوازده میرم باشگاه بعد میام ناهار درست میکنم بعد می خوابم البته هر کدوممون تو یک اتاق اخه شوهرم میگه من می خوام برم اینترنت و اهنگ گوش بدم می خوام پشت لب تاپ باشم اصرارم بی فایده است بعدشم کارهای خونه و اشپزی و تلوزیون و اینترنت شوهرم هشتاد درصد تو اتاقه البته چون سه تا خواهر فقط داره از همون دوران مجردی و دانشگاه اکثر وقتشو پشت سیستم بوده چیز جدیدی نیست که جدیدا اینجوری باشه موقع شام یا اخبار یا فیلم خاصی میاد چندین بارم گفتم دوست دار بیشتر پیش هم باشیم میگه الانم هستیم میگه حالا مگه کجاییم در اتاق بازه همو می بینیم اهل مهمونی زیاد نیست ترجیح میده با دوستات بره البته خیلی زیادم نمیره ولی پیش بیاد با اونا میره تا من. منم موقع دعوا گفتم ما هیچوقت بیرون نمیرم کلی عصبانی شد گفتم هیچوقت البته میدونم نباید تعمیم به همیشه و هرگز بدیم ولی ناخوداگاه گفتم اونم خیلی شاک شد در حالیکه در واقعیت کم با هم میریم بیرون. رابطه ام با خانواده شوهرم عالیه خیلی با همه صمیمی و خوب هستم همشونم خیلی منو دوست دارند و کامل طرفدارمم. شوهرم الان که دعوا کردیم و میگفت تو خیلی غر میزنی و چند ماهه پیش که هفته یکبار با دوستاش میرفت بیرون که الته دوستاشو کامل میشناسم خیلی پسرهای خوب و با ادبی هستین یکیشون ده ساله متاهله ولی بچه دار نمیشه یکیشونم مجرد یکی دیگه از دوستاشم از فامیلاشون که همکارن اونم باهاش برخورد داشتم پسر با شخصیت و خوبی ولی پارسال جدا شده اونم همسرش از یک شهر دیگه بود و حاضر نشد بیا اینجا البته دقیقا نمیدونم مشکل همین بود یا نه. در مورد بیرون رفتن من خیلی غر میزدم میگفتم چرا همش با دوستات میری اونم میگفت ماشین نداریم با اونا مجبورم بریم قبل و بعد رفتن ناراحت و بحث بود که الانم بارها گفته نذاشتی تفریحات سالم داشته باشم. وقتی مثلا شوهرم این شاگرداشو که دختره هم جزوشونه برد اردو من خیلی دعوا کردم هم قبل و بعد گفتم چقدر به اونا اهمیت میدی و به فکر اردوشونی و... بعدم که اومد باهاش سرد بودم من وقتی اینجوری میکنی میره رو اعصابم نمی تونم مهربون باشم میگم اون به فکر من نبوده رفته با بقیه تفریح شبم بیاد من تحویلش بیرم انگار نه انگار. شوهرم بارها تو خونه بهم گفته شاد باش. رفتارهای شوهر م همین چت کردن با دخترها که شدیدا رو اعصابم بود همینکه تو خونه تنها بودم البته میدونم دنبال کار بود ولی وقتی میاد میره تو اتاق بیشتر. از لحاظ محبت بدنی و نیازهای عاطفی هم سرده بارها گفتم دوست دارم شبها پیش هم باشیم اهمیت نمیده میگه تو خیلی حساسی به ا چیزا فکر میکنی همه همینطورند موم خسته شدم بی خیالش شدم تقریبا من همیشه باید پیش قدم باشم اون نمیاد. عل رغم اینکه سرو زبون خوبی داره تو خونه کم حرفه فکر میکنم موضوع واسه حرف نداریم یعنی نمیاد جزییات و مسایل کاری و دوستاش و شاگرداشو بگه. متاسفانه موقع دعوا خیلی بهش گفتم دروغگو و غیر قابل اعتمادی. اخه شوهر از اول کامل صداقت داشت الانم فکر میکنم سر همین چت ها ودخترها دروغ و پنهانکاری میکنه.ازین لجم میگرفت که میدونست من میدونم ولی انگار نه انگار الانم اینقدر دوست دارم بپرسم دختره زنگ میزنه یا دیدیش یا چی به هم میگین ولی دو روزه به گفته شما جلو خودمو گرفتم.اینکه بخوام با گوشی و نت حساسش کنم زیاد کاری نداره بگه داری چیکار میکنی و کنجکاو شه سرش تو کار خودشه. شوهرم قبلا نماز میخوند ولی چند ماهه نمیخونه بهش گفتم گفت باشه میخونم منم بی خیال شدم جلوشم نماز و قران میخونم ولی تحت تاثیر قرار نمی گیره البته روزه کامل میگیره.درامدشم هنوز قراردادی کمه تازه میخواد چند ماه دیگه حکمش بخوره یک سری کارهای دیگه شریکی با دوستاش شروع کرده که فعلا سری اول اصلا سود نداشت. البته من قانعم پر خرج نیستم اخه میدونم زیاد وضعش خوب نیست البته شوهرم کارتشو بهم میده میگه هر چی دوست داری بخر اصلا قیمت چیزای که خریدم نم پرسه که بگه چقدر زیاد بوده یا چرا خریدی. نمیدونم چطور به کاراش بی خیال باشم مثلا اگه بدونم شبها باز داره حرف میزنه که خدا رو شکر فکر کنم نشده عصبی و بی خواب میشم. ناخوداگاه الانم در اتاق بازه هر بار میخوا پا شم نگاه میکنم ببینم چیکار میکنه. بدونم داره اهنگ گوش میده م سایت میره اعصابم اروم میشه. یک نقطه ضعفشم غذاست عاشق اینه غذا مورد علاقه شو درست کنم البته باز گاهی میگه تو باعث میشی چاق بشم ولی با غذا خوشحال میشه. دو روز هم هست دارم براش اهنگ ضبط میکنم خوشحال شده به موزیک خیلی علاقه داره.امیدوارم جواب سوالهاتون کامل داده باشم بازم صمیمانه از همه تون متشکرم.
-
خواهش میکنم عزیرم.. مرسی که برا منم دعا میکنی.. فقط وقتی تایپ میکنی یه کم نوشته هات رو از هم حدا کن یا درشت بر بنویس که یشه خوب خوندشون.. اینجوری یکم سخته
آفرین به همین روند ادامه بده... من مطمئنم که تو موفق میشی... باید صبور باشی.. تحملت رو ببر بالا.... میدونم خیلی سخته ولی برای نجات خودت و شوهرت تلاش کن...
پس
گیر دادن از هر نوعش ممنووووووع
باااید تبدیل بشی به یه آدم خوش و شاد .. بذار شوهرت بقهمه که تو بدون اون هم میتونی شاد باشی.... اون باید بفهمه که تو اونقدرا هم بهش وابسته نیستی............... مردا از زنای آویزون بیزارند عزیزم...
اعتماد به نفست رو ببر بالاااااااااااااااااااااا .... فکر کن بهترین و زیباترین زن روی زمین هستی و به هیچ کسی هیچ گونه وابستگی نداری... بلکه این بقیه هستند که باید به خاطر داشتن یا نداشتن تو بترسند.....
ترس رو در وجودت از بین ببر.............. مجکم باش..... مبادا وقتی میبینی شوهرت رفت تو اتاق یا چت میکرد اخم کنی و دوباره بخوای از اول شروع کنی
فقط و فقط فعلا باید تمرکزت رو خودت باشه.....
باشگاه رفتن خیلی خوبه... به طور غیررررر مستفیم باید توجه شوهرت رو به خودت جلب کنی....
فقط یادت نره حتما حتما قبل از همه اینها باهاش حرف بزن...... تا شوهرت بفهمه دلیل اینکه مثل قبل بهش
یر نمیدی اینه که الان دیگه بهش مطمئنی و اصلاااااااااا حتی فکرش هم نمیکنی که اون بخواد کار اشتباهی یبکنه تا شوهرت فکر نکنه برات عادی شده.... پس لطفا قبل از هر کاری شوهرتو توجیه کن و بهش اطمینان بده که بهش اعتماد داری................
پس یادت نره: شاااااااااااااااااد و سرحال باش.
-
ممنون از لطفتتون. اره این چند روزه بهش گیر ندادم اصلا ولی نمیدونم بازم بهش زنگ و اس میزنه یا نه فعلا چون خیلی نسبت به قبل بهتر شده دیگه واتس اپ و تلگرام نداره گاهی شک میکنم نکنه تو لب تاپش نصب کرده باشه دیگه احتمال هر کاری میدم هر چند تو حالت تایپ به ندرت دیدمش. من خودمم خیلی دوست دارم رو کار و زندگی خودم تمرکز کنم ولی میدونم اگه باز شروع کنه خیلی میره رو اعصابم این مدت خیلی حساس شدم سریع بدنم سرد میشه میلرزه بی خواب میشم صبحها اگه شوهرم ساعت هفت بیدار شه دست به گوشیش یا لپ تاپش بزنه سریع بیدار میشم بهر حال الان دارم تمرین می کنم اوضاع نسبت به قبل خیلی بهتر شده امروز شوهرم بعد باشگاه اومد دنبالم رفتیم خرید و کمک کرد ناهار درست کردیم همیشه هم چه شب یا صبح من باید برم بهش نزدیک بشم و بغلش کنم خودش انگار هیچ نیازی نداره منم ازینکه همیشه پیشقدم باشم ناراحتم ولی میترسم اگه اینکارو نکنم سرد بشه. شما گفتین مردها از زنهای اویزون متنفرن یعنی نباید اینکارو بکنم.
ببخشید اگه یک موقع گوشیش به یک بهونه خواست چیکار کنم اصلا دوست ندارم گوشی پس بدم چون حتما دوباره شروع میکنه کاش خودش نخواد دیگه یکم خیالم راحت بمونه . اگه چند ساعت تو اتاق بود من برم بهش سر بزنم و پیشش بشینم یا منم سرمو با تلوزیون و اینترنت گرم کنم نرم من بیشتر خودم از تنهایی و حرف نزدن حوصله ام سر میره میرم پیشش اون انگار مثل من احساس نیاز نداره. واقعا از همفکریتون ممنونم خدا رو شکر میکنم با این سایت خوب اشنا شدم خیلی بهم کمک میکنید و دلخوشی بزرگی برام شده.
-
سلام عزیزم میبینی که دقیقا رفتار همسر ت بازخورد کارهای شماست وقتی خوبی میاد دنبالت میرین خرید کمکت میکنه ......وقتی گیر میدی بهش اطمینان نداری میره سراغ چت و ......
هرچند اشتباه است
چیزایی که از خودت گفتی من همون پست اول احتمالش دادم یه بار دیگه بخون
نمیگم شوهرت اشتباه نداره ولی ما بهش دسترسی نداریم
اما شما با ید تمام راهکارها رو چند بار دیگه بخونی و بکار ببری
برا سکس من گفتم مدریت جنسی دکتر حبشی رو گوش کن
من جای شما بودم هراز گاهی میرفتم تو همون اتاق سرم روپاش میذاشتم نوازشش میکردم و میخوابیدم
باید دوباره بهش اطمینان بدی که بهش اعتماد داری و لزومی نمیبینی که همسرت با کسه دیگه باشه چون شما بهترین زن دنیایی براش بهتر ازتوگیرش نمیومد البته این زمانی میتونی ادعا کنی که اوضاع بهتر شد
هر از گاهی از خودت با شیرین زبونی و لوسبازی ازخودت جلوش تعریف کنچه ظاهری چه عاطفی
اویزون بودن فرق داره با نوازش کردن البته نباید تو هرچی زیاده روی کرد
من تو این پستهاشاید دویست بار گفتم سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش کن ایاکردی؟
چون میفهمی مردا نقطه ضعفشون چیه و از شنیدن چه چیزایی لذت میبرن اینقدر تاکید کردم
دختر خوب اتفاقا طبق تجربه خودمو نظردکتر حبشی هیچ ایرادی نداره زن بیشتر پیش قدم بشه اگه یکم هنرمند باشه حتی میتونه باعث شه مرد دیگهکم کم پیش قدم بشه
خیلی ببخشید ولی این دخترای خیابونی چیکارمیکنن خودشون پیشنهاد میدن که اینقدرمردا اویزونشونن
پس چرا یه زن برا شوهرش باید خودش بگیره!!!!!!!!!؟؟؟
اگه از سکست بهش بگی واقعا لذت میبری ایشونتمام تلاشش رو میکنه که تو این زمینه هرروز بهتر بشه این یعنی شکوه تامین
-
سلام . با تشکر فروان از مطالب و توصیه های خوبتون. کلید مرد و تفاوتهای زن و مرد گوش دادم برنامه های دکتر هلاکویی پنجاه باید و نباید و چرا ازدواج و چرا طلاق و..گوش دادم . الان دارم رو خودم کار میکنم دیگه غر نزنم بهش در رابطه با کارهاش و دیگران گیر ندم و وقتی کار مثبتی می کنم ازش تشکر کنم و نشون بدم چه کار خوب و با ارزشی انجام داده. توصیه های شما رو هم سعی می کنم انجام بدم ولی حس میکنم برخلاف من که همه احساس و زندگیمو شوهرم میدونه و اگه چیزی پنهان کنم خیلی خودم عذاب وجدان می گیرم شوهرم تودار راحت میتونه حرفهای خصوصیشو بدون هیچ ناراحتی و فشاری نزنه. الان خدا رو شکر اوضاع خیلی بهتر از قبل شده امیدوارم شوهرم واقعا متحول شده باشه نه موقتی و ظاهری باشه. من همه سعیمو میکنم امیدوارم شوهرم قدرشناس باشه که دیگه واقعا تحمل تکرار این جرو بحث هایی که از اول سال درگیرشمو و ارامشمو گرفته ندارم.
-
سلام دوستان. خیلی نیاز دارم با کسی صحبت کنم و کمکم کنه. راستش بهتون گفته بودم یکم اوضاع بهتر شده بود البته منم چیزی نپرسیده بودم و چک نکردم ولی من بازم به شوهرم مشکوک بودم حس میکردم که بازم پیام میده دو روز هم صبح پاشدم دیدم داره تایپ میکنه حدس زدم نصب کرده که الان کلی کامپیوتر گشتم دیدم فایل تلگرام داره ولی نصب نیست. نمیدونم دیگه باید چیکار کنم انگار درست بشو نیست. راستی امروز تولدمه دیروز امروز سرش خیلی شلوغ بود گفتم حتما یادش رفته ولی دیشب که از راه رسید تولدم تبریک گفت الانم تا شب رفته یک مسافرت کاری گفت والا کیک میگرفتم همین. مثلا صبح میگم بیا بغلم کن میگه زود بیا یک دقیقه بغل و بوس میکنه میگه برو دیگه صبح خودم مطمن شدم می خواستم بگم چی تایپ می کنی نگفتم نمیدونم باید چیکار کنم خسته شدم دیگه گوشیشو گرفتم فقط خودم مسخره کردم بهش بدم هر کار دلش میخواد بکنه صبح هم برا پایان نامه دعوا کردیم این چندمین باره سر این موضوع دعوا میکنیم میگه خودم کمکت میکنم هی امروز و فردا میکنه یا میگم چک کن ببین فرمها درسته نگاه نمیکنه بعد که میگم چرا گفتی چک میکنم اینکارو نکردی سروصدا و دعوا میکنه می خوای کاراتو بگردن بقیه بندازی عین بقیه دانشجوها کار نمیکنی مگه تو تو کارهای من کمک میکنی و ازین حرفها اصلا دلم نمی خواد ازش کمک بخوام هر چند برای خودم خیلی سخته و اشکال دارم ولی خود م از عهده اش برمیام منتشو نمی کشم فقط بلده واسه بقیه وقت بذاره خیلی ناراحت و اعصابم خرده . واقعا اگه شرایط خانواده و اجتماع برام خوب بود طلاق می گرفتم ولی حس میکنم بعد طلاق هم یک جور دیگه ناراحتی و دردسر داری تازه میگم الان ناراحتی اش برای خودمه فردا واسه همه خانوادم پدر و مادرم فکر میکنن خیلی خوشبختم از لحاظ جسمی هم مشکل دارند میترسم بهشون بگم خدای نکرده اتفاقی براشون نیفته. تو رو خدا بگید چیکار کنم.
-
باسلام خدمت دوست عزیز ورود شما رو ب همدردی خوش امد میگم
دوست عزیز شما ب مدت دو سال با این آقا دوست بودید؟میشه از اون دوران بگین یعنی این آقا تو دوره دوستی روابطی شبیه رابطه ای ک الان با شاگرداش داره داشت؟ینی البته ببخشید میپرسم حرفای ..... میزد؟یا اینکه یه دوستی پاک داشتین؟البته اگ دوست ندارین میتونید جواب ندین