دوستان رفتم و درخواست را لغو کردم جالا دیگه واقعا نمیدونم چکار کنم؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان رفتم و درخواست را لغو کردم جالا دیگه واقعا نمیدونم چکار کنم؟؟؟
بله به وجود میاد
یه نکته رو فراموش نکن اون ناموس شماست و اگر در گذشته خطایی هم داشته (که معلوم هم نیست داشته یا نه) الان به پشت و پناه نیاز داره
تو باید پشت و پناهش باشی نه اینکه اجازه دخالت به هر کس دیگه بدی که راجع به زندگیت نظر بده و تو هم نظرشو قبول کنی نمونش خونواده خودت و مادر زنت
خودتو خانومت مشکلو حل کنین خواهشا نزار حرفی که مربوط به زندگی شخصی شما دو نفره از دهن یکی دیگه بیاد بیرون
- - - Updated - - -
بله به وجود میاد
یه نکته رو فراموش نکن اون ناموس شماست و اگر در گذشته خطایی هم داشته (که معلوم هم نیست داشته یا نه) الان به پشت و پناه نیاز داره
تو باید پشت و پناهش باشی نه اینکه اجازه دخالت به هر کس دیگه بدی که راجع به زندگیت نظر بده و تو هم نظرشو قبول کنی نمونش خونواده خودت و مادر زنت
خودتو خانومت مشکلو حل کنین خواهشا نزار حرفی که مربوط به زندگی شخصی شما دو نفره از دهن یکی دیگه بیاد بیرون
برادر محترم خانومتون الان خیلی ناراحته. شما غرورشو جلوی خاهرشوهر و مادرشوهرش خورد کردید. شوهر من اگه ده ملیون تومن پول رو بریزه توی جوی آب من ناراحت میشم اما اگه همون ده ملیون تومن رو ببره بده به خواهرش و بهش بگه نیکیا نفهمه من این پولو بهت قرض دادم من از شوهرم منزجر میشم چون وقتی پول رو میریزه توی جوب ما فقط پول رو از دست دادیم اما در حالت دوم غرور و شخصیتم رو جلوی خونواده ی شوهر که هر چقدر هم خوب باشن اما باز هم فامیل شوهر هستن از دست دادم... شاید فکر کنید من زن بدجنس و بی عقلی ام اما باور کنید که اینطور نیست. ما زنها روی تصویری که همسرمون از ما در ذهن خانواده اش میسازه خیلی حساسیم. اگر دعوا فقط بین شما دو نفر اتفاق افتاده بود خانومتون الان انقدر عصبانی نبود. خانومتون تا میاد شما رو ببخشه یاد شیطنت ها ی خونوادتون میفته و دوباره جوش میاره. من رفتارشو تایید نمیکنم ولی بیشتر ما زنها همینجوری هستیم. باید صبور باشید. بابد به همسرتون فرصت بدید کمی آروم بشه و بعد نه یکبار نه دوبار بلکه بارها و بارها بهش نشون بدید که همیشه ازش حمایت میکنید و به هیچ کس اجازه ی دخالت توی زندگیتون رو نمیدید و در عمل هم بهش نشون بدید که اولویت اول زندگی مشترک شماست... باهاش مهربون باشید. خانومتون بعد از برگشت هم ممکنه چند بار اون ماجرا رو یاداوری و ازش گله کنه. بدون اینکه عصبانی بشید به حرفاش گوش کنید و براش مرهم باشید...مرحوم دکتر کاتوزیان، پدر علم حقوق ایران که سالها هم قاضی دادگاه بودند میفرمایند دل آزرده در برابر هیچ سلاحی چون محبت زانو نمی زند...
دوستان امشب یا فردا شب قراره چندتا بزرگتر از فامیل ما برن منزلشون که ان شاا... مسئله را حل کنن تورو خدا برام دعا کنید اخه خیلی دوستش دارم نمیخوام از دست بدمش:47:
البته بدون هماهنگی میخوان برن چون اگه قبلش خبر بدیم به احتمال زیاد میگن نیایید....
سلام آقای یه بنده خدا،
بله معلومه که بوجود میاد.:72:
این مهریه که خدا در دل شما دو نفر گذاشته، به این راحتی ها از بین نمی ره... هرچند می تونه تحت تاثیر هیجانات و عصبانیت ها قرار بگیره.
کار درستی کردید که درخواستتون رو لغو کردید. اون دوست پسر بی مقدار رو هم از ذهنتون بندازید بیرون، بهش نقش ندید... نذارید اثر منفی ای روی احساس و زندگیتون بگذاره.
مطمئنا هم شما و هم همسرتون اشتباهاتی در زندگی داشتید. سعی کنید از این فرصت برای فهمیدن سهم خودتون استفاده کنید.
خودتون تنهایی هم می تونید به مشاوره خانواده مراجعه کنید. یه مشاور خوب بهتون کمک می کنه درک بهتری از مسائل و شرایط پیدا کنید و مهارت هاتون رو ارتقا بدید.
صبور باشید. رفتار معقول و سنجیده حتی بدترین شرایط رو هم می تونه به بهترین شرایط تبدیل کنه.
این مدت از خودتون مراقبت کنید، مسافرت یا کارهایی که براتون شادی و آرامش به همراه بیارن، کمک می کنن اعصابتون آروم باشه و بتونید راهکارهای درست رو تشخیص بدید.:72:
متن بالا رو دیشب نوشته بودم، اما امکان ارسال پست نداشتم.
الان می بینم که نوشتید می خواید واسطه بفرستید. اون هم بدون هماهنگی .... من هنوز هم معتقدم صبر کردن شما رو به هدفتون نزدیک تر می کنه. در هر حال دعا می کنم این اتفاقات ختم به خیر بشن. و زندگی خوبی رو در کنار هم شروع کنید.:72:
خوش به حال خانمتون که حداقل شما دوسش دارید و دنبالش میرید اما نامزد من که نه شرف داشت نه غیرت
امیدوارم مشکلتون حل بشه
میشل جان از راهنمایی هات خیلی ممنونم امیدوارم خداوند مهربان جواب کمکهایی که به من کردی را خیلی زود بده دوست عزیز ما برناممون عوض شد و زنگ زدیم و هماهنگ کردیم و قرار شده تا اونا هم یه بزرگتر از طرف خودشون دعوت کنن و خبر بدن تا یه شب که احتمالا آخر هفته باشه با هم روبرو بشن البته من خودم نمیرم مگر اینکه خودشون بگن بیا...... دوستان به دعاها و راهنمایی هاتون نیازمندم
دوستان تمام ترس ونگرانیم اینه که این عشق و علاقه یه طرفه باشه
دوستان بعد کلی التماس و ریش گرو کذاشتن بزرگترا و حتی بعد اینکه گفتن هیچ فایده ای نداره راضی شدن که فقط یه ساعت به من اجازه بدن با خانمم در حضور فقط عموش صحبت کنیم و تصمیم نهایی زندگیمون را بگیریم هرچند که قبلش از طرف خانواده اون گفتن فایده ای نداره و دیگه نمیخوادت امشب یا فردا شب باهاش روبرو میشم در حضور فقط عموش تو روخدا راهنماییم کنید چطوری منتش را بکشم و راضیش کنم چون اصلا نیمخوام ازش جدا بشم و دوسش دارم من فقط 1 ساعت فرصت دارم و با کسی روبرو هستم که میگه نمیخوامت منتظر جواب هاتون هستم