-
احساس میکنم دارم افسرده میشم اما دارم میجنگم
نمیخوام مثل ادمای شکست خورده باشم میخوام محکم باشم
مخصوصا جلوی کسایی که به عمد یا سهوا روز عقدمو یاداوری میکنن تا شاید عکس العمل منو ببینن
خدایا اگه از دستم ناراحتی ببخشم من جز خودت کسی رو ندارم
امروز هوا همونطوریه که من عاشقشم
ابری ,بارونی ,گاهی اوقات باد شدید
دلم میخواد الان شمال بودم
دوست دارم برم یه جای اروم ,بی سر وصدا ,وسط یه طبیعت بکر
واسه همیشه همونجا زندگی کنم
اما حییییییییییییف که نمیشه,از بابا خواستم خونمونو عوض کنیم اما قبول نمیکنه ,یعنی امکانش نیست
دیگه مثل قبل خونمون رو دوست ندارم,منی که وقتی میرفتیم مسافرت دلم واسه خونمون تنگ میشد
بچه ها برام دعا کنید خیلی محتاج دعاتونم
-
نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطورباورنکردنی زیبا بود و میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند .میخواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود،مرد به سرعت قلمویی رابرداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم، اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:
"خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است......
خوندن این مطالب کمی آرومم میکنه
کاش زودتر این روزا تموم بشه
امروز بدجور دلم براش تنگ شد
یعنی یه دفعه یادم افتاد به وقتایی که شاید اون طور که باید حواسم بهش نبود
و خیلی اذیتم کرد
البته ادمی نبودم که بخوام الکی بی توجهی کنم یا اذیت کنم
شاید اگه بیشتر هواشو داشتم اوضاع بهتر بود
-
سلام خانم هانیه، اینقدر خودتونو سرزنش نکنید.... من همه مطالبتونو خوندم.... من عیب و ایراد خاصی توی اخلاق و رفتار شما نمی بینم که بخاید به خاطرش خودتونو سرزنش کنید، به نظر من شما خیلی بیشتر از سهم خودتون برای زندگی تلاش کردید، خوب طرفتون وقتی مرد زندگی نیست وقتی خانواده ای به این بی نزاکتی داره خوب تقصیر شما چیه! شما خدارو شکر کن از شرش خلاص شدی، مطمئن باش اگه شرطاش رو قبول میکردی تا آخر عمرت باید کنیزشون میشدی و نیش و کنایه های شوهر و خانواده رو تحمل میکردی.... الخیر فی ما الوقع... خداوند حتما سرنوشت شیرین تر و بهتری رو برات در نظر گرفته به شرط اینکه اینبار چشاتو کامل باز کنی و با عقلت تصمیم بگیری.....
-
ممنون اقای اسیر سرنوشت
اتفاقا اطرافیان و مشاوره هم میگفتن که اینا به عروس به عنوان یه کنیز نگاه میکنن
خدا کنه همین طوری باشه که شما میگید
کاش تغییر کنه اخلاقش و برگرده
من اصلا به زندگی با کس دیگه نمیتونم فکر کنم
میدونم با این اخلاقش نمیشه زندگی کرد اما کاش خوب شه و برگرده
امروز این مطلبو اتفاقی از جایی خوندم
واقعا به نظرم آدمارو یا توی سفر میشه شناخت یا وقتی عصبانی میشناين مطلب بايد انقدر بخونى تا حفظ بشى
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ،
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ ؛
ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ !
ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﺩﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ،
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ؛
ﻣﯿﺰﺍﻥ منطﻖ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺷﻌﻮﺭﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﺎﻥ ،
میزان اصالت شان ،
ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﻥ ؛
ﻣﻬﺮﻭ ﻣﺤﺒﺖ راستین ﺷﺎﻥ ،
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ،
ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؛
ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﻣﺎﺩﺍﻡ ﮐﻪ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ؛
ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ،
ﻭﻣﻮﺩﺏ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻦ أﻧﺪ ؛
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺷﺎﻥ ،
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﮕﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
ﻭﻟﯽ ﮐﺎفی ست ؛
ﺑﻪﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ،
ﯾﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ،
ﯾﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪﯼ ،
ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ خاطر ﺷﻮﻧﺪ ؛
ﺗﺎﺯﻩ ،
ﺁﻥﺭﻭﯼ ﻧﺎﻣﺒﺎﺭﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ،
ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﻨﺪ ...!
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﺩﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ؛
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺍﻡ ،
ﻭ ﻧﻪﻣﻌﺮﻓﺖ ،
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺒﺖ ..!
ﺍﺯ اﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ،
ﺑﺮ ﺣﺬﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ ،،،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ،
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﻼﯾﻤﺖ ،
ﺍﻫﻞ ﺍﺩﺏ ﻭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ؛
ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺖﻫﺎ ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﺶ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؛
ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ی ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ،
ﺭﻭﺡ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؛
که ﻓﻘﻂ ،
ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺎﯼ ،
گاه ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ،،،
بزرگی و معرفت ،
ادب ،
اصالت و نجابت ،
آدمیان را ؛
به هنگامه ی خشم و
عصبانیت بیازمائید
(چارلی چاپلین)
-
هانيه چقد حسامون شبيه همه وقتي حرفاتو ميخونم انگار خودم اونارو نوشتم تو تاپيك اقاي كاوه درددل ميكنم
امروز حال منم خيلي خيلي داغون بود تمام مدت عذاب وجدان از كارايي ك نكردمو و اي كاش هاااااا
اينا ازارم ميده هرچي ميگذره جاي اينكه بهتر شم بدتر ميشم خيلي بد
خيلي دلم براش تنگ ميشه همش با خودم ميگم اگه باهم قهر نميكرديم
الان من اونجا پيشش بودم
الان داشتيم باهم شام ميخورديم
الان داشتم خونه رو مرتب ميكردم ناهار ميپختم
ي حس بدي بهم دست ميده وقتي دختراي كوچكتر از خودمو ميبينم ازدواج كردن بچه دارن در مورد همسراشون حرف ميزنن ، براشون پستاي عاشقانه ميذارن
ميگم اخه مگه ما چمون بود چرا نتونستيم چي شد ما ك تو فاميل زبانزد بوديم اون اينهمه كار برا من انجام داد
اصلا باورم نميشه امروز عكسشو بغل ميكردم باورم نميشه ك دوسش داشتم انگار روز ب روز بيشتر بهش علاقمند ميشم
هانيه جان خيلي خوبه ك جملات اميدوار كننده ميخوني سخنرانياش هم هست گوش بده خيلي تاثير داره
-
سلام
لطفا هر کسی هر راهی که میدونه بهتره رو بده تا من بتونم بهترین رفتار رو داشته باشم
راستش این روزا هر جا که میرم بعضی وقتا شده به اشتباه یه خانومی رو که شبیه مادر شوهر سابقمه میبینم،و یه احساس اضطراب و یه حالتی مثل اینکه دلم یهو میریزه
نمیدونم چرا اینطوریم با اینکه.اصلا باهاش بحثی نداشتم و احترامشو داشتم اما میترسم از روزی که باهاش روبرو شم فکر.کنم بهترین راه اینه که ندید بگیرم و.رد شم
به نظرتون اگه توی چنین موقعیتی قرار گرفتم باید چیکار کنم؟
در مورد برخوردم با فامیلای نزدیکشون باید چطوری باشم؟
مثل مادر بزرگ و ...
میخوام قبل از اینکه تو چنین موقعیتی قرار بگیرم ،موضعم مشخص باشه که بهترین برخورد چیه
اینو هم اضافه کنم چون من هنوز به برگشت فکر میکنم
میخوام رفتارم طوری باشه که نه شخصیتم خورد بشه و بگن چه قدر ساده اس که با اینکه با زندگیش بازی کردن بازم تحویل میگیره
و نه طوری باشه که بگن چقدر بی تربیته ،و پیش خودشون بگن با خانواده ی اونا مشکل داری دیگه چرا به ما محل نمیدی؟
خودمم موندم ،ممنون میشم کمک کنید
منتظر نظرات خوبتون هستم
-
سلام عزیز خوبی؟ بابا بیخیال وقتی تموم شده دیگه چه اهمیتی داره؟ من وقتی میبینمشون بی توجه رد میشم چون اونا هم منو نادیده گرفتن ونسبت به محبتام جواب درخوری ندادن، ولی در مورد مادر شوهرسابق چون خیلی چاخان بود و بدجوری زندگیمو ضایع کرد اگه ببینمش امیدوارم انشاالله حسابی از شرمندگیش در بیام
-
خانم دنيا سلام
همين كه جرات تصميم بزرگ در زندگي را داشتي و آنچه صلاحت تشخيص دادي عمل كردي بزرگترين موفقيت زندگيت هست دنياي عزيز حتي اگر به مناسب بودن اين تصميم مطمئن نباشي مطمئن باش كه جرات انجام اين را پيدا كردن بزرگترين دستاورد و پيروزي در زندگي شماست اما چند نكته: اول اينكه وقتي تصميم به كاري گرفتي هيچوقت از انجام آن پشيمان نباش و متزلزل نشو مخصوصاً اين تصميم كه تنها راه منطقي و جمعبندي نهايي برات همين بوده لذا اصلاً به كنكاش و وارسي تصميمت نپزداز هر چي بوده انتخابتو كردي و تمومش كردي؟ مدتي را به ازدواج و گذشته اصلاً فكر نكن فقط از حال و كارهايي كه باب ميلت هست لذت ببر و حد اقل با آرامش سپري كن به گذشته به هيچ وجه بر نگرد و بهش فكر نكن تا تب و تاب و استرس اين اقدام فروكش كند بتدريج وقتي توانت برگشت مقتدرانه و عاقلانه فكرايي بسرت خواهد آمد و اصلاً به زندگي قبليت فكر نكن و فراموشش كن اگر بطور اتفاقي نامزدقبليت خواست سراغت بياد بعنوان يك گزينه جديد و بدون احساس و شناخت قبلي بهش فكر ميكني كه البته ردش كني بهتر است. در هر صورت الان به گذشته و اينها فكر نكن تا شرايطت عادي شود مدتي طبيعي است كه نبايد ذهنتو درگير كني و فشار بياري وساير رفتارات هم همانطوري كه گفتي عادي و با ملاحظات كلي باشد بهتر است .خوشبختي پيمودن راهي است كه ترسيم ميكني نه رسيدن به چيزي كه فكر ميكني خوبه .
-
هانيه جان بنظر من به خانواده همسر سابقت بي احترامي نكن و اگه ديديشون سلام خيلي خيلي معمولي كن و نه بيشتر
ادم از احترام گذاشتن چيزي ازش كم نميشه
اخه مگه دختر خالش عمش مادبزركش چ گناهي داشتن مگه ب تو بي احترامي كردن يا كارشكني كردن ؟؟؟
ميدوني اينطوري حست نسبت ب خودت بهتره
اميد وارم هرچي ب صلاحته برات رقم بخوره
-
سلام
اخیش عزیزم ممنون که به تاپیکم سرمیزنید و مرسی به خاطر نظرتون
اقای حسین40ممنون از توجهتون،صحبتاتون بهم واقعا آرامش میده،نکته ای که از نوشته هاتون به چشمم میاد و ارومم میکنه اون حس اعتماد به تصمیمی که با عقل و منطقم گرفتم هست،در واقع من هر تصمیمی که میگرفتم میبایستی سختی هایی را متحمل میشدم،و حالا با جدا شدنم شاید سختیهای دیگه ای،که شاید به مراتب کمتر از ادامه دادن باشه رو تحمل میکنم
کاش منم اون اقتداری که شما در نوشته هاتون دارید رو به دست بیارم،فکر میکنم همش به خاطر اعتماد به نفسمه که بعد از جداییم خیلی کم.شده
بازم ممنون از راهنماییهاتون
سحر خانوم ممنون ازنظرت
خودمم میگم اخه اونا که تا حالا حداقل جلو چشمم بهم بی احترامی نکردن،حالا پشت سرم خدا داند
پس بهتره منم معمولی رفتار کنم
امیدوارم مشکل شمام به زودی حل بشه
ببخشید اگه حمله بندیم درست نیست ذهنم خیلی اشفته است
از خدا میخوام آرامش و به زندگی همه و من برگردونه