نوشته اصلی توسط
tanhaye93
دیروز رفتم پیش مشاور خانواده که 7-8 ماهی هستش ازش مشاوره می گیرم و در جریان کامل مسائل ما هست. حتی خانومم چند بار پیشش رفته و ازش شناخت داره. مشاور بهم گفت:
تو تمام تلاشت رو تو این چند ماه کردی و شش دانگ زحمت کشیدی تا این خانوم رو برگردونی و اصلا منفعل عمل نکردی.
گفت رفتارهات کاملا منطقی و هوشیارانه بوده و از این بابت تحسینم کرد.
گفت خانومت دچار حس قربانی بودن داره و الان هر چی به سمتش بری این حس در اون بیشتر می شه. اون الان فکر می کنه حقش بیشتر از این ها بوده ولی مطمئنا پشیمون می شه.
بهم گفت احساسات الانت طبیعی هست و سعی کن در خلوت خودت رو تخلیه روانی بکنی با گریه ولی گفت عجز و ناله ممنوع.
بهم گفت باید رهاش کنی و امیدی هم به بازگشتش نداشته باشی.
بهم گفت اشتباهات تو آنقدر فاحش نبوده که این خانم این بازی ها رو در آورد. در ضمن تو سعی کردی جبران کنی.
گفت لیاقت تو خیلی بیشتر از این هاست و به خدا توکل کن.
بهم گفت تحسینت می کنم که جسارت خوب تموم کردن این رابطه را داشتی.
گفت رهاش کن بره و با اطمینان و خیال راحت رضایت به جدایی بده.
..................
دو نکته پایانی مشاور این بود:
1-این خانم حقی از شما طلب کار نیست ولی برای دلت و آروم شدن خودت هم که شده 4-5 میلیون تومان جور کن بهش بده. نه به خاطر خانمت بلکه به خاطر خاطر جمعی دل خودت.
2-گفت دقیقه آخر بازم بهش بگو من به اجبار تو قبول کردم توافقی جدا شیم و اگر الان هم روزنه ای واسه درست شدن زندگی می بینی و یا شرط خاصی داری، بهم بگو روشون فکر می کنم جواب می دم. گفت با این حرفت آخرین تلاشت رو هم انجام دادی تا بعدا پیش وجدان خودت خیالت راحت باشه هر چند الان هم اون باید وجدانش اذیت بشه نه تو.
3-اول بهم گفت اگر می شد یک فرد بی طرفی با وساطت خودش به خانومت زنگ می زد نه از طرف من. تا پادرمیانی کنه خوبه. بعدش خود مشاور هم مردد شد و گفت بعید می دونم فایده داشته باشه.
..................
از دوستان خواهش می کنم نظر بدن که نظرشون چیه؟ من مطمئنم اون دیگه به درد این زندگی نمی خوره و این تلاش ها هم بی فایده است. ولی تو دلم آشوبه. همش منتظر بودم تلاش های شبانه روزیم و صبرم نتیجه بده. ولی عاقبت به جدایی راضی شدم تا بعدا اتفاق بدی نیفته. به خدا جدایی سخته.