یک سوال چرا داییشون اینقده دخالت میکنه؟
نمایش نسخه قابل چاپ
یک سوال چرا داییشون اینقده دخالت میکنه؟
یه چیزی بگم بابت اون استیکر گریه که توی خط مونده به آخر گذاشتی و اینکه مسءله به دل نشستن و ننشستنو مطرح کرده بودی
با این چیزایی که از خودت میگی اصلا خودتو دست کم نگیر یه همچین پسری رو زمین نمیمونه
فقط کاش ازدواج اولت رو تو سن کمتر انجام میدادی که یکم شجاعت داشته باشی و انقد کوتاه نمیومدی و اخرش قدرتو ندونن
به نظرم انقد باهات خوب نبوده و قدرتو ندونسته ناخواسته اعتماد به نفست کم شده (البته دلیل روشنی برای این حرفم ندارم فقط از رو نوشته هات توی این سایت همچین چیزیو برداشت کردم)
اول مرسی از ای تک جان نظر لطفته عزیزم کم پیش میاد پست درست حسابی بزارم ؛ )
متنم خیلی طولانیه اما فکر کنم ارزش یه دور دیدن داره پیشاپیش عذرت خواهی میکنم اگه حوصلتون سر برد
اقا رضا من فکر میکنم شانس موفق بودن زندگی
هر زوجی 50درصده چون زندگی خیلی بالا پایین داره وبعد ازدواج خیلی اتفاقا میفته میتونه یه لیلی ومجنون دشمن خونی کنه یا دوتا ادم با تفاوتای زیادو عاشق هم کنه
اونیکه مهمه اینه که کسی دمبال چه چیزی باشه کسی شاید بخواد همسرش توی خیلی علایق شبیهش باشه اما شاید برای کسی مهم نباشه بگه بیشتر میخوام همسرم مهربان زیبا باشه مثلا
معیارها متفاوته
شانس خوشبختی شماهم 50درصده کسی نمیتونه بگه یک درصد کمتره بستگی داره که شمادوتا چقدر دلتون بخواید برای این شانس تلاش کنید
چرا مدیریت نمیکنید زندگی شماست زندگی اقای رضا وخانومش نه زندگی دایی ایشون وبابای شما متوجه هستید؟فکر نمیکنم شاید بگید اره میفهمم اما نه هنوز عمق مفهوم این جمله رو درک نکردید که زندگی شماست فقط فقط فقط فقط شما دونفر
نمیبینید زندگیتون هیچ حریمی نداره هیچ چهرچوبی وهیچ قاعده مشخصی
بیشتر شبیه یه بازی بین خانواده ها شده
یلحظه نگاه کنید اصلا نمیفهمید چی میگذره خیلی سردرگم شدید زندگیتون شده یه کلاف سردرگم همینجوری هی میرید زنگ میزنید حرف میزنید اما باز هم هی تکرار مکررات نمیخواید کوتای بیاید شما میگید این کارایی که (من)میگم بکنه اونم نمیخواد کم بیاره مخصوصا جلوی خانوادش پس میگه (من)همینم وخودتو تطبیق بده این من من کردنتون فقط بخاطر حضور بیش از اندازه خانواده هاتونه
انگار دارید باهم مذاکره میکنید نه تلاش برای زندگی انگار دو ارتش هستید وهر کدوم یه نماینده فرستادند تا باهم صلح کنند خب اون کوتاه نمیاد چون جلوی ده نفر بزرگتر هستید نمیتونه بگه دایی ساکت شو که اون خودشو یه نماینده از ارتش خانوادش میبینه که باید تا حدامکان امتیازاتی از حریف بگیره هرگونه کوتاه اومدن فکر میکنه کل غرور خانواده رو برده زیر سوال وشماهم همینطور هستید وحتی یه درصد بهتر نیستید دقیقا همین احساس دارید
باور کنید شما دونفر حاضرید کوتاه بیاید وزندگی
کنید به شرطی که این احساس نداشته باشید که یه مذاکره هست نه جلوی خانواده ها اگر فقط خودتون باشید اونم نرمتر میشه حتی اگه شمارونخواد میتونه فقط حرف دلش بزنه وانقدر تحت تاثیر خانواده ها نباشه
گفتم زندگیتون سردرگمه همش تکراریه و فقط روزا میره جلو حتی این توی تاپیکتونم نمود پیدا کرده هر کسی میاد چیزی میگه وفقط هی ظرفیت پر میشه همه هم نظرات یکسان هستند
ما ماجرای زندگیتون میدونیم پس هردفعه میایم
و پست های اخیر رو میخونیم اما من به یکی از دوستانم تاپیک هاتون از اول نشون دادم و چون اون کاملا از دور ویکجا دید گفت چقدر تکراری چقدر قاطی پاتیه اصلا خودشونم نمیفهمن چیکار میکنن چی میخوان
اقا رضا اون زن شرعی وقانونی شماست حق شماست نه اینکه داییش بگه برین طلاق بگید اوکی کی بریم؟بگه دوهفته بمونید بگید باشه
نه اینجا نه هرجای دیگه بدش نگید وحرمتش نگه دارید هرکسی زنتون باشه باید اینجور باشه نزارید کسی توهینش کنه وانقدر هم روزنامه وار ننویسید با یک مدیریت واحاطه کامل پست بزارید
و اما پیشنهادم که میدونم قبلا هم کردید اما اینبار مهمترینشه وشاید اخرین تا هردوتون از گیجی دربیاید اونم گیجه همچی براش داره سریع میگذره اول به نظرتون اگه بگید بیا بیرون حرف بزنیم میاد؟ اگه اره برید چند ساعت حتی خارج شهر وتوی ماشین حرف بزنید مدام پشت سرهم در ماشین روهم قفل کنید وحتی اگه کار به کتک رسید باز نکنید تا قهر کنید جداشید اونقدر بمونید تا حل شه
اما من اگه جاتون بودم (شاید غلطه)
میرفتم دم خونشون میگفتم یلحظه بیا دم در یکاریت دارم وقتی اومد درو میبستم گازشو میگرفتم میرفتم شمال حتی قبلش ویلا میگرفتم
حتی اگه جیغ هم زد گوش نمیدادم میرفتم به خانوادش هم اس میدادم دخترتون پیش شوهرشه وبعد گوشی ها خاموش تا سه روز اونجا میموندم کاری نمیکردم وابستگی به وجود بیاد!!!!!!
اما وادارش میکردم حرف بزنه هرچی تودلشه بگه بدون فکر خودمم میگفتم اونقدر حرف میزدیم تا حرفامون تکراری شه وبعدش تصمیم اخر رو میگرفتیم و عملیش میکردیم بدون حتی یلحظه درنگ حتی اگه طلاق باشه
فکر کنم تهش زیادی رمانی ورویایی شد اما جدی یلحظه برین عقب واز دور شرایط نگاه کنید وقتشه تیر اخر بزنید
با سلام، خصوصیات مثبتی که پرسیدم منظورم ظاهری نبود اخلاقی بود .نقل قول:
.راستش من ته دلم نمیخوام جدا بشیم.یکی از دوستان پرسیده بودن غیر از زیبای ظاهری همسرت چه چیزهاش به دلت نشسته.تمیز بودنش مرتب بودنش بیشتر به حرف زدنش توجه میکنه همیشه واسم میوه پوست میکند.هر روز واسه شام دعوت میکرد.
1.الان دیگه اکثر دختر خانم ها برای همسرشون میوه پوست میکنند.
یا غذایی که همسرشون دوست دارند درست میکنند و یا حتی از مامانیشون درخواست میکنند که درست کنند:rugby: همسر خودشون دعوت میکنند :rugby:!
خصوصیت خوبیه نشون دهنده ی اینه که همسرتون دوستتون داره، و اتفاقا یکی از ساده ترین و راحتترین :rugby:راه هاست برای اینکه مرد جذب خانم بشه :rugby:
دیگه همه ی خانم ها میدونند اگر بفکر خورد خوراک مردا باشند، همسرشون براشون حاضرند هرکاری بکنند:rugby:
از شوخی بگذریم خصوصیت بدی نیست!
2. وقتی شام دعوتتون میکنند با آشپزی خودشون هست؟ خب اینم یعنی براشون مهمید و وقتشون براتون میگذارند وچیزی که دوست دارید و براتون درست میکنند. و میخواین هنر آشپزیشون تا حدی که مورد تایید همسرشون بشه، خوب بنظر برسه.
3.تمیز بودن و مرتب بودنشون هم خصوصیت خوب زنانه هست ولی خب زیاد دور از ذهن نبود ایشون دختر زیبایی هستند باید تمیز و مرتب باشند.
ولی ما دو نوع تمیز و مرتب بودن داریم:
1. خانم هایی که به ظاهر چهره و اندام و طرز لباس پوشیدنشون میرسند و همیشه دوست دارند آراسته باشند.
2. خانم هایی که تمیزی اطرافشون براشون مهمه ، و خودشون در تلاش هستند محیط اطرافشون حتما تمیز و مرتب باشه.
داشتن هردو مورد برای زندگی مهمه(البته بنظر من خانم و آقا هم نداره، داشتن این دو مورد برای هم خانم هم آقا مهم هست )، ولی دقت کنید برخی خانم ها یا حتی آقایون فقط یکی از این موردها و دارند،برخی هم هردو و دارند، ولی لزوما داشتن یکی از این دو مورد دلیلی بر داشتن مورد بعدی نیست!
حالا منظورتون فقط تمیزی ظاهری بود یا اینکه منظورتون این بود که به تمیزی اطرافشون توجه میکنند یعنی کار خونه؟ خب اگر اینطوره اینم خصوصیت خوبیه که یک خانم به تمیزی اطرافش توجه کنه پس دختری هستند از نظر هنر آشپزی و خونه داری تقریبا میشه گفت کدبانو خوبی هستند درسته؟
4. اینکه گفتید روی حرف زدنشون توجه و دقت دارند یعنی چی؟
منظورتون اینه که مبادی آداب و رعایت میکنند واز یکار بردن کلمات زشت در نحوه حرف زدنشون خودداری میکنند؟
خب اینم بنظرم بله خصوصیت خوبیه چون من خودم دختران و پسرانی دیدم وقتی با هم حرف میزنند از انواع فحش ها در نحوه صحبتشون استفاده میکنند که بنظرم اصلا برای شخصیت یک دختر پسندیده نیست . چقدر خوبه شما به این مسله توجه میکنید نشون دهنده اینه که براتون خیلی مهمه و حتما خودتون هم رعایت میکنید.
5. از نظر زیبایی چهره و اندامی هم بدل شما نشستند در اینکه هیچ شکی نیست.
خب معلومه از اون دسته آقایونی هستید که این قضیه خیلی براتون مهمه هم برای شما هم برای خانواده اتون، چون با لجبازی ها و کارهایی که شما میگید خودشون و خانواده اشون دارند کمتر خانواده پسریست که به این راحتی تا حالاش تحمل کنه!
برای همین احساس میکنم زیبایی خانم برای شما و خانواده اتون یک امتیاز بسیارویژه است.
اگر اینطوره شما اگر خدایی نکرده طلاق هم بگیرید، و همسر بعدی که انتخاب کنید از نظر اخلاقی بالاتر از همسر فعلیتون باشد ولی از نظر زیبایی اندام و چهره پایین تر باشند هرچند بدل شما هم نشسته باشنا هم شما هم خانواده اتون هم خودشون ممکنه بارها در ذهنتون همسرتون و با همسر فعلیتون مقایسه کنید که اصلا نه کار پسندیده ایست نه حق دختری که تا آخر عمر بخواد مقایسه بشه.چون بالاخره شما تجربه زندگی با یک دختر زیبا و داشتید هرچند کوتاه ولی بهرحال خاطراتی در ذهنتون حک شاه و میدونید که هرچقدرم زمان بیشتر بگذره آدما از بحران ها و مشکلاتشون بیشتر دور بشوند گرمای آتیش مشکلات و کمتر احساس خواهند کرد و بجاش همش با خودشون فکر میکنند اونقدرا هم مشکل بدی نبوده که من براحتی اون دختر و از دست دادم شاید حتی الان که فکر نمیکنید هیجوره کوتاه نمیاین اون موقع با خودتون بگید میتونستم کوتاه بیام و....
پس برای طلاقتون و معیار ظاهری قوی ی که دارید بسیار دقت کنید و سنجیده پیش برید .
به این فکر کنید از همسرتون جدا شدید و با دختری ازدواج میکنید که از نظر ظاهری بدلتون نشستن ولی زیبایی خیره کننده همسرتون و ندارند اونقدر ا و در اون حد زیبا نیستند ولی از نظر اخلاقی اصلا قابل مقایسه با همسر فعلیتون نیستند و بسیار دختر خوبی هستند و همونی هستند که شما میخواستید حالا بنظرتون شما در آینده همسرتون و با همسر فعلیتون مقایسه خواهید کرد؟
آرامشی که انتظارش و دارید و خواهید داشت و میتوانید اون دختر و خودتون و خوشبخت کنید؟
حتما سعی کنید قبل از جدایی به این مسایل خوب فکر کنید چون مهم هستند هم در خوشبختی خودتون هم دختری که در آینده وارد زندگیتون میشه.
در مورد خصوصیات منفی همسرتون بهتر بود از زبان خودتون میگفتید و لیست میکردید ولی اینطور که من فهمیدم :نقل قول:
نکات منفیشم ک خودتون میدونید یه چیزیرو بهش انتقاد میکردم لج میکرد میگفت چرا گفتی همه حرفامونو به مامانش میگفت
1. همسر شما ، دختری بسیار مغروری هستند.
2. دختری که دوست داره همه مطیع و فرمانبردار اون باشند.
3. از خود گذشتگی و فداکاری در زندگی ندارند، و از همه مهمتر پشتیبان قوی چون خانواده خودشون و خانواده شمارو دارند، یعنی هیچ کس از ایشون انتظار گذشت و کوتاه اومدن نداره همه ایشون و درست و غلط حمایت میکنند، داییشون پدر و مادرشون، پدر و مادر شما و....
حمایتی که شما ندارید.
4. لجباز و یک دنده.
5. رازدار نیستند هر حرف و مشکل و اختلافی بینتون پیش می آید و جای اینکه بین خودتون حل کنید به خانواده ها میکشونند من فکر میکنم هیچ نکته خصوصی بین شما دونفر نمونده همه ی اعضای خانواده شما و ایشون از تک تک ابعاد زندگی شما اطلاع کافی دارند.خب بنظرم برای داشتن یک زندگی مستقل این مسله ، مسله زیاد جالبی نیست و شما باید خوب فکراتون بکنید که آیا میتونید با این مسایل کنار بیاین.
شما خودتون بیشتر از ما ایشون و میشناسید به همین لیست صفات خوب و بد دیگه ای هم اگر از نظرتون دارند اضافه کنید یا اگر جایی من اشتباه متوجه شدم حذف کنید
بعد ببینید آیا میتونید با همین شخص زندگی کنید یا خیر.
انتظار تغییر نداشته باشید چون هم خودشون میگویند تغییر نخواهند کرد هم کسی انتظار تغییر جز شما در ایشون ندارد .
هم اونقدرا دوستتون ندارند که بخواهند بخاطر شما تغییر کنند.
مگر اینکه در زندگیتون ایشون بخودشون بیاین و یا شما با گذشت و صبرتون بتونید ایشون آنقدر وابسته کنید که ایشون هم حاضر باشند برای رضایت شما کوتاه بیایند و گذشت داشته باشند که درصد ریسکش زیاده شاید هیچوقت این اتفاق نیوفته.ولی خب دقت کنید که هیچکس از آینده و اتفاقاتش خبر نداره ممکنه شرایطی پیش بیاد که زندگی آرامش بخشی که انتظارشون دارید بدست بیارید ممکن هم هست شرایط طوری پیش بیاید که از این شرایط الانتون بدتر هم باشه.
شما باید به میزان توانایی های خودتون و همسرتون دقت کنید و خوب آنالیزش کنید چیزی هم که معلومه اینه که اگر بخواهید ادامه بدید باید تلاش شما چندین برابر همسرتون باشه.
بنظرم سعی کنید با پدرشون صحبت کنید (بطور خصوصی) و بهشون بگید متاسفانه دفاع بیهوده خانواده از دخترشون باعث میشه زندگی دخترشون بدتر به نابودی کشیده بشه، بگید شما صبورتر از این حرفا هستید بخاطر اینکه دخترشون و دوست دارید صبر میکنید گذشت دارید اما تا حدی میتونید تحمل کنید ، ازشون بخواین در این راه کمکتون کنند بگید به نفع زندگی دخترشون هم هست، باهاشون صحبت کنید بگید ظرف وجودی صبر شما یک ظرفیتی داره ظرفیتش محدوده، شما هم دوست دارید زندگی پر آرامشی داشته باشید تو زندگی دختر و پسر هردو باید گذشت و فداکاری داشته باشند تا زندگی خوب و موفقی داشته باشند با منم منم لجبازی که نمیشه زندگی کرد.
اینطور که من متوجه شدم شما بیشتر دو تا مشکل عمده با این خانم دارید:
1. با حجابشون مشکلی ندارید ، فقط میگید حجابشون حیا نداره، یعنی انتظار ندارید ایشون حجابی که در اسلام گفته شده و رعایت کنند فقط شما یکسری خطوط قرمز برای حجاب درنظر دارید ولی این خانم هیچ خطوط قرمزی درنظر ندارند. (خب به این مسله باید قبل ازدواجتون و عقدتون توجه میکردید و به توافق میرسید ، به توافق رسیده بودید یا ایشون بعد عقدتون خیلی تغییر کردند؟)
2. رازدار نبودن ایشون که باعث دخالت خانواده ها میشه (بنظرم این مشکل با همکاری پدر و مادر ایشون خیلی راحت میشه کنترلشون کرد اگر خانواده به ایشون بها ندهند و وقتی از مشکلاتتون بهشون گزارش میدهند بگویند اینها مربوط به زندگی خصوصی خودتون دوتاست و باید بین خودتون دو تا حل بشه و ازشون بخواهند دیگه گزارش ندهند و دخالت هم نکنند خصوصا جلوی دخترشون ناخوداگاه دختر دیگه این گزارشات و نمیده.)
سلام دوستای عزیزم واقعا ازتون ممنونم امروز این نوشته هاتونو به مادرم وخواهرم نشون دادم دستتون درد نکنه ک اینقد از وقتتون میزارید راهنمای میکنید .شما دختر بیخیال واقعا زحمت میکشید ک نکته های مفید و عالی رو اشاره کردین.اترین خانوم اقا بیت الله.دختر جوان وای تک و...مادرم همتونو دعا کرد سر نماز خدا خیرتون بده.
اترین خانوم داییشون یه زمانی شهردار بودن تو شهرمون یه جورای کار اونو درست میبینن.یا شایدم میخوان اخترام و حرمت بزرگترها حفظ شه پدر و مادرم با پدر و مادرش بگو مگو نکنن.
اقا بیت الله نه خودمو دست کم نگرفتم ولی دست بالا هم نگرفتم راستش دوران 22 سالگی شرایطم خوب نبود از نظر مالی نمیشد ازدواج کنم.دختر بیخیال خوب نکته ای رو اشاره کردن ک ببین اولویت اولت چی هست من الانم پشیمان نیستم ک چرا اینو انتخاب کردم چون خودمو خوب میشناسم 1000 بار هم ازدواج کنم باز معیار اولم به دل نشستن زنم هست.الانم ک کارم به اینحا کشیده نمیگم فقط تقصیره اون بود.دختر بیخیال خوب گفتن شاسد این خانوم نبود ولی به جاش یه دختر دیگه بود ک اخلاقم باهاش جور در میومد ولی بعد میگفتم کاش با اونی بودم ک به دلم مینشت.
دختر جوان من اخرای ماه رمضون بود ک زنگ زدم به خانوم باهاش حرف زدم قرار شد بره تهران بیاد باهم بریم بیرون ولی اونجا داییش زنگ زدو گفت بیا باهام جرف بزنیم حالا هم ک داییش اومده وسط کاری یا حرفی نمیزنن ک حرف داییش بیافته زمین. از وقتی ک داییش اومده وسط حرف طلاق جدی شده قبلا درسته مادرشو خواهرش از اونجور حرفا گفته بودن ولی دیگه اینجوری جدی نبود باباش میگفت میرین مشاوره صحبت میکنین .نمیدونم داییش انگار داره سیاست به کار میبره .ببینین من هزار بار بهش گفتم حریم خصوصی زندگیمونو نگه دار ولی کو گوش شنوا وقتی میره میگه من چیکار میتونم بکنم محکم بگم میگه سرم داد کشید.من کش نمیدم ک اونا کش میدن هی میگن برین فکر بکنین دو هفته بعد میحرفیم.
من کوتاه میام دیگه گفتم من با اینکه اون چیزایرو ک میگه مثلا فحش دادی یه لمه موقع شوخی کردن شاید بهش گفتم ولی اینجا گفته .منم گفتم باشه اون چیزایرو ک گفته سعی میکنم درست کنم.ولی اون چی ...
دختر بیخیال اره هم خودش مرتبه هم اطرافش کلا ادم تمیزیه خونه مام ک میوند اتاق منو مرتب میکرد.اشپزی رو گاهی اوقات خودش میکرد گاهی مامانش.درسته حرصم داده ولی از دهنش حرف زشت در نیومده مبادی اداب و رعایت میکنن منم چون پسرم و تو یه محیط ک کار میکنم باعث شده از دهنم حرفی در بیاد ولی جدی نه به شوخی .حالا متاسفانه بر علیهم استفاده میکنه. گفته بهم فحاشی کرده .منم مات و مبهوت موندم .به نظرتون اونجا چی میگفتم ؟اره برا من مهمه رعایت مبادی ادب کار خونه هم میکرد تو خونمون از اونای نبود ک بیاد بشینه بخوره.تمیزیرو خیلی دوست داشت.درسته یه جورای به خاطر زیبایش خونوادمم کوتاه اومدن مگر نه کس دیگه بود میگفتن برین طلاقشو بگیرین چی دادین نمیتونین بگیرین
باز شما درست فهمیدین خونوادم هم همینو میگن ک فردا از کجا میدونی یکیرو گرفتی دلت با این نمونده باشه.چون اولای عقدمون دیدن ک من چقد دوسش داشتم.ولی با این لج بازیهاش منم حرص دادو بی مجلی کرد شد این.به خاطر اون میگن درسته خودشونو خیلی دست بالا میگیرن خم خواهراش هم بابا مامانش ولی ادمای شری نیسن.
من خودمم ادمه بدی نیستم یکی باهام خوب باشه باهاش خیلی خوب میشم.ولی دست خودم نیست ببینم سو استفاده میکنه و خودشو بالا میگیره منم مثل اون میشم.
اینکه میگین بشین فکراتو بکن ببین فردا بعد طلاق نگی اون خوب بود کاش نگهش میداشتم. خیلی فکر کردم به خاظر اون میگم با دستم ک نگذاشتم برم یکیرو بگیرم ک مثل این به دلم بنشینه.ولی از طرفی نمیخوام با تحقیر و باج دادن من باشه نحوه بهبود روابط من و خانومم.من نه چشم چرانی دارم نه به اینو اون فکر میکنم.خود خانومم چندین بار گفته اینو ک چشم پاکی.عقیدم اینه ک نباید با اینکارا خیانت بکنی به زندگیت.در اینده نمیدونم ک چی میشه ایا مقایسه میکنم یا نمیکنم اصلا نمیدونم.
دقیقا درست فهمیدین مرسی ک همه تاپیکامو خوندین یکی هم فقط میگه همه ازش تعریف کنن اونقد کیف میکنه مثلا خطش ک خوبه یه بار مامانم گفت به به چه خط قشنگی زود گفت نه مامان نه حالا بد نوشتم درونش غوغا میشه از ظاهرش مشخص میشه وقتی از یه چیزیش تعریف میکنی نه شما درست متوجه شدین اشتباه نکردین.حرف گفتناشو میگه الان میگم موقع زیر یه سقف رفتن نمیگم.میگه فقط به مامانم میگم.میگه به خاطر راهنمای میگم.
ایشون از اون دخترهای هستن ک خیلی رویای .یکی باشه ک کارش فقط این باشه ک اینو ببره کنسرت فعلان خواننده .کافی شاپ و رستوران و خرید انجنانی لباس ارایشگاهو اپولاسیونو
...ببره اون موقع تو خوبی اگه احیانا گاهی حرف بدی از دهنت ناخواسته اومد بیرون باز تو خوبی .ولی حالا ک میبینه اونجور کسی نیست واسش یا موجودییت خارجی ندارد یا برای تو ندارد میاد بد خلقی میکنه.لج میکنه.راستش چون اطرافیانش وضع مالیشون خوبه همشون کارخونه دار هستن میره شوهرای اونارو میبینه میاد تو عالم خودش مقایسه میکنه.دختر دایی دختر خاله دختر عمو.ولی خودشون مثل ما هستن باباش بازنشسته هست یه حقوق معمولی.اینجا میاد اون انتظاراتو داشته باشه میبینه نیست یا مثل اونا نیست قاطی میکنه.البته اینارو اون نگفته خودم میگم.درسته زیادی با حجابش مشکل ندارم چون اولش دیدم.ولی لج بازی ک میکنه گیر میدم بهش.
ببخشین طولانی شد.حالا من میگم اینا ک ایجوری میکنن چیکار کنم داییش ک میگه اون حرفایرو ک گفتی خانومت قبول داره ولی من میگم اونو اگه میخوای با این شرایطی ک هست میپذیری گفتم نه.دوهته هست ک این سوالو میپرسه تو اخرین جلسه هم پیش خونوادم پرسید.گفت اون تورو با این شرایطی ک گفته فحاش و تحمت و گفتن اینکه تو قکرت پیش من نیست دلت با من نیست.و دروغ(من سیگاری نیستم ولی تو مشهد از بس حرصم داد رفتم یه سیگار کشیدم بعد ک از بوش فهمید گفتم باشه دیگه نمیکشم دوباره تو تهران ناراحتم کرد با پسر دایش ک بودم یه سیگار تعارف کرد منم گرفتم کشیدم نگو این بره بگه دروغ هم اینو میگه)قبول نداره.تو اونو با این شرایطی ک هست قبول داری .گفت فرض کن عوض نمیشه.
حالا تا 4شنبه این هفته فرصت 3 باره داده ک فکر کنیم .من چیکار کنم ک بعدا نگه من طلاق میخواستم اومدین التماس کردین گرفتین.
آقا رضا میدونم از حرفای قبلی من خوشتون نیومده و انکار کردین و حاضر نشدین قدمی بردارین برای به سرانجام رسیدن این زندگیتون :104:
قبلنم گفتم صلاح ممکلت خویش ... دانند!!
هرچقدر میخواین لجبازی کنین
به فکر برد باشین و آخرش ببینین کی باخته این وسط !! شما الان خانومتون از دست کارا و حرفاتون بریده و رفته انوقت فکر اینین که بعدا نگه التماسشو کردین ؟ منتشو کشیدین ؟ اینقدر تو فکر این چیزایین ؟! برا همین مرغتون یه پا داره ؟!
معلومه بلد نیستین با خانومتون درست حرف بزنین علیرغم محبتهایی که میگین بهش کردین اینم معلوم نیست تصور شما از محبت چیه !!
حتی مادر ایشونم میدونه چه خبره ولی این آقا خودشو زده به ...
شما بگین کی از همسر ،، محرم تر ، نزدیک تر ، انیس تر ؟! انوقت بیاد دلشو بشکنه با حرف زننده یا رفتار ناخوشایند بگه من همینیم که هستم ؟! من بهتر نمیشم مهربون تر نمیشم چون "مرد"م !!! همسر و همسفر خوب نمیشم برات ؟! اگه فلان کاری بکنی یا بهم نه بگی یوقت کااری که بهت میگمو نکنی منم میدونم چکار کنم آزارت بدم :47:
مثل ...
بچه ها....
که عاقبت کارو فکر نمیکنن آینده رو نمیبینن تو حال خودشونن گاهی لجبازن گاهی انتقام گیرن.... و ...
کسی که بزرگ شده باشه دیگه اینکارارو نمیکنه بنظر من چون فهمیده اشتباهه
نمیدونم والا ...
شما زن رو چی میدونین ؟ کسی که عند عاطفه و احساسه شما بی احساس و بدون قلب فرض میکنین وقتی آزارش میدین ؟ انتظار دارین حالش همچنان خوب باشه و به شماهم حس خوبی و آرامش رو منتقل کنه؟! زهی خیال باطل
من تصورم از مردها چیز دیگری بود اونهایی که خودشون رو عاقل و بالغ میدونن.... (کدوم از این کارا عاقلانه و بالغانه است؟! ) :47:
پ.ن:
اندیشه درست باشه زندگی هم درست پیش میره
ازدواج هم تعامل سازنده است اگر انتخابمون درست باشه منجر به ارتقا و تکامل میشه چون کنارمون یکی هست که همیشه هوای مارو داره و ماهم هوای اونو... دوطرفه است. کمی تواضع و میل به بهبود و کمال باید باشه
و البته اگر این افکار سنتی و و بعضا متحجرانه رو کنار بذاریم در مورد واژه مرد و زن....
سلام دوستای عزیز
خانوم یاس پاییزی چقد برم التماسش کنم خیلی رفتم قبلنا با این ک مقصر خودش بود ولی باز گفتم زنمه اشکال نداره ولی حالا میبینم سو استفاده کرده مگه تا کی باید دنبالش بیوفتم خسته شدم دیگه.تصمیم و گرفتم اگه واقعا بخواد اینجوری پیش بره و نخواد درست بشه منم به تموم شدن این رابطه ناراحت نمیشم.بحص منت کشی نیست اون اونجوری نگا میکنه .
خانوم محترم محبت محبته دیگه یعنی چی برداشتم از محبت چیه:97:هم کلامی هم مالی هم صمعی هم لمسی و بصری همه جوره محبت کردم بهش.با ادم گرم نیست تفکرش به خوبی ها و محبت ههای من میگه وظیفته.خونوادشم اونجورین کلن قدردان نیستن.
خانوم محترم مادرم من فرق میکنه یه فرشته هست غیر از این هر کسی دیگه ای هم بود تنهاش نمیگذاشت میگه نمیحوام جدا شین میگه اون ک اینجا نیست به اون بگم پس مجورم به تو بگم .شما ک نه منو میشناسین نه همسرمو پس اینجوری با قاتعیت دفاع نکنید.خانومم خودشو از من سرتر میدونه مگه میشه اونجور کسی با ادم نزدیک باشه.من خوب میشم مهربون میشم کمتر اعصبانی میشم.ولی اون چی داییش بعد 1 ماه میگه اون گفته هات درسته درباره زنت.ولی اونو اینجوری قبول داری فرض کن عوض نمیشه!!!!!!!!!!!!!!!!1
اخه کسی نیست بهش بگه شما ک یه زمانی شهردار بودی بزرگ بودی این حرف و کی .قبول میکنه .میگه بین زنو شوهر اگه حرفی پیش بیاد مقصر مرده .بین پدر و پسر حرف پیش بیاد مقصر پدره .!!!میگم مگه فرزند سالاریه یا زن سالاریه.همه چی باید متعادل باشه.شما میگین کسی ک بزرگ شده همیشه باید سرشو خم کنه ببخشید یکی بیاد بزنه پس گردنش؟؟؟؟
خوبی به نظر من باید دو طرفه باشه حداقلش میتونه جواب خوبیهارو لفظی بده تا ادم دلگرم باشه.نه اینکه با خودش بگه زیادی تشکر کنم فک میکنه واسم زیادیه.
خانوم دختر بیخیال شما تحلیلاتون خوبه من با مشاورم صحبت کردم بیشتر حرفای شمارو میزدند.مشاور گفتند بهتره بزاری بره دنبال زندگیش گفت اون هنوز بزرگ نشده .با خودش رفته بودیم همون مشاوروگفت باید حرفتو گوش بده به حرفت ارزش بده گفت اگه میتونی بیخیال باشی ک اگه بودی کار به اینجا نمیکشید وبهش چیزی نگی رژ پر رنگ زد لباس تنگ پوشید بیمحلی کرد و...باید چیزی نگی انتقاد نکنی اون موقع تو هم میشی خوب.
خانوم دختر بیخیال من با پدر محترمشونم بارها صحبت کردم اولا ک فقط میگفت محبت کن اصن انگار دخترشون هر کاری کردن انتظارشون از من اینه ک محبت کنم خوب بشه.بعضی موقع ها اصن شما نمیدونین ک کارهای میکنه ک ادم از حرص میترکه .چه طور میشه چیزی نگفت ساکت شد.پدر محترمشون انگار تا به حال تو به دخترش نگفته واقعا ما هم خواهر داریم شده بابام دعواش کنه از این ک حرفشو گوش نداده.ولی پدر زن من اصن انگار اونقد رو دادن بهش ک فک میکنه همه پدرش میشن.به باباش گفتم خانومم باید به حرفم ارزش بده یا نه وقتی میگم این لباس جاش اینجا نیست بر میگرده میگه من همینم ک هستم.دادو بیداد را میندازه گریه میکنه ...چی بگه خوبه!!گفت فعلا خونه منه...دیگه باباش ک اینجوری میگه ایا من میتونم چیزی بگم!!!مامانش ک میاد میگه اقااااااااااا رضا شما اومدین اینو ادم کنین.من چی بگم بهش.انگار نمیدونن خونوادش ک قراره با من زندگی کنه نه با اونا.طوری طرف دخترشون میگیرن ک ...یه بار نمیگن بابا قراره بره خونه این بزار یکم پشت دخترمونو نگیریم.
من با ارایششون مشکلی ندارم درسته بله فقط میگم یه خطوط قرمزی دارم ک باید رعایتش کنی قبل عقدمونم گفته بودم بهش.
راز داربودنشم ک محشره انگار نه انگار ک شوهرشم .واقعا فک میکنه دوست پسرشم ک بعد یه مدت میخواد تصمیم بگیره با من ازدواج کنه میره به مامانش میگه.گفتنش و زیادی مشکل ندارم چون میره 10تا هم روش میزاره و وارونه میکنه میگه اونجاش عذاب میده ادمو
همه حرفای من با استناد به حرفاتون بود ....
یه چیزایی رو بیشتر نوشتم کلی بود ،همه حرفم با شما نبود(بخش دوم پست قبلی)
میدونم کسایی که مشکل تو زندگی مشترک دارن این دیدی که من بیان کردمو ندارن (یا مشکل از اول بوده بدلیل انتخاب نادرست همسر یا بعدا بوجود اومده با انتخاب نادرست راه حل مشکل)
شما الان دودلید... کار من این نیست که اینجا بیام حرفایی بگم که دوتا خانواده تنش بینشون بیشتر بشه گیس و گیس کشی جنسیتی بشه:311: به جون هم بندازم بیشتر .... من اگه راهی برای روشن تر کردن راه دارم میگم و اگه ندارم وضع رو از این بدتر نمیکنم و البته انتخاب گر اصلی اون سوال کننده اس...
-اینجا هیچ لزومی نداره با من هم عقیده باشین.
میگه بین زنو شوهر اگه حرفی پیش بیاد مقصر مرده .بین پدر و پسر حرف پیش بیاد مقصر پدره .!
چه کسی اینو گفته ؟! در اینجا، شخص شما مراجعه کرده و منطقا گفته ها باید در مورد شما باشه ... من بشخصه در مورد کسی که حضور نداره و بی خبره چیزی نمیگم و گرنه برای همسرتون هم حرفایی هست که بخودش باید زده شه نه به شما...پس دلخور نباشین :72:کسانی که پشت همسرتون بدگویی میکنن متهم یک طرفه میکنن حس خوبی به شما میدن ؟دلخور نمیشین؟ هنوز که شرعا و قاونا همسر شماست...
من لابلای پستام گفتم شخصیت خانوم شما (خوب - بد) هرچی هست شکل گرفته(این طرفداری از خانوم شما حساب میشه بنظرتون ؟)
یه عادت چندین ساله رو چطور میشه عوضش کرد ؟ شما بگین ... با یک حرف ؟ با خشونت (کلامی و ...) ؟
شما چیزی رو میخواین برای از سر گیری زندگی که در واقعیت باید براش زمان بذارین... این یک طرف قضیه اس طرف دیگه اگه ناراحت نمیشین میگم این یکدندگی شما ، این خشم و بغض و دل آزردگی شما ...همه حرف من اگه در یک جمله باشه همینه که کنار بگذارید و تصمیم منطقی و قاطعانه بگیرید اینجوری باشه مگه کسی قراره شمارو سرزنش کنه ؟!
پست من ، نقد و جوابیه نمیخواد - کمی تنهایی و تفکر میخواد بدور از عوامل استرس زا و هیجان ....
سلام دوستای عزیزم
چرا نیستین منو تو این شرایط تنها گذاشتین:47: هفته پیش ک داییش گفت این و اینجوری قبول میکنی؟منم گفتم نه یکم درست بشه .حالا دیشت بابای خانوم زنگ زد به بابام ک ایتها توافقی جدا شن یه وکیل بگیرن فوافقی جدا بشن.امروز بهم گفتن از خونه منم موندم چه جوری بگم نمیخوام طلاق بدم اگه بگم نمیخوام طلاق بدم میگن باشه پس همینحوری قبولش کن.بعد اون میترسم پدرمو در بیاره.به نظرتون میخوان منو امتحان کنن یا جدی حرفشون.خواهش میکنم اونای ک در جریان زندگی من هستند جواب بدن خواهش میکنم:47:
سلام
من نمیگم برید باهاش زندگی کنید یا جدا شید
فقط خوبِ خوب فکراتونو بکنید
هر تصمیمی که گرفتید باید مردونه پاش بایستید و جا نزنید ،اگه تصمیتون زندگی کردنه که تصور کنید خانومتون همینطور اخلاقش میمونه و تغییر نمیکنه پس نباید بعدا هیچ اعتراضی داشته باشید
اگر هم به این نتیجه رسیدید که باید جدا شید شما نباید دیگه به ایشون فکر کنید و از نظر زیبایی ایشون رو.با همسر بعدی مقایسه کنید
به هر حال هر زندگی ای مشکلاتی خواهد داشت
به نظرمن زندگی با اخلاق الان همسر شما سخته دقیقا رفتار همسر شما و خانواده اش مشابه رفتار همسر منه که خودشو بی تقصیر میدونه و همه ی اشتباهها رو از سمت من میبینه
و خانواده اش هم حقو به پسرشون میدن و ازش حمایت میکنن
و حاضر نیست بگه من رفتارمو اصلاح میکنم چون از نظر خودش اشتباهی مرتکب نشده و به خاطر همین واسه منم شرط گذاشت
من که تصمیمم جداییه و میدونم نمیتونم با این اخلاقش کنار بیام و البته شرایط بد پس از طلاق رو هم درنظر گرفتم اما بازم توکلم به خداست هنوز میگم هرچی صلاحه اتفاق بیفته
حالا اگه میخواین با همین وضعیت اخلاقی همسرتون باهاش زندگی کنید خب بگید که طلاق نمیدم و زنمو میخوام
اما اگه میدونید نمیتونید تحمل کنید برای اینکه بعدا پشیمون نشید
زنگ بزنید به همسرتون و بهش بگید دوستش دارید و میشه با صحبت مشکلاتو حل کرد بهش بگید یه ساعت واسه طلاق کافیه که همه چیز بینمون تموم بشه
اما میتونیم با اصلاح رفتارمون بهتراز قبل ادامه بدیم
و در پایان بهش بگید هر تصمیمی بگیری من احترام میذارم اما فکراتو خوب بکن
و این حرفارو با آرامش،بدون احساساتی شدن و درگیر عواطف شدن،اما با لحنی مهربان بگید
البته حتما بهش بگید که هنوز هم دوستش دارید و به کسی جز اون فکر نمیکنید
اما طوری صحبت نکنید که فکر کنه دارید التماسشو میکنید
اینا چیزایی بود که به ذهنم رسید امیدوارم کمکتون کنه
انشاالله موفق میشید