-
من تعجب میکنم از همه دوستان عزیز .. یک نفر ( حالا درست یا غلط ) به ساشا گفته امادگی ازدواج نداشتی ..
حالا هر پستی میخونیم تو تاپیک های ساشا همه دوستان عزیز عین همین جمله رو براش مینویسن .. از کجا معلوم درست تشخیص میدیم ؟؟
به نظر من وقتی خود این دوست عزیزمون انقدر پریشون و پشیمون هست .. این حرفا ارومش نمیکنه ..
فقط رفتارهای ساشا نیست که دارای اشکال هست .. رفتارهای شوهرش هم هست .. بدترین رفتار شوهرش عصبی شدن آنی هستش که نمیتونه خودشو کنترل کنه ..
به نظر من بهتره اول ساشا رو آروم کنیم .. بعد چندتا راهکار جلوی پاش بزاریم .. :72:
-
نمي دونم از كجا بود كه تو ذهن ما دخترها گنجونده شد وقتي يكي ما رو دوست داره پس بايد ثابت كنه همه جوره پاي ما واستاده و برامون هر فداكاري رو مي كنه. قديم نديما مد بود دخترا واسه اينكه عشق پسرو امتحان كنن مي گفتن يه مريضي دارن تا ببينن پسره پاشون مي مونه يا نه!
شايد اين از داستان هاي بچگيمون تو ذهن ما موندگار شده. اون زمان كه سيندرلا هيچي نداشت و پسر پادشاه فقط چون عاشقش بود همه چيزو به پاش ريخت ... تو عالم بچگي بعد معنوي قضيه ست كه تو ذهن ما فرو ميره و ذهن ما رو مسموم مي كنه!
ساشا جان اشتباه نكن. رابطه زناشويي دو طرفه ست. هر دو طرف توي شكوفايي و تدام عشق به يك اندازه نقش دارن.
ارتباط تو با پدر و مادرت اينطوري نيست. تو تقريبا هر بلايي كه سرشون بياري باز هم دوست دارن! ولي همسر آدم به هيچ عنوان اين طوري نيست. من يه نكته بزرگي رو از تاپيك سوده براي خودم برداشت كردم. اونم اينكه تصور نكنم اگه همسرم تا مدت ها به ساز من مي رقصه و سكوت مي كنه، زندگي همين طور دووم مياره. اون مردي هم كه مثلا سعي مي كنه به عشق زنش هميشه كوتاه بياد و دورش بچرخه، بالاخره يه روزي منفجر ميشه ....
اگه تو از همسرت انتظار داري با اون خانم تماس نگيره پس همسرت هم بايد انتظار داشته باشه كه اكيپي و بدون حضورش نري بيرون! و تازه اون هم بدون اطلاع!! اين اصلا هم رفتار مدرني نيست. تو انتظار داري كه اين رفتارو از مادرت ببيني؟؟ اون موقع پدرت به عنوان شوهرش چه واكنشي بايد نشون بده؟! اينو درك كن كه اون مرد الان همسرته نه دوست پسري كه به راحتي بتوني بپيچونيش!
تو ديگه الان يه ساشاي تنها نيستي. يه ساشايي هستي يه وجودي بهت متصله. به رفتارهات واكنش نشون ميده. تمام حركاتت براش مفهموم پيدا مي كنن. تو مي توني به اون فرد انگيزه بدي، احترام بدي، عشق بدي يا اينكه نابودش كني. پس لطفا كمي وقت بذار و رفتارهاي خودت رو ببر زير ذره بين. شايد تو قلب پاكي داشته باشي كه توش نيت آزار ديگران نباشه ولي حواست باشه يه وقت ناخواسته رفتارهات چيز ديگه اي رو انعكاس ندن ....
-
سلام دوستان عزيزم، خيلى حالم خوب نيست و الان هم دارم با موبايل تايپ مى كنم
فقط خواستم در جريان باشيد كه شوهرم روانپزشك رفته و ايشون براى همسرم نقشه مغز و ام آر آى نوشت، بهش گفت در معرض ابتلا به پارانويا هستى! براش آمپول و قرص تجويز كرد، هنوز وقت مشاوره من نشده ولى شوهرم از وقتى از مشاور اومديم با من مثل سگش رفتار مى كنه و الان هم تلفنمو بلاك كرده و ميگه مسبب مريضى من تويى، يك مساله اى هم از گذشته شوهرم فهميدم كه صلاح نميدونم بگم، شوهرم ميدونه من ميام همدردى و احتمالا ممكنه پستهامو با چراغ خاموش بخونه! ففط ميتونم بگم داغونم و امشب ميرم مشهد كه دعا كنم، شايد زندگيم به بن بست رسيده نميدونم چه تصميمى بگيرم؟
-
احساس مي كنم پاي تلويزيون خونه نشستم گوينده هر چند وقت يه بار يه خبري رو داره پخش مي كنه ما هم پاي تلويزيون واسه خودمون تجزيه تحليل مي كنيم. صدا كه به گوينده نمي رسه.
من يه چيزي رو در مورد بعضي كاربرا نفهميدم. اينكه چرا وقتي ميرن پيش مشاور انتظار دارن مشاور يه دارويي يا گردي بهشون بده بپاشن رو زندگي و يه اجي مجي بخونن يهو دنيا گلستان بشه! بابا جان زندگي آداب داره. اصول داره. بايد يه سري قوانين رو اجرا كني تا به جايي كه مي خواي برسي.
من نمي فهمم كه چطور درك مي كني واسه اينكه پوست و صورت زيبايي داشته باشي بايد هي به خودت برسي و هزار تا ماسك و كرم و تنظيم خواب و ... داشته باشي. ولي درك اين سخته كه واسه داشتن يه زندگي آرووم و رويايي هم بايد يه سري زحمتا و دردسرا رو به جون بخري؟!
-
سلام ساشا جان درمورد این بیماری خواستم بپرسم همسر شما چه ویژگیهایی دارن که پزشک این تشخیصو دادن.
این افراد شکاک و بددلن؟
راستش بعضی اوقات به رفتارای همسرم فکر میکنم احساس میکنم اونم این بیماریو داره...
-
خانوم پرواز ابدی اگه میخاید نمونه واقعی همچین موجودی بشناسین به تاپیک های خانوم نادیا7777 مراجعه کنید
من که خوندمشون احساس کردم یه فیلم سینمایی که چند سال قبل پخش شد رو دارم میبینم
بازیگراش محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی بودن ولی اسمش یادم نمونده شاید اسمش "قرمز "بود
متاسفانه این بیماری اگه شدید باشه به هیچ وجه راه درمان نداره....
-
سلام دوباره خدمت دوستان عزيزم
ستاره جون دليل اين كه حس مى كنى پاى تلويزيون خونه نشستى اينه كه من پست هاى دوستان رو توى همون لحظه ميتونم بخونم و به كار ببرم فقط وقتى مستاصل ميشم يا سوالى برام پيش مياد يا اتفاق جديدى ميفته مطرح مى كنم كه بازخورد رفتارمو از بيرون نگاه كنم
مثلا همون بحث حجاب كه مطرح كرديد من الان خيلى رعايت مى كنم، يا احترام به پدرشوهر و مادرشوهرم رو نوعش رو عوض كردم هرچند كه خيلى از دستشون دلخورم و اينقدر نمك به زخم ما ميپاشن كه شوهرم بعضى اوقات ديگه كم مياره و حرف جدايى مى زنه
بله من بازى بدى با شوهرم شروع كردم تا جايى كه الان تا حدودى از چشمش افتادم، دليلش عشق زيادش به من بود و منو لوس تر كرده بود و فكر مى كردم هركارى انجام بدم حمايتم مى كنه، الان خداروشكر با عوض كردن نوع نگاهم تونستم تا حدودى اخلاقشو مهار كنم
رفتارهايى كه شوهرم داره و دكتر تشخيص داده احتمال داره به پارانويا منجر بشه اينها هست:
هر برنامه ى ارتباط مجازى اعم از لاين و وايبر و اينستا تعطيله، تو محل كارى من آقاى جوون نبايد رفت و آمد كنه، تلفن من هميشه بايد در معرض ديدش باشه و هر وقت خواست چك كنه، دوستهاى دوره دانشگاه و مدرسه كلا الان غريبه اى بيش نيستند و نبايد باهاشون تلفن صحبت كرد يا رفت ديدشون، لباس من بايد گشاد و بلند باشه، موهامو نميتونم زير شال باز بذارم و بايد محكم ببندم و از پشت جمع كنم، استفاده از لوازم آرايش پررنگ ممنوعه، شب بايد سر يه ساعت معين خواب باشم و صبح سر يه ساعت معين بيدار شم، تنها حق ندارم جايى برم، يا بايد با خانواده برم يا با اون...
من همه اينهارو الان دارم رعايت مى كنم و بى انصافيه اگه بعدا بياييد بگيد ساشا واسه زندگيش تلاش نكرد
دارم تلاش مى كنم و منتظر اجى مجى هم نيستم، ولى شوهرم هى ميره تو غار تنهاييش و دوست داره وقتى هم كنارم باشه بهم گير بده، ديشب شب خيلى خوبى با شوهرم داشتم و احساس كردم دوباره دلهامون داره به هم نزديك ميشه، البته با كوتاه اومدنهاى مكرر من و نه اون
فردا هم وقت دكتر خودمه، ايشالا كه چيزى موقتى نباشه، (راستى مادر شوهر و پدر شوهرم تو اين هير و وير با من قهر هستند، گفتيد نقش مادر شوهرم چيه ايشون خيلى زن خوبى هستند ولى كاملا مطيع شوهر، الان پدر شوهرم قدغن كرده با من حرف بزنند و ديگه ارتباطى باهاشون ندارم)
پى نوشت: شوهرم اينجارو ميخونه
-
خب خدا رو شكر كه يه خبرايي از خودت دادي ما هم يكم از اوضاع با خبر بشيم.
ساشا جان تصور نكن كه از چشم همسرت افتادي ايشون اگه تو رو دوست نداشت به خاطرت اونطوري گريه نمي كرد! فقط يه مقدار عصبيه. رفتارهاي هر دوتون نياز به تعديل سازي داره. شما بدون اينكه راجع به مهارت هاي زندگي اطلاعاتي داشته باشين، واردش شدين. بنابراين الان نو پاي زندگي مشتركتون هستين و بايد با كمك هم يه سري چيزا رو ياد بگيرين و اجرا كنين.
در مورد تلاش هات بايد بگم كه درسته پيروي از همسرت خيلي كمكت ميكنه ولي نه اينكه بله چشم قربانگو بشي و از تو يه شخصيت منفعل بياد بيرون! اين تلاش براي زندگي نيست بلكه تلاش براي نابودي خودته!! و بالتبع پشت سرش هم نابودي زندگيت ...
خيلي متاثر و متاسف شدم از رفتارهايي كه از همسرت نوشتي. شايد همسرت هم نمي دونه كه بنيان زندگي بر اساس اعتماده. ساشا بايد اونقدري عاقل باشه كه خودش از پس خودش بربياد. آره منم دوس دارم هر از گاهي تو گوشي همسرم سرك بكشم و اعلام كنم كه حواسم بهت هست ولي نه اينطوري كه احساس اسارت بهش دست بده تا به محض دوري از من بگه آخيش آزاد شدم!! بلكه طوري كه بدونه برام اهميت داره، براي حريمش ارزش قائلم و اگه نخواد بيشتر وارد حريمش نميشم. چون بهش اعتماد دارم و مي دونم اصلا انقدر براي خودش ارزش قائله كه خودشو درگير روابط سطح پايين نمي كنه ...
من خيلي ناراحت شدم كه گفتي همسرت اينجا رو مي خونه. شايد من دلم بخواد يه وقتايي دعوات كنم! ولي دوست ندارم اين كارو جلوي همسرت انجام بدم چون به هر حال تو هم شخصيت خودت رو داري و ارزشمند. اينكه كسي بخواد دو تا نكته رو بهت يادآوري كنه دليل بر اين نيست كه تو (ببخشيد) دختر كم فهمي باشي! اينكه اينجايي نشون از درك و شعور بالات داره كه مي خواي خيلي چيزا رو ياد بگيري ولي اين مسائل خصوصيه و من اصلا دوست ندارم جلوي همسرت اينها رو بيان كنم. بنابراين احتمالا ديگه برات پستي نميذارم.