نوشته اصلی توسط
hafez2014
خواهر عزیزم سلام
از دیدن و خواندن اتفاقات مثبتی که نوشته بودی خیلی خوشحال شدم. رفتارهای شما هم خیلی پخته و عاقلانه بوده.
می خوام یه هشدار بهت بدم دوست عزیزم. مراقب باش همسرت رو بیشتر از این روی خانوادت حساس نکنی. چون ممکنه محدودیت های شما رو روز به روز بیشتر کنه. اینکه اجازه میده که خانوادت رو ببینی یک دنیا ارزش داره
همسر من چندین برابر حساس تر از همسر شماست. انقدر در مورد خانواده من و بخصوص مادرم بدبینه که هیچ حد و اندازه ای نداره. من اصلا در مورد اونها تو خونه حرف نمیزنم اما اگه از جایی چیزی بشنوه شروع میکنه به بافتن افکار واهی که حتما اینطور شده یا حتما این قصد رو داشته و جالبه که همه افکارش به این نتیجه میرسن که قصد دارند زندگی ما رو به طلاق بکشونند.
طی چند سال مرحله به مرحله رابطه من رو با خانوادم کم و کمتر کرد و حالا چند روز قبل یک قرارداد نوشته که تا ابد مادرم حق نداره به خونه ما بیاد یا بچه ما رو ببینه و از من میخواد امضا کنم.
شی عزیزم پدر و مادرت رو به دست خدا بسپار و از خدا بخواه مراقبشون باشه. امیدوارم شما به جایی که من هستم هیچوقت نرسی. منی که نه توان دل کندن از بچه ام رو دارم و نه توان تحمل این همه تحقیر رو.
اشتباه من دفاع کردن از خانواده ام در برابر توهین ها بود. نمیگم شما اجازه بده به خانوادت توهین بشه ولی شما مهار بحث ها رو در دست بگیر و اجازه نده به جایی برسی که شما خورد بشی.
شی عزیزم وقتی از کنار خانوادت بر میگردی خودت رو خیلی شاد و پر انرژی نشون بده و از اون انرژی به همسرت هم بده و بیشتر محبت کن. نشون بده که بعد یکی دو روز دلت برای همسرت هم خیلی تنگ میشه و دلت می خواد زود برگردی.
خواهر قوی و با اراده ام پیگیر تاپیکت هستم و برات دعا می کنم.