فعلا نیتم از اومدن به اینجا کمک، بحث و تنوعه آخه از بس مطالب نظامی خوندم دارم میترکم.
نمایش نسخه قابل چاپ
فعلا نیتم از اومدن به اینجا کمک، بحث و تنوعه آخه از بس مطالب نظامی خوندم دارم میترکم.
مشکل من در سایت همدردی نه تنها حل نشد بلکه روز به روز بدتر شد. نگاههای یکجانبه در این سایت موج می زنه اینقدر که انگار هر روز دارن رو زخمت نمک می پاشن. به هر حال اینکه آقایی در این سایت دردشو نمی گه می تونه دلیل دیگه ای هم غیر از مغرور بودن آقایون داشته باشه.
سلام santatian
مطمئنی كه نگاه و دیدگاههای این چند هزار عضو و همسر شما اشتباه هست و دیدگاه شما صحیح هست و نباید تغییر كند؟!
گاهی نگاهی به خودمون و تعادل بخشیدن به رفتارمون شاید كلید حل مشكلمون باشه!
به نظرم مشكل شما در دیدگاهتون هست. نگاهی به آواتارتون بیندازید تا ریشه های مشكلتون را عمیق تر ببینید.
با این دیدگاه بعیده بتونی مشكلتو حل كنی.
خودم قبل از ورود به سایت مشکلمو حلش کرده بودم مشکلم بر خورد دیگران و رفتاراشون البته تو اجتماع بود و این که یه نمیدونم چی اسمشو بزارم یه وابستگی کوتاه مدت بعد از جداییم بود خیلی افسردگی شدید گرفته بودم و محیط کارم باهمکاری مرد که مشکل برام درست کرده بودند که با همدردی دوست شدم اولش کسی جوابمو نداد یعنی من خیلی عجول بودم اما کم کم با راهنمایی مدیر همدردی و سایر دوستان مثل دانه عزیز اقا عرفان
تونستم بر افسردگیم غلبه کنم و خیلی زود به خودم اومدم و تونستم با اجتماع کنار بیام
اینجا قرار نیست حتما مشکلمون حل شه همین که صبر و تحملمونو بالا میره با غم دیگران اشنا میشیم و غم خودمون کوچیک بنظر میرسه
همین کافیه یکمی همدردی
سلام. خدا رو شکر سایت همدردی دوباره به من تلنگری زد برای اینکه به خودم بیام. روزی که وارد سایت شدم خیلی در مشکلاتم غرق بودم و فکر می کردم این مشکلات فقط ماله منه. ولی بعد از دیدن زندگی های مختلف و شنیدن تجربه ها و نظرات کارشناسان خودم تونستم یک جمع بندی کلی بکنم و مشکلاتم رو درک کنم و بتونم برای حلشون چاره ای بیندیشم.
الان من راضی هستم به لطف خدا. خیلی خیلی همه چیز بهتر شد و من تونستم تا حد زیادی کنترل داشته باشم رو اتفاقات.
باز هم از همتون از تمامی اعضا و کارشناسان تشکر می کنم. دوستتون دارم :72:
سلام. من خيلي خوشحالم با سايت همدردي آشنا شدم و خدا را هم از اين بابت شاكر هستم. چون آدم وقتي مشكلات ديگران رو مي بينه و مي شنوه مي فهمه كه فقط خودش مشكل نداره و شايد خيلي ناچيز با بقيه مشكلات باشه و با شنيدن تجربه هاي ديگران سعي مي كنه كه مشكلش رو برطرف كنه. هرچند خدارو شكر مشكلات من تا حدي حل شده و در حال حاضر مشكل خاصي ندارم . البته از زماني كه با همدردي آشنا شدم مشكلاتم خيلي كمتر شده. چون سعي كردم تجربيات ديگران را در زندگيم به كار ببرم. اميدوارم تمام دوستان هم مشكلاتشون روز به روز كمتر و كمتر و در حد صفر برسد. الهي آمين :203::203::203:
سلام. روزي كه وارد سايت شدم شرايط روحي خوبي نداشتم.اين اتفاق بارها برام افتاده بود.اما يواش يواش ياد گرفته ام كه چه جوري هيجانات روحي ام را كنترل كنم وسعي ميكنم از حالا به بچه هام ياد بدم شايد در زندگيشون دو سه قدم از من جلوتر باشند . مشكلم حل نشده يعني يا بايد معجزه بشه يا قلب همسرم متحول بشه. اما خوشحالم كه با اين سايت آشنا شدم. كاش روزهاي اول كه به اي نمشكل برخوردمبا سايت آشنا شده بودم. مشكل پيش آمده براي من باعث شد بفهمم چه نقايص روحي دارم كتاب زياد مطالعه كردم. خيلي سخت بود اماشدني خيلي روحيات خوب ومثبت پيدا كرده ام اگر وقتم اجازه دهد تا اونجايي كه در توانم باشد شايد بتونم به دوستان ديگه هم كمك كنم اما هنوز هم كمك مي خوام. مشكلم را در سايت مطرح كردم http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4969
ساده بگم حرف خوبي زد(البته با تشكر از همه عزيزاني كه توجه كرده بودند)تا حالا اينجوري به قضيه نگاه نكرده بودم. كاملا منو در فكر برده ودارم روش كار ميكنم.
دل من از همسرم شكسته... شايد هرگز نتونم با اون يك دل بشم اما اگه اون برگرده تظاهر خواهم كرد
خودموني تر اينكه فقط بخاطر بچه هام وگرنه قطعا چند سالي مي شد كه از اين زندگي (با وجود يك خانواده سنتي)دور شده بودم اماچه كنم كه حاظر نيستم دل بچه هام بخاطر كشمكش بشكنه ! از مدير همدردي هم كمك خواستم ولي...
اون روزي كه من اومدم توي تالار و عضو شدم خيلي عصباني و به هم ريخته بودم . مدام داشتم دنبال كتابهاي روانشناسي مي گشتم كه بهم در رابطه ام با شوهرم كمك كنه . من تا اون موقع در قبال زورگويهاي شوهرمهربونم خيلي كوتاه مي اومدم و يه آن متوجه شدم يه عروسك كوكي كه بايد فقط فرمان اجرا مي كردم و ديگه قدرت تصميم گيري ندارم . ولي وقتي اومدم تو تالار متوجه شدم قرار نيست توي زندگي مشترك شخصيت يكي از ما له بشه . من كلا" نوع برخوردم رو با شوهرم عوض كردم . خدا رو شكر نتيجه گرفتم .همين جا هم از مدير محترم و بقيه اعضاء كه راهنمايي ميكنند تشكر ميكنم .
مشکل اصلی من هنوز پا بر جاست و کسی راهنمایی مشکل گشایی به من نکرده.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4681
ولی من برا این موندم که با کمک کردن به دیگرون و همچنین خوندن نظر دوستان به خودم هم کمک کنم و فکرمو نسبت به مسائل باز تر کنم.
در ضمن باید بگم جناب مدیر در یک تاپیک دیگه به نام هدف زندگی کمک کردن تا درست به مسئله نگاه کنم. وهمچنین از پیگیری و همدردی اقای digitalman هم سپاسگذارم.
راستش روز اول ،خیلی اتفاقی پرت شدم توی تالار و بعدهم دیدم بابا اینجا چه خبره ! از خدا که پنهان نیست از شما هم نباشد شروع کردم فضولی . به یک تاپیک با یک موضوع خاص برخورد کردم که برایم جالب بود تا آمدم دهان باز کنم که دیدم گرد آفرید با شمشیر و گرز پرید وسط میدان ، در نهایت من و گرد آفرید گل آویز هم شدیم وطی چند روز بعد کار کم کم داشت به شاخ به شاخ شدن ( گیس و گیس کشی ) ( گاز و مو کشیدن ) می کشید که جناب سنگ تراشان سوت پایان مسابقه را زدند! و من و گرد آفرید همچون دو دلاور صحنه ی رزم عرق ریزان ، به هم دست دادیم و همچون دو دوست خوب و محترم تاپیک را محترمانه ترک کردیم ، چند روز بعد گرد آفرید قهر کرد و رفت خانه شان، اما من تالار را رها نکردم !
چقدر دلم برای گرد آفرید اولین دوست جنگجو و مهربان در تالارم تنگ است ( مستر گردآفرید صدای آنی را می شنوید ؟!)
خاطره اولین روز ورود به تالار من خیلی قشنگ است و دوستش دارم و روزهای بعد هم در تالار هم آموختم و هم خاطرات خوب را بلعیده ا م !