نوشته اصلی توسط
ماندگار63
دختر جوان..باهات موافقم....ببین عزیزم...چند وقتی از یه منبع موثق شنیدم که این خانم اونقدر ها هم مقدس نیست که شوهرم فکر میکنه....مثلا شنیدم که وقتی مجرد بوده...تلفنی با چندتا اقا صحبت میکرده....اون زمان که رابطه دختر و پسر به هیچ عنوان مثل حالا باب نبوده....به شوهرم چند شب پیش گفتم (1)...نمیدونم کارم درست بود یا نه....اما گفتم من حتی میدونم با کیا تلفنی رابطه داشته...شوهرم خندیدو گفت که مثلا دارم دروغ به هم میبافم..گفت مگه اون موقع ها تلفن درست و حسابی بوده که این خانم بخواد رابطه داشته باشه...بهش گفتم از گذشته تا الان تمام تلاشت واسه دوست داشتنش بوده....از الان به بعد هم میخواهی ازش متنفر باشی.......!!
ادمیزاد دو تا حس که بیشتر نداره....از شانس من هر دوتا حسش متعلق به اون خانومه....نمیدونم چکار کنم...واقعا دنبال راهی هستم که ذات واقعی اون خانوم رو به شوهرم بشناسونم...اما نمیدونم چه جوری!!!!!
بچه ها من اینو بهتون نگفتم.....شوهر من چند سال پیش از پدر این خانم یه باغ خرید...یعنی باغ ما جنب خونه همین خانومه....باباش بهش یه تیکه زمین داده که خونه بسازه..خیلی ناراحتم...من از این معامله خبر نداشتم...وقتی خرید رو انجام داد بعدش به من گفت....دلیل این کارش رو نفهمیدم.....اما همیشه میگه..میخوام یه خونه باغ واست اونجا بسازم...که اتیش بگیرن.....(2) منم نمیدونم باید چی به شوهرم بگم....فقط سکوت میکنم....!!معنی کاراش رو نمیفهمم