دلتنگی برای پایان دوستیم با اون آقای پنجاه ساله
اومدم بگم که من ازون روز رو کمتر شدن رابطه ام خیلی تمرکز کردم! همون شب هرچی اصرار کرد بریم اسکایپ بهونه اوردم و نرفتم
روز بعدش هم هر چی پی ام میداد سرد و بی حوصله جواب میدادم.ادا درنمیوردم واقعا دیگه حسی به این رابطه نداشتم
دیگه روز سوم متوجه سردی رفتارم شد گفت عوض شدی ؟ من هم گفتم نه
باز حرف های عادیشو زد و من هم جواب های سردمو میدادم
آخرش عصبانی شد و گفت دوستی زورکی نمیخوام و برو و این آخرین پیام منه و خداحافط
چند روزه هیچ تماسی با هم نداریم .هیچی!
دلم یه کم براش تنگ شده .به خصوص دیشب که به شدت دلتنگش شده بودم و چند بار رفتم سمت گوشی بهش یه پی ام بدم ولی مقاومت کردم
من دیگه تو اون گروه فیس بوکی هم حضور فعالی ندارم .گه گداری میرم یه کامنت میذارم و میام
چه قدر سخت میگذره این روزها l
خواستم بگم خانم و آقایونی که فکر میکنند با فحش دادن و توهین میتونن حرفشونو ثابت کنن بدونن که نتیجه بخش نیست
هرکسی که تو اون تایپیک بهم توهین کرد بی فرهنگی خودشو به نمایش گذاشت!
رفتار ادمین هم برام جالب بود.پست فحش دو نفرو پاک نکرده بود اومده بود نوشته بود غلط املاییت هم درست کن:)))
در نهایت آخر حرفم اینه که رابطه مو چند روزه قطع کردم! بیشتر از هر چیزی هم پست اعجاز عشق و میشل منو برد تو فکر
نمیدونم کارم درسته یا غلط .دلتنگیش الان یه کم آزارم میده ولی فعلا دارم مقاومت میکنم