سلام عزیزم:72:
rayehe جان برای چی؟ کاش مینوشتی برام چرا نباید پیام بدم.
شوهرم که ارتباطی نداره منم نداشته باشم پس تکلیف چیه
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام عزیزم:72:
rayehe جان برای چی؟ کاش مینوشتی برام چرا نباید پیام بدم.
شوهرم که ارتباطی نداره منم نداشته باشم پس تکلیف چیه
شادمانه عزیز بنظرم همسرت توسن کم تصمیم گرفته بر ازدواج و الان پشیمون شده همینجوری فشارمالی و از طرفیم که خودت بهش گیردادی اونوعصبی کرده بنظرم بشین فکرکن اگه واقعا پشیمون شده الان کات کنید بهتره تااینکه با یه بچه ولت کنه .بهتره هردوتون بریدپیش مشاور حضوری مخشوبزن بگوهمین یباروبگو بعدش هرچی توبگی قبوله.من برات ناراحت شدم
سلام عزیز دلم....ببین من فقط نظر خودم و میگم اما به هیچ وجه نمیگم حرفم درسته یا نه ....
شما به اندازه ی کافی به اون فهموندی که میخوای تغییر کنی...یعنی مهم کلیت امره که ایشون در جریانه...من میدونم که دوسش داری و ذهنت دنبال بهانه ای میگرده تا هر جوری شده بهش اس بدیو به نحوی دلت آروم شه...ولی ببین عزیزم تو اصلا اجازه نمیدی شوهرت دلش واست تنگ شه...دیگه قاطعانه و غیر قاطعانه گفتنت چیه ...خب ی بار به صورت کلی در جریان قرار گرفت کافیه دیگه....من فکر میکنم حداقل تا 3 هفته کاری بهش نداشته باش ...مطمئن باش آروم میشه و خودش ی واکنشی نشون میده...اگرم قرار باشه تو این سه هفته سرد بشه و بیخیال این زندگی شه قطعا پیامای پی در پی شمام تو این مدت فقط عصبی ترش میکنه....عزیزم من یه ناشناسم کاملا بیطرفم الان این شمایین که اومدین تو همدردی و کمک میخواین پس من به عنوان عضوی از اینجا دوس دارم تو تیم تو باشم اینو گفتم که اگه انتقادی میکنم ناراحت نشی گلم اما من به شخصه به عنوان خواننده ی تاپیکت از پیامایی که به شوهرت دادی حرصم گرفت...یکم ناز کردن بلد باش...تو دختر خیلی مهربونی هستی اما زندگی فقط محبت نیست باید سیاست خرج کنی...نمیگم این زندگیو شوهرتو رها کن...میگم یه کم به زندگیت مهلت بده...یکی دو هفته لا اقل تحمل کن بعد با نظر یه مشاور خبره اگر همسرت نیومد جلو خودت چراغ سبز نشون بده...
دوستدار تو ...رایحه
شادمانه عزیز
وظیفه مرد هس که زندگی رو حفظ کنه و جلوی نابودیش رو بگیره ......زن هرچقدر هم تلاش بکنه اخر کار یجای کار میلنگه
مگر اینکه دیگه نخواد ......اگه نخواد که هیچی .....
زندگی مشترک جاده دوطرفه هس
شوهر منم همه چیزو از من توقع داره .......میخواد همش ناز کنه و قهر کنه و خراب کنه ....و من بدوم دنبالش تا زندگی رو بسازم ......اما من نتونستم با این طور شخصیت کنار بیام
این طور مردها بنظرم یا نباید ازدواج کنن چون خیلی ضعیف ان .....یا باید یه زنی بگیرن که 10 سال ازشون بزرگتر باشه تا تامینشون بکنه
شما هم حرف دلتو بهش زدی یمدت رهاش کن اینقدر گدایی محبت نکن عزیزم
zzzz صحبت هایی که قبل عقد میکردیم خودش میگفت خانوادم به زودی میخوان برن شمال زندگی کنن منم گفتم که میخوام تهران کار کنم شمال نمیام و مادرش هم ازش خواسته پس زن بگیر تا ما خیالمون راحت باشه و خودشم میگفت برای اینکه گناه نکنم بهتره ازدواج کنم.
به نظرم خسته است از وضعیت.
rayehe قبل این مشاوره ها اقدام کرده بودم برای جدایی حتی داشتم قرار داد وکیل هم می بستم.
اما گفتم بزار آخرین تلاشامم بکنم راهی که نرفته ام هم امتحان کنم.
شوهرم هر وقت ناراحت میشد من هیچوقت از دلش در نمیوردم حتی یبارم با مهربونی گفت چرا من ناراحت میشم اصلا سراغمو نمیگیری اصلا برات مهم نیست ناراحتم. اما وقتی خودم از چیزی ناراحت میشدم فوری قهر میکردم تا اون کاری که باب میلم بود انجام نمیداد آشتی نمیکردم. دیگه از بس کارش شده بود اونی که من میخوام باشه دیگه زده شد الانه ام که میگه من میخوام خودم باشم.
ما دو ماه هست قهریم اصلا نیومده جلو، تا کی صبر کنم:54:
من دو ماه صبر کردم الان دارم چراغ سبزمو نشون میدم. اصلا خودمم گیج شدم به خدا. بلاتکلیفم برم جلو ،نرم جلو ، جدا بشم نشم
این چه وضعیتی من دارم:315:
غزاله 91 به نظرم تلاش شوهرم برای حفظ زندگی و راضی نگه داشتن من این بوده اونی بشه که من میخوام از شغلشو روابطشو دوستاش ... اما نتونست دوام بیاره مدام میگه میخوام خودم باشم برای خودم باشم.
مثلا شغلش وقتی رزومشو داد به سایت های کاریابی هر روز بیستا شرکت زنگ میزدن گلچین میکرد میرفت مصاحبه همون جا قبولش میکردن اما میومد به من میگفت من میگفتم نه نمیخوام اونجا کار کنی بعدش بدون اینکه منو قانع کنه و اذیت کنه صبح زنگ میزد و کنسل میکرد و دوباره کار بعدی. وقتی هم کار توی ایران خودرو پیدا کرد اصلا کارشو دوست نداشت فقط به خاطر اینکه من راضی بودم میخواست بره. از خیلی چیزاش برام گذشت.
مثلا اون اصلا نمیخواد ایران زندگی کنه
قبل عقد بهم گفته بود من میخوام از ایران برم منم قبول کردم بریم.
اما من بعد عقد میگفتم خانواده ام اینجان من نمیام قبول کرد.(اونموقع همه حتم داشتیم به خاطر پارتیش معاف میشه)
گاهی اوقات به خودم میگم همین که پایان خدمتشو بگیره ولم کنه بره
واقعا من محبت رو دارم گدایی میکنم؟ :302:
بالهای صداقت، فرشته مهربان ... هم ای کاش به تاپیکم سر میزدن
شادمانه جان من همش نگران این هستم شما از صحبت های ما اشتباه برداشت کنی....مسلما قهرهای اون زمانت بسیار کار اشتباهی بوده.خیلیم اشتباه...ببین تو نه باید صفر باشی و نه صد!!! خوبه که همیشه تعادلو حفظ کنی.قطعا اون رفتار مردتو خسته میکنه. ببین من حرف از سیاست زدم...زنانگییییی....نه قهر کردن واسه به کرسی نشوندن حرفت که!!!! شما یکمرتبه در مورد فهمیدن و پذیرفتن اشتباهاتت باهاش صحبت کردی من فکر میکنم هرچه بیشتر دراین مورد باهاش صحبت کنی اون بیشتر فکر میکنه که بلههه هیچ اشتباهی نداشته و مسبب همه این مشکلات شمایین....فکر میکنم چند روزیو تا جایی که میتونی تحمل کن و سکوت و فقط به خودت و در مرحله ی اول تقویت نقاط قوت و بعد از اون بهبود نکات منفیت بپرداز و بعد از اون هم با اگر باز خبری ازش نشد و شما خواستی اقدام کنی نیا و داستان های تلخ گذشترو باز یاد آوری کن و دوباره بحث اشتباهاتو پیش بکش ..سر بحث و از چیزای بهتر باز کن...بحث هایی که میدونی واسش شیرینه ...نمیدونم به هر حال هر زنی لم مردش رو میدونه.ضمنا اگه میتونیی حتما یه کلاس ورزشی برو خیلی تو روحیت تاثیر میذاره و باعث باز شدن ذهنت میشه.
و کلا ی نصیحت دوستانه ی درگوشیی: خانما وقتی بیکار میشن فکروخیالاشون زیاد میشه و کارای عجیب غریب زیاد میکنن...مثه گیرای الکی...بهونه گیری....کلا نزار وقتات بیهوده صرف بشه حتما حداقل کلاس ورزشی برو ...جاهایی که توش انرژی مثبت داره...کلاس مهارت زندگی...
موفق باشی.
شادمانه جان به جملاتم خوب دقت كنيد سطحي برداشت نكنيد؟ من گفتم ارتباطتون را با اطرافيان و فايل احيا كنيد نه واسطه و پيغام و پسغام مگر اينكه در حين صحبت تصميمي گرفته شود و مطلبي منعقد گردد.
شما كار درست و منطقي بر اساس تغيير و درك جديدت را ادامه بده اصلاً به نتيجه اش فكر نكن و انتظار نكش .
ارتباطت را قطع نكن ولي نه با عجله و بهم زدن آرامشش منظورم رعايت فاصله و با طرح موضوعات متفاوت مثل اينكه بسته به شناختت موضوعات مورد علاقه مثل( ميخوام برم كلاس ورزش كدومو دوست داري " ايروبيك - پرورش اندام- لاغري -واليبال و.... وبا جمله هرچي تو دوس داشته باشي ميخوام بشم.
ببين اگر نيازي داره، مالي يا پيگيري كاري به بهانه اي براش تامين كن تا بدونه بفكرشي و خبرشو بهش بده و بگو از ناداني و غرور گذشته اي، و دوست داري جوجه اش باشي باهات لذت ببرد.وبه اين رسيدي كه انتخاب و راه اون بهترينه و تو با اطمينان قلبي باهاش همراه خواهي بود.و انتخاب هاي خودت را دور ريخته اي.جز خودش كه جاي همه چيزت هست.
تلويحاً بگو من شادمانه ( البته اسم خوشگلي كه صدات ميكنه) تر و تازه اي هستم كه تو ميخواستي امتحانش كن خلاف بود من هيچ ادعايي ديگر ندارم هر وقت هر تصميمي بگيري من قبولت دارم و ميدونم صلاح و خوشبختيم در آن هست و تو انسان شايسته و خيرخواهي هستي و به من ظلم نميكني. واز اين حرفها .
بعضي دوستان حرف از التماس نكردن و موضع بالادست گرفتن زدن اون شامل شما نيست حرفهاي كليشه اي در شرايط يكسان و مظلوم واقع شدنه.
در كلام و ارتباط اصلاً از مشكلات حرف نزن و انرژي منفي و مشغله ذهني نده كلاً خستگي بهش وارد نكن بگذار يه كوچولو هم شده باهات ( پيغام تماس؟ و..) احساس شادي و آرامش كند و بي دغده باشد ارتباطتون و تو صبر كن و عادي باش
از آخرین پیامم حدوده یه هفته گذشتو خبری نشد
من خودم به کارای هنری مثل نقاشی , ... خیلی علاقه مندمو انجامشون میدم. یهم روح میده:310:
اصلا شوهرم یه زن هنرمند دوست داره، دوست داره براش نقاشی بکشم.
همیشه هم میگفت دوست دارم موفق بشی برات گالری بزنم.
خودم دوست دارم یه آلت موسیقی رو برم یاد بگیرم. قبلنا بهش گفته بودم خیلی استقبال کرد.
الان که رابطمون خرابه من چطوری بگم عزیزم من دارم میرم کلاس موسیقی برات زیباتررررین موسیقی دنیا رو بنوازم:312:
بهم میخنده شایدم تو دلش بگه به من چه:302:
[شادمانه جان اصلاً دلسرد نشو و مصممتر باش مصمم و مطمئن باش برميگرده فقط سنگ جلوش ننداز و عجله نكن
ارتباط هر از گاهي را حفظ كن اصلاً منتظر عكس العمل نباش ، كار خودتو بكن
فقط انرژي مثبت و دلگرم كننده گلايه و... مطلقاً ممنوع- بي توجهيس را هم با شادي قبول كن و بگذار به تغييرت اعتماد كند. دلسرد نباش وبه تغييراتت از ته دل پايبند و گذشته ات را بزار كنار. موفق ميشي عزيزم عجله ممنوووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووع كارتو بكن.باشه؟؟
حسین40 باشه مرسی که بهم امیدواری میدی:72:
همه کسایی که منو راهنمایی کردن خصوصا مدیر همدردی سپاسگذازم:43:
1 روز میره پادگان 2 روز خونه است.
ارتباط هر از گاهیمو حفظ میکنم دیگه هر چه بادا باد.
به قول rayehe هر چیزی از اشتباهاتم باید میفهمید فهمید. خودم دیگه تواناییشو ندارم بحث گذشته رو بکنم.
یکی از مسائلی که خیلی عذابم میده بلاتکلیفیه. اصلا تحملشو ندارم. اینبار باید تحمل کنم
بحثایی که خیلی خوشش میاد یکیش مطالعه و کارای علمی. فکر کنم برای حفظ زندگی همین روزا مخترع و نویسنده بشم.
راستش حسود هم هستم وقتی یه چیزی بلده حسودیم میشه بهش. مثلا تایپ ده انگشتی بلده من بلد نبودم انقدر تمرین کردم تا یاد گرفتم:tongue:
خودش زبان انگلیسی بلده (من چند ترمی قبلا رفتم اما فول نیستم مدرک ندارم)من خواستم برم یاد بگیرم نذاشت برم نمیدونم چرا، منم کتاب و سی دی تقویت زبان گرفتم.
یبارم یکمی درباره فروش اینترنتی برام صحبت میکرد من رفتم ته و توعه بازاریابی اینترنتی رو در آوردم براش انواع و اقسام و بهترین نوع بازاریابی اینترنتی رو توضیح میدادم هاج و واج نگاهم میکرد انقدرم خوشحاااااال شد داشت بال در میورد:310:
خیلی ناراحتم اون عشق و علاقه تبدیل به نفرت شد حیف ...