-
سلام
خوبه که به روش نمی آورید
ولی من جواب سوالم رو نگرفتم
به نظرتون همسرتون خودش می خواد این عادت رو ترک کنه یا نه؟
این مهمترین سوال است بعد اینکه به شما میگه یا نمیگه و دروغ و راست قضیه چی هست
ببینید یک موقع آدم عقلا قبول داره یک کاری چیزه بدیه ولی قلبش قبول نداره
در حالت دوم عقلا و قلبا قبول داره غلطه ولی در مبارزه با نفسش ضعیفه و یا مدتی طول میکشه تا موفق بشه
ویا اینکه نه عقلا نه قلبا قبول نداره این کار غلط است و تصمیمی هم برای ترک ندارد
حالت آخر :عقلا و قلبا قبول ندارد اشتباه است ولی به خاطر علاقه به شما و یا ترس ازهم پاشیدگی خانواده می پذیرد
بگویید کدام حالت است؟
با اون افراد تو شبکه های اجتماعی در مورد چه چیزهایی حرف می زند؟؟؟؟
:305:توجه : یک وقت به ذهنتان نرسد برای حل مشکل خودتان را شبیه آنها کنید و یا سعی کنید رفتار آنها را با همسرتان تکرار کنید بلکه در نقش خودتان جایگاه آنها را در زندگی همسرتان پر کنید
بگذارید اگر ناراحت نمی شوید یکبار به همسرتان حق بدهیم : بابا همین همدردی هم اعتیاد آور است چه برسد به بقیه شبکه های اجتماعی:311::311::58::58::54:
موفق باشید
-
جناب آونگ واقعااز لطفتون سپاسگزارم
به نظرم همسرم اصلا تلاش نمي کنه که کارش رو ترک کنه فقط اون برنامه هاي خاص رو حذف کرده و دوباره برنامه هاي جديد نصب کرده .
منظورم از اين که مي گم به من دروغ نميگه بلکه اصلا نمي گه يعني اين که اصلا براش مهم نيست من بفهمم يا نه چون مي دونه که من واقعا تغيير کردم و الان بايد عين خانمهاي روشنفکر کاري به کار همسرم نداشته باشم. يعني فقط اگه ازش بپرسم داري مي گه آره اگر من نپرسم که هيچي . ببخشيد نمي خوام اسم بيارم انگار من تو زندگي اون سبزي زرد رنگم که خرگوشا دوست دارند.
در ضمن واقعا من قبول دارم اين سايت هم اعتياد آوره من خودم از صبح که مي يام سر کار مدام اينجا رو چک مي کنم. البته با اين توجيه که براي ياد گرفتن شيوه صحيح زندگي هست. که واقعا هم چيزهاي زيادي ياد گرفتم.
-
سلام
پس من نتیجه گرفتم همسرتون نمی خواد این عادتو ترک کنه؟ و قبول نداره کارش غلط است؟
درست فهمیدم؟
پس چهار تا راه حل دارید:
1- یا عقلی و یا قلبی توجیه اش کنید که باید ترک کنه این عادتو
2- اگر به شما علاقه مند است از این کانال وارد شوید و با تحریک علائقش وادارش کنید که این کار را انجام دهد
3- با زبان تهدید با او صحبت کنید:54:
4-کلا بی خیال این قضیه بشید
به نظرم راه حلها را با همان ترتیب که نوشتم تست کنید
البته نحوه گفتن و موقعیت زمانی و مکانی و مقدماتش در هر مورد بسیار مهم است که خودتان با توجه به شناختی که از روحیات همسرتان دارید به آن توجه کنید
نگفتید تو شبکه های اجتماعی راجع به چه چیزی صحبت میکند؟؟
نحوه گفتارش و موارد مورد توجهش چیست؟؟؟
از این مورد می خواهم بفهمید چه خلائی در زندگی دارد که با این کار پر می کند؟؟؟؟
موفق باشید:323:
-
خانم عاشق خوانواده اون ادمایی که با همسرتون چت میکنن همه مجازی ان ؟ یعنی هیچ کدومو ندیده ؟؟؟ راجع به چی حرف میزنه که با شما نمیتونه صحبت کنه ؟؟این فقط یه اعتیاد نیست . همونطور که شوهرت وقتی حساسیت شمارو دید تمام برنامه هارو پاک کرد اما دوباره یه کمبودی حس کرد که روی اورد . شما راجع به رفتارای خودت نمیگی . اینکه میگی حال و حوصله هیچی ندارم یعنی چی . تا نتونی تو دنیای واقعی به شوهرت نزدیکتر شی اون به کارش ادامه من اینو قول میدم بهت.
-
anisa ي عزيزم دوست گلم
اون چيزي که من از همسرم دستگيرم شده اصلا اهل زياد حرف زدن نيست. اون افراد هم تقريبا همه مجازي بودند از گروههاي ديگه اي که عضوش کرده بودند و خوشش نيومده بود، افرادي رو که از نظرش بهتر بودند گلچين کرده بود و گروه جديدي تشکيل داد و باهاشون حرفهاي روز مره ميزد. مثلا چطوري چي کارمي کني از اين حرفهاي خاله زنکي يا با يکي از دوستاي خودش که آقا هم بود در مورد کارش صحبت مي کرد و همه هم مي خوندند يا خانمها اونجا در مورد لباس يا هواي شهرشون يا مثلا خانوادشون صحبت مي کردند و اينها هم مي خوندند گاهي نظر مي دادند. ولي به همه گفته بود که متأهله و دو تا بچه داره . يعني همه در مورد خودشون اونجا صحبت کرده بودند.
خيلي براي من باز نکرد. حرفهاي پيش پا افتاده اي که اين حرفها رو با من وقت نداشت بزنه. (اينا منو ناراحت مي کنه) مثلا يک بار توي اون گروه خانم متأهلي بود که همسن همسرم بود و گفته بود که چاقه و هر روز پياده روي مي کنه و پفک خيلي دوست داره . همسرم وقتي اون رو صدا مي کرد مي گفت پفک نمکي . اون موقع آتيش مي گرفتم وقتي اين ها رو مي خوندم
در مورد اينکه گفتم اصلا حال ندارم واقعا نمي دونم چرا اينطوري شدم بعد از پيام يکي دو روز پيشم که گفتم دوباره برنامه نصب کرده و عصباني بودم تا بعد از ظهر همين حالت رو داشتم اما يک باره انگار يک آب يخي رو روي سرم ريختند و نسبت بهش بي تفاوت شدم نمي دونم اين خوبه يا بد . ولي ديگه اصلا برام مهم نيست.
زندگي ظاهري من الان خدا رو شکر مشکلي نداره و
با کمک مطالبي که قبلا دوستان برام گذاشتند سعي کردم ديگه روي خودم زوم کنم و اشتباهات ايشون رو توجه نکنم . محبتم رو بيشتر کنم اما از حرف زدن درمورد علايقم با همسرم واهمه دارم.
ميترسم الان من حرفي رو بهش بزنم و اشتباه باشه و زندگيمو نابود کنم
مي ترسم خواسته من نامعقول باشه و زندگيمو نابود کنم.
مي ترسم اين روزهاي آروم رو از دست بدم .
فکر کنم اعتماد به نفسي ندارم . حتي از اين مطالبي هم که نوشتم ، مي ترسم.
مي ترسم که شما ها خسته شيد و ديگه حوصله کمک کردن به من رو از دست بديد.
مي ترسم نتونم منظورم رو واقعا بگم .
ولي باور کنيد که از همتون ممنونم که تا اينجا کمکم کرديد. :72:
در مورد همسرم فکر کنم ندانستن بهتر از دانستن مطالبي هست که ممکنه ديوونم کنه. شايد هم اصلا دارم اشتباه مي کنم و دارم يک مشکل ساده و پيش پا افتاده رو الکي بزرگ مي کنم.
-
من میدونم چه حس بدیه که شوهرت با اینو اون بگو بخند میکنه . این حس حسادت طبیعیه . ولی اینو بپذیر دعوا و اینکارو نکن اصلا راهش نیست بلکه بدتر میکنه کلا ازت زده میشه ... پس یا باسیاست زنونه باید پیش بری و یا مسالمت امیز و باهاش همراه باشی تا ازونا خسته شه نه از غر غرای شما .
چرا نمیری با مشاور خوانواده صحبت کنی اگه باتجربه باشه خیلی راهکار میده .. میتونی اینجام عضویت ازاد بگیری
-
سلام
اصلا براش توضیح دادید که براتون چقدر مسئله مهم است؟
بعضی وقتها همینطوره در حالیکه شما در اوج عصبانیت هستید ، همسرتون با کمال تعجب شمارو نگاه می کنه و میگه : مگه مشکلی هست؟؟؟؟:54::302:
مطلب باید کامل برای همسرتون جا بیفته
موفق باشید
-
سلام دوستاي گلم خواستم دوباره تاپيک جديدي بزنم اما فکر کردم همينو ادامه بدم بهتره. الان که داشتم مطالبشو ميخوندم انگار که بعضي از جوابهاي شما رواصلا نديده بودم. من معذرت ميخوام
من الان مشاوره مي رم .دو جلسه به يک مشاوره تازه رو شروع کردم. با فردا که قرار برم مي شه سه تا يکشنبه . يکشنبه دوهفته پيش روز عزاي من بود . فهميدم دوباره همسرم توي يک سايتي عضو شده و خانمه پست گذاشته بود يه چيزي که خيلي از جملات عاشقانه بهتره اينه که بهت بگن پول به حسابت ريختن.
همسرم هم براش نوشته بود ده ميليون ريختم به حسابتا... . من ديونه شدم ديونه . اصرار کرد علت ناراحتي من رو بفهمه که اين مطلب رو بلند براش گفتم يعني دست خودم نبود گفتم که ناراحتم که خانمي اين رو نوشته و تو هم نوشتي .... داد زدم و گفتم همسرم هم ناراحت شد و حرفهاي زشتي به من زد و زد تو صورتم اما چون من سابقه اين رو دارم که وقتي تو گلوم بغض گير مي کنه احساس خفگي مي کنم . هيچي نگفتم و گذاشتم که بزنه تو صورتم تا بتونم گريه کنم:54::54:. اون روز به اصرار وقت مشاوره گرفتم و با مشاور جديد صحبت کردم.
ايشون ازمن خواست که با همسرم در يک وقت ازاد صحبت کنم و بگم با من مشاوره بياد. اصلا اون وقت آزاد گير نيومد. فقط شب موقع خواب که اونم خوابش مييومد و گفت که نمي يام.
در جلسه بعد از من خواست که بهش بگم که نکات مثبت و منفي من رو بنويسه من اصلا روم نشد بهش بگم تا بالاخره ديروز بهش گفتم. اصلا هيچ چي نگفت. انگار که اصلا مهم نيست
ازش خواستم که بنويسه با چشم و ابرو اشاره کرد که نمي نويسم. آخه چرا من براش مهم نيستم. چرا نسبت به من اين همه بي تفاوته. مگه ما با هم زندگي نمي کنيم.:47:
پول ازش بخوام دريغ نمي کنه اما محبت هم نمي کنه . بد اخلاق نيست . اصلا هيچ هيچه انگار تو خونه يه روحه . من چي کار کنم چي بهش بگم. من ازش خواستم که به من بگه از يک زن چه توقعي داره؟ اصلا حرف نزد. وقتي خيلي اصرار کردم گفت خودت بايد بدوني من نمي دونم.
چي کار کنم.
-
سلام دوستان من یه شوک شدید بهم وارد شد همسرم در گروههای مجازی عاشق زنی شد که یه پسر داره و ما خودمون سه تا بچه داریم هم عاشق شد هم از من خیلی بد گفت به او حرفای دوستم منو یاد لحظات سختی که کشیدم انداخت البته به خاطر سه فرزندم نتونستم طلاق بگیرم ودارم زندگی میکنم
- - - Updated - - -
خیانت مردان تو جامعه ما خیلی زشت نیست گویا و عادی هم هست متاسفانه
-
مريم جان مرسي که مطلبو خوندي اگه برات ناراحت کننده نيست. مي شه بگي الان چي شده الان با هم در ارتباط هستند. اون خانم خودش شوهر نداشت.
مشاوره نرفتي. نگفت بايد چي کار کني؟ چطور فهميدي و ...